سید مهدی طالبی، خبرنگار:روز جمعه هنگامی که سلمان رشدی، نویسنده جنجالی و محکوم به مرگ هندی-بریتانیاییتبار درحال سخنرانی در شاوتاکوا در غرب ایالت نیویورک بود، مورد حمله شخصی قرار گرفت که خود را ناگهان به سن محل سخنرانی وی رساند.
پلیس نیویورک میگوید عامل حمله جوانی 24 ساله با نام «هادی مطر» است که اهل فیرویو، در ایالت نیوجرسی است. یک مقام پلیس به شبکه انبیسی گفته که بررسیهای این نیرو نشان میدهد مطر از برخی گروههای شیعه حمایت میکرده است. سلمان رشدی پس از انتشار کتابی با نام «آیات شیطانی» در سال 1988، به موجب حکمی فقهی در سال 1989 توسط مرجعیت دینی به قتل محکوم شد. برمبنای این حکم از مسلمانان خواسته شده بود تا درصورت دستیابی به سلمان رشدی وی را به قتل برسانند. با وجود این حکم قدیمی آنچه ترور وی را پس از گذشت بیش از سه دهه جالبتوجه میسازد، رخدادن در آن برهه زمانی کنونی است، درحالیکه پیشتر نیز رشدی قابلدستیابی بوده است.
چرا حادثه ترور برای آمریکا مهم است؟
در حادثه ترور سلمان رشدی، برخی معتقدند این اقدام احتمال دارد در خود آمریکا طراحی شده باشد، هرچند این عده تاکید دارند چنین نقشهای نمیتواند به آسانی منتسب به دولت آمریکا شود، اما میتوان آن را کار جریانات صهیونیستی در آمریکا دانست. علیرغم چنین توضیحاتی باید وضعیت آمریکا را در این ترور بررسی کرد، این بررسی مشخص میسازد آیا عوامل اقدام در دولت آمریکا حضور دارند و اگر اقدام نه به دولت، بلکه به بخشی ذینفوذ در داخل آمریکا مربوط است، واکنش دولت مرکزی به عوامل داخلی آن چگونه خواهد بود.
1- نخستین ترور خاص در چند دهه اخیر
تقریبا مدتهاست در آمریکا ترور خاص که مربوط به یک شخص سیاسی شود، رخ نداده است. هرچند درطول این مدت اقدامات تروریستی کور مانند بمبگذاری در آمریکا رخ داده است. برخی از اتفاقاتی که نام آنها را میتوان ترور نامید نیز بیشتر یک قتل هستند تا اقدامی دارای پیامد.
در یکی از آخرین اقدامات اریک لایل ویلیامز قاضی سابق که پرونده دزدیهایش توسط دو دادستان پیگیری شده بود، در سال 2013 مارک هاس و مایکل مکلند دو دادستان دخیل در این قضیه را به قتل رساند. در این مساله سینتیا وودوارد مکلند همسر مایکل مکلند نیز کشته شد.
پیش از این اقدام نیز در هفتم فوریه 2008، فردی با نام چالز لی با ورود به ساختمان شورای شهر کرکوود در ایالت میسوری، به سمت حاضران در جلسه شلیک کرد. در پی این اقدام پنج نفر بلافاصله کشته شدند که دو تن از آنان عضو شورای شهر بودند. از میان دو زخمی نیز یک تن کشته شد. او «مایک سوبودا» شهردار شهر بود. چارلز لی این اقدام را بهدلیل اختلافات قانونی با شهرداری ازجمله کسبوکارهایش که دارای مجوزهای قانونی لازم نبودند، انجام داد.
