کد خبر: 72749

مریم رحمانی

دهه هشتادی‌ها و کیمیای آرزو

امروز که بچه‌های سرزمین‌مان راه‌های کسب اطلاعات مختلف در زمینه‌های گوناگون را دارند، طبیعتا راه ‌های متفاوت‌تری از نسل ما را برای آینده‌شان تعریف می‌کنند اما اینکه خانواده و در مرحله بعد جامعه و مسئولان چقدر پشت این تصمیم‌ها می‌ایستد، نقطه طلایی ماجراست.

مریم رحمانی، خبرنگار: الان که این یادداشت را می‌نویسم، چندساعتی از روز سوم کنکور می‌گذرد؛ ماراتنی که هرسال هزاران نفر در آن شرکت می‌کنند. هزاران نفری که تقریبا نیمی یا بیشتر از نیم‌شان نوجوانان دبیرستانی هستند که تحقیقا و طی برنامه‌های دبیرستان یک‌سال پرفشار را از سر گذرانده‌اند و تازه از امروز هم باید با اضطراب آمدن نتیجه‌ها و بعد انتخاب رشته و در مرحله آخر که به‌نوعی مرحله‌ اول وارد شدن به یک‌فصل جدید از زندگی‌شان است وارد دانشگاه شده و بنابر رشته انتخابی‌شان حداقل چهارسال درس بخوانند که دست‌آخر هم آیا کار مناسب با تحصیلات‌شان پیدا می‌کنند یا نه؟ در کلیت، طی کردن این مسیر دختر و پسر ندارد و همه باید بالا و پایین تقریبا یکسانی را از سر بگذرانند اما بدون جانبداری باید بپذیریم ساختارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه ما عرصه‌های حضور و شکوفایی استعداد را برای دختران محدود‌تر تعریف می‌کند و شاید همین امر باعث می‌شود چه از طرف خانواده‌ها و چه از طرف خود نوجوانان بعد از دوران تحصیل‌شان راهی جز کنکور و دانشگاه برایشان تعریف نشود. اما چقدر از ما که از این مراحل گذر کرده و متوجه شده‌ایم قرار گرفتن در جایی‌که علاقه‌مندی توست چقدر می‌تواند لذت‌بخش و البته کمک‌کننده برای داشتن یک زندگی شاد باشد، جرات تعریف راهی جز تحصیلات عالیه را برای آینده فرزندان‌مان داریم؟ مطالب بالا به‌معنای رد کردن یا بی‌اهمیت جلوه دادن تحصیلات دانشگاهی نیست، بلکه اگر یک نفر بتواند درکنار داشتن علم و دانش به امر موردعلاقه‌اش هم بپردازد و در زمینه علاقه‌مندی‌اش قدم بردارد، قطعا آینده‌ای سرشار از موفقیت را برای خود تضمین کرده اما وقت قرار گرفتن بین دوراهی علاقه‌ای خارج از دانشگاه و حتی عرف چه باید کرد؟  جرقه‌ نوشتن درباره این موضوع با دیدن نماهنگی از گروه کیمیا به نویسندگی و کارگردانی سیدمیثم سجادی و اجرای گروه بانوان هوران در ذهنم زده شد. دختران نوجوانی که سرشار از انرژی هستند و هرکدام در سرشان هزار فکر و ایده دارند اما فرصت یا شاید بگوییم بستر پرداختن به آنها را ندارند، خواه این نبودن بستر مناسب از طرف خانواده باشد و خواه جامعه. اما کسی که فکر دارد و اندیشه دست روی دست نمی‌گذارد و طرحش را عملی می‌کند. تلاش دختر نوجوان این کلیپ مرا پرت کرد به چیزی حدود 15سال پیش، دوران دبیرستان خودم، فوتبال بانوان الان با این همه رسانه و فضای مجازی و ... هنوز نوعی ساختارشکنی محسوب می‌شود، حال فکر کنید اواسط دهه 80 که نه اینستاگرامی بود و نه کمپین خاصی اوضاع چطور بود! اما من درست یادم می‌آید دختر سال پایینی مدرسه‌مان را که همیشه با یک توپ فوتبال در حیاط مدرسه می‌چرخید همان موقع‌ها که درسم هم خوب بود با خودم می‌گفتم این آخرسر چه‌کاره می‌شود؟ اما سال‌ها گذشت من به دانشگاه رفتم و او به سالن فوتسال. هم‌محلی بودیم و گاهی همدیگر را می‌دیدیم از جزئیات زندگی‌اش خبر نداشتم و دورادور می‌شناختمش هنوز توپ به دست بود و من کیف و کلاسور به دست، من از دانشگاه می‌آمدم و او از سالن فوتسال. درست یادم نیست فکر می‌کنم اوایل دهه 90 یا اواسطش بود کم‌کم مسابقات فوتسال بانوان مطرح شده بود و رسانه‌ها هم به آن توجه می‌کردند. یک روز که اتفاقی از کوچه دختر سال پایینی رد می‌شدم بنر بزرگی که عکس یک دختر با لباس ورزشی رویش بود، نظرم را جلب کرد، بله خودش بود؛ همان دختر، در بازی ملی گل زده و کلی معروف شده بود و امروز محله را برای استقبال از او آماده می‌کردند. البته من هم به دانشگاه رفته و رشته موردعلاقه‌ام را خوانده بودم و آن روزها در دفتر یکی از اساتیدم کارورزی می‌کردم اما چقدر از ما فرصت تجربه‌های متفاوت و انتخاب راه‌های تازه مبتنی‌بر علاقه‌مان را داریم؟ امروز که بچه‌های سرزمین‌مان راه‌های کسب اطلاعات مختلف در زمینه‌های گوناگون را دارند، طبیعتا راه‌‌های متفاوت‌تری از نسل ما را برای آینده‌شان تعریف می‌کنند اما اینکه خانواده و در مرحله بعد جامعه و مسئولان چقدر پشت این تصمیم‌ها می‌ایستد، نقطه طلایی ماجراست.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

کیمیایی در جولان شعارها (لینک)

«کیمیا»؛ یک تیر و چند نشان (لینک)

برو دنبال رویات (لینک)

نور امید در چشم دختران ایران (لینک)

هیچ اثر هنری برای 9 میلیون دختر نداریم (لینک)

مرتبط ها