سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: «بیبیسی فارسی یک سازمان رسانهای بزرگ بینالمللی است که تلاش میکند اخبار و اطلاعات را بهصورت بیطرفانه در اختیار مخاطبان فارسیزبان خود در سرتاسر دنیا قرار دهد، بهویژه دراختیار مخاطبان در ایران، افغانستان و تاجیکستان.» این شروع مطلبی است که در بخش «درباره بیبیسی فارسی» قرار دارد. حالا اجازه بدهید برویم سراغ لغتنامه «دهخدا» و ببینیم آنجا جلوی کلمه «بیطرفی» چه چیزی آورده است: «(اصطلاح سیاسی) عمل و حالت بیطرف. تصمیم عدمدخالت در امور سیاسی یا عدمدخول در جنگ که دولت سومی بهخود گیرد چون دو دولت درحالت جنگ یا تیرگی مناسبات سیاسی باشند. عدمدخالت در دستهبندیهای سیاسی. || عدمتعصب و جانبداری» تا اینجای کار تکلیفمان با دو مفهوم روشن شد؛ اول، سیاست بیبیسی فارسی در انتشار و انتقال اخبار و دوم معنی بیطرفی. کتابخانهها و فضای مجازی پر است از کتابها و جزوات روزنامهنگاری و ارتباطات که در آنها درباره بیطرفی رسانهها نوشته شده است و سوال اکثر دانشجویان و حتی گاهی اساتید این است که اصلا ما رسانه بیطرف داریم؟ خیلیها موافق این ادعا هستند و خیلیها هم مخالفش. حتی سال گذشته کتابی با عنوان «نسیم در اخبار، بیطرفی رسانهها؛ از ادعا تا واقعیت» نوشته اکبر نصراللهی رئیس دانشکده علوم اجتماعی، ارتباطات و مطالعات رسانه و سمانه سلطانیپور مدرس دانشگاه منتشر شد و از مدلی گفتند که با وجود اینکه بیطرفی مطلق در تولید و انتشار اخبار به دلایل مختلف امکانپذیر نیست، اما رسانهها باید سعی کنند تا جاییکه مقدور است اصول و شاخصهای القای آن را برای اثرگذاری بر افکار عمومی، رعایت کنند. به همین دلیل آنها برای نخستینبار در این کتاب مدل عملی بیطرفی رسانهها را که «نسیم در اخبار» نامید میشود، ارائه دادند. مدل نسیم در اخبار، راههای بهرهگیری هوشمندانه و حرفهای القای بیطرفی را به اصحاب رسانه و دستاندرکاران ارتباطات جمعی نشان میدهد تا رسانهنگاران داخلی بتوانند همانند رسانههای حرفهای خارجی از آن بهره گیرند.
مطالعه کتابهای اینچنینی به ما کمک میکند خودمان بتوانیم این بیطرفی یا القای بیطرفی را تشخیص بدهیم. مثلا تشخیص بدهد ادعای صریح بیبیسی فارسی مبنی بر اینکه این ویژگی را دارد چقدر درست است. این ادعا خاص بیبیسی فارسی نیست و با یک جستوجوی ساده متوجه میشویم در سایت بیبیسی اصلی هم چنین نکتهای مطرح شده است: «بیبیسی متعهد به دستیابی به بیطرفی مناسب در تمام خروجیهای خود است. این تعهد بهخاطر شهرت، ارزشهای ما و اعتماد مخاطبان اساسی است. اصطلاح «موعد مقرر» به این معنی است که بیطرفی باید کافی و مناسب با خروجی باشد که این با در نظر گرفتن موضوع و ماهیت محتوا، انتظارات احتمالی مخاطب و هر نشانهای که ممکن است بر آن انتظار تاثیر بگذارد، انجام میپذیرد.» اگر عملکرد یکساله اخیر بیبیسی و یکی از زیرمجموعههایش به نام بیبیسی فارسی را رصد کنیم ممکن است شما هم مثل من پس از خواندن جملات گفتهشده در سایت، چشمان خود را ریز کنید یا حتی در دلتان و آشکارا لبخند یا نیشخند بزنید. این واکنش وقتی بیشتر میشود که در ادامه میخوانیم: «بیطرفی معمولا بیش از یک «تعادل» ساده بین دیدگاههای مخالف را شامل میشود. ما باید با در نظر گرفتن دیدگاه گسترده و اطمینان از اینکه وجود طیفی از دیدگاهها بهطور مناسب منعکس شده است، فراگیر باشیم... در اِعمال بیطرفی در اخبار به رویدادها، نظرات و رشتههای اصلی استدلال اهمیت میدهیم.»
تمام این جملات از داخل سایتهای بیبیسی اصلی و فارسی آمده و چیزی از خودمان به آن اضافه نکردیم. خب، حالا وقت آن است که نگاهی بیندازیم به نحوه انعکاس ماجرای ریزش ساختمان «متروپل» در بیبیسی فارسی و ماجرای تیراندازی در یک مدرسه ابتدایی در ایالت تگزاس آمریکا. ممکن است سوال کنید آیا در مناسبات سیاسی چند دهه اخیر، توقعی جز این از رسانه انگلیس میرود؟ حتما پاسخ به سوال شما منفی است اما یادمان نرود که تمرکز ما روی رسانه است و خطمشی رسانهای که اصرار بر بیطرفی دارد و آن را در خط اول توضیحات سایتش درباره خودش میگذارد. رسانهای که در القای اینکه بهدنبال یافتن حقیقت و واقعیت است، موفق عمل کرده و حتی در داخل کشورمان نیز بخش قابلتوجهی از کارشناسان و اهالی رسانه، استنادشان به خبرها و تحلیلهای بیبیسی است و آن را وحیمنزل میدانند. با گسترش فضای مجازی این دایره بازتر شده و مردم عادی هم که رشتهشان ارتباطات و رسانه نیست با خیال راحت و سینه ستبر از اخباری میگویند که منبعشان بیبیسی است و احتمالا بعدش یادشان میرود که تکذیبیه یا اصلاحیه آن خبر را هم بخوانند.
