کد خبر: 72774

استاد دانشگاه تهران در گفت‌وگوی تفصیلی با «فرهیختگان»:

تغییر هویت دانش زیست دانشجوی امروز را تحت‌تاثیر قرار داده است

امروز دیگر هویت دانش تغییر کرده اما ما هنوز متوجه این مساله نشده‌ایم؛ وقتی هویت دانش تغییر کند، هویت دانشگاه و بالطبع ساختار آموزش‌وپژوهش هم دچار تغییر می‌شود.

زهرا رمضانی، خبرنگار گروه دانشگاه: نگاهی به اوضاع و احوال تشکل‌ها و فعالیت‌هایشان در ماه‌ها و سال‌های اخیر چشم‌اندازی نگران‌کننده از وضعیت آینده فعالیت‌های دانشجویی پیش چشم دغدغه‌مندان، مدیران و البته فعالان نمایان می‌کند. نمی‌توان تاثیر کرونا و تعطیلی فیزیکی دانشگاه‌ها در این روز و حال نه‌چندان روبه‌راه را نادیده گرفت، اما ختم همه ماجرا به کرونا هم صرفا نادیده‌گرفتن واقعیت‌های فضای فعلی دانشگاه‌ها و تشکل‌هاست. حداقل یک‌سوم دفاتر اتحادیه‌های دانشجویی در طول دوران کرونا دچار تعطیلی شدند یا در تداوم فعالیت‌ها با بحران نیرو مواجه شدند. از سوی دیگر بحران مخاطب حرف امروز و دیروز نیست که با پایان تعطیلی فیزیکی دانشگاه‌ها منتظر بهبود یا حل آن باشیم. مساله امروز تشکل‌های دانشجویی را باید از زاویه دیگر و با دید بازتری در عمق زیست دانشجویی مورد بررسی و موشکافی قرار داد. واقعیت آن است که فضای دانشگاه‌ها در مقایسه با دهه قبل، به‌کلی دچار تغییر شده، نه دانشجوی امروز دهه 80 همه آن حساسیت‌ها و انگیزه‌های دانشجویان دهه‌های قبل به‌ویژه 50 و 60 و 70 را دارد و نه حتی بستر فرهنگی دانشگاه‌ها مانند گذشته قابل مدیریت، هدایت و برنامه‌ریزی است. تنوع ابزار و ظهور تکنولوژی از یک‌سو و از طرفی تغییرات مهم فرهنگی اجتماعی جامعه ایران در تحولات دانشگاه امروز نقش اصلی را داشتند. اما تکلیف امروز تشکل‌ها چیست و اولویت‌های امروز دانشگاه در حوزه فرهنگی دانشجویی را چگونه باید ترسیم کرد؟ تغییر زیست دانشجو، بی‌رغبتی نسبت به حضور در تشکل‌های دانشجویی، نبود برنامه مشخص از سوی نهادهای متولی برای ذائقه‌سازی ما را برای آغاز پرونده‌ای مجاب کرد تا نگاه‌های کارشناسان و ادوار جنبش دانشجویی و استادان علوم اجتماعی را به این ماجرا مورد بررسی قرار دهیم. در اولین مصاحبه از سلسله مصاحبه‌های این حوزه سراغ ابراهیم فیاض، عضو هیات‌علمی دانشگاه تهران رفتیم. او معتقد است نادیده‌گرفتن علوم انسانی باعث شده نه‌تنها در حوزه زیست دانشجوی امروز با چالش‌هایی همراه شویم، بلکه قدرت ایجاد انجمن‌های فکری قوی در دانشگاه‌ها را هم از دست داده‌ایم. متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

