عاطفه جعفری، خبرنگار:شعر امروز فارسی در سرآغاز قرن جدید، بار دیگر بازگشت ادبی را تجربه میکند. به این معنا که شاعران امروز مخصوصا آنها که در زمینه شعر کلاسیک طبع آزمایی میکنند، بعد از گذشت یک قرن و تجربه شعر نو و زیرشاخههای متعدد و متنوع آن، تمایل دارند بار دیگر به سنتهای ادبی کهن شعر فارسی بازگردند و لزوم بازخوانی شعرهای شاعران سبکهای مختلف ادبی اعم از عراقی، هندی، خراسانی و... را درک کردهاند.
امروز و پس از تجربه شعر نو، شاید شعر مولانا یا صائبتبریزی پیامهای تازهای برای یک شاعر جوان داشته باشد. اتفاقا از همین منظر است که بعضی از جریانهای شعری شعر نو فارسی در سالهای گذشته، انتساب خود را به جریانهای کهن و سنتی شعر فارسی میدانستند و هم از این رو است که برای مثال شاعری چون یدالله رویایی، ریشه جریان شعری حجم را در شعر مولانا میداند.
سیدمجید باقری شاعری است که در آستانه 43 سالگی قرار دارد و در اواخر دوران جوانی است اما شعر او شعری است جوان، پویا و تپنده که ریشههای استواری در سنتهای ادبی دارد و بهدرستی توانسته بهرهگیری مناسبی از تجربیات شاعران کهن شعر فارسی داشته باشد. مجموعهشعر «مسطار» تازهترین کتاب این شاعر مستعد است که در این نوشتار با هم نگاهی اجمالی به آن خواهیم داشت.
بهرهمندی هوشمندانه از سنن ادبی
مجموعهشعر «مسطار» و بهطورکلی اشعار شاعر این کتاب، سیدمجید باقری را میتوان از چند منظر مورد بررسی قرار داد. میتوان این وجوه متعدد را دستهبندی کرد: مثلا نخست حیطههای زبانی و فرمی را از نظر گذراند و بعد از آن به مضمون و محتوا توجه بیشتری کرد و عواطف شاعرانه و قدرت پرواز خیال مولف را در آن سنجید. اما ما در این نوشتار به جهت پرهیز از اطاله کلام میکوشیم تنها برخی جنبههای قابل بحث و بررسی کتاب را بدون تقسیمبندیهای رایج در نقد ادبی از نظر بگذرانیم تا مخاطب در مطالعه کتاب «مسطار» این جوانب را در غزلها رهگیری کند و بتواند بیشتر و بهتر به ظرفیتهای شعر سیدمجید باقری پی ببرد.
یکی از مهمترین نقاط مثبت این کتاب، چنان که در مقدمه این نوشته نیز اشارهای کوتاه و موجز به آن کردیم، تکیه زدن به سنتهای ادبی و بهرهمندی درست و هوشمندانه شاعر از تجربیاتی است که پیش از او شاعران دیگری داشتهاند. درحقیقت اهمیت این مساله در آنجاست که شاعر امروز باید بداند پیش از او، چه شاعرانی در قالب شعری مدنظر او و حتی قوالب دیگر طبعآزمایی کردهاند و چه مضمونهایی را قریب به مضامین مدنظر او با زوایای دید منحصر به فرد خود روایت کردهاند. این اتفاق سبب میشود که شاعر نوع نگاه کردن به پدیدههای مختلف را از شاعران بزرگ پیش از خود بیاموزد.
شاعر مجموعهشعر «مسطار» حتی اگر خود هم نخواهد، نمیتواند به سنتهای ادبی بیتوجه باشد؛ چراکه نشان مطالعات ادبی او و پرسه زدن در بین دواوین شاعران کهن از همان غزل نخست کتاب مشخص است. جایی که شاعر در مقطع این غزل میسراید:
حیرتم هر لحظه مشق بینشانی میکند
بس که همچون صائب از اشعار حافظ بیدلم
این را باید عینیترین صورت بهرهبرداری از کلام دیگران و اشارت به مطالعات ادبی شاعر دانست. اما صورت مهمتر و قابلاتکاتر این فرضیه، در استفادههای زبانی، ساختاری و فرمی و محتواییای است که شاعر میتواند از شعر پیشینیان داشته باشد. بهعنوان مثال در همین غزل، خواننده با زبانی روبهروست که کاملا متاثر از سبک هندی و به ویژه شعر بیدل دهلوی است. حتی در همین بیت که ذکر شد، مصراع اول کاملا بیدلی است؛ چراکه میتوان ایماژهای شعر هندی را با پیچیدگیهایی که خصیصه شعر بیدل است، از تعبیر «مشق بینشانی کردن حیرت» که کاملا انتزاعی است به چشم دید.
شاهد دیگری بر این مدعا، پاورقیهای متعدد و ارجاعاتی است که شاعر به شعر دیگران در اشعار خود دارد. جایی از «ره میخانه و مسجد کدام است» عطار نیشابوری تاثیر میپذیرد و میسراید:
هر آن دلی که غمت را بهانه خواهد کرد
میان مسجد و میخانه خانه خواهد کرد
جای دیگر بیت «سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار / سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد» از حافظ را در نظر دارد و میگوید:
با معجزه پهلو نزند سحر، ولیکن
دست از ید بیضا برد آن نرگس جادو
زبان بهمثابه یک پشتوانه
شاعر مجموعهشعر «مسطار» شاعری است زبانآور که اهتمام ویژهای به بهرهمندی از ظرفیتهای زبانی ادبیات فارسی دارد. او بهخوبی میداند که سرودن به زبان فارسی چه موهبت مهم و ارزندهای برای اوست و از این رو تلاش میکند در زمینه استفاده بهینه از این زبان، کمکاری نکند و هر آنچه میتواند از این دریا برگیرد.
از این منظر، بهرهمندی تحسینبرانگیز شاعر از دایره واژگان وسیعی که به اعتبار مطالعات ادبیاش در اختیار دارد، به او زبانی را اعطا میکند که آمیزهای است از واژگان، ترکیبات و نحو متشخصی که تمایز او را از بسیاری از شاعران امروز مشخص میکند. زبان سیدمجید باقری مهمترین نقطه تمایز او و شاعران همدورهاش است و همین است که ما در این مجموعه غزلهایی اینگونه روبهرو میشویم:
مرد افکن است بوسه سرخ شرابیات
در شام گیسوانِ ز رخ ماهتابیات
تقویم را به چالش فصلی دگر کشید
سرفصل آسمانی چشمان آبیات
با جلوهای در آینه از خویش میروم
تا جان چه سان بر آیدم از بینقابیات
در غنچه خموش تو غرقاند و میدمند
گلهای اشتیاق من از بیجوابیات
چون ذره پرگشوده مهرم ز بیخودی
در جذبههای عرصه بال عقابیات
از کام جان کویر عطشپروری نرست
تا دل کنیم خوش به وصال سرابیات