برخی ادعا میکنند صنعت هستهای پرهزینه و کمفایده است و مثلا نسبت به تولید برق از طریق گاز صرفۀ چندانی ندارد. آیا به نظر شما سرمایهگذاری در انرژی صلحآمیز هستهای توجیه اقتصادی دارد؟
شاید تا حدود بیست سال پیش بنده هم بر این باور بودم که کشور ما نیازی به انرژی هستهای ندارد، چون تصور میکردم ذخایر عظیم نفت و گاز به میزان لازم داریم ضمن آنکه سوءمدیریت در انرژی هستهای میتواند آلودگیهای زیستمحیطی جدی هم داشته باشد. بعد از آنکه اطلاعات دقیقی از وضعیت مخازن کشور به دست آوردم نظرم تغییر کرد. میدانیم اگر دادههای نادرست را وارد دقیقترین دستگاه تحلیلی کنیم آنگاه خروجیها قطعاً نادرست خواهد بود. اجازه میخواهم در شروع عرایضم به چند نکته اشاره کنم.
نکتۀ اول- کاهش شدید ذخایر نفت و گاز کشور در آیندۀ نزدیک برای مصرف داخلی و صادرات
تا حدود شش یا هفت سال پیش برخی مقامات ارشد نفت میگفتند ما تا 300 سال دیگر گاز داریم بعداً به 150 سال و سپس به حدود 100 سال تخفیف دادند. اخیراً برخی مقامات نفتی گفتهاند که ذخایر نفت کشور برای 100 سال دیگر جوابگوست. همۀ این آمارها نادرست است. حدود بیست سال قبل که با استادان و صاحبنظران فنی و مهندسان طراز اول کشور در نفت و گاز آشنا شدم متوجه این حقیقت شدم که نظر آنان درباره ذخایر نفت و گاز کشور با آمار رسمی که روابطعمومی وزارت نفت منتشر میکند تفاوت جدی دارد. اقتصاددانان و نمایندگان مجلس و اصحاب سیاست اطلاعی از این تغایر ندارند زیرا که اولاً با مسائل فنی و تعبیر و تفسیر اصطلاحات و دادههای مربوط به ذخایر نفت و گاز آشنایی کافی ندارند و ثانیاً آمار و گزارشهایی که مهندسان مناطق نفتی تهیه میکنند نوعاً محرمانه است.
از آن زمان تاکنون هرآنچه در اینباره گفتم و نوشتم و در کلاسها تدریس کردم به نتیجه مطلوب نرسید و هیچیک از وزرای نفت و یا بهتر بگوییم وزیر چند دورهای نفت (آقای زنگنه) حاضر نشد از حجم واقعی باقیماندۀ نفت و گاز کشور که با امکانات موجود قابل بازیافت باشد گزارشی بدهد و یا اینکه جدولی تهیه کند که نشان دهد براساس روال موجود تا چند سال دیگر میتوان از ذخایر شناختهشدۀ نفت و گاز برای مصارف داخلی یا صادرات بهرهبرداری کرد. البته روابطعمومی وزارت نفت یا مؤسسات پژوهشی وابسته به نفت و یا در سخنرانی مقامات نفت و گاز کشور اطلاعات زیادی موجود است اما وزیر نفت یا هیچ مرجع رسمی دیگر حاضر نیست صحت آنها را تضمین کند.
1- چند اصطلاحِ متداول نفتی
برای آنکه مسأله روشن شود چند اصطلاح نفتی را توضیح میدهم. بعد از کشف هر مخزن نفتی یا گازی حجم نفت یا گاز موجود در آن مخزن را برآورد میکنند که به «نفت یا گاز درجای اولیه» شناخته میشود. مثلاً گفته میشود ما 600 میلیارد بشکه نفتِ درجای اولیه داریم. نکتۀ مهم این است که همۀ نفت درجا را نمیتوان «بازیافت» کرد. برای واژۀ بازیافت اصطلاحات دیگری هم بکار میرود مانند تخلیه- تولید- استخراج- برداشت- استحصال و جز اینها. به درصدی از نفت درجا که با فشار طبیعی مخزن قابل بازیافت است اصطلاحاً ضریب بازیافتِ اولیه یا تخلیۀ طبیعی میگویند. همینجا عرض کنم که اصطلاحات مربوط به مخازن نفتی به جز چند مورد برای مخازن گازی هم بکار میرود.
برآورد مهندسان مخزن این است که ضریب بازیافت از مخازن نفتی ما حدود 22 تا 25درصد است. این ضریب درواقع میانگین همۀ مخازن نفتی است. در کشور ما مخازنی هست که ضریب بازیافت در برخی لایههای آن به حدود 60درصد هم میرسد درحالیکه در برخی مخازن دیگر مانند آزادگان حدود 8 یا 9درصد است. مثلاً اگر حجم نفت درجا در لایۀ اصلی میدان آزادگان حدود 30 میلیارد بشکه باشد آنگاه کمتر از 3 میلیارد بشکه از آن قابل بازیافت است.
2- ازدیاد برداشت
اگر بتوانیم ضریب بازیافت از مخزنی را با استفاده از «روشهای ازدیاد برداشت» افزایش دهیم آنگاه به تولید اضافی از آن مخزن اصطلاحاً «ازدیاد برداشت» میگویند. پس در مهندسی مخازن اصطلاح ازدیاد برداشت غیر از افزایش تولید است. با حفر تعداد بیشتری چاه تولیدی میتوان به افزایش تولید رسید اما نمیتوان گفت که به ازدیاد برداشت رسیدهایم. اصطلاح ازدیاد برداشت فقط به معنای بخشی از تولید است که با استفاده از روشهای ازدیاد برداشت حاصل میشود.
مهمترین روشهای ازدیاد برداشت در جهان و بهویژه در کشور ما تزریق گاز طبیعی به مخازن خشکی و دریایی و تزریق آب به مخازن دریایی است. چنانچه گاز و آب برای تزریق در دسترس نباشد از روشهای دیگر مانند تزریق گاز ازت و تزریق گاز کربنیک و روشهای حرارتی (برای مخازنی که نفت سنگین دارند) استفاده میشود به شرطی که گاز کربنیک و ازت در دسترس باشد. فراموش نکنیم که تزریق مواد شیمیایی هم ازجمله روشهای ازدیاد برداشت است اما باید آب برای تزریق موجود باشد که بتوان مواد شیمیایی را در آن حل کرد.
