گروه سیاست: نقطهضعف آمریکا در حوزه مقابله با محور مقاومت و ایران برنامهریزیهایی است که تاکنون به شکستهای متعدد منتهی شدهاند، هرچند این همه اصرار آمریکا در نقشهکشی پس از هر شکست میتواند با کمی اغماض نوعی نقطه قوت نیز تلقی شود؛ با این حال این اصرارها صرفا میتوانند با انبوهتر ساختن کارنامه شکستهای واشنگتن صرفا زیانهای این کشور را افزایش دهند.
آمریکا در دور جدید اقدامات خود در منطقه قصد دارد رژیمصهیونیستی را در منطقه ادغام کند درحالیکه پیشتر کوشیده بود تلآویو را به منشأ ترس در منطقه جهت پیگیری اهداف غرب مبدل سازد. این کاهش توقع آمریکا از سوی رژیمصهیونیستی در منطقه به ادغام آن برای تبدیل شدن به دولتی معمولی در غرب آسیا خود نشانهای از شکست دستکم 8 دهه برنامهریزی است. علیرغم سرنوشت محکوم به شکست طراحیهای آمریکا اما این سیاستها آسیبهایی را برای ملتهای منطقه دربرداشته است که لزوم کنکاش چنین نقشههایی را گوشزد میکند. از این رو به بهانه سفر بایدن با سعید آجرلو، کارشناس مسائل سیاسی به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
آجرلو در ابتدای این گفتوگو به تحلیلهای غلط آمریکا در شیوه مواجهه با ایران و منطقه میپردازد: «تغییر شیوه مواجهه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران را باید ذیل ناکامی دولت بوش پسر در پیادهسازی ایده تغییر رژیم در ایران بررسی کنیم. بعد از واقعه 11 سپتامبر و طرح موضوع محور شرارت توسط بوش پسر، وی عملا به سمت بهرهگیری از قدرت سخت و تئوریهای رئالیستی برای تغییر موازنه در خاورمیانه رفت. در همین راستا نئولیبرالها و محافظهکاران در آمریکا مانند دیک چنی، رامسفلد و رایس بعد از اشغال عراق توسط آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران بودند، اتفاقاتی که بعد از اشغال عراق و افغانستان رخ داد مخصوصا مشکلات اقتصادی که آمریکا در اواخر دوران ریاستجمهوری بوش پسر تجربه کرد، باعث شد با روی کار آمدن اوباما شیوههای جدیدی در مواجهه با ایران مورد استفاده قرار گیرد که این شیوههای جدید ذیل تعریف جوزف نای از قدرت هوشمند مطرح شد. آمریکاییها در این دوره به دنبال تحریم هوشمند ایران رفتند تا به نوعی بین سیاست خارجه، اقتصاد و جامعه در ایران ارتباط برقرار کنند. یعنی دولت اوباما به دنبال تحمیل کردن فشار هدفمند به اقتصاد ایران بود تا از این طریق اقتصاد ایران را دچار چالش کند و نارضایتی اجتماعی در کشور به وجود بیاورد.»
او ادامه میدهد: «اوباما از تجربیات کلینتون استفاده کرد، بهنوعی تحریمهای جدید و بیشتر تحریمهای اولیه را اعمال کرد و بعد بوش پسر این رویه را با نظامیگری سخت دنبال کرد، آن را از نو طراحی کرد که این همزمان شد با فعالیتهای هستهای ایران. من فکر میکنم کاری که اوباما به سمتش رفت، قطع کردن دسترسی ایران از عواید نفت بود. بالاخره ماهیت دولت در ایران نفتی است و میشود گفت سالهاست که بودجه دولت و بروکراسی ما وابسته به نفت است، به همین واسطه اوباما به بهانه هستهای، به سمت قطع کردن رابطه اقتصاد ایران و نفت رفت که این بالاخره تلاطمهایی را در اقتصاد ایران درست کرد. قبل از این اقدام اوباما هم ما فرصتهایی داشتیم تا بتوانیم نظام اقتصادیمان را اصلاح کنیم، یارانههای پنهان را از بین ببریم، قیمتها را به صورت معقول تاحدودی تعدیل کرده و پلهپله حرکت کنیم، اما این کار را انجام ندادیم و تقریبا از اوایل دهه 90 تاثیرش را گذاشت.»
او درباره اقدامات اوباما در سال 88 نیز توضیح میدهد: «در سال 88 به تعبیری ارتباط بین بخش اجتماعی ایران در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد داشت شکل میگرفت، هرچند بعد از آن موضوع هستهای، موضوعی جدی شد و تحریمها اعمال شدند، مخصوصا تحریمهای ثانویه؛ و بوش پسر نتوانست اروپا را با سیاستهای یکجانبه خود ازجمله تحریمهای ثانویه همراه کند. اما اوباما و دموکراتها به دنبال سیاستهای چندجانبهگرا هستند. در این مساله اوباما حس کرد که دولت آمریکا میتواند با شیوههای جدید وضعیت جامعه ایران را بههم بریزد، بعد اقتصاد را مستقیما با تحریمها ربط داد. در حوزه سیاست خارجی قطعنامه شورای امنیت و تحریم وضع کرد، در حوزه اقتصادی رابطه نفت با دولت ایران را قطع کرد و در حوزه اجتماعی مردم ایران را به سمت ناآرامی اجتماعی سوق داد. این سه را کنار هم گذاشت و این کاری بود که اوباما معمارش بود و به نوعی شیوهای جدید در مواجه شدن با ایران پایهگذاری کرد.»
