کد خبر: 73501

گزارش «فرهیختگان» از نشست «هزارتوی بنزین‌» اندیشکده حکمرانی شریف

سرنوشت نامعلوم طرح بنزینی در کیش

جواب امروز را کسانی باید بدهند که با پافشاری وضعیت بحرانی فعلی را رقم زدند.

بنزین جزء موضوعات چالشی است که خبرهایی مثل گران شدن آن نگرانی‏هایی را در بین مردم ایجاد می‏کند و حتی سوالاتی مثل جبران کسری بودجه دولت از این مسیر مطرح می‏شود. مسئولان هم درپی تکذیب می‏‌آیند اما درنهایت این امر رخ می‏دهد و چه‌بسا نه‌‏تنها با افزایش متوقف نمی‏شود، بلکه با جهش‏‌های 40 تا 50 درصدی همراه است. چرا بنزین شبیه به بومرنگی شده که هرقدر ما سعی در جدایی از آن داریم باز هم بعد از مدتی دوباره به ما نزدیک می‌شود؟ اینها سوال‌هایی است که مرتضی زمانیان، عضو هیات‌علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر در نشست تخصصی با عنوان «هزارتوی یارانه بنزین در ایران با نگاهی به طرح سهمیه‌بندی بنزین در کیش» به آنها پاسخ داده است. آنچه در ادامه می‌آید، متن پرسش و پاسخ این نشست است.

چرا بنزین همواره مساله است؟
بعد از آبان 98 تصور عده‌‏ای این بود که حداقل تا اطلاع ثانوی در رابطه با بنزین صحبت نمی‏شود اما فکر درست‌‏تر این است که تجربه ما از آبان 98 به‌جای اینکه دیگر در رابطه با بنزین صحبت نشود باید این باشد که بالاخره مسیر درست در رابطه با بنزین را یاد بگیریم. واضح است که در دولت روحانی اگر در دولت دوم اتفاق بنزین افتاد در دولت اول وی نیز اتفاقی مشابه رخ داده بود. ایضا احمدی‏نژاد در سال 89 هدفمندی را کلید زد و آن هم به همان دلیلی بود که در سال 86 تصمیم گرفت و همین‌طور خاتمی و هاشمی و حتی از دهه 40 ما مشغول به این کار هستیم. منطقی‌‏ترین چیزی که به ذهن می‏رسد اینکه اگر همه دولت‏ها با تمام دیدگاه‌‏های متنوع و متکثر مجبور به انجام یک کار می‏شوند نشان می‏دهد که واقعیتی در جریان است و ما به آن بی‏توجه هستیم. مطابق با داده‏‌های در دسترس نیز مشاهده می‌شود مصرف بنزین سیر صعودی دارد و این مساله در مقابل نبود توان تولید برای رسیدن به نرخ مصرف و محدودیت‏های واردات بنزین چه در ابعاد خرید و چه در هزینه‏ تمام‌شده و قیمت فروش در داخل که کسری بودجه شدیدی را رقم می‏زند منتج به آن می‌شود که ما با کسری و شکاف در دوطرف توان تولیدی و مقدار مصرفی روبه‏رو شویم. روند افزایش مصرف واقعیتی است که نمی‏توان آن را کتمان کرد. مصرف ما در دوره کرونا به کمتر از 80 میلیون لیتر رسیده بود و در بهار امسال بیش از 95 میلیون لیتر مصرف روزانه داشتیم، به‌طوری‌که در مرداد و شهریور بالغ‌بر 10 میلیون لیتر اضافه مصرف به نسبت بهار و اردیبهشت داریم و بازهم دال بر کسری بنزینی در کشور می‌شود. حال ما می‏توانیم بنزین وارد کنیم و اتفاق عجیبی نیست اما تا چه زمانی این چرخه ادامه پیدا می‏کند و معلوم نیست چه زمانی تصمیم درست را اتخاذ می‏کنیم. متاسفانه در وضعیت فعلی با وقوع یک بحران رویه سکوت تا گذشتن آن و وقوع بحران بعدی درپی گرفته می‌شود و چه‌بسا 20سال بعد و در دولت‏های بعدی بازهم این مساله را شاهد باشیم.
نکته دیگر آن است که داشتن یک مسئولیت به‌معنای انجام دادن یک کار است و اگر قرار بر انجام ندادن آن و گذران باشد، مسئولیت گرفتن معنایی ندارد. این روند موجب انباشت مسائل و مشکلات شده و نقطه‌‏ای را به‌وجود می‏آورد که کاری نمی‏توان کرد و مثلا در قضیه بنزین مجبور به واردات می‏شوید و در شرف واردات با تحریم روبه‏رو شده و فشار داخلی موجب تصمیماتی از قبیل ورود بنزین بی‏کیفیت شده و تداوم چنین مسیری منجر به دستپاچگی مجریان شده که درنهایت تصمیمی اخذ می‌شود که بحران درپی خود دارد و این چرخه معیوب همچنان ادامه می‏یابد. نقطه تفاوت اقتصاد با سایر مسائل انطباق آن با واقعیت‏هاست به‌طوری‌که فرقی ندارد سیاستگذار یا مجری مشکل را بپذیرد یا نپذیرد و در صورت نپذیرفتن و با بروز آن در فضای حقیقی دیگر وقتی برای اصلاح و پیشگیری باقی نمی‏ماند.

