مجتبی اردشیری، خبرنگار:این روزها و در سالروز یکسالگی دولت، شدت انتقادها از تیم سینمایی زیاد شده است. انتقادهایی که با توجه به اعلام اخیر رئیس سازمان سینمایی در مراسم تقدیر از خبرنگاران و وقتی او اعلام کرد که لیست ممنوعالکارها تا پایان این هفته منتشر میشود، شدت بیشتری نیز به خود گرفت.
توقیف فیلمها، اعلام صریح هنرمندان ممنوعالکار، حذف آرای مردمی جشنواره فجر، تعطیلی جشنواره جهانی فجر، اعلام محدودیت برای هنرمندانی که فیلمهایی در جشنوارههای خارجی دارند، کاهش معنادار تعداد پروانهساخت و نمایش، بخشی از موارد اتهامی است که طی روزها و ماههای گذشته علیه مدیریت سینمایی کشور به کار برده شده و حالا با اعلام محمد خزاعی در اعلام رسمی اسامی هنرمندان ممنوعالکار به اوج خود رسیده است.
پاسخ به این پرسش که مدیریت سینمایی کشور که در ابتدا، با موجی از امیدواریها روی کار آمد، چرا در یکسالگی دولت به چنین عملکردی رسیده است را به زمان دیگری موکول میکنیم اما پرسش اصلی در این میان آن است که این قبیل اقدامات، فارغ از هر نتیجهای که به همراه خواهد آورد، یک حقیقت عینی را درمقابل دیدگان ملت قرار میدهد و آن اینکه، هماکنون شاهد رویارویی و مقابله هنرمندان با مدیریت سینمایی کشور هستیم؛ همان دولتی که با موجی از امیدواریها روی کار آمد و سینماگران خوشحال بودند که پس از هشت سال، یک سینماگر بر کرسی سازمان سینمایی تکیه زده است، حالا به محلی برای صفکشی هنرمندان تبدیل شده است. آن هم در شرایطی که سینما پس از یک دوره سیاه کرونایی که بیش از دوسال به طول انجامید، از مدیریت سینمایی جدید، انتظار تحولات جدی را داشت و حال در یکسالگی این فعالیتها، با مفاهیمی مواجه هستند که شاید هیچگاه گمان نمیبردند در این دولت به آنها برسند.
مجموعه این قبیل اقدامات درکنار برخی شانتاژهای رسانهای سبب شده است برخی از مدیریت فعلی به بحرانیترین مدیریت تاریخ بعد از انقلاب کشور یاد کنند و از آنجا که شخص خزاعی چندان اهل گفتوگوهای رسانهای نیست، این فضا، سبب شود موجی از هجمهها علیه او شکل گرفته تا وضعیت متشنج امروز، با یک جرقه نظیر اعلام فهرست ممنوعالکارها، انفجاری مهیب را به خود ببیند.
البته که در میان تمامی این حبوبغضها که سینمای کنونی را به صحنه نبردی میان موافقان و مخالفان مدیریت سینمایی تقسیم کرده، یک پرسش اساسی مطرح است. در اینکه طی هفتهها و ماههای اخیر، برخی هنرمندان به دلایلی مختلف از انجام فعالیت رسمی منع شدهاند، جای هیچ شکی نیست؛ آن پرسش اساسی اینجا مطرح میشود که این قبیل اقدامات تنبیهی نظیر توقیف فیلم، ممنوعالکاری هنرمندان، ممیزیهای سلیقهای و... آیا مانند دهههای 60 و 70، کاربرد اجرایی خود را خواهد داشت؟ و آیا طی یک دهه اخیر که این قبیل رفتارها به هنرمندان اجبار شده است، توانسته سینما را در همان مسیر تعیینشده و موردمطالبه مدیریت سینمایی قرار دهد که حال با شفافسازیهایی که هر روز ابعاد گستردهتری به خود میگیرد، بخواهد همان کارایی قبل را داشته باشد؟
در همین مقوله، یک پرسش مهم دیگر نیز مطرح است و آن اینکه بسیاری از زیرشاخههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، با دقت بسیاری از سوی نهادها و دستگاههای مختلف، زیر ذرهبین قرار داشته و بسیاری از آنها، حکم مطالبهگری را از این وزارتخانه دارند و شخص وزیر بهنوعی مجبور است برای پاسخ دادن به آنها، از مدیران زیردست خود نظیر رئیس سازمان سینمایی بخواهد که نسبت به آن اتفاق یا جریان واکنش نشان دهد. بنابراین بسیاری از اتفاقهایی که در حوزه سینما رخ میدهد، بهنوعی واگویه مطالباتی است که نهادها و دستگاههایی که مقاربت چندانی با سینما ندارند، از وزارتخانه درخواست میکنند.