اوج فعالیت‌های دانشجویان در قالب تشکل‌های مختلف مربوط به دهه‌های 60 و 70 است، اما امروز وضعیت با دهه‌های قبل تفاوت‌های زیادی دارد. تمایل دانشجویان به حضور در فعالیت‌های دانشجویی و تشکل‌ها به‌مراتب کمتر شده و این در حوزه تشکل‌های سیاسی با وضوح بیشتری قابل مشاهده است. این فضای رخوت را که کرونا هم در تشدید آن بی‌اثر نبوده، چگونه تحلیل می‌کنید؟
 قطعا انجام هر فعالیتی که برای جامعه کارکرد داشته باشد، ماندگار است در غیر این صورت از بین می‌رود، در همین راستا باید بگویم دانشگاه به‌طور کلی درحال از بین رفتن است و این رخوت تنها مختص فعالیت دانشجویی نیست. یعنی در شرایط امروز دیگر دانشگاه فعلی معنا ندارد اما ما هنوز درحال بحث برسر این هستیم که کنکور تداوم داشته باشد یا خیر. اگر کنکور را به خود دانشگاه‌ها واگذار کنند، شاید یکی، دوسال اول اجرای این کار، دانشگاه‌ها دچار شوکی شوند اما بعد از آن دیگر تب‌وتاب‌ها کاسته می‌شود، تا جایی که معتقدم دیگر داوطلب شهرستانی ترجیح می‌دهد در همان دانشگاه محل زندگی‌اش تحصیل ‌کند و این مهم باعث می‌شود به‌تدریج سازمان افتضاح دانشگاه هم بهبود پیدا کند. مساله اصلی اینجاست که جهان درحال تغییر است و ما از این روند عقب مانده‌ایم. بنده در سال88 به‌همراه صادق زیباکلام به دانشگاه شیراز رفتیم و همان برهه اعلام کردم که ساختار نهضت‌های دانشجویی به‌معنی واقعی دیگر تمام شده است و باید به‌سراغ انجمن‌های علمی برویم و دانشجویان را به‌سمت فعالیت در آنها سوق دهیم.

منظورتان از اینکه دانشگاه فعلی دیگر معنا ندارد، چیست؟
امروز دیگر هویت دانش تغییر کرده اما ما هنوز متوجه این مساله نشده‌ایم. وقتی هویت دانش تغییر کند، هویت دانشگاه و بالطبع ساختار آموزش‌وپژوهش هم دچار تغییر می‌شود. در این میان مشخص است که وضعیت دانشجویان هم تغییر خواهد کرد. امروز به‌طور مثال دل‌مان را به شرکت‌های دانش‌بنیان خوش کرده‌ایم، اما آنها هم با شرایط فعلی در آینده نزدیک راه به‌جایی نخواهند برد، مگر اینکه آنها را در مسیر دانش بومی قرار دهیم. مشکل دیگر اینکه با توجه به تغییر ساختار و هویت دانشگاه، شاهد افزایش اعتیاد میان دانشجویان هستیم. در سال آینده با توجه به اینکه دانشگاه‌ها دیگر کاملا حضوری می‌شوند، خودکشی و پرخاشگری نیز به‌شدت افزایش می‌یابد. افزایش خودکشی و پرخاشگری موضوع سیاسی نیست، مستقیما به زندگی و دین ارتباط دارد. یعنی باید بررسی کنیم دین و دانشگاه تا چه میزان در زندگی افراد کارآمدی داشته است. به‌عبارت دیگر، امروز دیگر بحث‌ها در حوزه‌های اجتماعی، دینی، فرهنگی و معرفتی و... است و اعتراضات نیز به‌شدت عمیق و گسترده خواهد بود.

کارکردهای مختلف تشکل‌های دانشجویی از بین رفته است
شما معتقدید به‌دلیل تغییر هویت دانش، شاهد زیست جدید دانشجوی امروز هستیم؟

بله. وقتی به‌طور کامل دانش درحال تغییر است، طبیعتا در شرایط زندگی افراد هم اثرگذار است. علت آن هم رشد تکنولوژی است، یعنی وقتی تکنولوژی وارد عرصه علوم‌اجتماعی شده، اتفاقات قابل‌توجهی رخ داده است به‌طوری که می‌بینیم در هر استان ما ده‌ها شبکه خبری وجود دارد و تبلیغات مختلفی هم در این حوزه صورت می‌گیرد، یعنی دیگر دوره‌ای که می‌توانستیم از تهران به‌عنوان مرکز، تصمیمی را برای کل کشور بگیریم، گذشته است. مولفه دیگر اینکه امروز آخرین مباحث علمی روز را می‌توان در فضای مجازی پیدا کرد و دنیا به‌واسطه همین تکنولوژی لحظه‌به‌لحظه تغییر می‌کند. در این وضعیت سبک زندگی هم عوض شده است. به‌عبارت دیگر، وقتی تکنولوژی وارد زندگی افراد می‌شود، خواه‌ناخواه سبک زندگی را تغییر می‌دهد. امروز نگاه کنید؛ به‌دلیل رشد همین فضای ارتباطاتی همه مباحث در دسترس قرار دارد و به همین دلیل برخی کارکردهای مختلف تشکل‌های دانشجویی از بین رفته است.