شما گفتید هرچند وقت یک‌بار یک تصمیم اشتباه منجر به بحران شده و فضای صحبت نکردن در رابطه با آن حاکم شده و مدتی بعد دوباره همان بحران مجددا سر برمی‌آورد و این چرخه ادامه دارد. چرا این چرخه دچار کژکارکردی است؟
مشکل این است که دولت نقش خود را بد تعریف کرده است، یعنی مثل شیشه‌‏ای که درمقابل سنگ قرار دارد و هر لحظه خطر اصابت احساس می‌شود، می‏گوید که چرا در بحران می‏رویم و کشور آسیب می‏بیند. مساله بنزین مانند سایر حامل‏های انرژی به کژکارکردی دولت مبتلاست. دولت خود را قیمت‌گذار بنزین بدون هیچ‏گونه دلیل واقعی و اقتصادی تعیین کرده و اگر در ساده‏ترین لوازم مورد نیاز مردم برای خود نقش قیمت‌گذار تعریف می‏کرد به‌اندازه اهمیت آن مساله در همان مورد هم نقشی نامناسب و برهم‌زننده داشت. کشور ما کشور تورمی است و تصور مردم بر آن است که بنزین موتور محرک تورم در کشور است. فارغ از درستی یا نادرستی آن دولت نیز در نقش خودبالابرنده هرچند سال یک‌بار قیمت بنزین را تعریف کرده و نتیجه این است که بنزین عامل افزایش قیمت و مقصر دانستن دولت در اذهان تمام افراد و طبقات اجتماعی است و کار به انزجار از دولت می‏رسد؛ چراکه کالاهایی که قیمت‌گذاری آن در اختیار دولت است برخلاف کالاهایی که قیمت‌گذاری آن عهده‏دار اصلی ندارد و براساس عرضه و تقاضا صورت می‏گیرد، دولت را به ثابت نگه داشتن آن حتی برای مدتی ترغیب می‏کند. حال آنکه بسیاری از کالاها قیمت‏های روزانه داشته و حتی افزایش تدریجی قیمت آن، منجر به برطرف کردن خطر شوک قیمتی از آن می‌شود. برای مثال از سال گذشته تاکنون تورم 50درصدی داشته‌‏ایم و قیمت بنزین در طول این مدت همان سه‌هزار تومان بوده، حال آنکه اگر هیچ عامل دیگری را جزء علل افزایش به‌جز تورم ندانیم، قیمت بنزین باید 4500 تومان می‏شد. حال دولت بنابر دلایل مختلف این کار را نمی‏کند و سال‏های بعد و تورم‌های بعدی و عدم افزایش قیمت توسط دولت و... . ماهیت قیمت‌گذاری دولت این است که انباشته می‌شود و چون افزایش قیمت وجود ندارد منجر می‌شود تورم انباشته‌شده طی چندین سال ناگهان با یک رشد و شوک قیمتی خود را نشان دهد. جهش قیمتی در شرایط فعلی یک سم است. در دوره‌‏ای طی سا‌ل‌های 97 و 98 نرخ ارز (دلار) از 11-10 هزار تومان به 19 هزار تومان رسید و کل ساختار اقتصادی کشور را با چالش‏های جدی روبه‏رو کرد. اما متوقف شد، حتی پایین آمد تا 12، 13 هزار تومان و بعد به‏تدریج به بالای 30 هزار تومان رسید هرچند شوک‌های دو تا سه‌هزارتومانی را داشت اما چنین بحران‌هایی نداشتیم و به‌طورکلی می‏توان گفت اصلاحات تدریجی خودبه‏خود بسیاری از مشکلات را حل می‏کند. اما قیمت‌گذاری دولتی اصلاحات قیمتی کم‌خطر را به شوک‏های قیمتی خطرناک تبدیل می‏کند، خصوصا در کالایی که نگاه مردم به آن به‏عنوان شتاب‏دهنده تورم است، پس اولین قدم خروج دولت از نقش منفی قیمت‌گذاری است که اتفاقات بعدی را به‏تدریج جلو می‏برد و اگر زمانی هم شوک وارد شد دولت بتواند با منابعی که دارد جلوی ضربه‏‌های مربوطه را بگیرد. عده‏‌ای نیز مطرح می‏کنند که بنزین انحصاری است؛ چراکه نفت در دست دولت است و در اقتصاد هم کالای انحصاری باید قیمت‌گذاری شود اما این گزاره مطلقا غلط است، چون اگر در همین لحظه در بورس انرژی اگر اجازه صادرات و واردات داده شود انحصاری باقی نمی‏ماند. نکته بعدی نیز آن است که این انحصار نه یک انحصار طبیعی، بلکه یک انحصار قانونی است و صادرات حامل‏ها به قاچاق تعبیر می‌شود حتی اگر گزاره انحصار درست باشد الزاما قیمت‌گذاری راه چاره نیست، بلکه از فرآیندهای حراج و... می‏توان برای روند قیمت‌گذاری استفاده کرد به‌طوری‌که قیمت‌گذاری در یک بازار داخلی ریالی تعیین می‌شود، نه حتی براساس مثلا قیمت فوب خلیج‌فارس. مشکلات قیمت‌گذاری هم خود را زمانی نشان می‏دهد که مثلا وقتی قیمت نفت منفی شد یکی از مسئولان وزارت نفت اعلام کرد قیمت بنزین صادراتی 500 تومان است و در همان زمان قیمت بنزین داخلی 1500 و سه‌هزار تومان بود.