بنابراین در گام نخست، نباید همهچیز را از چشمان سازمان سینمایی یا وزارت ارشاد دید و در صفکشی کنونی که میان مدیریت سینما با هنرمندان شکل گرفته است، روی کاغذ، حق را به هنرمندان داد و جبهه رسانهای نیز به این صفکشی بپیوندد.
برای روشنشدن ابعاد این رویارویی به سراغ چند کارشناس سینمایی رفتهایم تا نظر آنها را در ارتباط با این رویارویی جویا شویم.
مدیریت سینما همواره در پی رفع مشکلات هنرمندان است
یکی از کارشناسان سینمایی که نخواست نامش رسانهای شود به «فرهیختگان» گفت: «بسیاری از منویاتی که طی ماههای اخیر به سازمان سینمایی چسباندهاند، درحقیقت مطالبهای است که وزارت ارشاد از این سازمان دارد. بهعنوان مثال در همین مساله انتشار فهرست ممنوعالکارها، همه این اتفاق را از چشم سازمان سینمایی میبینند اما در پشتپرده میبینیم که وزارت ارشاد و قوه قضائیه در رأس این امر هستند و حتی پای دادستانی و برخی نهادهای خارج از حوزه فرهنگ هم به این موضوع باز شده است. اما کمتر کسی متوجه این قضیه است و همه شکایات خود را حواله سازمان سینمایی میکنند.»
این کارشناس در ادامه گفت: «من حتی از شخص رئیس سازمان سینمایی پرسیدم که چرا درمورد انتشار فهرست ممنوعالکارها چنین صحبتی را انجام داده که ایشان گفت صحبتهای من به شکل کامل بازتاب داده نشده است و همین شکل ناقص سبب شد چنین حواشیای برای آن به وجود بیاید.»
این کارشناس در پاسخ به این پرسش «فرهیختگان» که حتی وزارت ارشاد نیز درنتیجه مطالبهگری نهادهای موازی و بالادستی، به نوعی مجبور میشود چنین مسئولیتهایی را به سازمان سینمایی تفویض کند، گفت: «دقیقا. سازمان سینمایی، تعاملگر است و بهنوعی وظیفه دارد بین نهادهایی که پرسشهایی برایشان شکل میگیرد و اهالی سینما، تعامل ایجاد کند. مثلا نگرانیهایی در حوزه علمیه رقم میخورد و این رئیس سازمان سینمایی است که نزد آنها رفته و تلاش میکند این نگرانیها رفع شود. درمورد نهادهای دیگر نیز همین اتفاق رخ میدهد. بنابراین سازمان سینمایی همواره در تلاش است تا کارها را آسان کند.»
این کارشناس ادامه داد: «مطلع هستم با رایزنیهای فشردهای که شخص رئیس سازمان سینمایی با ارگانهای دیگر دارد، اسامی منموعالکارها که پنج تا 6 نفر هستند نیز رسانهای نشود. این قبیل کارها صورت میگیرد اما کمتر هنرمندی از آن مطلع است. مثلا در بیانیه عجیبی که از سوی برخی هنرمندان امضا شد و حواشی بسیاری را به وجود آورد، من دیدم تیم مدیریتی خانه سینما با آن هنرمندان تماس میگرفتند و آنها را روشن میکردند که چه چیزی را امضا کردهاند. بنابراین مدیریت سینما در تلاش است تا در یک تعامل درست و فعال، مشکلات و گرههای اهالی و فعالان را باز کنند؛ اما چون این اقدامات رسانهای نمیشود و هر مشکلی که در این حوزه رخ میدهد را از چشم سازمان سینمایی میبینند، سبب نمیشود تا این رویارویی و صفکشیها شکل بگیرد که حقیقتا در بسیاری از موارد، منصفانه نیست.»