با توجه به کمبود شدید گاز در کشور امیدی نیست که بتوان در آینده از تزریق گاز طبیعی برای ازدیاد برداشت استفاده کرد. در شرایط فعلی حتی نمیتوانیم به همان چند مخزنی که چندین سال است تحت برنامۀ تزریق گاز قرار دارند به میزانی که مقامات نفتی تصویب کردهاند گاز تزریق کنیم و لذا افت تولید از آنها نیز قطعاً اجتنابناپذیر است. یادآوری میکنیم که گاز تزریقشده به مخازن نفتی از دست نمیرود بلکه بعد از آنکه ازدیاد برداشت حاصل شد میتوان گاز تزریقشده را بازیافت کرد.
نکتۀ دوم- برآورد غیررسمی از باقیماندۀ ذخایر نفتی کشور
گفته میشود که حجم نفت درجای اولیه در کشور ما حدود 600 میلیارد بشکه است. اگر ضریب بازیافت را 25درصد بدانیم (که مطالعات ما نشان داده بیش از 22درصد نیست) آنگاه حجمی از نفت درجا که قابل بازیافت است حدود 150 میلیارد بشکه خواهد بود که اصطلاحاً به آن ذخایر اثباتشده میگویند. خاطرنشان میکنم که نفت در منافذ و سوراخهای بسیار ریزی است که در سنگ مخزن وجود دارد. این منافذ یا تخلخلها بقدری ریز است که با چشم غیرمسلح دیده نمیشود. فشار گاز موجود در مخزن موجب میشود که نفت موجود در تخلخلها بهسمت چاههای تولیدی «رانده» یا «جابهجا» شود و از آنجا به روی زمین برسد.
برای رسیدن به برآورد مقدماتی از الباقی ذخایر اثباتشدۀ نفتی باید حجم نفتی که از زمان مظفرالدینشاه (قرارداد دارسی) تا به امروز استخراج شده است (حداقل حدود 70 میلیارد بشکه) از عدد 150 میلیارد بشکه کسر شود که به حدود 80 میلیارد بشکه میرسیم. این عدد همان ذخایری است که میتوان روی آن حساب کرد و در برنامهریزیها بکار بست. البته عدد 80 میلیارد بشکه برمبنای گزارش روابطعمومی وزارت نفت از حجم نفت درجای اولیه (600 میلیارد بشکه) و ضریب بازیافتِ 25درصدی است که هر دو موردقبول ما نیست. علاوهبر این چندسالی است که وزارت نفت به جای «نفت درجا» از اصطلاح «هیدروکربور مایعِ درجا» استفاده میکند بدین معنی که حجم میعانات گازی در ذخایر گازی کشور بهویژه پارس جنوبی را به حجم نفت درجا اضافه میشود تا به عدد بزرگتری برسند. این تلفیق فاقد مبنای علمی است زیرا باعث میشود که نتوان مسائل مربوط به سیاستگذاریهای نفتی را از گازی جدا کرد ضمن آنکه مدیران سیاسی کشور را نیز به خطا میبرد.
اجازه بدهید این نکته را نیز اضافه کنم که حدود پانزده سال قبل بنده در خدمت مرحوم استاد دکتر علیمحمد سعیدی که به پدر مخازن نفتی کشور معروف بود و از چهرههای شاخص مهندسی نفت در سطح جهانی به شمار میرفت و قبل از انقلاب اسلامی مسئولیت نظارت بر کل میادین نفتی کشور را برعهده داشت تصمیم گرفتیم که الباقی ذخایر اثباتشدۀ نفتی برای هریک از مخازن تولیدی کشور را برآورد کنیم. تعدادی از مهندسان نفت نیز به دعوت مرحوم دکتر سعیدی به گروه ما پیوستند. نتیجۀ این مطالعه که در دفتر همکاریهای فناوری ریاستجمهوری انجام شد این بود که مجموع ذخایر اثباتشدۀ نفتی برای تمام میادین تولیدی کشور حدود 65 تا 70 میلیارد بشکه است.
با فرض اینکه روزانه بهطور متوسط حدود سه میلیون و 200 هزار بشکه و سالیانه نزدیک به یک میلیارد و 200 میلیون بشکه از ذخایر نفتی کشور را تخلیه کرده باشیم آنگاه در خلال 15 سال گذشته حداقل 18 میلیارد بشکه از ذخایر اثباتشده کم شده است و لذا براساس برآوردهای مرحوم سعیدی و گروه ایشان اکنون باید حداکثر حدود 52 میلیارد بشکه نفت باقی مانده باشد. وزارت نفت این عدد را بیش از 170 میلیارد بشکه گزارش کرده است. خاطرنشان میکنم که گزارش جامع مرحوم دکتر سعیدی از وضعیت مخازن نفتی کشور هماکنون موجود است و مهر محرمانه هم ندارد. گویی از مهر محرمانه معمولاً برای اطلاعات و گزارشهای ناصحیح استفاده میشود که معتبر جلوه کند. به یاد دارم که مرحوم دکتر سعیدی این گزارش را برای هیئت منتخب در وزارت نفت مطرح کرد و حتی قول داد حاضر است مجانی گروهی را در وزارت نفت تعلیم دهد که هرساله این گزارش را بهروز کنند. نتیجه آن شد که نتیجهای حاصل نشد.
ثمرۀ بحث
ثمرۀ عرایضی که تاکنون مطرح کردم این است که به اعتقاد اینجانب رئیسجمهور و نمایندگان مجلس و سازمان برنامه و مجمع تشخیص مصلحت و شورای امنیت و جز اینها حتی مذاکرهکنندگانی که در وین و دوحه برای رفع تحریمها بهویژه تحریم صادرات نفت اهتمام میکنند بهدرستی نمیدانند که کشورمان تا چند سال دیگر میتواند مصرف داخلی نفتخام را پاسخگو باشد و درعینحال به صادرات نفتخام نیز ادامه دهد. در چنین وضعی چگونه میتوان برای پیادهسازی اقتصاد مقاومتی و گام دوم انقلاب و مدیریت صحیح اقتصاد کشور در میانمدت و بلندمدت برنامههای علمی تدوین کرد؟ آیا رویکرد علمی به مسائل اقتصادی که موردتوجه ویژۀ رئیسجمهور نیز هست مستلزم داشتن آمار و دادههای صحیح و علمی نیست؟
تصدیق میکنم وزارت نفت دلایلی دارد که محاسبات بنده را دربست نپذیرد. دهها نکته در محاسبات مربوط به الباقی ذخایر نفتی وجود دارد که باید با دقت پیگیری شود تا به دادههایی برسیم که برای برنامهریزی قابل اعتماد باشد. بنده این نکات را عرض نکردم که وزارت نفت آنها را بپذیرد. سخن من این است که لازمۀ برنامهریزی صحیح اقتصادی و اتخاذ تدابیر صحیح سیاسی در روابط بینالمللی این است که آندسته از مهندسان مخزن که از دانش لازم برخوردارند و با مخازن نفتی کشور آشنایی کافی دارند گروهی را در نهاد ریاستجمهوری تشکیل بدهند و بدون دخالت اجرایی و یا حمایت مالی مقامات ارشد نفت همتی کنند و حقایق نفت و گاز کشور را مدون کنند و برای مدیران ارشد نظام بهروشنی توضیح دهند نه آنکه انتشارات روابطعمومی وزارت نفت مبنای تصمیمگیری مسئولان در سطوح ارشد نظام باشد.
