دو روز پیش وبسایت کلمه، نوشتاری از میرحسین موسوی با عنوان «مقدمهای بر ترجمه عربی بیانیههای جنبش سبز» منتشر کرد که در این نوشتار میرحسین موسوی کمافیالسابق و حتی شدیدتر از بیانیه سال98 و پیشتر از آن، اتهاماتی را به ایران نسبت داده که تاکنون هیچ دشمنی، خصومت خود را با ایران اینچنین بیان نکرده است. ازسوی دیگر، این اظهارات موسوی واکنش بسیاری از فعالان سیاسی را بههمراه داشت که بین آنها کمتر فعال اصلاحطلبی دیده میشود بهطوریکه هیچیک از سران جبهه اصلاحات واکنشی درمقابل این بیانیه نداشتند. به همین خاطر، برای آنکه نظر جبهه اصلاحات را درباره این بیانیه بدانیم، بهسراغ اکثر چهرههای شاخص اصلاحطلب رفتیم، اما تنها موفق به مصاحبه با سیدافضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی شدیم. او نظرش درباره بیانیه اخیر را اینطور بیان کرد: «اصلاحات مرزبندی دارد و مرزبندیاش چهارچوب قانون اساسی است. هرکس خارج از قانون اساسی حرکتی کند، فعلی انجام دهد و حرفی بزند، مورد قبول اصلاحات نیست. بالاخره ببینید همه بحثهایی که اصلاحات درباره آن انجام میدهد، در چهارچوب قانون اساسی است و اصلاحات مخالف صحبتهای براندازانه است.» در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
مسالهای که وجود دارد این است که جبهه اصلاحات درحال بازسازی خود است و در این مسیر بعضا مواردی وجود دارد که جبهه اصلاحات را از بازسازی دور میکند. مثلا وقتی جبهه اصلاحات مواضع خودش را با جریانهای رادیکال و اپوزیسیون مشخص نمیکند، همین مساله باعث میشود این جبهه نتواند مسیر خود را درست طی کند. نظر شما دراینباره چیست؟
اصلاحات از کلمه اصلاح گرفته شده و این کلمه یعنی دائما درحال تصحیح مسیر بودن. بهعبارت بهتر، وقتی شما خطمشیای را انتخاب میکنید، این خط الیالابد نیست بلکه همیشه نیاز به اصلاح دارد. انسان و جهان هر دو اینگونه و درحال دگرگونی هستند، بنابراین همیشه یک حالت وجود ندارد. بهقول معروف، میگویند در یک نقطه از رودخانه، دوبار نمیشود شنا کرد بلکه یکبار میشود شنا کرد. چرا؟ چون گذر زمان به شما اجازه نمیدهد که با همان آب و در همان رودخانه شنا کنید و تغییراتی دارد. بنابراین جای شکر دارد که اصلاحات به اصلاح بپردازد، هم اصلاح مسیر و هم درون خود دگرگونی ایجاد کند، انسانها و افکار جدید برای اداره کشور و اصلاح امور کشور داشته باشد. بالاخره اینها موارد مثبتی است و بحثی در آن نیست. قائدتا من هم مانند همه انسانهای سیاسی با این تغییرات موافق هستم. یک گروه یا حزب یا آدم سیاسی همیشه در یک حالت باقی نمیماند و نباید هم بماند، باید همیشه متناسب با مکان و زمان طرز تفکر خودش را تغییر دهد چون وقتی شرایط تغییر میکند، باید تصمیمگیریها هم تغییر کند و نمیشود تصمیم واحدی گرفت. تصمیم واحد در عالم سیاست معنا ندارد. امام(ره) فرمودند چه کسی گفته حرف مرد یکی است؟ حرف مرد چندتاست، حرف مرد دوتاست. یعنی اینطوری نیست که یک کلمه حرف بزنند و روی آن حرف پافشاری کنند و هیچ تغییری ایجاد نکنند، بلکه متناسب با شرایط مکانی و زمانی باید تغییر کرد، چون هم اهداف و هم روش رسیدن به آن اهداف تغییر میکند.