دولت بایدن؛ ناتوان از حل مشکلات پیچیده
آجرلو در مقایسهای بین دولت بایدن و اوباما میگوید این مقایسه میان یک دولت ضعیف است با دولتی که وضعیت بهتر و چالش کمتری در آمریکا داشت.
او وضعیت دولت اوباما را اینطور شرح میدهد: «اوباما وقتی رئیسجمهور شد جامعه آمریکا نسبت به امروز کمتر دوقطبی بود، از طرفی اگرچه در دوران اوباما نیز آمریکا مشکلات اقتصادی داشت اما فاصلهاش با چین در این زمینه بسیار زیاد بود و روسیه نیز در موضعی ضعیفتر از شرایط امروزش قرار داشت. امروزه وضعیت جهان پیچیدهتر شده است، به نحوی که در مقایسه با دوران اوباما روسیه و چین قدرت گرفتهاند. در خاورمیانه قدرتهای نوظهور به وجود آمدهاند، بریکس قدرتمند شده است، از همه این موارد مهمتر تشدید فضای دوقطبی در جامعه آمریکاست، فضایی که نتیجهاش کینه و تضادی است که در انتخابات بین بایدن و ترامپ و طرفداران این دو نفر دیدیم. این فضای دوقطبی بعد از انتخابات نهتنها از بین نرفت، بلکه همچنان به شیوههای مختلف در جامعه آمریکا بازتولید میشود. به همین جهت من فکر میکنم دولت بایدن دولت ضعیفی است که از توان و اراده لازم برای حل مشکلات پیچیده آمریکا در سطح داخلی و مسائل بینالملل برخوردار نیست.»
اوباما خودش به برجام پشتپا زد
این کارشناس مسائل سیاسی همچنین با اشاره به اینکه برجام در دوران اوباما میتوانست به خیلی از مسائل موجود پاسخ دهد، میگوید: «برجام به مسائل امنیتی، روابط میان ایران و آمریکا و مسائل هستهای پاسخ میداد اما امروز برجام خصلت استراتژیک خود را از دست داده و به یک موضوع تاکتیکی تبدیل شده است. اکنون توافق هستهای تنها میتواند پاسخ کوتاهی به مشکلات ایران و آمریکا بدهد و کارکردی بیش از این ندارد. درحالیکه در دولت روحانی از برجام بهعنوان نقطه آغازی برای معامله بزرگ میان ایران و آمریکا تعبیر میشد. اصلاحطلبان گمان میکردند رابطه میان دو کشور میتواند نرمال شود، درحالیکه چنین چیزی با واقعیتهای موجود تطابق ندارد. روابط میان ایران و آمریکا زمانی عادی میشود که یکی از طرفین از قدرت و ارزشهای خودش کنار بیاید.»
او ادامه میدهد: «اگر شما دارای ارزش، آرمان و عناصر قدرت در محدوده جغرافیایی خود هستید و این پارامترها را میخواهید طبیعتا با آمریکا نیز تضاد پیدا میکنید، چون آمریکا دقیقا در نقطه مقابل شماست. این گزاره البته به این معنا نیست که همواره میان دو کشور جنگ وجود دارد، بلکه به این معناست که نرمال شدن تعاملات میان دو کشور امری ساده و تکبعدی نیست. اینجا دقیقا همان نقطهای است که اصلاحطلبان اشتباه میکنند، آنها فکر میکنند اگر توافقی مانند برجام میان دو کشور منعقد شود، روابط ایران و آمریکا نیز نرمال خواهد شد. درحالیکه ما دیدیم پس از انعقاد برجام در دوران اوباما نیز همچنان خیلی از تحریمها پابرجا بود و با وجود این تحریمها کشورهای اروپایی برای سرمایهگذاری به ایران نمیآمدند و درنهایت نیز با روی کار آمدن ترامپ آمریکا از برجام خارج شد.» او در این قسمت نتیجهگیری میکند: «پس اساسا اینکه گمان کنیم توافق هستهای میتواند پایهگذار یک معامله بزرگ بین ایران و آمریکا شود، با واقعیتهای موجود همخوانی ندارد. اما اصلاحطلبان با سادهانگاری این جای قضیه را اشتباه میکنند و این مساله را غیرسیاسی میبینند به همین جهت میشود به آنها نقد وارد کرد.»
تقلید کاریکاتوری بایدن در محاسبات غلط از اوباما
سعید آجرلو رویکرد آمریکا در منطقه را اینطور توصیف میکند که اساسا منافع آمریکا در منطقه همپوشانی خیلی زیادی با منافع رژیمصهیونیستی و سعودیها دارد.