بنابراین اگر براساس محاسبات شما باقیماندۀ ذخایر اثباتشدۀ نفتی حدود 80 میلیارد بشکه باشد آنگاه براساس روند تولید کنونی که بهطور متوسط سالی یک میلیارد و 200 هزار بشکه است آیا میتوان نتیجه گرفت که تا حدود 67 سال دیگر نفت داریم؟
خیر. اینطور نیست. در پاسخ دو نکته عرض میکنم.
نکتۀ اول اینکه رقم 80 میلیارد بشکه که عرض کردم براساس فروض روابطعمومی وزارت نفت (حجم نفت درجای اولیه و ضریب بازیافت) است که مورد قبول ما نیست. بنده هنوز محاسبات مرحوم دکتر سعیدی را قبول دارم و معتقدم که در شرایط کنونی بیش از 52 میلیارد بشکه نفتِ قابل استحصال نداریم.
نکتۀ دوم اینکه مخزن نفتی مشابه بطری نوشابه نیست که بتوان تا قطرۀ آخرش را تخلیه کرد. مثلاً اگر در یک بطری دو لیتر نوشابه باشد و گنجایش مفید یک لیوان 200 میلیلیتر باشد میتوان گفت که این بطری برای پر کردن 10 لیوان نوشابه کافی است. نکتۀ مهم این است که فشار گاز موجود در مخزنِ نفتی باعث میشود که نفت از مخزن خارج شود. چون بخشی از گاز موجود در مخزن در نفت حل شده است پس بههمراه نفت خارج میشود. همین امر موجب میشود که به موازات تولید از مخزن فشار آن مخزن کم شود. وقتی فشار مخزن کم شد دِبی تولید یعنی میزان تولید از هر چاه تولیدی کمتر خواهد شد.
بنابراین اگر فرض کنیم روزانه حدود سه میلیون و 200 هزار بشکۀ نفت استخراج میکنیم نمیتوان نتیجه گرفت که تا آخرین بشکهای که در ذخایر نفتی موجود است یعنی تا آخرین بشکه همان 80 میلیارد بشکه این امکان وجود دارد که بتوان روزانه سه میلیون و 200 هزار بشکه تولید کرد. وقوع چنین پدیدهای به سبب نداشتن فناوریهای پیشرفته یا عدم حضور شرکتهای خارجی در صنعت نفت نیست بلکه بهدلیل ویژگیهای سنگ مخزن و سیال درجا و رفتار دینامیکی مخزن است. نتیجه اینکه تولید از یک میدان نفتی بهصورت خطی نیست که شیب ثابت داشته باشد بلکه سطح تولید بهموازات مقدار نفت تولیدشده متناسباً کمتر میشود. حدود 14 یا 15 سال پیش بود که محاسبات مرحوم دکتر سعیدی و بنده که در خدمت ایشان بودم نشان داد که در افق 1400 نفتی برای صادرات نخواهیم داشت.
ولی امروز که نفت صادر میکنیم! آیا این واقعیت ناقض پیشبینی جنابعالی و مرحوم دکتر سعیدی نیست؟
خیر. خلاف پیشبینی ما نیست. تازه آن موقع ما خیلی خوشبین هم بودیم که فکر میکردیم در سال 1400 نفتی برای صادرات نداریم. در خلال این مدت واقعیات نشان داد که هماکنون باید واردکنندۀ نفت خام نیز میبودیم درحالی که جنابعالی بهدرستی میفرمایید که امروزه نفت خام صادر میکنیم. برای توضیح این نکته عرض میکنم که در آن زمان پارسجنوبی نقشی در تأمین انرژی کشور ایفا نمیکرد ضمن آنکه هدف مرحوم دکتر سعیدی و بنده این بود که صرفاً بر بخش نفت تمرکز کنیم و افق بهرهبرداری از مخازن نفتی را تخمین بزنیم. اکنون این نکته را توضیح میدهم.
سال گذشته (1400) تولید ما از پارسجنوبی حدود 700 میلیون مترمکعب در روز بود. این حجم از گاز منطقاً وارد سبد عرضۀ انرژی کشور شد و به مصرف داخلی و صادرات گاز رسید. حالا سؤال میکنیم که 700 میلیون مترمکعب گاز به لحاظ حرارتی معادل چند بشکه نفت خام است؟ میدانیم حدود 165 مترمکعب گاز طبیعی معادل ارزش حرارتی یک بشکه نفت خام است. پس اگر 700 میلیون مترمکعب گاز طبیعی را بر 165 تقسیم کنیم معادل بیش از 4 میلیون بشکه نفت خام میشود.
بنابراین اگر پارسجنوبی کشف نشده بود دیگر این 4 میلیون بشکه را نداشتیم. بهعبارت دیگر اگر پارس جنوبی نبود همین امروز بیش از 4 میلیون بشکه نفت خام در سبد عرضۀ انرژی کشور کم میآوردیم و لذا برای حفظ تعادل عرضه و تقاضای انرژی در کشور باید 4 میلیون بشکه نفت خام در روز وارد میکردیم.
ممکن است جنابعالی بفرمایید اگر پارس جنوبی کشف نشده بود دیگر تا بدینحد در مصرف گاز طبیعی و دیگر حاملهای انرژی اسراف نمیکردیم. بله. فرمایش شما صحیح است اما قبول میفرمایید که با بهترین الگوی بهینهسازی مصرف سوخت نیز نمیتوانستیم تا سطح 4 میلیون بشکه در روز صرفهجویی کنیم اما میپذیرم که نیاز به واردات نفت خام کمتر از 4 میلیون بشکه در روز میشد.