این مسائل نشان میدهد عموما اقدامات صورتگرفته درمورد کشتن اشخاص، بیشتر قتلهای سیاسی بودهاند تا بتوان آنها را ترورهای خاص دانست. درحقیقت آخرین ترور خاص صورتگرفته در آمریکا مربوط به 22 نوامبر 1963 است. از 63 سال پیش تاکنون که رئیسجمهور آمریکا با سطح حفاظتی بالا ترور شده، تاکنون شخص سیاسی و موردحفاظت در این کشور کشته نشده است. از اینرو به نظر نمیرسد آمریکا به بیش از نیمقرن بیتروری خود پایان داده باشد تا بهنوعی دست به ایرانهراسی بزند. اگر واشنگتن واقعا خود دست به این اقدام زده باشد آنگاه باید گفت هدف آمریکا از این اقدام نه محدود (مسائلی مانند ایجاد بهانه برای عدم توافق) بلکه بهشدت وسیع خواهد بود.
2- جریان ترور رهبران گروههای تروریستی
ایمن الظواهری رهبر مشهور القاعده در روز 9 مرداد (31 جولای 2022) توسط آمریکا در کابل ترور شد. پیش از او نیز اسامه بن لادن رهبر سابق این گروه در 12 اردیبهشت 1390 (2 می 2011) توسط آمریکا در پاکستان ترور شده بود.
آمریکا بهدنبال حمله 11 سپتامبر 2001 که به القاعده منسوب است، افغانستان را در همان سال به بهانه حضور تروریستها و همچنین عراق را در سال 2003 به بهانه حمایت از تروریستها و ساخت تسلیحات کشتار جمعی اشغال کرد.
چنین اقداماتی انجام شد تا تصویری قدرتمند از آمریکا درجهت پیگیری کسانی که در خاک این کشور دست به عملیات میزنند، ایجاد کنند. با وجود این تنها دو هفته پس از ترور الظواهری و در روز 22 مرداد، تروری خاص در خاک آمریکا رخ میدهد. از اینرو به سختی میتوان ترور را کار آمریکا دانست، مگر آنکه واشنگتن همانگونه که در بخش پیشین آمد، بهدنبال انجام اقداماتی بهشدت بزرگ باشد.
3-رابطه توافق هستهای و ترور
یک جریان تحلیلی قوی پس از ترور معتقد است این اقدام توسط طرفهای مخالف توافق هستهای در غرب صورت گرفت تا این توافق احیا نشود. در اینجا باید در نظر داشت اگر آمریکا واقعا بهدنبال عدم احیای برجام بود، راههای بسیار راحتتر و کمخطرتری را برای این موضوع پیشروی خود داشت. اساسا شاید برای این کار نیازی به یک اقدام عملیاتی نبود بلکه با بهانهگیری سیاسی صرف نیز چنین هدفی حاصل میشد.
برای شفافتر شدن موضوع باید نگاه دولت بایدن به برجام را شناخت. دولت فعلی آمریکا بهدنبال احیای برجام است. وندی شرمن، قائممقام وزارت خارجه آمریکا نیز هنگامی که برای گرفتن تاییدیه این مسئولیت در جلسات سنا شرکت میکرد، احیای برجام را کاری بهشدت لازم توصیف کرده بود اما بهزعم وی بهدلیل ضعف ایران و تغییر وضعیت منطقه علیه تهران، برجام احیاشده در سال 2021 باید بهشدت قویتر از سال ۲۰۱۵ برای آمریکا کار میکرد. بایدن با این رویکرد دوسویه وارد مذاکره شد؛ هم احیای برجام و هم اعمال فشاری معقول به ایران که تبعات فشار حداکثری سابق را برای آمریکا نداشته باشد. پس عدم احیای برجام به نبود نیت احیای آن در دولت بایدن مربوط نیست بلکه به جزئیات این نیت مربوط است که قصد داشت برجامی معیوبتر به ایران تحمیل کند. حالا با بروز درگیری در اوکراین و بحران سوخت و موادغذایی در غرب، آمریکا به گفته اعضای تیم ایران در مذاکرات عقبنشینیهای خوبی داشته و برخی نظرات مهم ایران را نیز پذیرفته است. با این موضوع آمریکا دلیلی ندارد که برمبنای آن بخواهد برای عدماحیای برجام خودزنی کند. مگر آنکه همانگونه که در دو بخش پیشین گفته و تکرار شد، هدفی بسیار کلانتر را زیرسر داشته باشد. با وجود این نمیتوان به این مساله اتکا کرد زیرا آمریکا در وضعیتی نیست که قادر به انجام مانورهای بهشدت سنگین باشد؛ هرچند در تعبیری متفاوت از اتفاق، این ضعف که میتواند به افول آمریکا منتهی شود، میتواند یک پیشران برای واشنگتن درجهت انجام مانورهای سنگین برای رهایی از وضعیت بغرنج فعلیاش باشد.