شما از طرفی گفتید وضعیت بازار انرژی می‏تواند انحصاری نباشد و بورس انرژی فعال و با مجاز بودن صادرات واردات و شرکت پالایش و پخش به‏عنوان یکی از عرضه‏کنندگان درکنار شرکت‏های دیگر خارجی عرضه‏کننده یا تقاضاکننده در آن حضور داشته باشد. از طرفی هم بازار ریالی ایجاد شود و ربطی به فوب نداشته باشد. حال اگر بورس انرژی باشد که بازیگران بین‏المللی باشند، قیمت تعادلی به قیمت فوب میل می‏کند.
در اقتصاد چند گزاره وجود دارد؛ اینکه قیمت معادل قیمت بازارهای اطراف می‌شود، قیمت برابر هزینه فرصت می‌شود و... . بله همه احتمالات و گزاره‌ها امکان وقوع دارند. فعلا بحث نظری مطرح شد که ما از روز اول باید این کار را انجام می‏دادیم اما در وضعیت فعلی و با ایجاد این سازوکار آنقدر تقاضا بالا رفته که قیمت به قیمت‏های جهانی و منطقه‌‏ای میل می‏کند. اما این پدیده یک پدیده بلندمدت است اما بحث این است که دولت از کجا اشتباه کرد که به وضع فعلی رسیدیم؟ آیا راه‏حل بازهم ایجاد شوک قیمتی است؟ قطعا خیر اما درنهایت در وضعیتی هستیم که بحران انرژی داریم و منابع انرژی که قرار بود ثروت ملی باشد هزینه‏زا شده و یارانه آن نیز به نسبت 10 تا 20 درصد به قشر ثروتمند می‏رسد.