ممکن است جنابعالی بفرمایید برای جلوگیری از واردات روزانه 4 میلیون بشکه نفت خام میتوانستیم جلوی صادرات نفت خام را بگیریم. بنده با نظر شما موافقم. گفته میشود که اکنون روزانه حدود یکمیلیون و 200 هزار بشکه نفت خام صادر میکنیم. پس اگر صادرات را صفر میکردیم هنوز باید مابهالتفاوت را وارد میکردیم. این مابهالتفاوت عبارت است از 4 میلیون بشکه کمبود ناشی از فقدان گاز پارسجنوبی منهای یکمیلیون و 200 هزار بشکه که این روزها صادر میکنیم. نتیجه آنکه اگر پارسجنوبی نبود نهتنها امروز (1401) نفتی برای صادرات نمیداشتیم بلکه روزانه باید حدود دومیلیون و 800 هزار بشکه نفت خام نیز وارد میکردیم. حالا اگر صرفهجوییها را هم در نظر بگیرید حدود دومیلیون بشکه خواهد شد. با کدام ارز؟ اینهمه ناشی از فقدان مطالعات علمی در دستگاه نفت و گاز کشور است.
آقای دکتر! فرض میکنیم محاسبات جنابعالی صحیح باشد و همچنین فرض میکنیم که دولتمردان ما در سه دهۀ قبل رویکرد راهبردی به بخش انرژی کشور نداشتند. اما بههر حال پارسجنوبی کشف شد و اکنون روزانه حدود 700 میلیون مترمکعب گاز تولید میکنیم و لذا هنور صادرات نفت خام و گاز طبیعی داریم و نیازی هم نیست که واردکننده نفت یا گاز طبیعی باشیم. آقای دکتر! آیا میپذیرید که جنابعالی امروز از پدیدههایی نگرانید که مربوط به گذشته است؟ آیا به جای تمرکز بر کاستیهای گذشته بهتر نیست آیندهگرا باشیم و از گذشته برای آینده درس بگیریم؟ اگر جنابعالی با این نکته موافقید چه طرحی برای آیندۀ بخش انرژی کشور دارید؟
بله. کاملاً درست میفرمایید که باید از تحربیات دیروز درس گرفت برای آنکه امروز بکار بست تا به فردای بهتری برسیم. اما برای این کار باید مختصات امروز بخش نفت و گاز کشور را بشناسیم و از هدفی که برای فردایمان داریم آگاه باشیم نه اینکه دلمان خوش باشد که بر روی دریایی از نفت و گاز زندگی میکنیم. امروز 75 یا 80 درصد گاز کشور وابسته به یک و فقط یک میدان است به نام پارسجنوبی. به لحاظ امنیت ملی و امنیت انرژی چنین وابستگی چیزی جز یک فاجعه نیست. نیروگاههای ما و پتروشیمی و صنایع فولاد و سیمان و بسیاری صنایع دیگر و همچنین بخش خانگی و تجاری ما وابستگی سنگینی به گاز پارسجنوبی دارند. بنابراین نخستین سؤالی که هر نمایندۀ مجلس و یا هر مدیر ارشد نظام و یا اصحاب رسانه باید مطرح کنند این است که پارس جنوبی تا چند سال دیگر میتواند همچنان روزانه 700 میلیون مترمکعب گاز تولید کند؟
بیش از یک دهه است که بنده همین سؤال را بارها و بارها در مجامع علمی و رسانهای تکرار کردهام اما هیچیک از مسئولان نظام و نمایندگان مجلس و اعضای شورای امنیت ملی و سایرین همتی نکردند که آن سؤال را رسماً از وزیر نفت بپرسند. اما بنده به کوششهای خودم ادامه دادم چون این مسأله را در ارتباط تنگاتنگ با امنیت و منافع ملی میدانستم.
سرانجام مطالعاتی را با همکاری برخی صاحبنظران در بارۀ فرآیند تولید از پارسجنوبی آغاز کردیم که حدود 6 یا 7 سال پیش یعنی مقارن با اواخر دولت اول آقای روحانی به نتیجه رسید. این محاسبات نشان میداد که افت تولید از پارسجنوبی از سال 1400 به بعد آغاز خواهد شد و دیدیم که همینطور هم شد. آقای زنگنه در جلسهای در وزارت نفت که برای تدوین برنامۀ ششم تشکیل شده بود و بنده نیز حضور داشتم گفتند که تولید از پارسجنوبی در سال 1400 به 800 میلیون مترمکعب در روز خواهد رسید و حال آنکه دیدیم تولید از این میدان در سال 1400 به زحمت به 700 میلیون مترمکعب در روز رسید.
در آن زمان محاسبات بنده نشان میداد کاهش تولید از پارسجنوبی که از 1400 آغاز خواهد شد بهصورت پیوسته ادامه خواهد داشت و منطقاً شتاب نیز خواهد گرفت به طوری که تولید در سال 1420 به فقط 100 میلیون مترمکعب در روز خواهد رسید. یعنی ما در بیست سال آینده حدود 600 میلیون مترمکعب گاز از پارسجنوبی را از دست میدهیم. بنابراین نهتنها در نفت بلکه در گاز هم واردکننده خواهیم شد.
وارد این بحث نمیشوم که دلایل افت تولید از پارسجنوبی چه بود و ما بر سر این میدان فوق عظیم چه آوردیم که با این فاجعه روبرو شدهایم درحالی که برای قطر چنین مشکلی در این ابعاد ایجاد نشده است و حال آنکه قطر چندین سال زودتر از ما بهرهبرداری از این میدان مشترک را آغاز کرد و ما فقط تماشا کننده بودیم. چه فایده که بخواهیم وارد این بحثها بشویم زیرا تجربه نشان داده و میدهد که برای مدیران ارشد نظام اساساً مجازاتی در این دنیا تعریف نشده است.
به هر صورت جامعۀ مهندسان مخزن بر این باورند که راهکار اساسی برای جلوگیری از افتفشار در پارسجنوبی در میانمدت این است که در هریک از فازهای 24گانۀ پارسجنوبی سکوی تقویت فشار نصب شود. محاسبات ما نشان میداد که حتی اگر این سکوها را نیز احداث کنیم تولید گاز در سال 1420 از 350 میلیون مترمکعب در روز تجاوز نخواهد کرد. خلاصه آنکه در افق 1420 تولید ما از پارسجنوبی در سناریوی «بدون نصب سکوی تقویت فشار» روزانه حدود 600 میلیون مترمکعب و در سناریوی «نصب سکوی تقویت فشار» برای همۀ فازها روزانه حدود 350 میلیون مترمکعب کاهش خواهد داشت و لذا منطقاً با کمبود شدیدی برای مصارف داخلی روبرو خواهیم شد که غیرقابلجبران است. ناگفته نماند که محاسبات ما نشان میداد که بحران گاز حداکثر تا سال 1408 به صورت کاملاً جدی ظاهر خواهد شد.
