متن پیشرو مشروح سخنرانی رضا غلامی، رئیس موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در نشست تخصصی «نگاهی راهبردی به زن و خانواده در برنامه هفتم توسعه» است که ۱۳ مردادماه در موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم ایراد شده است.
قبل از ورود به بحث اصلی، لازم است چند نکته عمومی درباره برنامههای پنجساله توسعه خدمتتان عرض کنم:
نخست آنکه، برنامههای پنجساله توسعه از یک تئوری روشن تبعیت نمیکند و سیاستهای کلی نظام جای تئوری را نیز پر نمیکند. ما به یک الگوی اسلامی- ایرانی مترقی برای پیشرفت نیاز داشتیم اما به دلایل گوناگون در تهیه این الگو شکست خوردیم، هرچند من اعتقاد دارم میتوانستیم با تعیین فرآیندی متفاوت برای تهیه الگو، شکست نخوریم.
دوم اینکه، برنامههای توسعه در جمهوری اسلامی از فقدان یک تسلط میدانی عالمانه اعم از آمایش سرزمینی و فراتر از آن، توصیف و تحلیل دقیق و عمیق مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رنج میکشد و احساس نیاز به آن هم چندان که باید وجود ندارد. شاید به همین دلیل است که تاکنون دانشگاهها کمترین نقش را در فرآیند تدوین برنامههای توسعه داشتهاند.
سوم اینکه، برنامهنویسی مولود یک نیاز طبیعی در کشور ما نیست و معالاسف، نوعی برنامهگریزی و گرایش به اقدامات ذوقی و خودسرانه نیز در بین مدیران کشور در همه دولتها وجود دارد و لذا در خوشبینانهترین ارزیابیها، تا الان کمتر از ۲۰درصد از برنامههای توسعه در ایران محقق شدهاند. از همینجاست که من ابایی ندارم عرض کنم، تدوین برنامههای توسعه در کشور ما عمدتا جنبه تشریفاتی پیدا کرده و این به ضرر کشور است.
چهارم اینکه، مکانیسم کارآمدی برای انطباق درست برنامهوبودجههای سالانه با برنامههای پنجساله توسعه در کشور وجود ندارد و لذا گاهی برنامهها و بودجههای سالانه رابطه روشن و قابل دفاعی با برنامههای توسعه ندارند و ضمانتهای قانونی کافی هم برای منطبق کردن برنامهها و بودجههای سالانه با برنامههای توسعه پنجساله پیشبینی نشده است.
پنجم اینکه، سیستم برنامهنویسی در کشور ما، یک سیستم عقبمانده و ناکارآمد است و با مدلهای روز برنامهنویسی در دانش مدیریت و حکمرانی خیلی فاصله دارد. ما در برنامههای توسعه گاه به کلیگوییهای کمخاصیت عادت کردهایم بدون آنکه علاوهبر امکانسنجی عملی تحقق این کلیات، به روشها، ابزارها و تکنیکهای تحقق این کلیات فکر کنیم.
با همه اینها، تصور میکنم کشور قدری بهسمت تحول در تدوین برنامههای توسعه حرکت کرده و همین امر امیدهایی را برای ما که اینجا جمع شدهایم به وجود آورده است.
و اما در حوزه زن و خانواده مایل هستم ابتدا روی این نکته تاکید کنم که ترکیب موضوع زن با خانواده از جهتی درست و از جهتی نادرست است:
از اینجهت که زنان نقش ممتاز و منحصربهفردی در قوام و حفظ خانواده دارند صحیح است، اما از اینجهت که این فقط زن نیست که عهدهدار رشد و صیانت از خانواده است، و مردان و فرزندان هم اگر نگوییم بیش از زنان، لااقل در حد زنان در این عرصه صاحب مسئولیت هستند، نادرست است.
علاوهبر این، من تصور میکنم نیت بعضی از ادغام کردن موضوع زن و خانواده، فرار کردن از مسئولیتهای مستقلی است که جامعه و دولت در قبال زن دارد و به هر دلیل عدهای موافق اجرای این مسئولیتها نیستند.
بنده در اینجا قصد زیادهگویی ندارم، لذا اجازه میخواهم بهدلیل اهمیت فوقالعاده «مسالهمندی» در تدوین برنامههای توسعه، صرفا به ذکر مسائل اصلی در دو حوزه زن و خانواده بسنده کنم:
در عرصه زن، به نظر میرسد چند مساله کلیدی باید در دستورکار ما قرار بگیرد:
یکم، مساله هویتبخشی به زنان و دختران ایرانی است. تصور میشود بهرغم خدمات بزرگ و بینظیری که انقلاب اسلامی به زنان داشته، تحولات زمانه و تغییرات عمیق فکری و فرهنگی، زنان و دختران ایرانی را با چالش هویتی روبهرو کرده است. حتی معتقدم که ریشه مساله بدحجابی و گرایش به خودنمایی در بین برخی زنان و دختران ایرانی را باید در همین بحث هویت جستوجو کرد.