دهه 60 و 70 هم چنین برخوردهایی با هنرمندان نمیشد
علی ملاقلیپور که طی مدیریت قبلی و فعلی سینما، مواجهاتی با هر نوع مدیریتی داشته نیز به «فرهیختگان» گفت: «اینکه چنین برخوردهایی از سوی مدیریت سینما با برخوردهای مدیران سینمایی دهه 60 و 70 مقایسه میشود، چندان درست نیست چون آن زمان هم چنین برخوردهایی با هنرمندان نمیشد. من در آن سالها با پدرم همراه بودم و میدیدم که در آن دوره، روابط مدیران سینمایی با هنرمندان، بسیار بهتر از وضعیت کنونی بود.»
این کارگردان جوان ادامه داد: «یکی از مظاهر همکاری مدیران آن سالها با هنرمندانشان در این بود که آنها، تسهیلاتی دراختیار سینماگران میگذاشتند تا فیلم اجتماعی خودشان را بسازند اما اکنون شرایط به ترتیبی شده که مدیران ما بهدنبال فیلمهای ضداجتماعی هستند و بهنوعی از سینمای اجتماعی هراس دارند. دلیل این اتفاق میتواند این باشد که آنها نمیخواهند فیلمسازان ما در جشنوارههایی مانند کن حضور داشته باشند که اگر هم منظور همین است کاش آن را بهصورت مستقیم به سینماگران اعلام میکردند اما اکنون به شکلی غیرمستقیم در پی القای این موضوع به سینماگران ما هستند.»
این کارگردان راهکار برونرفت از چنین وضعیتی را اینگونه بیان کرد: «من از رهبری معظم انقلاب و بزرگان نظام درخواست دارم تا طی جلساتی، تکلیف اتفاقهایی از این دست را برای همیشه مشخص کنند. بهعنوان یک هنرمند از وزارت اطلاعات درخواست میکنم کار خودش را انجام دهد. ما انقلاب نکردیم که مردم به کناری بروند و خواص روی کار بیایند. اصلا مدل مواجهه در سینما با مدل مواجهه در سیاست، تفاوتهای بسیاری با یکدیگر دارد.»
حوزه فرهنگ، حوزه بگیر و ببند نیست
یکی دیگر از کارشناسان سینما که نخواست نامش رسانهای شود، این شیوه برخورد با اهالی هنر را دارای تفاوتهای بسیاری به نسبت نوع رفتار در دهههای گذشته دانست و به «فرهیختگان» گفت: «وقتی نام وزارت ارشاد میآید، دولت مطالبات مختلفی از این حوزه دارد و میخواهد که کارها به همان نحوی که انتظار دارد، پیش برود درحالی که این حوزه، حوزه تعامل و گفتوگو است و تا نتوانید با هنرمندان دیالوگ برقرار کنید، محال است بتوانید مشکلات و مسائل حول محور آنها را حل کنید.»
این کارشناس با بیان اینکه درطول دهه اخیر، کدام مشکل سینماگران در این حوزه مرتفع شده است که انتظار داشته باشیم مشکلات کنونی رفع شوند، گفت: «ما تنها در ظاهر میشنویم که این مسئولان درحال رفع و رجوع مشکلات هستند و در عمل، اتفاق خاصی رخ نمیدهد. این حوزه هم حوزه بگیروببند نیست که مدیران سینمایی روی این رویکرد متمرکز شدهاند که بخواهند ممنوعالکار و توقیف کنند.»