بر چه منطقی بنزین 1500 تا 3 هزار تومانی را بنزین یارانه‏‌ای می‏خوانیم. کشور ما که یک کشور نفتی است و مردم ما در آن سهم دارند حال چرا قیمتی که مردم ما می‏پردازند باید برابر با قیمتی باشد که مثلا کشوری که نفتی ندارد؟ آیا بنزین ارزان نمی‏تواند مصداق سیاست‌های رفاهی در کنار سایر عوامل حمایتی باشد؟
چند نکته قابل بحث است. هدف یارانه چیست؟ البته ذات یارانه‌ای که به خانوار داده می‏شود با یارانه‌‏ای که به صنعت داده می‏شود متفاوت است. یارانه‌‏ای که به خانوار داده می‏شود یا هدف رفاهی دارد یا عده‏‌ای معتقدند که باید به همه داده شود. البته بنده قائل به این نیستم که نفت برای همه است و باید به همه داده شود بلکه در اختیار حاکمیت است و باید استخراج شود و ثروت تولید شود. یارانه‌‏هایی که با هدف رفاهی داده می‏شود باید برای اقشار فقیر باشد. یارانه هم کمک است و باید برای فقرا باشد. پس به‏نحوی باید توزیع شود که مستحق‏ترین‏ها بیشترین بهره‏برداری را از آن داشته باشند. شبیه به سیاستی که در ارز 4200 تومانی بود. یارانه به گوشت داده می‏شد اما چه کسی استفاده بیشتری از گوشت داشت؟ خانواده‌‏های فقیر در هر صورت توانایی آن را نداشتند. اینکه بگوییم بنزین در سبد فقرا 3 درصد هزینه را شامل می‏شود و در ثروتمندان یک درصد نیز غلط است. مثل این است که چیزی را تقسیم کنیم و فردی که پرمصرف است مقدار بیشتری بگیرد. فقیری که درصد هزینه‏‌های انرژی در سبد خانواده‌‏اش بیشتر است اگر یارانه‏‌ای به او داده شود نیز سهمش در درآمد وی بسیار بیشتر از فرد ثروتمند است.

