کد خبر: 72504

نقدی بر مهدی نصیری

حرمت تقیه در قدرت و تعلل در فرصت

آمریکا به دستور رئیس‌جمهور وقت خود کارتر در 20 فروردین 1359 پیش از هر نوع اقدام رسمی از طرف ایرانی به‌طور یکجانبه با قطعنامه 461 روابط سیاسی ـ تجاری‌اش با ایران را قطع کرد و تمامی 110 میلیارد دلار اموال ایرانیان در بانک‌های خارجی را مصادره کرد و به‌جای حمایت از سیل انبوه ملت به حمایت قاطع از دولت دست‌نشانده شاه و دیکتاتوری سلطنت پهلوی پرداخت.

محمد جلیلی، دانشجوی دکتری علوم سیاسی: مهدی نصیری اخیرا با انتشار مطلبی مدعی شده ‌است که جمهوری اسلامی با استکبارستیزی خود در دنیا دشمن‌تراشی کرده است و براین‌اساس جمهوری اسلامی ایران را موظف به تقیه در اظهار هر نوع خصومت با مستکبران دانسته و ادعا کرده‌ است نتیجه کنار گذاشتن امر به تقیه و اصرار بردستیابی به انرژی اتمی باعث تحمیل هزینه‌های گزاف اقتصادی به کشور شده ‌است. وی معتقد است جدال‌ سیاسی با ابرقدرتان، دستاوردی جز فقر و عقب‌ماندگی برای مردم به ارمغان نیاورده است و برای اثبات مدعای خود نیز به دو گزاره تاریخی از سیره معصومین(ع) ازجمله عدم تقابل امام‌رضا(ع) در دوران ولایتعهدی مأمون و پرهیز از جنگ با یزید از سوی امام‌حسین(ع) اشاره می‌کند. در اینجا به‌اجمال در پاسخ به دعاوی ایشان نکاتی عرض می‌شود:
اول آنکه جمهوری اسلامی از بدو تاسیس، هیچ خصومتی را علیه هیچ ملتی اعمال نکرد و تنها خواسته‌اش برکناری شاه و برگزاری رفراندوم برای انتخاب حکومتی مردمی و رعایت احکام شرعی در قوانین بود که به انتخاب 99 درصدی جمهوری اسلامی انجامید. آمریکا به دستور رئیس‌جمهور وقت خود کارتر در 20 فروردین 1359 پیش از هر نوع اقدام رسمی از طرف ایرانی به‌طور یکجانبه با قطعنامه 461 روابط سیاسی ـ تجاری‌اش با ایران را قطع کرد و تمامی 110 میلیارد دلار اموال ایرانیان در بانک‌های خارجی را مصادره کرد و به‌جای حمایت از سیل انبوه ملت به حمایت قاطع از دولت دست‌نشانده شاه و دیکتاتوری سلطنت پهلوی پرداخت. درحالی‌که پیش از آن از سفارتخانه خود برای جاسوسی و اقدامات غیردیپلماتیک اطلاعاتی‌ـ‌امنیتی علیه دولت انقلابی استفاده می‌کرد، همان‌طور که در سال 1332 آن را پایگاه کودتا علیه دولت مصدق قرار داده بود. ریچارد فالک، استاد روابط بین‌الملل پرینستون آمریکا نیز تصریح کرد از آنجا که دیپلمات‌های آمریکایی صرفا پوشش دیپلمات داشته و فعالیت خرابکارانه می‌کردند، مصونیت خود را از دست‌ داده و مشمول جرایم ضدامنیتی شده‌اند و این اقدام دانشجویان که سه روز پس از مذاکره دولت موقت با مشاور امنیت ملی آمریکا در الجزایر به وقوع پیوست، حقوقی مشروع و اقدام علیه کودتای مجدد آمریکایی بود که اسناد این جاسوسی‌ها در بیش از 11 جلد به چاپ رسیده است. پس از آن نیز عملیات شکست‌خورده نظامی پنجه عقاب و کودتای نوژه را سازمان داد و با تحریک رژیم بعثی و کمک مستقیم ناتو به صدام، تجاوز ۸ ساله به تمامیت ارضی کشور را هدایت کرد؛ خرید و فروش نفت ایران و سرمایه‌گذاری‌ خارجی کشورها را تحریم و تهدید کرد و با قتل‌عام مسافران هواپیمایی 655 ایران‌ایر، جنایت را به‌غایت رساند، فلذا واضحا و اولا دولت تروریستی ایالات متحده علیه مردم ایران و دولت جمهوری اسلامی، اعلان‌جنگ کرده نه دولت ایرانی!
