کد خبر: 72180

گزارش «فرهیختگان» از دلایل مختلف دیده نشدن فیلم‌ها

سینمای فیلم سوز

فیلم‌سوزی، آفت بزرگ سینمای ایران طی دهه‌های مختلف بوده است. چه در دوران گذشته که خبری از اتوماسیون و ثبت کامپیوتری و سینماهای سرگروه نبود و سینمادارها تاحدودی بنا به میل خود و روابطی که با تهیه‌کنندگان‌ و پخش‌کنندگان داشتند، به انتخاب فیلم موردنظرشان اقدام می‌کردند و چه امروز که اگرچه همه‌چیز اینترنتی شده و سایه سرگروه‌ها بالای سر تمامی سینماها سنگینی می‌‌کند، راه‌های فرار بسیاری برای دور زدن قانون و نمایش فیلم موردنظر سینماداران وجود دارد.

مجتبی اردشیری، خبرنگار: فیلم‌سوزی، آفت بزرگ سینمای ایران طی دهه‌های مختلف بوده است. چه در دوران گذشته که خبری از اتوماسیون و ثبت کامپیوتری و سینماهای سرگروه نبود و سینمادارها تاحدودی بنا به میل خود و روابطی که با تهیه‌کنندگان‌ و پخش‌کنندگان داشتند، به انتخاب فیلم موردنظرشان اقدام می‌کردند و چه امروز که اگرچه همه‌چیز اینترنتی شده و سایه سرگروه‌ها بالای سر تمامی سینماها سنگینی می‌‌کند، راه‌های فرار بسیاری برای دور زدن قانون و نمایش فیلم موردنظر سینماداران وجود دارد.
راه‌های فراری که درنهایت با ارائه تعداد سانس‌ها و سالن‌های درگیر نمایش یک فیلم خاتمه پیدا می‌کند و دیگر کسی در آن آمار، راجع به کیفیت سانس‌ها صحبتی نمی‌کند و ملاک، تنها اعداد و ارقام مطرح‌شده در آن آمار است. مقابله با فیلم‌سوزی سیستماتیک، اگرچه بسیارسخت، اما شدنی است. یکی از برکاتی که کرونا می‌توانست برای سینمای ایران به همراه بیاورد، همین مبارزه با فیلم‌سوزی بود. سینمای ایران به دلیل کرونا، برای ماه‌هایی خالی از فیلم جدید بود و می‌شد برای این صفحه سفید سیاست‌هایی تدوین کرد تا روال نمایش فیلم و تعداد سانس‌ها در سینماهای کشور مشمول دوران قبل از کرونا نشود و همه‌چیز از یک برنامه جدید تبعیت کند. اما با بازگشت مجدد سینماها به چرخه اکران، درِ سیاست‌های سینمایی کشور روی همان پاشنه قدیمی چرخید تا این‌بار فیلم‌سوزی نه‌تنها مرتفع نشده باشد، بلکه به شکل ویرانگری، بسیاری از فیلم‌های مانده پشت در اکران را -که البته تعدادشان هم کم نیست- قربانی و خیلی راحت آنها را از رینگ رقابت بیرون کند.
خیلی جالب است که مدیران سینمایی دولت گذشته، در شرایطی که سینماها تعطیل بود و سینماگران خانه‌نشین بودند، مشغول به انجام چه کاری بودند؟! وقتی بسیاری از سینماگران خانه‌نشین بودند، سینماها تعطیل و جریان تولید هم زمینگیر شده بود، مدیران سینما نه‌تنها برای این وضعیت اقدامی نکرده‌اند، بلکه حتی از تصویب سیاست‌هایی در جهت مبارزه با فیلم‌سوزی غافل مانده و مستاصل بوده‌اند تا همه‌چیز طبق ‌روالی غیرطبیعی ادامه پیدا کند و مسیر اکران از جانب عدالت‌محورانه‌ای عبور نکند. اما این فیلم‌سوزی مشخصه‌هایی دارد که زمینه‌ساز رشد روزافزون آن شده است. پارامترهایی که متاسفانه همچنان ادامه دارد و با اکران فیلم‌های جدیدتر، مظاهر جدیدی از آن رونمایی می‌شود که در ادامه متن به مهم‌ترین موارد آن خواهیم پرداخت.