پیامدهای کلان ترور رشدی برای آمریکا
حادثه ترور فارغ از آنکه به بررسی احتمالی عاملان آن و اهدافشان بپردازیم، بهصورت کلی دارای پیامدهایی در آمریکاست. در ادامه این پیامدهای معدود ولی وسیع از جهت بروز تغییرات آمدهاند.
1- نمایش ضعف آمریکا
دولت بایدن از یکسو به دلیل مسئولیت اداره آمریکا به دنبال احیای توافق و بازگشت انرژی آن به بازار است و در طرف دیگر ترور که برخی آن را به تهران منتسب میکنند، میتواند بایدن را که در مذاکره با ایران حضور دارد متهم به سازش و عقبنشینی کند. این مساله در ابعاد داخلی وجههای ضعیف از دولت بایدن در آمریکا و در ابعاد بینالمللی چهرهای ضعیف از آمریکا در جهان به نمایش میگذارد.
2-افزایش محدودیتهای داخلی
ترور یک شخصیت دارای ابعاد سیاسی در آمریکا، آن هم در پیشزمینه تلاش برای ترور افرادی مانند جان بولتون مشاور امنیت ملی اسبق این کشور و همچنین مایک پمپئو وزیرخارجه سابق آمریکا، میتواند به افزایش تدابیر امنیتی در این کشور منجر شود. در شرایطی که جامعه آمریکا دارای مشکلات اقتصادی و گسست اجتماعی و سیاسی شده، بروز محدودیتهای امنیتی و امنیتیشدن فضا میتواند به یک عامل سرعتدهنده برای معضلات مزبور تبدیل شود. بخشی از محدودیتهای وسیع امنیتی در آمریکا، پس از 11 سپتامبر 2001 پس از آنکه تروریستها از قوانین موجود برای عملیات بهره بردند، در راستای قوانین مبارزه با تروریسم اعمال شدند.
انگیزه احتمالی گروههای مقاومتی
اصل حکم دینی ترور رشدی، ریشه در دیدگاههایی دارد که امروزه در گروههای مقاومتی و محوری با این نام، جریان دارد. از اینرو در بررسیهای علمی و واقعی که فارغ از موضعگیری انجام میشوند، نمیتوان به آن اشارهای نداشت. در ادامه به بررسی این موضوع پرداختهایم که کدام شرایط احتمالی موجب شده این گروهها به سمت ترور رشدی حرکت کنند.
1- گرفتاری آمریکا
در دوران فشار حداکثری انجام برخی اقدامات میتوانست به پیامدهای نامشخصی ختم شود. در اواخر دوران ترامپ شکست سیاست فشار حداکثری آشکار شده و در دولت بایدن علنا برآن تاکید شد. حال که بهدلیل جنگ اوکراین و بروز مشکلات در حوزه سوخت و موادغذایی واشنگتن در ضعف قرار گرفته است، آمریکا در وضعیتی بدتر از شرایط شکست فشار حداکثری و اعلام رسمی آن قرار دارد. به نظر میرسد برخی این شرایط را فرصتی مناسب برای اقدام تلقی کردهاند. بهزعم آنها واشنگتن در چنین شرایطی مسائل بزرگ را هضم میکند.
2- ترسیم دورنمای تشدید تنشها با گروههای مقاومتی
اگر این اقدام کار گروههای مقاومتی باشد، آنها تلاش کردهاند برای آمریکا آشکار سازند اگر همچنان به فشارهایش ادامه دهد و نتواند بهزودی با آنها به تفاهم دست یابد، چه وضعیتی در انتظارش خواهد بود. ترور شخصی در سطح رشدی که شخصیتی تاریخمصرفگذشته و غیرآمریکایی است، در سطحی پایین برای بازنمایی آینده صورت گرفته است. بهزعم این گروهها درصورت تشدید تنشها از سوی آمریکا، زمان تحرک در محیط داخلی این کشور فرا میرسد.