دوم، مساله تامین حقوق فردی و اجتماعی زنان مبتنیبر عدالت است که در جهت رشد زنان و در جهت تحقق تفکر اسلامی درباره زن، نقش موثری دارد. به نظر میرسد، تحولات زمانه و تغییرات اساسی در زیست فردی و اجتماعی زنان، هم باید به تصحیح معنا و مبنای عدالت جنسیتی منجر شود، و هم باید فقهای ما را بهسمت یک بازنگری مناسب در حقوق فردی و اجتماعی زنان سوق دهد که همین امر، تدریجا فرصت تحول در قوانین را هم به وجود خواهد آورد. من آمادگی دارم در یک نشست مستقل درباره منطق بازنگری در معنای عدالت جنسیتی در عقلانیت اسلامی توضیح دهم.
سوم، موضوع اشتغال زنان است. در شرایطی که طی دهه اخیر در برخی دانشگاهها، دوسوم دانشجویان را دختران تشکیل دادهاند، و تغییر در سبک زندگی بهعلاوه فشارهای اقتصادی، زنان را بهسمت حضور اجتماعی بیشتر و اشتغال هدایت کرده است، مساله اشتغال زنان متناسب با منزلت و حقوق فردی و اجتماعی زنان نمیتواند مورد بیاعتنایی قرار بگیرد و باید برای آن فکر اساسی بشود. علاوهبر این، بخش مهمی از زنان در جامعه ما خواستار رشد اجتماعی و حضور نامحدود در یک میدان عادلانه رقابتی با مردان هستند که نباید از نظرها دور بماند، ضمن آنکه به نظر بنده این گرایش به رشد و رقابت در عرصههای اجتماعی اگر توأم با رعایت عفاف باشد و همچنین حضور معقول زن در خانواده را با چالش روبهرو نکند، با تفکر اسلامی هم تعارضی ندارد.
چهارم، مساله تامینهای اجتماعی برای زنان، بهویژه زنان خانهدار است. زنان خانهدار نباید در مواجهه با مسائلی مانند طلاق، بیماری صعبالعلاج یا فوت همسر یا بیمسئولیتی فرزندان در زمان کهنسالی و... بیپناه باشند بلکه باید چتر تامینات اجتماعی مناسب بالای سر همه زنان در کشور باز باشد.
پنجم، حمایت از حریمهای زنان در محیط خانه است. شوهر یا پدر و برادر، مالک زن نیستند که به خود اجازه دهند هرگونه خواستند با زن رفتار کنند. لذا جلوگیری از اعمال خشونت علیه زنان در محیط خانه اعم از خشونت کلامی و رفتاری باید با شکلگیری یک قانون مترقی همراه با پیشبینی ضمانتهای مناسب برای آن زودتر تصویب شود و این جزء مطالبات قدیمی رهبر بزرگوار انقلاب هم هست. البته میدانیم که هم دولت و هم مجلس در این زمینه اقدامات خوبی را شروع کردهاند.
ششم، مساله حمایت اجتماعی از زنان در جامعه بهویژه محیطهای کار در جهت جلوگیری قاطع از سوءاستفاده جنسی از آنهاست. جامعه ما در مقایسه با سایر جوامع از این جهات بهتر است؛ لکن جامعه ما هم مشکلاتی در این عرصه دارد که برای آن پیشبینیهای جدی قانونی نشده است. اینکه اخیرا تعداد کثیری از سینماگران زن به تعرضات جنسی در صنعت سینما اعتراض کردهاند، چیزی نیست که بتوان از کنار آن بهسادگی گذشت یا آن را در حد یک کنش شبهسیاسی تقلیل داد.
هفتم، مساله سلامت جسمی، روحی و روانی زنان و ایجاد بسترهای لازم برای ایجاد نشاط و سرزندگی مضاعف در آنهاست که تاثیرات آن، چه برای خودشان و چه برای خانواده و جامعه جالبتوجه است. من دسترسی به آمار دقیق ندارم اما بررسیهای موردی نشان میدهد، بخشی از جمعیت زنان در کشور ما از افسردگی رنج میکشند که باید عوامل آن دقیقا بررسی شود.