تعدد سانس‌های خوب برای فیلم‌های بفروش
ساده‌ترین، کلیشه‌ای‌ترین و مهم‌ترین وجه فیلم‌سوزی، تعدد سانس‌های خوب برای فیلم‌های پرفروش است. به این ترتیب که یک فیلم پرفروش، در بهترین زمان‌های اکران، در بزرگ‌ترین و بهترین سالن به نمایش درمی‌آید، بنابراین مابقی فیلم‌ها که تصور می‌شود اقبال چندانی در گیشه ندارند، در سانس‌های مرده صبح و در سالن‌هایی کوچک نمایش داده می‌شوند.
این شکل از فیلم‌سوزی اما مصادیق بسیاری دارد. گاه یک فیلم نه‌چندان پرمخاطب، پنج سانس در یک پردیس نمایش دارد اما وقتی به سانس‌ها نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که چهار سانس آن در زمان صبح و ظهر است و یک سانس غروب به آن تعلق گرفته و تمامی این سانس‌ها نیز در سالن‌های کوچک بوده است. برنامه‌ریزان برخی از این پردیس‌ها، برای اینکه ظاهر کار را تاحدودی حفظ کنند، یک سانس صبح یا ظهر را در سالن متوسط برقرار می‌کنند و مابقی سانس‌ها را در سالن‌های کوچک و راندمان نمایش آن فیلم را به‌صورت روزانه منتشر می‌کنند که این فیلم طی پنج سانس نمایش، این اندازه مخاطب داشته است. فارغ از اینکه بخواهند یادآوری کنند، این پنج سانس نمایش، با آن پنج سانس نمایش فیلم پرمخاطب، نه به‌لحاظ زمان و نه به‌لحاظ درگیر کردن سالن یکی نیست و تنها آن عدد پنج سانس نمایش روزانه، مدنظر سینماداران و احتمالا پخش‌کننده‌ها قرار می‌گیرد.
فیلم‌سوزی البته در سینماهای تک‌سالنه و دوسالنه نیز ابعاد دیگری دارد. به این ترتیب که این سینماها سانس‌های مرده صبح و ظهر خود را به فیلمی اختصاص می‌دهند که سرگروه برای آنها تعیین کرده است و سانس‌های خوب شبانه را نیز در اختیار فیلم‌های پرمخاطب می‌گذارند.  بررسی «فرهیختگان» نشان می‌دهد که برخی از این سینماها، در طول یک روز اقدام به نمایش دو تا سه فیلم در یک سالن می‌کنند. نکته مهم دیگر اینکه سانس پایانی بسیاری از این سینماها در شکل قانونی خود قبل از 21 است. این اقدام سینماهای تک‌سالنه و دوسالنه به این دلیل است که بتوانند هر شب سانس فوق‌العاده داشته باشند و در آن سانس فوق‌العاده دیگر مکلف نیستند که فیلم سینمایی سرگروه خود را نمایش دهند و به همین راحتی اقدام به نمایش فیلم موردنظر خود می‌کنند و به همین راحتی قانون را دور می‌زنند.
در چنین شرایطی است که صدای اعتراض بسیاری از صاحبان فیلم بلند می‌شود. وقتی هم که اعتراضی مطرح می‌شود، سینمادارها همان راندمان را نشان می‌دهند و مدعی می‌شوند که این فیلم در سانس‌های مختلف نتوانسته مخاطبان چندانی را به سینماها بکشاند.
یکی از کارگردانان سینمای ایران که هم‌اکنون فیلمی را به روی پرده دارد و اهل گفت‌وگو هم نیست، به «فرهیختگان» گفت: «به فیلم من با هزار تا ایراد، پروانه نمایش دادند و پس از طی این مرحله در لابیرنت اکران، موفق به نمایش فیلم خودم شدم. فروش فیلم من در روزهای اول نمایش خوب و بد اما ‌ناگهان دیدم رشد فروش متوقف شده و آمار استقبال مخاطبان پایین آمده است. به چند پردیس مشهور مراجعه کردم و دیدم که سانس‌های روزانه فیلم من را بیشتر کرده‌اند و در عوض سانس‌های شبانه آن را خیلی کم کرده‌اند. از طرف دیگر هم فیلم را به سالن‌های کوچک‌تر منتقل کرده‌اند. وقتی اعتراض کردم گفتند که چون مخاطب ندارد، صرفه ندارد که بخواهیم فیلم را در همان سالن بزرگ نگه‌داریم. به همین راحتی سر یک فیلم را می‌برند و اشکال را هم متوجه محتوای فیلم و ضعف اثر در جذب مخاطب می‌‌کنند، در حالی ‌که اگر فیلم من در رقابتی برابر با پرفروش‌ترین فیلم این روزها قرار بگیرد، مشخص می‌شود که عیار آن تا چه اندازه‌ای بسیار بیشتر از آن چیزی است که این سینمادارها عنوان می‌کنند.
بنابراین باقطعیت می‌توان ادعا کرد گلوگاه اصلی فیلم‌سوزی در سینمای ایران در سینماها می‌گذرد و نبود یک قانون مصوب یا بازدارنده به آنها این جسارت و جرات را داده است تا هر طور که دوست دارند عمل کنند و در همین روش خودجوش مخاطبان را به‌سمت یک یا چند فیلم خاص گسیل دارند و به این ترتیب نقش مهمی در تعیین ذائقه بسیاری از مخاطبانی داشته باشند که به‌شکلی ناخواسته در این دام گرفتار شده و بخشی از پازل مهندسی اکران در سینمای ایران قرار می‌گیرند.