3- تحریک جریانات بیثباتساز جایگزین
در زمانیکه با ادامه تحقیقات و حمله به خانه ترامپ وی بهعنوان یک عنصر بیثباتیساز درمعرض حذف از جامعه است، دیگر بخشهای مخالف دولت بایدن با این اقدام جان گرفته و نقش بیثباتساز ترامپ درحال حذف را برعهده گیرند. آنها بهراحتی دولت بایدن را دولتی ضعیف در حوزه امنیتی معرفی میکنند؛ آن هم در آستانه سالگرد سقوط کابل. در این وضعیت، حذف عامل ترامپ به بروز ثبات و آرامش منجر نمیشود.
4 -ابزارسازی جدید
در زمان اعمال فشارحداکثری مجموعه موضوعاتی به تمام طرفهای منطقهای، حتی تشکیلات خودگردان که حاصل طراحی آمریکا برای برخی گروههای فلسطینی است، تحمیل شد که فارغ از ابعاد اقتصادی، مسائل امنیتی را نیز در بر میگرفت. زمانیکه آمریکا درخواست کرد مابهازای خروج سپاه از لیست تحریم (صورتگرفته در فشار حداکثری) تهران اعلام کند بهدنبال انتقام واقعه بغداد نیست، برای همگان ازجمله گروههای مقاومتی آشکار شد چنین موضوعاتی همانطور که ابزار قدرتمندی در دستان ایران شدهاند، میتوانند برای آنها نیز ابزاری کارآمد باشند. از اینرو آنان با کسب تجربه از داستان رویداده در مذاکرات احیای توافق هستهای، که یک شاخه مهم تعامل آمریکا با رقبایش است، زمین رقابت خود با واشنگتن را طراحی کردهاند.
5- اولتیماتوم در جهت نزدیکشدن به خط قرمز
در لبنان شدت محاصره عملا باعث شده مقاومت لبنان اعلام کند این کشور بر اثر فشار آمریکا به بنبست رسیده و آماده جنگ برای شکستن بنبست است. از سوی دیگر در عراق نیز اقدامات جبهه غربی روی زیانبار خود را بیش از اندازه نشان داده است. پیام اقدام اخیر آن است که در تحولات آتی صرفا کشورهای منطقه نمیسوزند.
آیا رژیمصهیونیستی و صهیونیستهای آمریکایی این اقدام را انجام دادهاند؟
صهیونیستها و اعراب میتوانند ذینفعان واقعه اخیر باشند اما این مساله میتواند همچون شمشیری دو لبه برای آنها عمل کند، به همین دلیل به راحتی نمیتوان ترور را به آنها منسوب کرد. با این حال هرچند دلایل زیادی برای ناتوانی صهیونیستها و دیگران برای طراحی سناریویی جهت توطئه در آمریکا وجود دارد اما باید این نکته را نیز در نظر گرفت که رویدادن یک واقعه خاص با نتایج کلان میتواند پیشران آنها در دست زدن به اقدامات جسورانه باشد. اگر صهیونیستها به این نتیجه برساند که مذاکرات احیای توافق هستهای که بهشدت با مذاکرات 2015 متفاوت است، میتواند برای آنها خطر موجودیتی فوری داشته باشند، بیشک آنها به هرکاری با هر تبعاتی دست خواهند زد تا از سقوط یک دولت دیگر از یهودیان جلوگیری کنند. با این وجود نکاتی درباره انتساب اقدام به آنها وجود دارد که در ادامه آمده است.
1- توان پایین
به نظر نمیرسد رژیمصهیونیستی و کشورهای عربی همپیمان با آن توان ابتکار انجام چنین اقدامی را داشته باشند، هرچند نمیتوان آنها را از این اتهام نیز مبرا دانست.