از نگاه شما عمده دلیلی که شرایط زیست دانشجویان ما را به وضعیت فعلی رسانده، چیست؟
کنکور باعث افزایش افسردگی میان دانشجویان شده است، یعنی داوطلب بعد از اینکه از طریق کنکور وارد دانشگاهی می‌شود از لحاظ روحی و روانی با مشکلات جدی‌ای روبه‌رو خواهد شد، حتی دانش‌آموزانی را دیده‌ام که از مدارسی مانند حلی وارد دانشگاهی مانند تهران شده‌اند، اما وضعیت روحی خوبی ندارند و عمده آنها یا در معرض خودکشی قرار می‌گیرند یا به دام اعتیاد می‌افتند. مسئولان باید کنکور را حذف کنند، امروز نیم‌قرن است که کنکور در کشور ما وجود دارد اما حاضر نیستند برای چندسال آن را حذف کنند تا نتایج آن را ببینند، حداقل در مقطع کارشناسی‌ارشد و دکتری آزمون را حذف کنند و دست دانشگاه‌ها را نیز در جذب دانشجو باز بگذارند، مطمئن باشید که هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

اگر شیوه پذیرش دانشجو را در دانشگاه‌ها تغیییر دهیم، شرایط زیست دانشجوی امروز هم اصلاح می‌شود؟
قطعا این اتفاق می‌افتد؛ چراکه با این کار خلاقیت میان دانشجویان اوج می‌گیرد، یعنی وقتی دانشجو با علاقه‌مندی‌اش وارد رشته‌ای شود، خلاقیتش به اوج می‌رسد و همین مساله بساط افسردگی را از جامعه دانشگاهی حذف خواهد کرد. یکی از دلایلی که امروز به‌شدت باعث انحطاط در دانشگاه‌ها و افزایش افسردگی میان دانشجویان می‌شود، این است که ما شیوه آموزش‌مان هم اشتباه است. نگاه کنید امروز دانشجو باید در مقطع کارشناسی 140واحد درسی را بگذراند، درحالی‌که این تعداد در بهترین دانشگاه‌های دنیا 30واحد است و مابقی را خود دانشجو باید بخواند و در تعامل با اساتید فرا بگیرد، اما در کشور ما برعکس است، یعنی همان اندازه که ورود به دانشگاه کار سختی است، خروج از آن به آسانی انجام می‌شود. قطعا اگر کنکور را کنار بگذاریم شاهد ظهور و بروز نوابغ در حوزه‌های مختلف دانشگاهی خواهیم بود. درست است که امروز موضوعاتی مانند کمبود جسد برای افزایش ظرفیت رشته‌هایی مانند پزشکی مطرح می‌شود، اما چرا نمی‌رویم تاریخ پزشکی در دنیا را بخوانیم. در اروپا سالن‌های تشریح با حضور 500دانشجو برپا می‌شد، مگر اتفاقی از نظر علمی برای آنها رخ داده است؟ کنکور را به بهانه‌های واهی مانند این حذف نمی‌کنند.

سیستم آموزشی ما در دانشگاه‌ها باعث سرکوب خلاقیت دانشجویان می‌شود
معتقدید سیستم آموزش عالی باعث شده دانشجوی پرشور دهه‌های 60 و 70 به دانشجوی امروز برسد؟

بله. سیستم فعلی خلاقیت را سرکوب می‌کند، یعنی اگر بخواهیم دانشجو را محدود کنیم آن‌هم با توجه به سنی که آنها دارند، قطعا به‌مرور مشکل‌ساز خواهد شد. یکی دیگر از چالش‌های ما این است که هنوز غریزه جنسی را در دانشگاه‌هایمان به رسمیت نشناخته‌ایم؛ چراکه اگر می‌شناختیم امروز چنین وضعیتی را در دانشگاه‌هایمان شاهد نبودیم. درست است که در ایران دوستی دختر و پسر به رسمیت شناخته نمی‌شود و همه خانواده‌ها با هر نگاهی به‌دنبال ازدواج دائم فرزندان‌شان هستند، اما مساله این است که شرایط را برای این کار فراهم نکرده‌ایم. ازدواج در سنین بالا هم با فروپاشی خانواده همراه می‌شود؛ چراکه افراد تجربه‌های جنسی درست و غلط زیادی دارند و نمی‌توانند زندگی سالمی داشته باشند. ما نمی‌توانیم در دنیای امروز دانشگاه را صرفا به‌عنوان یک نهاد آموزشی مدنظر قرار دهیم، بلکه باید به‌عنوان نهاد اجتماعی در نظر بگیریم که با جامعه در ارتباط است، یعنی این نوع نگاه باعث می‌شود متوجه شویم در دانشگاه غریزه گرسنگی، جنسی، زیباشناسی، قدرت‌طلبی، خلاقیت و... وجود دارد و اینکه می‌بینیم دانشگاه امروز در منحط‌ترین حالت قرار دارد، برای این است که اصلا نگاه‌مان به این نهاد درست نیست. وقتی دانشجو خلاقیت ندارد، طبیعی است که به‌سمت اعتیاد، خودکشی و... سوق پیدا می‌کند. نگاه کنید این آسیب‌ها در دانشجویان رشته‌های پزشکی و فنی بیشتر از علوم‌انسانی‌ها است.