عدم‌همکاری تلویزیون با سینما
تلویزیون به‌عنوان فراگیرترین رسانه نقش مهمی در رشد یا کند کردن المان‌های فیلم‌سوزی در سینمای ایران دارد. این رسانه البته طی سالیان اخیر همکاری چندانی با پروژه‌های سینمایی نداشته و به همین دلیل صدای اعتراض بسیاری از آنها را بلند کرده است. بسیاری از کارگردان و تهیه‌کنندگان به این مشی تلویزیون که تنها پروژه‌های ارزشی را مورد حمایت قرار داده و تیزرهای بسیاری از آنها را پخش می‌کند و در مقابل برای آثار دیگر سختگیری‌های بسیاری را انجام می‌دهد، اعتراض دارند.
آخرین مورد این اعتراض‌ها به داریوش مهرجویی برمی‌گردد که چند روز پیش با شرم‌آور خواندن رفتار تلویزیون، با سینما اعلام کرده بود که این نهاد یک شورای بازبینی مخصوص به خود دارد که فیلم‌ها را تماشا می‌کند و براساس درک خود از فیلم نسبت به اعطای تیزر به آن اثر اقدام می‌کنند.
این شورا گویا پس از بازبینی فیلم «لامینور» با اعطای تنها پنج تیزر 25ثانیه‌ای موافقت کرد که این اقدام صداوسیما با واکنش مهرجویی مواجه شد و آنها از همین فرصت نیز استفاده نکردند و آن را نشانه‌ای برای تحقیر خود تفسیر کردند.
متاسفانه سیاست‌های تلویزیون در تمامی این سال‌ها وجوه فیلم‌سوزی را از جوانب دیگر تقویت کرده است. این سازمان با حمایت از فیلم‌هایی که به سلیقه مدیران سازمان نزدیک باشد، هیچ نگاه حمایتگرایانه‌ای به آثار دیگر و علی‌الخصوص سینمای مستقل ندارد و در شرایطی که سینمادارها از کمدی‌های بفروش حمایت می‌کنند، این رسانه نیز جانب فیلم‌های ارزشی را می‌گیرد و به این ترتیب بخش عمده‌ای از آثار سینمایی کشور بدون هیچ‌حمایتی روانه اکران می‌شوند و در این سهم‌خواهی‌ها سینمادار و تلویزیون عملا آتش می‌گیرد و می‌سوزد.
خیلی جالب است که در این روند گاهی اوقات صاحبان فیلم‌های ارزشی هم زبان به انتقاد از این مشی تلویزیون باز کرده و حمایت آنها از اثر خود را چندان بارز نمی‌بینند. به همین دلیل است که ضرورت تغییر سیاست‌های این بنگاه رسانه‌ای در قبال حمایت از آثار سینمایی بسیار جدی‌تر از گذشته باید دنبال شود. سال گذشته رئیس سازمان سینمایی طی جلسه‌ای با ریاست سازمان صداوسیما از تشکیل کارگروه مشترکی میان این دو نهاد خبر داد اما در عمل تاکنون اقدام خاصی برای آثار سینمایی از دریچه تلویزیون صورت نگرفته است و تقریبا تمامی کارگردانان و تهیه‌کنندگانی که آثاری روی پرده دارند، از نگاه تلویزیون نسبت به فیلم‌شان معترض هستند.
در شرایطی که حمایت تلویزیون از آثار سینمایی تاثیر مثبت مستقیمی بر گیشه آن اثر دارد و در شرایطی که ریاست سازمان بارها اعلام کرده که تلویزیون رقیب سینما نیست، بنابراین باید به این مشکل قدیمی به شکل اصولی ورود کرد و یک‌بار برای همیشه این زخم کهنه را درمان کرد و بیش از این به اختلاف این دو نهاد مهم با یکدیگر دامن نزد.