طرح اندیشکده حکمرانی شریف که مدتی است مورد توجه مقامات مسئول اقتصادی قرار گرفته و توزیع بنزین به ازای افراد در کیش که درحال اجراست از حیث همین توزیع به افراد است، در چه وضعیتی قرار دارد؟
مقدمه‌ای که باید عرض کنم این است، فرض کنیم یارانه بنزین را نمی‏خواهیم حذف کنیم و اصلا باید بحث کنیم بنزین یارانه‏‌ای است یا خیر؟ مخالفان بنزین یارانه‏‌ای مثالی که می‏زنند ارزانی بنزین شاید در کشور ما در قیاس با سایر کشورهاست، اما به نسبت دستمزد اگر محاسبه کنیم گران است. پس بنزین اصلا یارانه‏‌ای نیست و اگریارانه‏‌ای باشد نیروی کار و... هم یارانه‏‌ای است. این حرف گرچه ظاهر درستی دارد اما بین دو مفهوم ساده اقتصادی ارزان بودن و یارانه‏‌ای بودن خلط بحث کرده‏اند. مثال میوه‌‏ای که در باغ است. فرض کنیم کیلویی 10 هزار تومان قیمت دارد و فرض کنیم در بازار تجریش با احتساب حمل‌ونقل و کارگر و... 20 هزار تومان می‏شود. آیا درست است که بگوییم میوه در باغ یارانه‏‌ای است؟ فرق این دو در ارزانی و گرانی است و این مساله مقوله‌ای نسبی است. زمانی می‏توان گفت یارانه‏‌ای است که میوه‌ای که قیمت تمام شده آن 20 هزار تومان است را به مردم 18 هزار تومان بدهیم و اینجا 2 هزار تومان یارانه پرداخت کرده‌‏ایم. اگر به نسبت سایر کالاها در سطح متوسط کمتر باشد می‏گوییم ارزان است و بالاتر باشد، گران‌تر است. اما کالای یارانه‏‌ای هبه‌‏ای است که داده می‏شود و اهداکننده پذیرای خسارت می‏شود. ممکن است کالا گران باشد که بحث دیگری است. بنزین و گازوئیل نیز در ایران از این نوع بوده و معنای یارانه‏‌ای دارند. زمانی که گاز را استخراج می‏کنید و انتقال می‏دهید و تقریبا مجانی به نیروگاه می‏دهید و با تمام هزینه‏‌های تولید و انتقال به قیمت 80 تومان به ما می‏رسانید درحال پذیرش خسارت هستید و وزارت نیرویی دارید که چند ده میلیارد تومان خسارت و زیان دارد. حال می‌خواهد قدرت خرید بالا یا پایین باشد. قیمت کارگر هم به خاطر رکود و بیکاری و... ارزان است اما یارانه‏‌ای نیست. بنزین در بورس انرژی هم با قیمتی که به دست ما می‏رسد اختلاف دارد و آن هم ناشی از یارانه‏‌ای است که به آن تعلق می‌گیرد. حال در قدم بعدی مساله‏‌ای که داریم این است که این یارانه را حذف کنیم یا خیر؟ وقتی حذف یارانه منجر به مشکلاتی می‏شود آن را حذف نکنیم اما لااقل برابر توزیع شود و به اهداف خود اصابت کند و به اهداف رفاهی خود برسد. هر آنچه که باشد یارانه‏‌ای یا غیریارانه‏‌ای گران نشود و در عوض حق کسانی که نیازمند آن هستند داده شود و حداقل آن توزیع برابر است. در این صورت بنزینی که 1500 تومان می‏دهیم به شخصی که بیشتر می‏خواهد مصرف کند به قیمت بالاتر بفروشد. این خلاصه‌‏ای از طرح بنزینی بود که عدالت را بپذیریم و کسانی که بنزین بیشتری می‏خواهند در بازار مبادله‌‏ای از کسانی که خودرو ندارند و تقریبا نیمی از مردم را شامل می‏شوند دریافت کنند. اتفاقی که می‏افتد این است که اولا عادلانه‌تر و منصفانه‏تر است. ثانیا مردم مبادله می‏کنند آن هم در بستری که به راحتی و بدون نیاز به سواد بالا و امکانات ویژه‏‌ای با همان قیمت و همان سهولت انجام می‏گیرد. خوب است مطالعه‏ اجتماعی که در این زمینه انجام گرفته نیز مورد بحث قرار بگیرد؛ چراکه از نظر ما قضیه بنزین بیش از اینکه یک بحث اقتصادی باشد یک بحث اجتماعی است و باید از این بعد به آن نگاه کنیم. مثلا مشکل درجه چندم مردم گران بودن بنزین برای مردم است. مردم با گران بودن بنزین در یک کشور و فضای تورمی کنار آمدند اما مشکل از آنجا نشأت می‏گیرد که مردم می‏گویند دولت دارد گران می‏کند نه اینکه بنزین با جهش گران می‏شود. مردم تکانه‌‏های آن را عامل گرانی می‏دانند اما اگر شبیه سایر کالاها باشد که به تدریج گران شود مساله‌‏ای ندارند. حتی در نتایج پژوهش‌ها نشان داده شد که اگر بنزین گران شود چقدر فرق است که دولت بنزین را گران کند یا خودش گران شود. با اختصاص سهم 20 لیتری به هر فرد او می‏تواند به مبادله آن بپردازد. حال شاید سوال شود که اگر گران شد چه؟ نه لزوما؛ چراکه نباید شوک ایجاد شود و در این صورت می‏توان همان سطح آزاد 3000 تومانی را ادامه داد و حتی اگر بنزین مبادله‏‌ای بیش از 3 هزار تومان شود مردم به خرید آن در جایگاه‌‏ها رو می‌‏آورند. پس قیمت‏ها برای ایجاد ‌انگیزه خرید به زیر 3هزار تومان هم می‏رسد و حس اجتماعی در مردم ایجاد می‏شود که می‏توان بنزین را مانند سایر کالاها مبادله کرد و نوسان داشته باشد و حتی مقداری از سهمیه فردی در بازارهای صادراتی طبق سازوکاری که وجود دارد صادر شود. در سال 98 هم این مباحث مطرح بود اما نظر نهایی این شد که بازهم خود دولت میان‏دار باشد.
 البته باید بیان داشت که ایده اولیه قبل از اندیشکده شریف بود اما پژوهش‌های زیادی انجام شد و محاسبات مختلفی داشت و درنهایت از یک ایده به یک طرح تبدیل شد. اما اتفاقی که در کیش افتاد به این صورت است که یک اشتباه بزرگی در مسیر اجرا انجام گرفت. تمام داستان طرح اختصاص بنزین آن بود که عادلانه شود و وقتی به مردم سهمیه داده شد، خود مردم بازیگر اصلی مبادله و دریافت و پرداخت باشند. اما دوباره همان نظری که در سال 98 قائل به مرکزیت دولت بود در اینجا هم وارد شد و بنزین مازاد مردم را به قیمت تعیین شده می‏خرد و به قیمت مصوب به خریداران آن می‏فروشد. تماما برخلاف اصل چیزی که در طرح بود. یعنی نقش پررنگ دولت به مردم اهدا شود. به همین خاطر اگر غایت یک طرح این باشد که دولت تعیین‏کننده همه چیز باشد مشکل جدی در اجرای این طرح در کیش وجود دارد. بدین صورت که نمی‏شود مردم خودشان این کار را انجام دهند و دولت باید خرید و فروش سهمیه مازاد را انجام دهد. در عمل هم این کار وقتی مجوز اجرا گرفت دولت برای پرداخت مبالغ سهمیه مازاد خریداری شده پول نداشت و باید با طی یک مسیر در سامانه هدفمندی پرداخت انجام می‏گرفت که به‏معنای پرداخت یکدفعه در ماه بود و فروش سهمیه مازاد در اول اسفند برابر با دریافت پول در آخر اسفند شد درحالی که مردم در همان لحظه مبادله هزینه را پرداخت می‏کردند و دریافت وجوه صورت می‏گرفت. اشکال بعدی نیز آن شد که در آخر ماه هم به‏دلیل عدم هماهنگی پرداخت یک ماه به عقب افتاد نتیجه آن شد که شخصی که اول اسفند بنزین خود را فروخته بود در آخر اردیبهشت پول خود را دریافت کرد آن هم فقط به خاطر بروکراسی‌ای که دولت خود را در میانه میدان قرار داد تا به صورت نادرست برای خود نقش ایفا کند. حال طرح کیش که دوره آزمایشی آن تا اواخر تیرماه بود پشت سر گذاشته شد و درحال تهیه گزارش آن هستند و به نظر ما ایده‏‌ای که می‌توانست به صورت هوشمند و کم‏دردسری در کیش اجرا شود متاسفانه در آن دستکاری شد. ظاهرا عده‏‌ای نیز گفته‌‏اند اجرای آزمایشی این طرح در کیش 120 میلیارد تومان هزینه داشته است که خلاف واقع محض بوده و کاملا ساختگی برای تخریب طرح است. هم‏اکنون نیز عده‏‌ای می‏گویند که طرح موفق نبود چون مردم ناراضی بودند؛ هرچند این نظر با مشاهدات میدانی افراد حاضر در کیش تضاد دارد. اگر هم استقبال کم بود به خاطر بی‏تدبیری‏هایی بود که در تعداد کم و چینش نازل‏ جایگاه‌‏ها وجود داشت اما کلیت کار علی‏رغم محدودیت‏ها پروژه بی‏‌حاشیه‌‏ای بود که اجرا شد و مردم بدون دردسر آن را پذیرفتند و حتی در جریان هک سامانه سوختی کشور هم چون در کیش این عملیات روی کارت‏های بانکی بود مشکلات آن وجود نداشت.