حرکت به‌سمت پژوهش‌گرایی جایگاه آموزش را تقلیل داد
متاسفانه به اسم ISI و پژوهش، آموزش را به‌طور کامل از بین بردند، درحالی‌که قبلا کلاس محور اصلی بود اما با حرکت به‌سمت پژوهش‌گرایی، جایگاه آموزش تقلیل یافت. انسانی‌ترین قسمت دانشگاه که همان آموزش بود را به‌طور کامل نابود کردند و در این میان روابط استاد و دانشجو هم از بین رفت. جالب اینجاست که در حوزه پژوهش هم حرفی از تالیف کتاب زده نشد، بلکه توجه‌ها به‌سمت نگارش مقالات ISI بود، یعنی مقالاتی که صرفا برای آمریکایی‌ها نگارش شود.

همه ارکان دانشگاه وارونه شده است
اگر بخواهم به‌صورت صریح درباره چرایی رسیدن دانشگاه‌ها به نقطه فعلی صحبت کنم، باید بگویم امروز همه ارکان در این حوزه وارونه شده است. مهم‌ترین قسمت دانشگاه‌ها که به‌عنوان مغز تلقی می‌شود، علوم‌انسانی است. بعد از آن علوم‌پایه به‌عنوان بدن، علوم فنی‌ومهندسی به‌عنوان دست و درنهایت علوم‌پزشکی به‌عنوان پا به‌شمار می‌رود، اما امروز شرایط را تغییر داده‌ایم. پزشکی جایگزین مغز و علوم‌انسانی همانند پا شده است. به همین دلیل می‌بینیم سیاستگذاری‌هایی که در حوزه علوم‌انسانی صورت می‌گیرد نیز ازسوی پزشکی‌ها است. اصلا دعوای اصلی برسر ورودی به رشته‌های پزشکی است و دلیلش هم پولی است که در این حوزه وجود دارد.