داخل صحبتهایتان یک نکته گفتید و فرمودید اصلاحات باید در دو فضا صورت بگیرد؛یکی در فضای بیرونی و دیگری در داخل جبهه و گروه. خب این اصلاحات درون حزب به چه صورت است؟ آیا نباید در این اصلاح درونجبههای، با اپوزیسیون و عوامل اپوزیسیون و براندازان در داخل کشور که اصلاحطلب بودند و همچنان هم خودشان را اصلاحطلب میدانند، مرزبندی انجام بشود؟
چرا، اصلاحات درمجموع نه با براندازان موافق است، نه هممسیر آنهاست بلکه همیشه با آنها مخالف بوده، حالا هم با آنها مخالف است. حتی اصلاحات با کسانی که ساختارشکنی هم میکنند، موافق نیست. ممکن است در یک تشکیلاتی، فردی با صحبتهای رادیکال وجود داشته باشد ولی این فرد، یکنفر است و حکم کلی و جمعی ندارد. این فرد ممکن است حرفی بزند و اصلاحات با آن خیلی هم موافق نباشد ولی بالاخره نمیشود به آدمها گفت حرف نزن یا عقیدهات را نگو. حالا یک فردی عقیدهاش را میگوید، ولی مسلما اصلاحات با این چیزها موافق نیست، اصلاحات با ساختارشکنی و براندازان موافق نیست بلکه در چهارچوب قانون اساسی حرکت میکند، خارج از قانون اساسی هم کاری نمیکند. اصلاحات هر کاری میخواهد انجام دهد، در چهارچوب قانون اساسی است.
شما میفرمایید یکنفر یا دونفر از اصلاحطلبان ممکن است صحبتهایی کنند که جبهه اصلاحات خیلی با آنها موافق نباشد، خب اگر با چنین افرادی امثال میرحسین موسوی ازسوی جبهه اصلاحات مرزبندی انجام نشود، این افراد برای جبهه اصلاحات هزینهزا نمیشوند؟
نه، زمانی صحبتهای این افراد پای جبهه اصلاحات نوشته میشود که جبهه اصلاحات مصوب کند، من یک صحبتی را انجام بدهم. وقتی من صحبت کنم، بله این بهپای اصلاحات نوشته میشود اما وقتی بدون هیچ هماهنگی و طرح موضوعی در اصلاحات، حرفی زده میشود، اصلاحات مسئولش نیست. انسان، ماشین نیست که در کنترل باشد.
درباره بیانیه اخیر میرحسین موسوی واقعا این مواردی که میگویید صدق نمیکند. بعد از تجربیات سال88 بخش مهمی از چهرههای جبهه اصلاحات بهویژه جریان نزدیک به کارگزاران سازندگی تبدیل به منتقدان اصلی رادیکالیسم در این جبهه شدند و معتقد بودند رادیکالیسم علاوهبر اینکه همراهی بدنه اجتماعی را ندارد، باعث تضعیف جبهه اصلاحات نیز میشود. خب با وجود این، سکوتکردن درموردی مانند بیانیه چند روز گذشته میرحسین موسوی ضربه مهلکی به بازسازی جریان اصلاحات نیست؟ و با این سکوت مرزبندی اصلا مشخص میشود؟
عرض کردم خدمتتان، اصلاحات مرزبندی دارد و مرزبندیاش چهارچوب قانون اساسی است. هرکس خارج از قانون اساسی حرکتی کند، فعلی انجام دهد و حرفی بزند، مورد قبول اصلاحات نیست. بالاخره ببینید همه بحثهایی که اصلاحات درباره آن انجام میدهد، در چهارچوب قانون اساسی است و اصلاحات مخالف صحبتهای براندازانه است.
اگر واقعا اصلاحات مخالف اینگونه صحبتهای براندازانه میرحسین موسوی است، چرا از اعضای اصلی جبهه اصلاحات کسی با این صحبتها مخالفت علنی نمیکند؟ بالاخره در انظار عموم، ضربالمثل معروفی وجود دارد که سکوت علامت تایید و رضایت است.
مگر در طرف مقابل، آقای قدوسی حرفی میزند کسی به آن عکسالعمل نشان میدهد؟ کسی در جبهه خود عکسالعمل نشان نمیدهد. آنها هر حرفی میخواهند میزنند و هیچکس هم به آنها چیزی نمیگوید. من ندیدم کسی نقد کند. بالاخره ببینید زمانی این اتفاقات میافتد که نظم و حساب و کتابی برقرار باشد و قابلقبول باشد که تشکیلات حزبی راه بیفتد و حزب در انتخابات به حساب بیاید، آنوقت احزاب اعضایشان را کنترل کنند ولی درحال حاضر این بحثها معنی ندارد.
در این رابطه بیشتر بخوانیم:
اصلاحطلبان گرفتار در چرخه رادیکالیسم_انفعال(لینک)