هنر شفاف نیندیشیدن
آنهایی که به دیدن نمایش فانتزی یا شنیدن افسانهها میروند یا حتی از شعبدهبازی و تردستی خوششان میآید، میدانند و با اختیار به سراغ شنیدن و دیدن دروغ میروند. از مواجهه با دروغ حتی لذت میبرند و آگاهند به اینکه به یک مراسم نمایش صداقت دعوت نشدهاند و در اساسنامهشان تاکید روی بیطرف هم نشده است. آنها آمدهاند که به دروغها بخندند و کمی خوش بگذرانند و بروند و حتی یکی از آنها یکدرصد هم بهدنبال حقیقت نیست. خروجی این مراسم روبهرویی یک لبخند و قهقهه است و ممکن است حتی بر اثر اشتباه دست شعبدهباز یا تردست هم رو شود اما همهچیز در یک فضای فانتزی اتفاق میافتد. در حوزه رسانه اما اوضاع متفاوت است و میزان تفاوتش هم چشمگیر است. رسانهای ادعا میکند بیطرف است و مخاطبانی را به سمت خودش جذب میکند. از سر بدشانسی یا هر چیز دیگر، دو اتفاق مشابه در یک بازه زمانی کوتاه در دو نقطه از جهان میافتد و حالا اینجا همان جایی است که جوی آب گشاد شده و دیگر نمیتوان با قراردادن یک پا اینور جوی و یک پا آنور جوی آب حرکت کرد. جوی گشاد شده و برای اینکه خطری، سلامتی رونده (اینجا سردبیر) را تهدید نکند باید انتخاب کند که کدام سمت بایستد و این همان تلهای است که کمتر کسی علاقه دارد گرفتارش شود؛ تله دیدهشدن در یک سمتوسوی خاص با وجود فریادهای متعدد بیطرفی درطول سال یا ماه. برای اینکه این دیده شدن کماثر شود یا اثرش از بین برود نیاز به شفاف نیندیشیدن مخاطبان است. یعنی با رسانه و ابزاری که داریم فضایی را ایجاد کنیم که مخاطب، گرفتارشدن ما را نبیند. راست و دروغ را به هم مخلوط کنیم و البته حواسمان به این هم باشد که با این مخاطبان در آینده هم مواجه خواهیم شد و قرار نیست آنها را از دست بدهیم. ممکن است مرگ شوهر 99 ساله ملکه را جوری منعکس کنیم که حتی اسباب خنده مخاطبان انگلیسی را از این زیادهرویها فراهم کرده باشیم و بعد برای توجیهش مجبور به بافتن آسمان و ریسمان شویم و یادمان هم نرود که منافعمان توسط چه کسانی تامین میشود. بدتر از این توجیهات این است که چند ماه بعد به انعکاس خبر فوت یک مقام بلندپایه در فلان کشور انتقاد میکنیم و آن را نشانه زیادهروی در رسانههای آن کشور و محدود بودن رسانهها معرفی میکنیم. شاید بیبیسی اصلی و فارسی بتوانند در بخش معرفی خودشان قسم حضرت عباس بخورند و ژست بیطرفی و حرفهایگری به خود بگیرند اما اتفاقاتی شبیه به ماجرای متروپل آبادان و تیراندازی در مدرسهای در آمریکا و نحوه انعکاسش توسط عکسها و تیترها و انتخاب رنگ کلمات و حتی چینش عکس و واژهها نشان میدهد که دم خروس آشکارا بیرون میزند و عجیب اینکه ابایی ندارند از این بیرونزدن دم خروس. یا انکار میکنند که این دم خروس است یا میروند سمت توجیه رفتارشان. یک زمان ادعا میکنند نگران جان انسانها هستند و در جای دیگر جان همین آدمهای برایشان ارزشی ندارد و حتی کشتهشدنشان را حمایت میکنند و سعی در القای این دارند که حقشان بوده است؛ از کشتهشدهها چهرههای منفوری میسازند که مخاطب گاهی حس میکند باید از قاتل یا قاتلان بابت از بین بردن اینها تشکر هم بکند. القای بیطرفی، فارغ از مسائل اعتقادی، البته نیاز به هنر فرد یا مجموعه و شناخت رسانه دارد اما همین هنر هم تاریخمصرف دارد و زمانی دستش برای مخاطبان رو میشود. بخشی از خنثیشدن این ترفند، افزایش آگاهی مخاطبانی است که درطول شبانهروز با انبوهی از خبر مواجه هستند و نسبت به آنها حبوبغض هم دارند؛ اخباری که از رسانههای مختلف با نگاههای مختلف میخوانند و گاهی متناقض هم به نظر میرسند. در چنین شرایطی سواد رسانهای مراجعهکنندگان به این سایتها و صفحهها، نیازی بالاتر از نان شب است تا رسانهها نتوانند با تکیه بر واژههای جذابی مانند «بیطرفی» آنها را به طرفی ببرند که هیچ حقیقتی آنجا وجود ندارد یا اگر هست تلفیقی از حقیقت و دروغ دیده میشود.
در این رابطه بیشتر بخوانید:
بیبیسی راوی هغیغط (لینک)
ساختمان ما و ساختمان شما؛ کدام خبر را پوشش (لینک)