    نه‌تنها دانشگاه بلکه از جامعه هم سیاست‌زدایی می‌شود
یکی از مهم‌ترین کارکردهای تشکل‌های دانشجویی، ورود آنها به مباحث سیاسی است، چرا امروز این بعد از بازوی تشکل‌ها هم کمرنگ شده است؟
دانشگاه‌های امروز غیرسیاسی هستند و این اتفاق هم از سال88 هم رخ داد. حتی در همان سال هم عنوان کردم دیگر برای دانشجویان این مسائل جذابیت ندارد و نه‌تنها دانشگاه، بلکه از جامعه هم سیاست‌زدایی می‌شود. البته این‌طور نیست که امروز دیگر هیچ جاذبه‌ای برای جوانان وجود نداشته باشد بلکه اگر نگاهی به جامعه و آنچه در دانشگاه‌ها رخ می‌دهد، داشته باشیم می‌بینیم مسائل جنسی امروز اولویت اصلی قرار گرفته است. همه به این مساله اذعان دارند که بعد از این انقلاب‌های اجتماعی در راس قرار دارند، یعنی موضوعاتی مانند کم‌آبی، ریزش ساختمان‌ها و... به‌عنوان دغدغه اول مطرح هستند. حتی قومیت‌ها هم از لحاظ سیاسی درحال فروپاشی هستند. به‌طور مثال امروز کسی که کرد، بلوچ یا از هر قوم دیگری است، موضوع اصلی‌شان این است که مثلا چطور می‌توانند با ساخت یک اتوبان مسافت بین شهرهایشان را کمتر کنند. دنیای امروز عملا مرزها را از بین برده و دیگر مردم خودشان را با کشورهای دیگر مقایسه می‌کنند. ساختاری که وجود دارد کاملا عوض شده و باید اذعان کرد مولفه‌های عدالت، اخلاق و رفاه عمومی سه رکن آینده جوامع بشری است و حتی در کشوری مانند آمریکا نیز در مباحثی مانند دموکرات و جمهوری‌خواه درحال از بین رفتن است و فردی مانند ترامپ هم به‌دلیل همین بحث عدالت جهانی و... توانست قدرت بگیرد.
سوال این است که دانشگاه‌های ما در اخلاق و عدالت و رفاه عمومی چه نقشی ایفا می‌کنند؟ دانشگاهی که در استان‌های ما حضور دارد رفاه عمومی یا اخلاق را ترویج می‌کند یا خیر؟ در حوزه عدالت توانسته کاری انجام دهد یا خیر؟ اینها مولفه‌های اساسی است که پاسخ به آنها باعث می‌شود در حوزه دانشجویی نیز شرایط متفاوت شود. عدالت مرتبط به علوم اجتماعی است و اخلاق نیز به علوم انسانی برمی‌گردد و در حوزه اخلاق باز هم رشته‌های مرتبط با علوم انسانی مانند روان‌شناسی و... ارتباط دارد و وقتی این مباحث با حوزه‌هایی مانند فنی‌ومهندسی، علوم پایه و پزشکی آمیخته می‌شود، درنهایت به رفاه عمومی منجر می‌شود. یعنی دانشگاه‌ها باید براساس عدالت در علوم اجتماعی، اخلاق در علوم انسانی غیر از علوم اجتماعی و رفاه در حوزه‌های فنی، علوم پایه و پزشکی است، حرکت کرده و در جامعه نقش‌آفرینی داشته باشند.

    هیچ ردی از آموزش‌های سنتی در دانشگاه‌های ما وجود ندارد
امروز در دانشگاه‌های ما نه‌تنها دانش بومی مساله نیست، بلکه علوم تجربی که مربوط به قوم‌های مختلف است هم اصلا جایگاهی ندارد. به‌طور مثال امروز وقتی به پزشکی مراجعه می‌کنیم، تنها به داروهای شیمیایی بسنده می‌شود و درنهایت تنها می‌گوید کدام خوراکی‌ها را نباید مصرف کرد. درحالی‌که اصلا خبری از اینکه باید چه خوراکی‌هایی مصرف شود، نیست. یعنی پزشکان امروز اصلا به‌دنبال معالجه نهایی نیستند و دانشجویان آینده نیز بر همین اساس تربیت می‌شوند. یعنی هیچ ردی از آموزش‌های سنتی در دانشگاه‌های ما وجود ندارد.

    فلسفه ما در حوزه اخلاق الکن مانده است
در همین نقطه باید به این مساله هم اشاره کنم که فلسفه ما در حوزه اخلاق به معنای عام آن الکن است، درحالی‌که اخلاق، عقلانیت اجتماعی را هم به‌دنبال می‌آورد. وقتی ما در این حوزه دچار مشکل هستیم، طبیعتا برای نیازهای مختلف دانشجویان هم جوابی نداریم. امروز دانشجویان ما خودآگاهی دینی، فلسفی، دانشی و جنسی پیدا کرده‌اند اما در عمل نظام دانشگاهی ما برای هیچ‌کدام از این خودآگاهی‌ها جوابی ندارد که به نسل جوان بدهد. 35 سال پیش یکی از استادان ایرانی که در دانشگاه سوربن فرانسه حضور داشت، مشغول سخنرانی بود که یکی از دانشجویان نه‌تنها به صحبت‌های او اعتراض می‌کند، بلکه از او می‌خواهد درباره چگونه زندگی کردن صحبت کند! یعنی چالش‌های امروز ما 40 سال پیش در کشورهای دیگر ایجاد شده و مردم تنها به‌دنبال این بودند که چطور می‌توانند زندگی کنند، اما ما هنوز نمی‌توانیم دروسی را به دانشجویان ارائه دهیم که در آن چطور زندگی کردن را آموزش داده باشد.
بدترین مسائل روانی اعم از خودکشی‌ و افسردگی‌ امروز در دانشگاه‌هایی مانند صنعتی‌شریف وجود دارد. دلیلش هم این است که دانشجو با وهمی وارد این دانشگاه می‌شود اما درنهایت به‌دلیل ساختار آموزشی دچار مشکل می‌شود. یکی از چالش‌ها هم این است که صنعتی‌شریف، دانش فنی را تدریس می‌کند اما تراکم ساختمان‌های آن به‌حدی بالاست که گویی دانشجو وارد زندان شده، اینها مسائلی است که شاید در ابتدا موردتوجه نباشد، اما به‌تدریج باعث افسردگی و مشکلات روانی می‌شود. باید این دانشگاه به خارج از شهر منتقل شود تا تراکم ساختمان‌های آن کاسته شود. اینها همه مباحث علوم انسانی است که مدیریت فنی آن را اصلا درک نمی‌کند. شخصا با برخی دانشجویان این دانشگاه که یکی از آنها اقدام به خودکشی هم کرده بود، صحبت کردم؛ همه تصورشان پوچ بودن زندگی است.