هشتم، مساله استفاده ابزاری از زنان در اقتصاد و تجارت و تبدیل زنان به برده شرکتهای غول اقتصادی است که از قرن نوزدهم میلادی در غرب آغاز شده و امواج آن با تاخیر به کشورهای سنتی مانند کشور ما رسیده است. حل این مساله هم به مدل اقتصادی کشور ما برمیگردد که آیا لیبرال باشد یا نباشد؛ و هم به قوانینی برمیگردد که درباره جلوگیری از به بردگی گرفتن زنان در عرصههای اقتصادی و تجاری وضع میشود. به هرحال، آنچه مهم است ما امروز در کشورمان با این مساله بهصورت ملموسی مواجه هستیم و نکته اسفبار اینجاست که بخشی از زنان به هردلیل از هوشمندی لازم برای مقابله با نظام سرمایهداری برخوردار نیستند، لذا اغلب ناخواسته خود را درمعرض چنین سوءاستفاده ظالمانهای قرار میدهند.
نهم، مساله آموزش و توانافزایی است. زنان در خانواده و جامعه، چه در جهت بهرهمندی از حقوق فردی و اجتماعیشان، چه در جهت ایفای نقش همسری و مادری و چه در زمینه حضور اجتماعی و در کل، برخورداری از یک زندگی سالم، امن و اثربخش، نیازمند آموزشهای ویژه هستند و باید فراتر از نظام آموزش عمومی توسط قانونگذار برای آن پیشبینیهای لازم صورت گیرد.
و اما در حوزه خانواده، چند مساله را فهرستوار خدمتتان عرض میکنم:
یکم، مساله رفاه حداقلی و نجات از برخی محرومیتهاست که در قوامبخشی به نهاد خانواده اهمیت فوقالعادهای دارد. از همین جهت حل مشکل اشتغال و ایجاد ثبات در آن خیلی مهم است. البته در کنار مشکل عمومی اقتصاد و بحث اشتغال، مساله مسکن که حقیقتا خیلی از خانوادهها را خصوصا در شهرهای بزرگ با بحران روبهرو کرده است هم باید مورد عنایت باشد.
دوم، مساله ازدواج است. در کشور ما علاوهبر بالا رفتن سن ازدواج، با کاهش ازدواج هم روبهرو هستیم که به نظر میرسد هم ریشه اقتصادی دارد و هم ریشه فرهنگی، و میتواند در آینده نزدیک عدم تعادل فردی و اجتماعی را در پی داشته باشد که مساله خطرناکی است.
سوم، مساله طلاق است که با آنکه شرایط بحرانی یا چالشی ندارد اما در حد یک مساله جدی اجتماعی جالبتوجه است. ضمنا طلاق در جامعه ایران را نباید با جوامع غربی مقایسه کرد. ما برای ارزیابی طلاق باید به مطلوبیتهای اجتماعی خودمان توجه کنیم و شاخصهای بومی داشته باشیم.
چهارم، مساله شادی و نشاط در خانواده و سلامت جسمی و روحی است که به نظر من از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. بنده موضوع اعتیاد و ضربه اساسی اعتیاد به نهاد خانواده را هم در همینجا جالبتوجه میدانم.
پنجم، مساله روابط درونخانوادگی و تربیت خانوادگی است، ما امروز نهتنها با افت کیفی تربیت در خانوادهها روبهرو هستیم، بلکه بهویژه در روابط پدر و مادر با فرزندان و برعکس روابط فرزندان با پدر و مادر با مشکلات فرهنگی جدی روبهرو هستیم، بهطوریکه خیلی ارزشهای خانوادگی در سالهای اخیر دچار جابهجایی شده که از نظر من پدیده بسیار خطرناکی است.
ششم، مساله جمعیت است که به اندازه کافی درباره آن صحبت شده و خوشبختانه قانون خوبی هم درباره آن داریم. حتما بهبود وضعیت اقتصادی در کنار اصلاح سبک زندگی شرط لازم در افزایش جمعیت در ایران است و امیدوارم بتوانیم با رفع موانع و البته روشناندیشی کافی، از قانونی که اخیرا مجلس به تصویب رسانده، نتیجه لازم را بگیریم.
خب، به همین عرایض اکتفا میکنم. هدف بنده احصاء و بیان همه مسائل نیست بلکه اهم فیالاهم کردن مسائل است که تا حدی تلاش کردم این کار را انجام دهم. امیدوارم با بحثهایی که استادان محترم در این نشست مطرح میکنند، درنهایت فهرست خوبی درباره مسائل اصلی حوزه زن و خانواده آماده شود.