چنین افت عظیمی در تولید از پارسجنوبی را نمیتوان با افزایش تولید از سایر میادین گازی جبران کرد زیرا از یکسو سایر میادین گازی کشور نیز با افت فشار و کاهش تولید مواجهاند و از سوی دیگر مصرف داخلی گاز طبیعی رو به افزایش است. از دیدگاه بنده فاجعۀ کمبود گاز در آینده قطعی است مگر آنکه میادین عظیم گازی دیگری در کشور کشف شود. رویکرد علمی به مسائل راهبردی که آقای رئیسی قویاً از آن حمایت میکنند این نیست که هماکنون بحران انرژی در کشور را پیشبینی کنیم اما به کشف میادین عظیم گازی در آینده دلخوش باشیم.
نتایج این مطالعات را در همان زمان و به تفصیل در ستاد نفت و گاز در معاونت علمیوفناوری ریاستجمهوری مطرح کردم. در آن زمان بنده مدیر مطالعات راهبردی آن ستاد بودم. جلسه با حضور برخی نیروهای تراز اول وزارت نفت در مطالعات مربوط به نفتوگاز برگزار شد. کسی ایراد و اشکالی بر محاسبات ما وارد نکرد. در پایان تقاضا کردم که گروهی متشکل از ما و متولیان پژوهشی در نفت و گاز تشکیل شود تا نتایج مطالعات اینجانب اعتبارسنجی شود. اگر یافتههای ما باطل بود چیزی آموختهایم و اگر باطل نبود همگی با هم برای برونرفت از این بحران که قطعی است چارهای بیندیشیم. هیچگاه پاسخی دریافت نشد.
بنده به مجاهدات علمی خود در رسانهها برای هشدار به مسئولان ادامه دادم. روابطعمومی وزارت نفت بهجای اینکه پاسخ علمی بدهد مطالب غیرعلمی در رسانههای خودشان علیه من منتشر میکردند که میتوانید به آنها مراجعه بفرمایید. اما بنده به وظیفۀ معلمی خود همچنان ادامه دادم. سرانجام کار به جایی رسید که در تاریخ شنبه 23 شهریور 1398 آقای مشکینفام که مدیرعامل شرکت نفتوگاز پارس بودند مصاحبۀ مفصلی با نشریۀ دانش نفت در بارۀ پارسجنوبی انجام دادند. ایشان در این مصاحبه برای نخستینبار تأیید کرد که افت تولید از پارسجنوبی مانند همۀ میادین دنیا قطعی است. خبرنگار پرسیده بود به نظر شما میزان افت تولید چقدر خواهد بود؟ پاسخ ایشان این بود که «افت تولید پارسجنوبی آغاز شده اما درصد آن کم است. پیشبینی میشود چهار تا پنج سال آینده عدد آن قابلتوجه باشد. سالانه به اندازۀ یک فاز افت تولید خواهیم داشت.» بدینترتیب آنچه ما در خلال چندین سال میگفتیم بالاخره به تأیید مقامات نفت رسید.
آخرین نکتهای که در مورد گاز باید عرض کنم این است که در خلال چندین سال گذشته همواره با صراحت بیان میکردم که کشور ما گازی برای صادرات ندارد و به مسئولان توصیه میکردم بدنبال عقد قرارداد برای صادرات گاز نباشید. بسیاری از دولتمردان بر این عقیده بودند که ما باید از اهرم صادرات گاز به اروپا و به پاکستان و هندوستان استفاده کنیم تا در روابط بینالملل دست برتر داشته باشیم همانگونه که روسیه توانسته با صادرات گاز به اروپا در جایگاه ویژهای در ارتباطات سیاسی خودش با اروپا بدست آورد. عرض بنده این بود که بله شما درست میفرمایید به شرطی که گاز به میزان لازم و کافی داشته باشیم. پاسخ برخی دولتمردان به بنده این بود که اگر قرارداد صادرات گاز را امضاء کنیم و متعهد به تحویل گاز باشیم آنگاه مجبور میشویم برنامههای صرفهجویی در مصرف انرژی را در داخل اجرا کنیم. ایکاش در موقعیتی بودم که میتوانستم جایزۀ نوبل اقتصاد را به این افراد اعطا کنم!
متأسفانه دولتمردان ارشد از آمارهای کاذب وزارت نفت سرمست بودند و شعار دستگاه نفت را تکرار میکردند که کشور ما به لحاظ ذخایر گازی در ردیف روسیه و حتی بالاتر از اوست و به لحاظ مجموع ذخایر نفت و گاز در رتبۀ اول جهانی است. چقدر علیه احداث خط لوله صلح برای صدور گاز به پاکستان و هند و یا برای احداث خط لوله صدور گاز به ترکیه و عراق سخن گفتیم و نوشتیم اما نتوانستیم مدیران ارشد را از خواب غفلت بیدار کنیم. چرا؟ زیرا که وزارت نفت به مسئولان اطمینان میداد که گاز به میزان لازم و کافی برای مصرف داخلی و برای صدور به اروپا و پاکستان و هند موجود است!
متأسفانه هنوز ده سال از زمانی که مدیران ارشد نفت از 300 سال و 150 سال و 100 سال عمر مخازن گازی کشور سخن میگفتند نگذشته است که علائم ناتوانی وزارت نفت در تأمین گاز موردنیاز داخل آشکار شده است. مطمئن باشید به زودی شاهد ناتوانی صادرات گاز به ترکیه و عراق نیز خواهیم بود.
اینکه مدیرعامل شرکت نفتوگاز پارس بیان کردهاند که هر سال به میزان یک فاز از تولید پارس جنوبی کم میشود یعنی تقریبا چقدر؟
پارس جنوبی به 24 فاز تقسیم شده است. بر طبق برنامۀ برداشت از پارس جنوبی قرار است از هر فاز این میدان روزانه یک میلیارد فوت مکعب گاز طبیعی تولید شود که معادل 28 میلیون و 316 هزار مترمکعب است. همانگونه که عرض کردم آقای مشکینفام در مصاحبۀ مورخ 23 شهریور 1398 پیشبینی کردند که تولید از چهار یا پنج سال بعد به میزان سالیانه یک فاز کاهش خواهد داشت. بنابراین باید 28 میلیون و 316 هزار مترمکعب را در 18 سال ضرب کنیم تا کاهش تولید در سال 1420 بدست بیاید که با محاسبات بنده قابل مقایسه شود. به هر حال به حدود 510 میلیون مترمکعب در روز برای سال 1420 میرسیم. محاسبات بنده نشان میداد که کاهش تولید در سال 1420 حدود روزانه 600 میلیون مترمکعب خواهد بود اما پیشبینی آقای مشکینفام حدود 510 میلیون مترمکعب است. البته اگر روند کاهش تولید را خطی نگیریم بلکه شتاب افت تولید را نیز لحاظ کنیم آنگاه پیشبینی آقای مشکینفام حتی از محاسبات بنده نیز بیشتر خواهد شد.