    دانشگاه‌های امروز حتی در حد یک باشگاه هم نگاه سیاسی ندارند
فقدان تحلیل و اندیشه سیاسی در دانشگاه‌ها را چگونه باید ارزیابی کرد؟

مهم است دانشگاه سیاسی باشد و مقوله قدرت را به‌درستی بفهمد؛ اما واقعیت این است که دانشگاه‌های ما این حوزه را به‌درستی نمی‌فهمند و تنها در حد مرگ بر فلان یا درود بر فلان عمل می‌کنند. حتی زمانی که در دوم‌خرداد تصور می‌شد دانشگاه‌های ما سیاسی هستند، در اصل در حد یک باشگاه سیاسی عمل می‌کردند نه دانشگاه سیاسی. درست است که در بحبوحه انقلاب دانشگاه‌های ما سیاسی بودند، دلیلش این بود که افرادی مانند شریعتی، مطهری و... را داشتیم اما باز هم اندیشه سیاسی در دانشگاه‌ها وجود نداشت؛ چراکه در عمل دانشگاه‌ها تا پیش از انقلاب فرهنگی به پادگان سیاسی تبدیل شدند. دانشگاه‌ها هنوز مبحث قدرت و سیاست را نمی‌فهمند و این‌طور نیست که بگوییم این مهم تنها مختص دانشجویان است، بلکه استادان هم این مباحث را متوجه نمی‌شوند. در چنین شرایطی وقتی دانشگاه‌ها در برهه‌های مختلف نقش باشگاه سیاسی را بازی می‌کنند، می‌بینیم کار به خشونت می‌رسد که اوج آن را در سال 78 و 88 دیدیم و بعد از آن دانشگاه عملا از حیث سیاسی تمام شد و عمده شبکه‌های دانشجویی هم از بین رفت و جای آن را موادمخدر گرفت.

    تشکل‌های دهه 60 و 70 کارهای فکری عمیق‌تری انجام می‌دادند
دلیل پررونق بودن فعالیت دانشجویان در تشکل‌های دانشجویی دهه‌های اخیر گذشته را چه می‌دانید؟

ما جزء دانشجویان همان دوره بودیم و تصورمان این بود که علوم انسانی‌ها می‌توانند تحولات بزرگی ایجاد کنند و معتقد بودیم این حوزه باعث پیشرفته شدن کشور می‌شود. مساله دیگر این بود که تشکل‌های آن زمان نسبت به امروز، کارهای فکری بیشتری انجام می‌دادند و مطالعه در آنجا به‌مراتب بیشتر بود. در یک کلام آن برهه در تشکل‌ها به نوعی رقابت میان دانشجویان وجود داشت و تریبون دانشگاه‌ها در دست آنها قرار داشت و دانشجویان در آنها سخنرانی‌هایی قوی انجام می‌دادند، به‌طوری‌که دیگران را وادار به تفکر می‌کرد. دانشجویانی که آن برهه در فعالیت‌های دانشجویی شرکت می‌کردند سواد بیشتری داشتند، که بخشی از آنها یا از ایران رفته‌اند یا امروز به‌عنوان استاد یا مسئول فعال شده‌اند. در دهه 60 به‌شدت به این مهم اعتقاد داشتیم که آینده متعلق به علم است، اما از وقتی پزشکی‌ها و فنی‌ومهندسی‌ها بر دانشگاه‌ها حاکم شده و سیاستگذاری این حوزه را برعهده گرفتند، وضعیت به‌طورکلی تغییر کرد. امروز دیگر دانشجویان قوی در تشکل‌ها حضور ندارند.