گرانی بلیت
گرانی بلیت به شکل کاملا مستقیمی ابعاد فیلم‌سوزی در سینمای ایران را گسترش داده و مخاطبان را به‌عنوان بازیگران اصلی در مقام ضربه‌زنندگان به سینمای مستقل و خصوصی مطرح می‌کند. زمانی که بهای بلیت سینماها برای امسال افزایشی 50درصدی را تجربه کرد، خیلی از موافقان این تصمیم بالا رفتن هزینه‌های تولید را دلیلی برای اتخاذ این تصمیم عنوان کرده‌اند. درحالی‌که آنها شاید نمی‌دانستند با این اقدام چه کمکی به اشاعه فیلم‌سوزی در سینمای ایران کرده‌اند.
وقتی بهای بلیت از 30 هزار تومان به حدود 47 هزار تومان افزایش یافت، مخاطبی که تلاش می‌کند تا ماهانه به تماشای یک فیلم بنشیند، نگاهش را معطوف به آمارهای فروش و تعداد مخاطبان یک فیلم می‌کند. بارها مشاهده شده که مخاطب یک فیلم اعلام کرده که علاقه‌مندی او فلان فیلم اجتماعی است اما وقتی به آمارهای فروش نگاه می‌کند، دچار این تردید می‌شود که شاید این فروش پایین درنتیجه کیفیت پایین فیلم باشد و مخاطبی که تنها توان یک‌بار سینما رفتن در ماه را دارد، نمی‌خواهد که پولش را بیهوده هدر دهد و هم هزینه کند و هم ناراضی از سالن بیرون بیاید به همین دلیل نگاه‌ها بیشتر به سمت فروش یک فیلم معطوف شده است. برای مطمئن شدن از این ادعا آن را با چند مسئول فروش بلیت در گیشه سه‌پردیس سینمایی پایتخت در میان گذاشتیم و آنها نیز تایید کردند که میزان پرسش مخاطب از آنها از بابت اینکه کدام فیلم بهتر است؟ بیشتر شده است. بنابراین گرانی بلیت مخاطبان سینما را دچار نوعی وسواس کرده است که با حداقل میزان رضایت از سالن بیرون بیایند و بسیاری از آنها در این مسیر حاضر هستند که فیلم موردعلاقه خود را تماشا نکنند اما برای تماشای فیلمی هزینه کنند که مخاطبان بالایی دارد و از فروش بیشتری برخوردار بوده است. این روند بازی کردن در زمین فیلم‌سوزی و قرار گرفتن در همان پازلی است که سینماداران در جهت فیلم‌سوزی تعریف کرده‌اند. همان پازلی که هیچ محدودیت آیین‌نامه‌ای یا دستوری در برخورد با آن تدوین نشده، پس مدیران هم به‌کلی ناخواسته، بخشی از این پازل هستند.

تصمیم‌های شورای راهبردی
در شرایطی که فیلم‌سوزی ترکیب اکران و چهره سینمایی کشور را به هم زده و زمینه را برای خواست سینماداران مهیا کرده است، سازمان سینمایی مشغول رتق‌وفتق شورای راهبردی است. شورایی که به‌تازگی سربرآورده و اگرچه هیچ‌گاه به شکل مستقیم ادعا نکرده اما جایگزین شورای صنفی نمایش شده و  نقش صنوف را در انتخاب فیلم‌ها کمرنگ کرده است. به‌طوری‌که طبق شنیده‌های غیررسمی نمایندگان صنوف سینمایی به دلیل تدوین نظام‌نامه جدید از این شورا استعفا داده‌اند و نتیجه فیلم‌هایی است که این روزها روی پرده می‌روند. این روزها یکی از طلایی‌ترین بازه‌های اکران سال است. حدود 50 روز تا آغاز محرم زمان باقی‌مانده و در این مدت نه خبری از تشدید کرونا و ایام تعطیلی سینماست و نه دانش‌آموزان و دانشجویان مضیقه‌های درسی دارند. در چنین شرایط طلایی که سینمای ایران ایام خوبی را در اکران نوروز و عید فطر تجربه نکرد، توجه کنید که چه فیلم‌هایی از چهارشنبه 18خرداد روی پرده رفتند. پنج فیلمی که مطمئنا نمی‌توانند مخاطبان بسیاری را به سالن‌ها بکشند و از هم‌اکنون شکست‌خورده محسوب می‌شوند. این اقدام شورای راهبردی بازی کردن در زمین فیلم‌سوزی است. تنها چند فیلم معدود پروارتر شده و حدود 80 درصد آثار اکران با شکست محض بدون اینکه یک اکران استاندارد را تجربه کنند، بدرقه شده و نابود می‌شوند. بنابراین شفاف‌سازی در مورد شورای راهبردی اکران موافقت یا مخالفت با شورای صنفی نمایش نیست، بلکه بازداری سازمان سینمایی از بازی کردن در زمین فیلم‌سوزی است و اینکه اجرایی‌ترین و قدرتمندترین نهاد سینمایی کشور به‌جای برقراری عدالت در اکران حالا به شکلی ناخواسته به‌نفع فیلم‌سوزی عمل می‌کند و این راندمان چهره زیبنده و عادلانه‌ای از سازمان سینمایی و مدیران آن منعکس نمی‌کند.