البته آقای مشکینفام پیشبینی کاهش تولید در سناریوی نصب سکوهای تقویت فشار را مطرح نکردند درحالی که در محاسبات بنده بود و چنانکه عرض کردم علیرغم نصب سکوهای تقویت فشار حدود 350 میلیون مترمکعب در سال 1420 کاهش تولید از پارسجنوبی خواهیم داشت. بنده چندینبار از آقای زنگنه تقاضا کردم که جدول تولید از پارسجنوبی را سال به سال تا افق 1420 برای نمایندگان مجلس اعلام کنند و ایشان موافقت نکردند. امروز همین درخواست را از آقای اوجی دارم. بدون داشتن فرآیند کاهش تولید از پارسجنوبی چگونه میتوان بخش انرژی کشور را مدیریت کرد؟ توتال همهچیز را بهتر از وزارت نفت در بارۀ پارس جنوبی میداند. لطفاً اقتصاددانان دلسوز کشور را از اطلاعات صحیح محروم نکنید.
بنده همیشه دلآزرده بودم از اینکه هشدارهایم در بارۀ کمبود شدید گاز در آینده نزدیک و فاجعۀ قطعیالوقوع گاز در سال 1420 موردتوجه مسئولان نظام قرار نمیگرفت. اما بعد از انتشار گزارش آقای مشکینفام ناراحتی بنده کاملاً برطرف شد زیرا که شاهد بودم گزارشی بدین درجه نگرانکننده که از جانب مقام ارشد گاز کشور مطرح شد نیز توجه هیچیک از رسانهها و نمایندگان مجلس و اصحاب سیاسی را به خود جلب نکرد. به این نتیجه رسیدم که علت اصلی این پدیده را باید در فقدان دانش و آگاهی در مسائل نفتوگاز جستجو کرد.
آیا با توضیحات جنابعالی میتوانیم به این نتیجه برسیم که انرژی هستهای «نیاز مبرم» ماست؟ به بیان دیگر آیا بهجای تصور رایج که دریایی از نفت و گاز در اختیار داریم بهتر نیست بهدنبال تامین انرژی از منابع غیرفسیلی باشیم؟
بله، همینطور است. در شرایط کنونی بهنظر میرسد استفاده از انرژی هستهای در سطح گسترده باید در اولویت باشد و هرچه زودتر باید سرمایهگذاریهای سنگینی را در این حوزه آغاز کنیم. البته نباید استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر بهویژه خورشیدی و بادی را فراموش کرد. بنده به مشکلات و مسائل انرژی هستهای آگاهم اما راهی غیر از آنچه عرض کردم نمیدانم. اگر در این امر کوتاهی کنیم در آینده با عدم توازن عرضه و تقاضای انرژی روبهرو خواهیم شد. البته مستحضرید که کمبود انرژی در یک کشور به معنای رکود شدید اقتصادی و صنعتی و کاهش رفاه اقشار مختلف جامعه است.
آقای دکتر! اگر من بگویم بهجای انرژی هستهای میتوانیم به تولید انرژی از منابع تجدیدپذیر مانند انرژی خورشیدی و بادی و زمینگرمایی و نظایر آن بپردازیم آیا جنابعالی نظر من را تأیید میکنید؟
نیاز آیندۀ ما به انرژی بهقدری زیاد است که باید از همۀ منابع موجود با تمام توان استفاده کنیم. عرض کردم که علاوهبر انرژی هستهای، نهتنها باید بهدنبال انرژی خورشیدی و بادی برویم بلکه باید همچون هند از فضولات حیوانی و پسماندهای شهری نیز برای تولید انرژی استفاده کنیم. بنابراین تکتک منابع انرژی از اهمیت فراوان برخوردارند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. کشورهای اروپایی بهویژه آلمان که بهرۀ چندانی از تابش خورشید ندارند سرمایهگذاریهای سنگینی را در انرژی خورشیدی انجام دادهاند. ایران که به لحاظ بهرهمندی از تابش خورشید جزو کشورهای برتر جهان است.
کشورهای مختلف جهان الگوهای متفاوتی برای امنیت انرژی خودشان طراحی کردهاند. ما نباید کشور خاصی را الگو قرار بدهیم. ضروری است با توجه به وضع موجودمان که حاصل سیاستهای نادرست انرژی در دولتهای قبلی است بهترین الگو را برای آیندۀ انرژی کشور طراحی کنیم. اجازه بدهید سهم انرژی هستهای و انرژیهای تجدیدپذیر در سبد انرژی چند کشور را حضورتان عرض کنم. (اعداد مندرج در پرانتزها از راست به چپ به ترتیب سهم هستهای و تجدیدپذیر است): آمریکا (8 درصد و 6 درصد)- فرانسه (36 درصد و 7 درصد)- انگلستان (6 درصد و 17 درصد)- روسیه (7 درصد و یکدهم درصد)- چین (2 درصد و 5 درصد) و ایران (نیم درصد و نزدیک به صفر درصد).
البته ما در انرژی هستهای تجربه داریم. ما انشاءالله بهزودی عضو باشگاهی خواهیم شد که متشکل از کشورهایی است که توانمندی بهرهبرداری و تعمیرات و نگهداریِ نیروگاههای هستهای را دارند و این یکی از نقاط قوت کشور ماست که میتوانیم استفاده از انرژی هستهای را در اولویت خودمان قرار دهیم.
هماکنون نیروگاه هستهای بوشهر فعال است و ما توانستهایم در ساخت و مدیریت نیروگاه هستهای تجربه زیادی کسب کنیم. حدود ده سال است که برق تولیدی در نیروگاه بوشهر عملا وارد شبکه شده است. البته تولیدش کم است و زیر هزار مگاوات است و گاهی به 600 مگاوات نیز میرسد. ما باید چندین نیروگاه هستهای داشته باشیم تا وقتی یکی را تعمیر میکنیم یا سوختش را تعویض میکنیم دیگری بتواند کاهش تولید را تا حدی جبران کند. این را هم عرض کنم که نیروگاه هستهای بوشهر دو مرحله دیگر هم دارد و مرحلۀ دوم هم میتواند تا همین میزان انرژی تولید کند. مرحله سومی هم طراحی شده است و باید آن را هم به راه تکمیل و آمادهسازی کرد.