    چرخه تبدیل دانش به بینش و ایده را در دانشگاه‌ها نداریم
با توجه به شرایط امروز دانشگاه‌ها، راهکار عملی که بتوان دانشجو و تشکل‌های دانشجویی قوی در مراکز آکادمیک ایجاد کرد، چیست؟

دانشگاه فعلی دیگر جواب نمی‌دهد. براساس سیستم جدیدی که در دنیا وجود دارد، دانش باید بینش ایجاد کرده و بینش نیز به ایده برسد تا درنهایت ایده به خلاقیت منجر شود. متاسفانه ما این چرخه را در دانشگاه‌هایمان نداریم. از طرفی نیز فضای مجازی نه‌تنها پر از دانش، بلکه مملو از بینش است. ازاین‌رو کلاس‌های دانشگاهی تا حد زیادی بی‌معنا شده است. یعنی دانشجو احساس می‌کند اگر جست‌وجویی در فضای مجازی داشته و چند مقاله و مبحث جدید بخواند، حتی از استادانش نیز جلوتر خواهد بود. امروز نه دانش، نه بینش و نه ایده‌پردازی در دانشگاه‌ها داریم و مشکل اصلی‌مان نیز دقیقا همین‌جاست. تنها راهکار هم این است که جایگاه درست را به علوم بدهیم. به‌عبارت دیگر دانش در پزشکی و فنی‌ومهندسی است، بینش هم در علوم انسانی وجود دارد و برای رسیدن به خلاقیت هم باید سراغ هنر برویم، درحالی‌که یکی از فاجعه‌آمیزترین دانشکده‌ها را هنرهای زیبا تشکیل می‌دهد؛ چراکه هنر علی‌رغم قرارگیری‌اش در حوزه ایده‌پردازی، امروز به یک فانتزی در کشور ما تبدیل شده است.

    دانشجو از ساختار و بیهودگی دانشگاه‌ها فرار می‌کند
باید دانش را در حوزه‌های علوم تجربی و فنی‌ومهندسی اصلاح کرد و بعد آن را به علوم انسانی بیاوریم تا به بینش تبدیل شود و درنهایت از طریق هنر به ایده‌پردازی برسد، اما این مهم را حتی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی هم درک نمی‌کند. تا این مسائل در حوزه سیاستگذاری فهم نشود، اتفاقی نخواهد افتاد. یکی دیگر از چالش‌های ما این است که مهاجرت در دانشگاه‌ها به‌صورت ساختاری دنبال می‌شود، یعنی دانشجو از ساختار و بیهودگی دانشگاه‌ها فرار می‌کند. نگاه کنید امروز اعتیاد به استادان ما کشیده شده است و این مساله را تا زمانی که استادی اقدام به خودکشی نکند، متوجه نمی‌شویم. عملا استادی را داریم که مست وارد کلاس می‌شود، با چنین وضعیتی چطور انتظار دارید دانشجوی آن استاد فردی عملی باشد؟

دانشگاه‌های ما به جای دانشی فرمایشی اداره شد
حضور دانشجویان در انجمن‌های علمی تا چه میزان می‌تواند شور و شوق را به فعالیت‌های دانشجویی برگرداند؟