مهم‌ترین مشکل طرح بنزینی اجراشده در کیش چیست؟
اگر واضح بخواهم بگویم این طرح (طرح اجراشده در کیش) مساله را حل نمی‏کند. درست است که فهمی در رابطه با قضیه ایجاد می‏کند و دیگر دولت را به‏عنوان فروشنده صرف معرفی نمی‏کند اما بالاخره سقف قیمتی را نگه داشته و با توجه به شرایط تورمی قیمت اکنون چندسال دیگر بی‏ارزش شود اما راه‏حل مشکل فعلی نیست. حداقل چیزی که در شرایط فعلی از وضعیت حاضر می‏توانیم استنباط کنیم این است که اگر قرار به یارانه دادن است، آن را عادلانه توزیع کند. نکته دوم آنکه اگر باور دولت آن است که قیمت بنزین باید سه هزار تومان تا هر زمانی باشد، وارد مناقشه با وی نشده و یک بازتوزیع بین فقیر و غنی صورت می‏گیرد. اگر روزی هم قیمت را از سه هزار تومان بالا ببرد، نتیجه می‏شود که مردم هم قیمت مبادله‏‌ای خود را بالا می‏برند. در این وضعیت دولت قیمت را در مقایسه با حالتی که بین مردم توزیعی انجام نگرفته، بالا برده است اما با این تفاوت که بیش از 50 میلیون نفر از منفعت آن بهره‏مند می‏شوند و این امر در یک فرآیند کاملا تدریجی در بازار بین مردم صورت می‏گیرد. یعنی هم شوک را از بین می‏برد و هم مردم حس انتفاع می‏برند. پس جمع‏بندی این شد که اصلا به دولت نمی‏گوییم بنزین را گران کند اما اگر دولت زمانی قصد این کار را داشت حداقل آن است که مردم در کف خیابان نمی‌‏آیند و با رضایتمندی این طرح اتفاق می‌افتد. درواقع این همدلانه‏ترین پیشنهاد سیاستی است که می‏توانیم پیشنهاد دهیم. پس به‌طورکلی عاملی که وضعیت را به این نقطه رسانده قیمت‏گذاری می‏دانم و مقصر این وضعیت کسانی هستند که این وضعیت را ادامه دادند اما در زمان حال وظیفه خود می‏دانیم که حداقل جلوی تنش‏ها و شوک‏های افزایش قیمتی را بگیریم. یک‌بار هم که با یکی از آقایان درحال صحبت بودیم، اظهار داشت که این طرح، یک طرح دانشگاهی و مطرح‌شده توسط عده‌‏ای از جوانان است که بنده به وی گفتم شما باید خوشحال باشید که جوانان دانشگاهی طرحی را ارائه داده‌‏اند که با بررسی‏هایی که از کف جامعه به‏عمل آمد نشان‏دهنده بیشترین سازگاری و کمترین ایجادکننده تنش بین دولت و مردم است. متاسفانه این مشکل از ساختار جلسات تودرتو نشأت می‏گیرد، به‌طوری‌که انتظار می‏رود راه‏حل مشکلات از جلسات متعدد و پشت هم حاصل شود جای آنکه مشکل به مردم و جامعه دانشگاهی ارائه شود. درحالی‌که جامعه اندیشکده‏‌ای فقط می‌‏شنود، جلساتی در رابطه با موضوعاتی برگزار می‏شود به‌جای آنکه برای آن موضوع سمینارها و نشست‏هایی با حضور این بخش از نخبگان تشکیل و راهکارهای آنان هم شنیده شود.