دوم آنکه تقیه مشروع تعریفی روشن و موقعیتی به‌خصوص دارد که تنها در آن شرایط ویژه توجیه‌پذیر است تا مصداق ذلت‌پذیری و راحت گزینی نباشد و مصداق ارتکاب گناهان کبیره و نقض کرامت و آزادگی انسانی نشود. تقیه در جایی معنا دارد که عامل تقیه خود را مسلمان دانسته و از جهت قدرت مادی و شرایط کلی اظهار عقیده، در خطر جانی یا مالی معتنابه داشته و این اظهار و ابراز، سودی به حال دین او و بقای جبهه اسلام و احقاق حق نداشته باشد؛ بنابراین تقیه تنها در جایی مشروع است که اظهار ایمان، دین را از بین ببرد و مسلمانان را در ضعف بیشتر قرار دهد اما اگر تبیین حق ولو با تحمل سختی در معیشت، رسیدن آفت به جان و گذر زمان، منجر به تقویت جناح ایمانی و قدرتمندی پایگاه مسلمانان شود، تقیه حرام و اظهار عقیده و ایمان واجب خواهد بود. مثال‌های متعددی دراین‌باره وجود دارد ازجمله آنکه پیغمبر اکرم(ص) در شرایطی فریاد مسلمانی خود و یاران معدودشان را لازم دیدند که هم خطرات جانی وجود داشت، هم خسارات مالی و هم آوارگی و گرسنگی طولانی‌مدت به جهت تحریم شدید اقتصادی تازه مسلمانان در ماجرای مشهور شعب ابی‌طالب. اما پیامبر از آنجا که بقای مسلمانی را در تحمل این سختی می‌دیدند خود و یاران را دعوت به صبر و استقامت کرده و در این راه همسر مکرمه و عموی بزرگوارشان را از دست دادند. آنقدر شرایط زمانی دشوار شد که کودکان گرسنه بر صخره‌های سوزان عربستان می‌خوابیدند و سالخوردگان بی‌رمق از فرط ضعف جسمانی یکی‌یکی به شهادت می‌رسیدند. در ماجرای عدم قیام امام صادق(ع) و عدم همراهی قیام زید نیز ایشان به سهل خراسانی فرمودند: «هرگاه پنج نفر چون هارون مکی در رکاب داشته باشم که آماده رفتن در تنور آتش باشند، قیام می‌کنم. اما یاران کنونی ما چنین خصوصیتی ندارند.»