وی در پاسخ به این پرسش که تا چه اندازه این محدودیتها را درنتیجه دیکته شدن از نهادهای خارج از حوزه فرهنگ میدانید، گفت: «طبیعی است که چنین مطالباتی وجود داشته باشد اما باید به این نکته مهم نیز توجه شود که مدیریت میانی باید مدیریت کند. اینکه همان خواسته نهادهای خارج از حوزه فرهنگ را به انجام برسانند و درنهایت بگویند که من مامورم و معذور، محلی از اعراب ندارد؛ چراکه بسیاری از مطالبات و خواستههای نهادهای دیگر، اساسا در حوزه فرهنگ درست نیست و نباید تنها به صرف اینکه آنها چنین مطالبهای دارند، دایره را برای اهالی فرهنگ و هنر تنگ کرده و آنها را توقیف و ممنوعالکار کنیم.»
نباید توپ را در زمین سازمان سینمایی انداخت
قدرمسلم آنکه گفتوگو با سه کارشناس حوزه سینما این مهم را اثبات کرد که بسیاری از محدودیتهایی که در حوزه سینما شکل میگیرد، درنتیجه مطالبات نهادهای بالادستی است. جالب آنکه این نهادها همچنان متوجه نیستند که بهکارگیری ابزاری نظیر توقیف و ممنوعالکاری، شیوههای کهنه و قدیمی برخورد و تنبیه است که در زمان کنونی، کارایی چندانی ندارد. نهتنها کارایی ندارد بلکه در حکم تبلیغاتی برای آن فرد یا اثر هنری محسوب میشود. بهعنوان مثال اتفاقی که برای فیلم برادران لیلا رخ داد آیا سبب منزویشدن کارگردان و فیلم شد؟ قطعا خیر. این قبیل اتفاقها که حتی به نشست رسانهای فیلم در جشنواره کن نیز راه پیدا کرد، در نخستین ترکش، سبب پرفروش شدن اثر در اکران اروپا خواهد شد و هیچگاه نخواهد توانست وجوه تنبیهی مدنظر برای سازمانها و نهادهایی که نسبت به این فیلم حرف دارند و مطالبه آنها توقیف این اثر است را برآورده سازد.»
نتیجه چنین برخوردهایی این است که گسل میان هنرمندان و مدیریت فرهنگی، روزبهروز بیشتر میشود. مدیریت فرهنگی کشور در مختصات رسانهای جدید باید همسوتر از دهههای قبلی با هنرمندان خود رفتار کند تا به این ترتیب، بسیاری از روابطی که خدشهدار شده است، کمرنگ یا محو شود. همانگونه که کارشناسان نیز به این مورد مهم توجه داشتند، باید باب گفتوگو با هنرمندان باز شود و اینطور نباشد تا شکل رابطه، حالت دیکته و دستوری به خود گرفته و تنها در مواقعی که مشکلی برای هنرمندی به وجود آمد، باب گفتوگو با او باز شود.
در شرایط کنونی اینطور به نظر میرسد مشکلاتی که از ناحیه سازمان سینمایی مطرح میشود، در دو دستهبندی، قابلبررسی است: مشکلاتی که سازمان خود به تنهایی میتواند آنها را مرتفع کند و مشکلاتی که از سوی سازمان و نهادهای دیگری شکل گرفته و سازمان باید با تسهیلگری، نسبت به رفع آنها اقدام کند. در هر دو دسته، آنچه ضروری مینماید، کنشمندی رسانهای بیشتر و افزایش آگاهی هنرمندان از تلاشهای سازمان سینمایی برای برطرف کردن اشکالات است تا اینچنین مانند امروز، توپ در زمین سازمان سینمایی نیفتد و مسبب همه اشکالات سینما، به این سازمان حواله نشود.
به این ترتیب، نهتنها بسیاری از مشکلات خانواده سینما حل میشود بلکه نهادها و سازمانهای مطالبهگر که عمدتا شناخته نشده و معرفی نمیشوند نیز حاشیه امنی برای خواستهای خارج از فعالیت و حرفه خود نخواهند داشت. این مهم باید بهعنوان سرلوحه در دومین سال فعالیت تیم سینمایی دولت مردمی به کار بسته شود تا همپای رونقی که در حوزه اکران رقم خورده، این قبیل مشکلات فرسایشی نیز از ساحت هنرمندان دور شده و سینما با کمترین حاشیه، به مسیر حرفهای خود ادامه دهد.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
سینمای ایران گرفتار رادیکالها و بیتدبیری مدیران(لینک)