 آیا طرح بنزین ابزاری برای دولت است که قیمت بنزین را بالا ببرد؟
درواقع این طرح نه‏‌تنها ابزاری به دولت نمی‏دهد بلکه ابزاری را از دولت می‏گیرد و این ابزار قیمت‌گذاری است. باید آلترناتیوهای این طرح را هم ببینیم. چیزی که می‏بینیم این است که مصرف بنزین دوباره درحال اوج است و سناریوهای دیگر مثلا جیره‏بندی بنزین است. شبیه چیزی که در استان‏های مرزی داریم. نتیجه این شده که فروش بنزین در کنار خیابان لیتری 15 هزارتومان است. خلاصه جیره‏بندی آن است که حاکمیت بنزین را گران نکرده اما کم می‏دهد و چاره مردم چیست؟ مجبور هستند همان بنزین 15هزارتومانی کنار جاده را بخرند. خب این نشان می‏دهد که ایده جیره‏بندی جواب نمی‏دهد یا ایده‏‌هایی مثل پله‌‏ای کردن یا محدود کردن بنزین 3هزارتومانی و مصارف بالاتر در قیمت‏های گران‏تر. پس حرف ما این است که راه گران کردن نیست بلکه قیمت‌گذاری است و برای راه‏حل باید از راه‏‌هایی استفاده کرد تا کشور را درمعرض ریسک قرار ندهد.