البته هزینۀ احداث نیروگاه هستهای سنگین است اما فراموش نکنیم که هزینۀ بهرهبرداری از آن سبک است. همچنین باید توجه داشته باشیم که نصب سکوهای تقویت فشار در پارس جنوبی هم بسیار سنگین است. چندسال قبل که قرارداد بهرهبرداری از فاز یازده پارس جنوبی را با توتال امضاء کردند که اجرایی هم نشد هزینۀ نصب یک سکوی تقویت فشار حدود دو و نیم میلیارد دلار بود. هماکنون این هزینه برای 24 فاز پارس جنوبی رقم بسیار بسیار بالایی است.
کسانی که معتقدند چون دریایی از نفت و گاز داریم پس به انرژی هستهای نیازی نیست احتمالاً به این نکته توجه کافی نداشتهاند که آن دریا امروز به دریاچهای تبدیل شده است و این دریاچه روزبهروز کوچکتر هم میشود. از طرف دیگر ملاحظه میکنیم که روسیه بااینکه یکسوم ذخایر گاز دنیا و 10 درصد کل ذخایر نفت جهان را دارد بهسرعت بهدنبال ساخت نیروگاههای هستهای است. تولید انرژی هستهای روسیه به 10 هزار مگاوات رسیده که بیش از ده برابر تولید اسمی در کشور ماست و تولید انرژی هستهای در آمریکا از مرز 100 هزار مگاوات فراتر رفته است.
عرض کردم که تولید برق از نیروگاه هستهای در کشورمان هنوز به هزار مگاوات هم نرسیده است، پس سهم انرژی هستهای در سبد انرژی ما رقمی نیست. حدود 83 یا 84 درصد برق تولیدی در کشور از نیروگاههای حرارتی تأمین میشود که شامل نیروگاههای گازی و بخاری و سیکل ترکیبی است. حدود 13 تا 14 درصد برقآبی است که با کمشدن بارش دچار مشکل میشود. تاریخ نشان میدهد که ایران از زمان ساسانیان کشوری کمآب بوده است و به همین خاطر قنات را مهندسان ایرانی برای نخستین بار در جهان ابداع کردند.
قبلاً عرض کردم که تولید گاز ما سالبهسال کمتر خواهد شد. در مورد نفت هم عرض کردم که اگر پارس جنوبی نبود ما اکنون واردکنندۀ نفت خام بودیم. ما راهی نداریم جز اینکه به سمت توسعۀ صنعت هستهای برویم. باید واقعبین باشیم. ما در کشوری زندگی میکنیم که وزیر نیرو نگران کمبود برق در تابستان است و وزیر نفت نگران کمبود گاز در زمستان و بعد میگوییم ما روی دریایی از نفت و گاز زندگی میکنیم!
کتابی در مورد انرژی هستهای نوشته شده است با عنوان «اقتصاد سیاسی مناقشۀ اتمی ایران». ایدۀ محوری نویسندۀ کتاب این است که ایران ذینفع کاهش قیمت نفت و غرب (بهطور خاص آمریکا) ذینفع افزایش قیمت نفت است. چون اگر قیمت نفت بالاتر برود آنگاه غرب به سمت توسعۀ انرژیهای پاک میرود و وابستگیاش به نفت خام کمتر میشود. بنابراین غربیها مناقشۀ اتمی با ایران را به راه انداختهاند تا به کمک آن قیمت نفت را بالا ببرند. این کتاب پیشنهاد میکند که ما داوطلبانه باید انرژی هستهای را کنار بگذاریم تا مناقشۀ ایران و آمریکا تمام شود و قیمت نفت پایین بیاید تا غرب در دهههای پیش رو همچنان خریدار بزرگ نفت باشد. در چنین صورت ما نیز میتوانیم بهرغم کاهش قیمت نفت خام صادرات نفت را افزایش دهیم و در بلندمدت سود کنیم. با توضیحاتی که در این مصاحبه ارائه کردید چقدر این ادعاها را علمی میدانید؟
بنده این کتاب را ندیدهام اما اگر میفرمایید که افزایش قیمت نفت خام موجب میشود که آمریکا و سایر کشورهای صنعتی به سمت انرژیهای تجدیدپذیر بروند و لذا تقاضای جهانی برای نفت خام کم خواهد شد و لذا کشورمان در بلندمدت با کاهش صادرات مواجه خواهد شد باید عرض کنم که بنده اساساً موافق چنین نظری نیستم. دلایل متعددی هست که فقط به یکی اکتفا میکنم. معروف است که میگویند آفتاب آمد دلیل آفتاب. پیشبینی همۀ مراکز علمی جهان در حوزۀ نفت و گاز بدون استثناء این است که تا سال 2050 (یعنی تا حدود سی سال دیگر) نفت و گاز در تامین انرژی جهان هنوز در رتبه اول قرار خواهد داشت. البته فراموش نکنیم که هماکنون غرب با تمام قدرت به دنبال انرژیهای تجدیدپذیر است زیرا که اولاً آلودگیهای کمتر زیستمحیطی دارد و ثانیاً غرب بهخوبی میداند که در آینده دسترسی کمتری به منابع نفت و گاز خواهد داشت.
بنابراین علیرغم تولید حداکثری از منابع تجدیدپذیر میتوان نتیجه گرفت که جهان تا سی سال دیگر همچنان متقاضی نفت خام خواهد بود. اما نباید این نکته مغفول بماند که ذخایر نفت و گاز جهان در خلال 30 سال آینده بهشدت افت خواهد کرد و لذا قیمت نفت خام بسیار بالا میرود. بنابراین تا سی سال دیگر اساساً نباید نگران کاهش قیمت خام و یا کاهش تقاضای جهانی برای نفت و گاز باشیم البته به شرطی که اصلاً نفت و گازی برای صادرات داشته باشیم. بنده شخصاً با توجه به نکاتی که عرض کردم اگر بر اساس شرایط موجود پیش برویم تا ده سال دیگر نفتی برای صادرات نخواهیم داشت و صادرات گاز هم حداکثر تا دو یا سه سال آینده کاملاً متوقف خواهد شد.
ولی بههرحال از نظر شما ما ذینفع افزایش قیمت هستیم و نه کاهش آن!