این کارشناس مسائل سیاسی به مقایسه این رویکرد آمریکا در دولتهای بایدن و ترامپ پرداخته و معتقد است: «این همپوشانی منافع آمریکا با رژیمصهیونیستی و سعودیها ممکن است در دوران ترامپ بیشتر باشد و در دوران بایدن کمتر. به نظرم عدم توفیق بایدن در احیای برجام باعث شده است وی به سراغ شیوههای جایگزین دیگر برود. اما در این مسیر هم زور دولت بایدن از دولت ترامپ کمتر است و هم اینکه ایران نیز نسبت به 4 سال قبل که ترامپ سیاست فشار حداکثری را اعمال کرد، در زمینه مسائل اقتصادی و شرایط اجتماعی قویتر شده است.»
او پیغام اقداماتی که بایدن این روزها در منطقه انجام میدهد را اینگونه میداند: «اقداماتی که بایدن اکنون با سفر به منطقه دارد انجام میدهد، اگرچه ممکن است پیغامهای جدی داشته باشد و منشأ برخی از تغییرات شود اما من فکر میکنم رفتار بایدن کاریکاتوری از رفتاری است که پیش از این ترامپ و اوباما انجام میدادند، چون نه دولتش آنقدر از قدرت برخوردار است که بتواند کاری بکند و نه همپیمانان آمریکا از آن استحکام قبلی برخوردارند. از طرفی همانطور که اشاره کردم، ایران نیز قدرتمندتر شده است، هم از نظر عدموابستگی اقتصادش به فروش نفت و هم از نظر مسائل اجتماعی و امنیتی.»
رویکرد بایدن پیام جدی به اصلاحطلبان ساختارشکن دارد
این کارشناس مسائل سیاسی و بینالملل، در انتهای این مصاحبه به رویکرد اوباما و دموکراتها نسبت به عربستان سعودی و برخی متحدان منطقهای آمریکا پرداخته و معتقد است رویکرد بایدن و اوباما با رویکرد جمهوریخواهان تفاوت ماهوی دارد و متحدان منطقهای آمریکا مخصوصا کشورهای عربی میخواهند امنیتشان را از آمریکا بخرند، درواقع مستاجر امنیتی ایالات متحدهاند.
سعید آجرلو توضیح میدهد: «رویکرد اوباما و بایدن پیام جدی و مهمی به اصلاحطلبان ساختارشکن دارد که گمان میکنند روابط ایران با متحدان آمریکا مانند دولت سعودی به راحتی نرمال میشود. درحالیکه امروز ما شاهدیم در بزنگاههای حساس، رفتار متحدان منطقهای آمریکا همجنس رفتارهایشان در دوران ریاستجمهوری ترامپ است. از خاطرمان نمیرود که چند سال قبل این کشورها چگونه با ترامپ، بولتون و پمپئو متحد شده بودند تا رژیم ایران را تغییر بدهند.»
او ادامه میدهد: «واقعیت این است که اکنون دولت آمریکا و متحدان منطقهای وی ضعیفتر از آن هستند که بتوانند تغییرات بزرگ در منطقه ایجاد بکنند. شرایطی که امروز در دنیا با جنگ میان روسیه و اوکراین و همچنین قدرت گرفتن چین به وجود آمده است، این ضعف را تشدید نیز میکند. در چنین شرایطی ما نیاز به ابتکار عملهای خیلی جدی در حوزه سیاست خارجه داریم. به نظر من در زمینه مذاکرات هستهای آقای باقری و تیم مذاکرهکننده به خوبی نتوانستند افکار عمومی را قانع کنند و روایتی کامل و دقیق از آنچه در مذاکرات تاکنون رخ داده است، ارائه دهند. با اتفاقاتی که بین روسیه و چین افتاده است و قدرتی که چین گرفته، نیاز است ما نیز در حوزه سیاست خارجه ابتکار و خلاقیت جدید داشته باشیم. دستگاه دیپلماسی کشور ما نباید از تحولات جهانی عقب بماند. ما نباید درمورد مسائل قدیمی همچنان دنبال پاسخهای قدیمی باشیم، نیاز است در رابطه با مسائلی چون تحریم و... پاسخ جدید ایجاد کنیم. امروز با شرایطی که برای روسیه در مساله تحریم انرژی به وجود آمده، فضای این بازار و شرایط تحریمی نیز دچار تغییرات جدی شده است. ما در این بازار تجربیات زیادی داریم و با تعریف درست نقش برای خودمان باید در کنار روسیه و چین تحولات جدیدی ایجاد کنیم. به نظرم لازم است هم در حوزه برجام مبتکرانهتر عمل کنیم، هم در حیطه دیپلماسی عمومی روایت بهتری از مذاکرات ارائه دهیم و هم در حوزه اتحاد با مخالفان آمریکا در منطقه نیازمند سیاست خارجه منسجمتری هستیم که پیوند خیلی جدی با اقتصاد داشته باشد.»