نبود تبلیغات شهری
در زمینه تبلیغات پیرامونی و شهری مجموعه‌ای از عوامل دست‌به‌دست هم داده‌اند تا زمینه به نفع فیلم‌های پرقدرت پیش رود. اکنون نگاه کنید که تبلیغات شهر به نفع کدام فیلم است؟ کدام فیلم‌ها اکنون بنرها و بیلبوردهای شهری را در اختیار گرفته‌اند و کدام آثار از این فرصت بی‌نصیب هستند؟
متاسفانه شهرداری نیز در تمام این سا‌ل‌ها با شیب ملایم‌تر همان سیاست‌های تلویزیون را در پیش گرفته است. اگر ملاک دریافت هزینه است، مشخص است که سهم سینمای مستقل و خصوصی در این زمینه نزدیک به صفر است و اگر هم پای شایسته‌سالاری و حمایت از هنر مطرح است، پس چرا این حمایت تنها شامل برخی فیلم‌هایی می‌شود که متهم اصلی فیلم‌سوزی هستند؟
البته در این زمینه باید ردپای مافیای اکران را بسیار پررنگ دانست. مافیایی که در زمینه تبلیغات شهری و محیطی ترجیح می‌دهد تا فیلم‌های مطلوب خود دیده شود و در این مسیر فارغ از تعدد سانس و سالن، بیلبوردهای شهری بسیاری نیز برای آن اثر در نظر گرفته می‌شود. البته در دوران کنونی که روش‌های تبلیغات به دامن فضای سایبر غلتیده، همچنان تبلیغات محیطی یکی از اهرم‌های موثر و روش‌های قدرتمندی است که می‌تواند مخاطبان بسیاری را به سمت یک فیلم گسیل دارد و آمار فروش آن اثر را بالا ببرد.

سمفا
اصلی‌ترین وظیفه سمفا و یکی از دلایل تشکیل آن برقراری عدالت در اکران بود. به این ترتیب که این سامانه ضمن تقسیم سانس‌های نمایش هر فیلم نسبت به تقسیم عادلانه این سانس‌ها و بهره‌مندی همه فیلم‌های اکران از سالن‌ها و سانس‌های مختلف در طول نمایش اقدام می‌کرد، بنابراین یکی از وجوه سمفا که مدیران دولتی وقت اصرار زیادی روی آن داشتند، بحث عدالت در اکران و مقابله با فیلم‌سوزی بود. سمفا اما حتی یک روز هم به این وظیفه محوله خود وفادار نبوده و در تمام این مدت به سایتی تبدیل شده که تنها فروش روزانه فیلم‌ها را اعلام می‌‌کند و هیچ قابلیت دیگری ندارد. مدیران سینمایی هم ضمن سرپوش گذاشتن و طفره رفتن از پرسش‌ها درباره سمفا، آماده نبودن بسترها را دلیل این ناکارآمدی عنوان کرده‌اند، حال آنکه سمفا در حال ورود به سومین سال فعالیت خود است و هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند بپذیرد که برای چنین ماموریت نسبتا ساده‌ای این همه سال وقت صرف شده اما همچنان زیرساخت‌های آن فراهم نشده است. بی‌کفایتی مدیران مربوط در سامان دادن به سمفا این شائبه را تقویت می‌کند که شاید این مدیران از فیلم‌سوزی کنونی رضایت دارند که هیچ محدودیت دستی و حتی اتوماسیونی علیه سینماداران انجام نمی‌دهند. درحالی‌که تعجب بسیاری از فیلم‌های قربانی -که تعدادشان به‌راحتی سه‌چهارم آثار نمایش داده‌شده در طول یک‌سال است- از این است که چطور سازمان سینمایی و دیگر نهادهای سینمایی نمی‌توانند جلوی چنین اشکالی را بگیرند که در بسیاری از کشورهای صاحب سینما به‌سادگی رفع شده و به این ضعف تاریخی سینمای ایران پایان دهند.

مرتبط ها