بله. بنده افزایش قیمت نفت خام را همسو با منافع ملی میدانم. اولاً- آیا تاکنون دیدهاید فروشندهای سود خود را در گرو کاهش قیمت محصول خود بداند و حال آنکه اطمینان داشته باشد که تقاضا برای محصول او در آینده افزایش بیشتری نیز خواهد داشت؟ البته تصدیق میکنم که افزایش قیمت نفت خام انگیزۀ بیشتری ایجاد میکند که غرب به دنبال بهرهبرداری از مخازن پرهزینۀ نفت و گاز (نفت و گاز غیرمتعارف) و نیز انرژیهای تجدیدپذیر برود. اما نمیتوان گفت که این پدیده به زیان کشورهای صاحب ذخایر بزرگ نفتی است بلکه میتوان گفت که به نفع همین کشورها نیز هست. فرض کنید قیمت نفت خام به بالای 120 دلار برسد و سرمایهگذاری غرب در انرژیهای تجدیدپذیر و مخازن نفت و گاز غیرمتعارف بسیار سودآور شود. اگر به هر دلیلی قیمت نفت خام کاهش یابد منطقاً سرمایهگذاریهای انجامشده زیانآور خواهد شد. پس به نفع غرب خواهد بود که به هر طریق ممکن از کاهش قیمت نفت خام جلوگیری کند و این امر به نفع کشورهای صادرکنندۀ نفت ازجمله ایران خواهد بود.
این نکته را هم عرض کنم که قیمت نفت خام در کوتاهمدت بهقدری حساس است که با انتشار خبر اعتصابات کارگری در فلان کشور نفتی افزایش و یا با خبر توافق هستهای ایران کاهش نشان میدهد. اما چنین رویدادهایی فقط آثار کوتاهمدت دارند و در میانمدت و بلندمدت قیمت نفت تابع عوامل بنیادین بازار یعنی عرضه و تقاضای بالفعل و عرضه و تقاضای مورد انتظار است. بنابراین عوامل متعددی برای نوسان قیمت نفت خام وجود دارد. تقلیل همۀ آن عوامل به مناقشۀ هستهای ایران قطعاً سیاستگذاران را بهاشتباه میاندازد.
آخرین نکتۀ بنده این است که احتمالاً هیئت مذاکرهکننده ما در وین و دوحه از این حقیقت غافلاند که در اصلاً نفتی برای صادرات بیشتر نداریم! از نظر بنده مذاکرات برای رفع تحریم صدور نفت خام اساساً مبنای مستحکم و علمی ندارد و بهتر است مذاکره در این خصوص متوقف شود. هیئت مذاکرهکننده فریب افرادی را نخورد که شعار میدهند کشور ما بهزودی میتواند تولید نفت خام را به بیش از 5 میلیون بشکه در روز برساند و چون قیمت نفت به دلایل مختلف بالا رفته است پس هماکنون زمان مناسب برای رسیدن به توافق در وین و دوحه فرارسیده است تا ایران از درآمدهای سرشار نفتی بیبهره نماند. چنین ادعایی کاملاً مردود است. اکنون توضیح میدهم.
ظرفیت تولید نفت خام در کشور در بهترین حالت حداکثر بیش از 3 و نیم میلیون بشکه در روز نیست و صحبت برخی مقامات ارشد وزارت نفت در خصوص امکان افرایش تولید روزانه در حجم 5 میلیون و یا 5 و نیم میلیون بشکه فاقد مطالعات کارشناسی است. هماکنون علیرغم تحریمهای ظالمانۀ آمریکا حدود یکمیلیون و دویست هزار بشکه صادر میکنیم. مصرف داخلی به مرز 2 میلیون بشکه در روز نزدیک شده است هرچند آمار دقیق آن را نمیدانیم و چهبسا از مرز 2 میلیون بشکه نیز بالاتر باشد. تا چندی پیش که مصرف بنزین در کشور روزانه حدود 60 میلیون لیتر بود مصرف داخلی نفت خام حدود یکمیلیون و ششصد هزار بشکه گزارش میشد اما امروزه مصرف بنزین به حدود 100 میلیون لیتر رسیده که در تعطیلات نوروز به بیش از 120 میلیون لیتر نیز رسید.
سؤال میکنم که آیا در وین و دوحه میخواهیم به توافقی برسیم که اجازۀ صدور حداکثر 300 هزار بشکه را به ما میدهد یا آنکه در سراب تولید روزانه 5 و نیم میلیون بشکه نفت زندگی میکنیم؟ در شرایط کنونی که بازار جهانی نفت با کمبود نفت روبروست دور زدن تحریم برای 300 هزار بشکه کار مشکلی نخواهد بود ضمن آنکه در دو سال آینده که عرضۀ گاز برای بخش صنعت و نیروگاهها قطعاً کمتر خواهد شد باید کمبود گاز را با سوخت مایع جبران کنیم که علیالقاعده باید از محل کاهش صادرات نفت خام تأمین شود. بنده به هیئت مذاکرهکننده در وین و دوحه هشدار میدهم که برای لغو تحریم صادرات نفتی کشور بر اساس اطلاعات نادرست تصمیم نگیرند.
آخرین سؤالی که از جبهۀ انقلاب دارم این است: چرا آقای اوجی نخستین وزیر نفت است که صراحتاً بیان کردهاند اگر فکری به حال مخازن نشود در آیندۀ نزدیک واردکنندۀ گاز خواهیم بود؟ (هرچند ایشان نگفتهاند که به سبب کاهش تولیدِ گاز بهناچار واردکنندۀ نفت نیز خواهیم شد.) چرا آقای زنگنه در خلال حضور چندین ساله در وزارت نفت نهتنها هیچگاه به چنین حقیقتی اشاره نکردند بلکه با بنده و مرحوم دکتر سعیدی که در پی کشف و اشاعۀ حقایق بودیم مقابله نیز میکردند؟ آیا وزیر چندین سالۀ نفت از این فاجعۀ قریبالوقوع آگاهی نداشت؟ اگر ایشان آگاه بودند چرا به نمایندگان مجلس و دولتمردان گزارش ندادند؟ اگر آگاه نبودند پس چگونه آقای اوجی در چندماهۀ اول وزارت خود از این حقیقت آگاه شدند؟
آیا این فرضیه صحیح است که مدیران ارشد وزارت نفت در گذشته ناآگاهانه کشور را به سمتی هدایت کردند که در آیندۀ نزدیک بسیاری از مدیران غیرانقلابی و سازشکار به زیادهخواهیهای استکبار غرب پاسخ مثبت دهند تا بهزعم خود بتوانند از سرمایههای خارجی برای نجات از این فاجعه بهرهمند شوند؟ اگر نمایندگان مجلس از روزمرگی خویش نکاهند و به مسائل راهبردی در نفت و گاز توجه لازم را معطوف نکنند آنگاه راهی جز نوشیدن جام دیگری از زهر نخواهد بود. از دیدگاه بنده نخستین اقدام جبهۀ انقلاب این است که ساختار تشکیلاتی و نظام تصمیمسازی در نفت و گاز که متعلق به قبل از انقلاب اسلامی است از ریشه اصلاح شود.
در همین رابطه بیشتر بخوانید...
چرا توصیههای محسن رنانی در انرژی، ابزار اقتدار ایران را نابود میکند؟! (لینک)