فایده‌ای ندارد! چراکه دیدیم در برهه‌ای انجمن‌های علمی نیز در دانشگاه‌های مختلف کشور راه‌اندازی شد اما بعد از مدتی باز هم به نتیجه مطلوب نرسید؛ چراکه در آنجا هم عمده مناسبات بین دانشجویان غیرعلمی بوده است. معتقدم دانش و دانشگاه امروز با وضعیت تکنولوژی جهانی تمام شده است و باید وضعیت فعلی را جمع کنیم. دانشگاه یعنی یونیورسیتی که به معنای عالم است، یعنی جهان باید در دانشگاه متجلی شود و وقتی جهان در مراکز آکادمیک بازتولید شد، باید خروجی آن را در راستای پیشرفت به جامعه دهیم. سوال این است که امروز همه ابعاد معنوی و مادی جهان در دانشگاه‌های ما متجلی است؟ قطعا پاسخ به این سوال منفی است. این دانشگاه نه‌تنها نمی‌تواند الگویی را بازتولید کرده و در اختیار جامعه بگذارد، بلکه رابطه صنعت و دانشگاه هم درست نشده است. امروز به وضعیتی رسیده‌ایم که دانشجو تصور می‌کند اگر به‌دنبال علم، بینش و ایده است باید به خارج از ایران برود و در چنین وضعیتی نمی‌توان عنوان کرد که دانشجویان در انجمن‌های علمی یا تشکل‌ها حضور داشته باشند، اتفاقات جالب‌توجهی رخ می‌دهد.
دلیل اینکه امروز در دانشگاه‌ها به اینجا رسیدیم، این است که دانشگاه‌های ما دانشی اداره نشد، بلکه به‌صورت فرمایشی کارها را در آن دنبال کردیم تا جایی که می‌بینیم امروز سیستم ارتقا برای همه حوزه‌های فنی، پزشکی، علوم انسانی و علوم پایه یکسان درنظر گرفته شده است و در کنار آن علوم انسانی اصلا نادیده گرفته می‌شود. اما افتخارات اصلی که در دنیا صورت گرفته، همگی از علوم پایه و علوم انسانی نشأت گرفته است. نمی‌توان یک گیاه را بدون ریشه‌اش رشد داد و نباید فراموش کرد که ریشه علوم پایه در علوم انسانی، ریشه علوم فنی در علوم پایه و ریشه علوم پزشکی در علوم فنی است، قطعا مناسبات بین علوم را درنظر بگیریم. باید گفت که می‌توان بستر رشد را فراهم کرد اما ما دقیقا برعکس عمل کرده‌ایم، یعنی میوه دانش را که علوم پزشکی است به جای ریشه آن یعنی علوم انسانی قرار داده‌ایم. درست نبودن جایگاه هرکدام از این علوم و جهلی که به‌دلیل ساختار دانشگاهی داریم، باعث شده امروز ببینیم برخلاف دنیا که درصدد درآمدزایی از فضای مجازی هستند، تلاش‌مان این باشد که با طرح صیانت این حوزه را محدود کنیم.

 نظام دانشگاهی ما به‌صورت کلی انحطاط‌زا است
نظام دانشگاهی ما به‌صورت کلی انحطاط‌زا است که منشأ آن هم انحطاط دوران دبیرستان است. یعنی باید فرآیندی داشته باشیم تا دانش‌آموز از دوره ششم به بعد براساس علاقه‌اش دروس تخصصی را بخواند؛ اما می‌بینیم به‌دلیل اینکه بخش زیادی از عمر دانش‌آموزان برخلاف علاقه‌شان سپری می‌شود، در دانشگاه هم آن‌طور که باید نمی‌توانند به‌دنبال علاقه‌شان بروند، اینها مسائلی است که در زیست دانشجو اثرگذار است و درمجموع در فعالیت آنها در دانشگاه‌ها هم تاثیر خواهد داشت. ما باید به‌سمت راه‌اندازی مدارس تخصصی حرکت کنیم. اگر این اتفاق رخ دهد نه‌تنها در بخش‌های مختلف شاهد تربیت نوابغ خواهیم بود بلکه وضعیت به‌تدریج در دانشگاه‌ها هم تغییر می‌کند.

اصلاح آموزش پیش از ورود به دانشگاه باعث ایجاد انجمن‌های فکری قوی در مراکز آکادمیک می‌شود
اگر شیوه آموزش ما در مقطع پیش از دانشگاه اصلاح شود، شرایط برای ایجاد تشکل‌های قوی در دانشگاه‌ها فراهم می‌شود؟

قطعا این اتفاق می‌افتد. اصلا این مهم باعث می‌شود انجمن‌های فکری و علمی قوی را در دانشگاه‌ها شاهد باشیم. وقتی افراد سال‌ها قبل از ورود به دانشگاه به‌صورت تخصصی در حوزه علاقه‌مندی‌شان فعالیت کنند، طبیعی است که وقتی وارد دانشگاه می‌شوند، محیط برای کارهای علمی و فکری از سوی آنها بیش از پیش باز باشد. متاسفانه ما از آنجا که علوم انسانی را به‌عنوان یکی از حوزه‌های مبنایی کنار گذاشته‌ایم، شاهد وضعیت فعلی در حوزه‌های مختلف زیست دانشجو، فعالیت دانشجویی، جایگاه دانشگاه و... هستیم. از طرفی هم مشکل اصلی این است که اصلا دانشگاه در کشور ما بی‌معنی است و دلیلش هم این است که مدیریت درست دنبال نشده است.

مرتبط ها