سوم، در کتاب احتجاج روایتی از دوران ولیعهدی امام رضا(ع) آمده که جمعی از شیعیان به محضر ایشان رسیدند و تنها به این جهت که خود را شیعه نامیدند، امام آنان را تا دو ماه به حضور نپذیرفت. بعد از آن به ایشان فرمود: «شیعه من کسی است چون عمار و مقداد و سلمان که وقتی تقیه حرام است از ترس و تقیه دور است، اهل ایثار و فداکاری است و در انجام فرائض دین سستی نمی‌ورزد.» همچنین در مساله عاشورا، حضرت امام حسین(ع) می‌توانستند تنها با یک امضا و اقرار زبانی به پذیرش خلافت یزید هرگونه خطری را از جانب خود و پیروان‌شان دور کنند، اما آنقدر از این عمل ذلیلانه پرهیز کردند که کار به تعقیب ایشان تا کربلا رسید و جای تعجب است که جناب نصیری فراموش کردند که اساسا علت هجرت امام به کوفه نه گریز از لشکر یزید بلکه پیوستن به سپاه بیعت‌کنندگان کوفی برای تشکیل حکومت اسلامی و تجهیز مسلمین در مقابله با حاکمیت نامشروع یزید بود. علت تعلل در جنگ و صحبت مداوم امام با عمر سعد نیز هدایت وی و تبیین حق به لشکریان خصم برای نجات‌شان از آتش بود نه فرار از جنگ، تقیه و سازش با دشمن. که اگر جان کسی عزیز باشد چه خون ‌پاکی عزیزتر از جان امام معصوم(ع) و اگر مال مساله باشد چه دارایی‌ای بالاتر از اهل‌بیت ایشان. درحالی‌که به‌حسب ظاهر جنگ با یزید حاصلی نداشت جز کشتار و اسارت همراهان، اما در طولانی‌مدت منجر به افشای ظلم اموی و اثبات حقانیت شیعی و تنبه مسلمین شد.
چهارم آنکه در تطبیق با عصر حاضر، چگونه ممکن است که ایران در غایت ضعف و نابسامانی نظامی سال‌های نخستین انقلاب بتواند در برابر 26 کشور و ارتش 9 لشکری تا دندان مسلح بعثی، درحالی که توان ساخت سیم‌خاردار هم نداشت تا هشت سال دوام بیاورد و از یک وجب خاک ایران نگذرد، اما امروز با توان نظامی، منطقه‌ای درحالی‌که سیزدهمین ارتش قدرتمند دنیا محسوب شده و در انبوه نیروی نظامی متخصص و سازمان‌یافته و توانایی جنگ چریکی، موشکی، پهپادی، سایبری و اطلاعاتی، زبانزد رژیم‌های دنیاست، موضعی انفعالی به خود گرفته و مکلف به تقیه در مواجهه سیاسی باشد؟ چگونه ممکن است منتقدانی چون آقای نصیری، از نفوذ جریان مقاومت در منطقه و رشد جوانان برومند حزب‌الله لبنان، انصارالله یمن و حشدالشعبی عراق آزرده شوند اما نپرسند که رژیم‌صهیونیستی با اشغالگری و کشتار هرروزه در سرزمین‌های جهان اسلام چه می‌کند؟ یا ارتش ایالات متحده از 9 هزار کیلومتر دورتر به چه حقی دورتادور مرزهای جغرافیایی ایران را با 38 پایگاه و 50 هزار نیروی متجاوز خود اشغال کرده است و با چه منطق سیاسی یا اسلامی باید همچنان موظف به تماشای این تعرض باشیم؟ در کدام منطق دینی توجیه‌پذیر است که دشمن حق کشتار برادران ما و تخریب خانه‌های ایشان را داشته اما هرگونه پاسخ ما به تنش‌زایی و جنگ‌طلبی معنا شود؟ امیرالمومنین(ع) در خطبه 27 نهج‌البلاغه فرمودند آن‌ کس که در خانه‌اش منتظر دشمنان خود بنشیند، خوار خواهد شد و آنان که در برابر جنایات دشمن غدار، به‌جای پاسخی کوبنده به سازش و خواهش روی می‌آورند را اشباه الرجالی خواندند که از غیرت و مردانگی بویی نبرده‌اند. پنجم آنکه ایجاد صنایع هسته‌ای در ایران به پیشنهاد آمریکا و شاه و با قرارداد ساخت 20 نیروگاه اتمی از دهه 50 خورشیدی پیگیری شد. در همان دوره ضرورت رفع وابستگی به انرژی‌های فسیلی و احتیاج به تولید 20 هزار مگاوات برق هسته‌ای برای نیمی از جمعیت 30 میلیونی ایران مطرح بود. چگونه امروز اتحادیه اروپا و ایالات متحده با ساخت 240 نیروگاه اتمی و دستورکار احداث 30 رآکتور دیگر، نمی‌دانند که همفکران آقای نصیری، انرژی هسته‌ای را تحمیل خسارت به مردم و صنعتی بی‌فایده می‌خوانند. این افراد به‌راستی چه راهکاری برای دهه‌های آتی کشور دارند که نفت به پایان رسیده و کشور نیازمند تامین انرژی است؟ آیا التماس سوخت از کشورهای غربی را نیز جزء الزامات تقیه دانسته و عدم پیروی از دستورات غرب را مصداق فقیرسازی و عقب‌اندازی کشور تفسیر خواهند کرد؟ جای تعجب است که توانایی دستیابی به علوم هسته‌ای در بالاترین سطح تکنولوژی را نشان پیشرفت ملی نمی‌دانند و مخارج 5 میلیارد دلاری یک نیروگاه هسته‌ای را که در سال پنجم فعالیت خود به‌طور کامل بازمی‌گردد و هزینه تعلل در توسعه آن بیش از توسعه آن است را آیت فقر ملت بخوانند. جالب اینجاست که هزینه‌های 50 ‌ساله هسته‌ای ایران کمتر از 30 میلیارد دلار و آورده اقتصادی آن پس از 10 سال فعالیت بیش از 50 میلیارد دلار خواهد بود. ضمن آنکه از آلایندگی هوا و آلودگی‌های زیستی، وابستگی به اقتصاد رانتی، معضلات ناشی از خام‌فروشی و تاراج طلای سیاه ایران به نازل‌ترین قیمت، به‌شدت می‌کاهد. از طرفی امنیت راهبردی، پرستیژ دیپلماتیک و سطح پیشرفت ایران با پیوستن به باشگاه کشورهای اتمی جهان، ابدا قابل قیاس با یک ایران غیرهسته‌ای نیست! انرژی اتمی ابزاری استراتژیک در ارتقای قدرت ملی به‌شمار می‌رود که ابرقدرتان را سال‌ها به التماس مذاکره و محدودسازی می‌کشاند. چگونه امکان دارد، منتقدان هسته‌ای، تمامی دستاوردهای ایران از کاربرد درمانی در رادیو داروها، تامین سوخت کشتی‌ها و زیردریایی‌ها، دستیابی به فناوری‌های فوق پیشرفته و بازدارندگی امنیتی آن در برابر تهدیدات اتمی متخاصمانی چون رژیم‌صهیونیستی و متحدان ناتو را نادیده بگیرند و صحبت از خسارت بودن صنعتی کنند که نام تنهای آن به معنی توسعه چندبعدی و تصاعدی صنایع کشور و پشتوانه شکوفایی اقتصادی آن است.
در پایان جناب نصیری را به بیانات دهه 80 ایشان ارجاع می‌دهم که در مقاله «اسیر مشهورات زمانه‌ایم» نوشتند: «مشکل اساسی ما در فکر، فرهنگ، سیاست و اقتصاد معطوف به این است که انگاره‏های تجدد را پذیرفته و آنها را مسلم گرفته‏ایم و برای آنها مکمل دینی هم پیدا کرده‏ایم. ما در بسیاری از عرصه‏ها از مبانی اصیل دینی فاصله گرفته‏ایم و برخی نظریات ساخته ‌و پرداخته تمدن جدید غرب، در ذهن و جان ما به نام مبانی اسلامی رسوب‌کرده است.» امیدوارم افراط ایشان در اخباری‌گری و نفی کلی دستاوردهای غرب از دهه‌های 60 تا 80، منجر به تفریط، تحیر و تذبذب کنونی ایشان نباشد.

مرتبط ها