2-شمشیر دولبه
اقدام به ترور در وهله نخست میتواند منجر به افزایش اعتبار گروههای مقاومتی، چه در حوزه محور مقاومت و چه گروههای جهادی سلفی مانند القاعده شود. هردوی این جریانات علیرغم تفاوتهای گستردهشان با دولتهای عربی و رژیمصهیونیستی ضدیت دارند. اگر درحالی که وجهه این گروهها در جهان اسلام تقویت میشود، آمریکا برای مقابله با آنها اقدامی صورت ندهد، آنگاه وضعیت این دولتها وخیمتر خواهد شد.
3-محدودیت مانور
حتی اگر صهیونیستها و همپیمانانشان از توانایی لازم برای طراحی یک توطئه در آمریکا برخوردار باشند به دلیل واکنشهای آمریکا به نظر نمیرسد از آزادی عمل کافی برای اجرای آن بهرهمند باشند.
صهیونیستها و اعراب هرچند در دولت ترامپ رئیسجمهور پیشین آمریکا آزادی عمل فراوانی در واشنگتن داشتند، اما این آزادی عمل نیز توسط کاخ سفید تحتکنترل قرار داشت.
4- حساس بودن وضعیت
اگر آمریکا قائل به توافق باشد چنین اقدامی برای صهیونیستها بهشدت هزینهزاست، زیرا ضربهای اساسی به امنیت آمریکا وارد میسازد. از یک سو به نیمقرن ترور نشدن اشخاص در آمریکا پایان داده و در طرف دیگر در شرایط تورم آمریکا و نیازش به ورود انرژی ایران به بازار اخلال میکند. در سمت سوم نیز دموکراتهای مستقر را با خطر باخت در انتخابات مواجه میسازد.
5- همسویی با بایدن
دولت فعلی رژیم به نخستوزیری یائیر لاپید همسو با بایدن است و اساسا عامل آنها در تلآویو به شمار میرود. همچنین پس از برهمخوردن روابط تلآویو و واشنگتن پس از سخنرانی بنیامین نتانیاهو در کنگره آمریکا علیه طرح باراک اوباما جهت امضای توافق هستهای با ایران، بخشی از جریانات سیاسی رژیمصهیونیستی حتی تعدادی از جریانات راستگرا اخلال لفظی و عملی علیه سیاستهای رسمی کاخ سفید را کنار گذاشتند.
نتیجه چیست؟
سناریوپردازی با تمام دشواریهایش اقدامی بسیار آسانتر از حصول به نتیجه است. در انجام اقدامات پیچیده حتی طراحان نیز با وجود پیامدسنجیهای پیشین نمیتوانند نتیجه آتی را به راحتی حدس یا میزان موفقیتش را تخمین بزنند. از اینرو پرونده ترور سلمان رشدی نیز از پیچیدگیهای بسیاری برخوردار است. آنکه کدام عامل دست به این اقدام زده، چه اهدافی مدنظر داشته و فارغ از آنها، در واقعیت چه پیامدهای ناخواستهای بروز خواهند کرد، نامشخص هستند. با این حال آنچه با اطلاعات موجود بیشتر رخنمایی میکند غلظت احتمال دست داشتن گروههای مقاومتی و همچنین رژیمصهیونیستی در این اقدام است، بهگونهای که بهراحتی نمیتوان گفت ترور رشدی کار کدام یک از این دو دسته بوده است. از یکسو ترور میتواند کار گروههای مقاومتی باشد تا در برابر تحرکات غرب و در سایه ضعف آمریکا، پیامی سنگین را به واشنگتن ارسال کنند. از سوی دیگر نیز احیای توافق هستهای که در سال 2022 دارای لایههای امنیتی پیچیدهتری شده است در شرایطی که غرب مشغول شرق اروپا و شرق آسیاست، میتواند به پایان رویای صهیونیسم در فلسطین منتهی شود؛ موضوعی که یک انگیزهدهنده بزرگ برای صهیونیستها جهت انجام هر طراحی متهورانهای است.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
داستان شیطان(لینک)