طاهره راهی، خبرنگار: «شب قدری مصحفت را چارطاق باز کردم روبهروی صورت. روضهخوان یکدقیقه آنتراکت داد هرچه حاجت داریم جاری کنیم روی زبان. ورپریده -از خجالت یا هرچیز دیگری- بند آمده بود. از آنجاکه میدانستم کتابم را میخوانی، همه آنچه بنا بود آنجا به زبان بیاورم اینجا برایت مینویسم. قربانک انی کنت من الچاکرین.» شب قدر که نه، اما یکی از شبهای بلند تابستان بود که کتاب «گچپژ» نوشته محسن رضوانی از نشر سوره مهر را خواندم. کتابی که با لهجه قدیم تهران و اصطلاحات دوره قاجار، به مسائل روز اجتماعی میپردازد و به مشکلات جامعه و مردم گریزی میزند؛ لهجه دوره قاجار تهران که همیشه مورد استقبال مخاطبان تصویری و کتابهای قدیمی بوده است. از سریالهای تلویزیونی بهیادماندنی مانند «شب دهم» تا کتابهایی مانند «پریدخت» که به زبان آن زمان نوشته شده است.
هنگامی که شروع به خواندن میکنید، عاشقهای باحیای قدیمی را میبینید که در کوچهپسکوچههای تهران قدیم با شازدههایشان نامهنگاری میکنند و از دلتنگی میگویند. «سابق بر این، هر فقره که والدهجانمان طاسکباب بار میگذاشت، از قضا چارشنبه بود و در این جعبه جادو، ارتش سری رژه میرفت... از عهد همان سریال دوریالی تا همین حالیه، هر وعده بوی طاسکباب از مطبخ همایونی سرریز میشود و پر میکند
من حیثالمجوع خانه را، مِن عندی و سرخود، گوش ما ریتم ارتش سری ضرب میگیرد. حکایت شماست شازده! فقره اولی که دیدمتان قلبمان میتپید... هنوز هم میتپد... .»
کتاب «گچپژ» همانند نامش -عصفور، بهمعنای گنجشک- مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد و در 51یادداشت خود مسائل متنوعی را بررسی میکند، از لایکهای فیسبوک و گوشیهای چراغقوهای میگوید و عشق را میان سیگنالهای ماهواره جاری میکند، عشقی که دریافتکنندهاش باید اهل باشد: «دستکم، شبیه آن دیش فلزی باش؛ دریافت کن این همه سیگنالی که تا حالا فرستادهایم.»
نویسنده کتاب، مخاطب را با قلم شیرین خود و دیالوگهای نهچندان بلند، بهدنبال خود میکشاند. با زبان طنز به دانشگاه رفتن دختران اشاره کرده «دختر، خوب است هنر یاد بگیرد. علی سبیل المثال، خوب آشپزی کند. نه اینکه مدرک را قاب بگیرد بالای طاق، آنوقت از همه میراث خانهداری، بُنشن انبارکردن بلد باشد و بس.» و در روزهایی شیرین، محله را خالی از سلسله جلیله نسوان میکند و همه را سوار بر اتول به مشهدالرضا میفرستد. «این عیال میرزاجعفر، نذر هرسالهاش است که زیارت مخصوصه برود خراسان. هر فقره، حاجخانومهای ختمانعان را به انضمام صبیههای ریز و درشتشان، قطار میکند میکشاند پی خودش، پابوس امام غریب... خدا گوا ست
که روا نیست شازده، توی مسافرخانههای سرشور، پنجره رو به حرم را باز کند تخممرغ عسلی و کره حلوا چاشت کند، ما اینجا، شام و ناهار یک گالینابلانکا را با انگشت شست پهن کنیم روی یک کف دست بربری.»
این کتاب که توسط محسن رضوانی بهصورت مجموعه یادداشتهای کوتاه و طنزآمیز نوشته شده، با قلمی متفاوت مخاطب را با مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی روزمره جامعه و کوچههای شهر آشنا میکند. نوشتههایی کوتاه که در قالب عریضه و نامهنگاری نوشته شده است، نامههایی که درباره مسائل عصر حاضر نوشته شده، اما با ادبیات و اصطلاحات قدیمی، حس گذشته را به مخاطب منتقل میکند و تضادی شیرین را پیشروی خواننده قرار میدهد. نوشتههایی که نهتنها به مسائل اجتماعی که به مشکلات فضای مجازی هم کنایه زده است: «قصدم معارضه با مظاهر مدرنیته نیست جان شازده! ولی باور کن آن فیسبوکی که دوست داری درش اسمنویسی کنی، از روی همین مستراح مسجدشاه ساختهاند. یک عده که مبتلا به لینت قلمیاند نشستهاند دور هم، مطلب مینویسند یا به هم حاشیه میزنند. به یکی هم که ابراز علاقه میکنند با
شست نشانش میدهند که یعنی لایک. از ما گفتن بود، خودت میدانی.»
نویسنده در این کتاب نشان میدهد واژهها و اصطلاحات را بهخوبی میشناسد و از آنها بهخوبی استفاده کرده است. رضوانی به مشکلات اجتماعی چون اعتیاد نیز سرکی کشیده و آن را با زبان طنازانهاش نقد کرده است: «به پیر، به پیغمبر، به این شیرینکام، به همین رد قمه، به کی قسم بخورم شازده! به خدا این وصلهها به ما نمیچسبد. چاکرت اساسا میانهای با دودیجات و دخانیات ندارد. کلافپیچ شد دورهای که چپق چاق کردن و دود کشیدن برای خودش قدر و قربی داشت. حالیه، کانه آبنباتقیچی، شده است ملعبه دست اطفال و متاع جماعت بچهسال. شیره کجا و شیشه کجا!»
اگر در این روزها بهدنبال کتابی برای گذراندن وقت و سرریز شدن لبخند بر لبانتان هستید، کتاب گچپژ گزینه خوبی است که میتواند همراه با خنده، مسائل روز را با زبانی متفاوت و بهصورت طنزی اجتماعی به شما نشان دهد، کتابی که با آن بسیار خواهید خندید.
۰۴:۵۸ - ۱۴۰۱/۰۴/۲۸
کد خبر: 73048
«گچپژ»؛ طنزنامهای از مسائل امروز
کتاب «گچپژ» همانند نامش -عصفور، بهمعنای گنجشک- مدام از این شاخه به آن شاخه میپرد و در 51یادداشت خود مسائل متنوعی را بررسی میکند، از لایکهای فیسبوک و گوشیهای چراغقوهای میگوید و عشق را میان سیگنالهای ماهواره جاری میکند.
مرتبط ها