آیا ایده طرح بنزین برای افراد برای جبران کسری بودجه دولت نیست؟
هم‏اکنون دولت به‏غیر از وانت‏ها و تاکسی‏ها حدود 40 میلیون لیتر سهمیه می‏دهد و پیشنهاد بنزین برای هر فرد حدود 55 لیتر که دولت متضرر هم به‏نوعی می‏شود و 7، 8 هزار میلیاردتومان در مقایسه با وضع فعلی ضرر می‏کند. پس این طرح برای کسری بودجه دولت نیست و نقشی که طی 70 سال گذشته برای دولت ایجاد شده بود به‏عنوان قیمت‌گذار را مبدل به یک بازیگر تنظیم‌گر و حمایتگر در کنار بازار مبادله‏‌ای مردم تعریف کنیم.

چرا مصرف سوخت در ایران بالاست؟
یک دلیل بالا بودن مصرف سوخت خودروهای ما همین نظام معیوب سوخت است که مانع استفاده از فناوری‏هایی می‏شود که زمینه کاهش مصرف سوخت را فراهم می‏کند، درواقع استفاده از این فناوری‏ها مقرون‌به‌صرفه نیست. نکته دیگر این است که اگر اجازه ورود خودروهای خارجی را بدهیم و به جز تعرفه معمول، عوارض بیشتری نگیریم، بگوییم که هر شخص کارت سوخت 10 هزار لیتری با قیمت بنزین واقعی (بورس انرژی یا منطقه) دریافت می‏کند یا خودروی داخلی با قیمت بنزین فعلی بگیرد تا هم استفاده از خودروی باکیفیت فراهم شود و هم صاحبان خودروهای خارجی از سازوکار بنزینی مختص خود بهره‏مند شوند.

آیا این طرح فعلی (طرح بنزینی دولت) برای بحرانی که دولت در آن قرار دارد و آن، کمبود بنزین برای امروز است، راهکار دارد؟ چون پیشی‌گرفتن مصرف از تولید داخل و نیاز به واردات مشکلاتی مثل تحریم در واردات بنزین یا نبود ارز برای استفاده را در پی دارد.
جواب امروز را کسانی باید بدهند که با پافشاری وضعیت بحرانی فعلی را رقم زدند. کمااینکه در گذشته هم هشدار چنین وضعیتی را می‌‏دادیم ولی متاسفانه موردتوجه قرار نگرفت. البته آمار کمبود در بنزین را هم‏اکنون به‏طور دقیق نداریم اما حداقل می‏توان گفت در آینده‏‌ای نزدیک مجبور به واردات شویم که مشکلات خود را دارد و مسیر 98 را نرویم و با کسری روزی 10 میلیون لیتر بنزین با قیمت‏های امروز سالی 7 تا 8 هزار میلیاردتومان نیاز به واردات داریم و این عدد مقداری نیست که قابل‌تهیه نباشد، کمااینکه همین الان سوخت هواپیمای مسافربری لیتری 600 تومان داده می‏شود. قیمتی که نصف بنزین خودروها نیست و استفاده‌‏کننده آن دهک‏های خاص هستند و روزانه بیش از 3 تا 4 میلیون لیتر مصرف داریم. حدود سالی بیش از 35 تا 40 هزار میلیاردتومان می‏شود. اگر شما این روند را اصلاح کنید نه زنجیره کالاها تحت‌تاثیر قرار می‏گیرد و نه افزایش قیمت‏ بلیت هواپیما تاثیری روی وضعیت روانی جامعه دارد، حال آنکه برای یک سفر تا تایلند به ازای هر صندلی 7 تا 8 میلیون تومان یارانه سوخت تعلق می‏گیرد. پس با این هزینه هم می‏توان هزینه واردات را پوشش داد و هم سایر مشکلات را پوشش داد. مضاف‌بر اینکه به علت قیمت پایین سوخت واردات هواپیماهای دست‌دوم بی‌کیفیت بیشتر برای شرکت‏های هواپیمایی در اولویت است. چون به علت بالا بودن قیمت سوخت هواپیما در دنیا، قیمت‏های هواپیماهای دست‌دوم با گذشت عمر افت شدیدی می‏کند پس شرکت داخلی از طرفی هواپیماهای فرسوده با قیمت بسیار اندک می‏خرد و هم با قیمت سوخت ارزان داخلی سود دیگری می‏برد و اگر مشکلاتی هم به‌‏وجود بیاید، تقصیر تحریم می‌‏اندازد؛ درحالی‌که می‏توانستیم از آن جلوگیری کنیم.

* نیما ایمانجانی 

مرتبط ها