علی مزروعی، خبرنگار گروه سیاست: کانادا، واژهای است که مخاطب ایرانی این روزها بارها با بار منفی آن مواجه شده است. هنوز چند روز از خبر لغو بازی تدارکاتی ایران با این کشور در ماههای منتهی به جامجهانی آنهم به دلایلی کاملا سیاسی نگذشته بود که رسانههای این کشور بار دیگر با انتشار یک خبر کاملا زرد اعصاب مخاطب ایرانی را به بازی گرفتند. مجله «تایکون» در یکی از شمارههای اخیر خود اردوان(اردی) خاوری، پسر محمودرضا خاوری، مدیرعامل پیشین بانکملی ایران و از مجرمان محکومشده بهخاطر مشارکت در اختلاس سههزار میلیاردتومانی را بهعنوان «تاجر الهامبخش» سال۲۰۲۲ انتخاب کرد. این اخبار جدیدترین نمونهها از مواجهه تقابلی کانادا با ایران محسوب میشود. پیش از این نیز کانادا با تعطیلی سفارت خود در تهران بدون ارائه دلایل قانعکننده، مواجهه خصمانه خود را با ایران به تصویر کشیده بود. مواجهه کانادا با خاوری بهعنوان یک مفسد اقتصادی را میتوان مدل کوچکی از واقعیت حکمرانی فسادزای این کشور دانست؛ واقعیتی که همواره بر آن سرپوش گذاشته میشود تا از این کشور شمال آمریکا یک آرمانشهر برای ساکنان جهان سوم تصویر شود. مواجهه اتاوا با مسائل حقوق بشری یک نمونه دیگر از مدل حکمرانی پرتناقض کاناداست، مدلی که باعث میشود کانادا علیرغم سابقه ننگآمیز زندهبهگور کردن کودکان بومی ساکن شمال قاره آمریکا بهخود اجازه اظهارنظر درمورد مسائل حقوق بشری را نیز بدهد. در ادامه از دل این کنش متناقض، به بازخوانی مواجهه منفعتطلبانه اتاوا با تهران پرداخته و چرایی آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
دزدی سرمایههای ایران
محمودرضا خاوری، مدیرعامل اسبق بانکملی ایران و از متهمان پرونده اختلاس 3000میلیاردی که سال90 به بهانه بیماری مزمن عصبی از مقام خود استعفا داد و به کانادا گریخت. خاوری البته تابعیت کانادا را پیش از فرار از ایران دریافت کرده بود و خانواده او نیز در این کشور ساکن بودند. بعد از فرار این مفسد اقتصادی به کانادا این کشور حاضر به بازگرداندن خاوری به ایران نشد و اکنون نیز پا را فراتر گذاشته و فرزند این اختلاسگر معروف را بهعنوان یک تاجر الهامبخش معرفی کرده است. این عنوانی است که مجله تایکون در یکی از آخرین شمارههای خود برای اردوان خاوری برگزیده است. این کمدی تلخ تنها دزدی سرمایههای ایران توسط کانادا نیست؛ مهاجرت نخبگان علمی ایران به کانادا سرقتی چنددهساله است که مهمترین ثروت هر کشور یعنی سرمایه انسانی را هدف گرفته است. مهاجرت نخبگان علمی به کانادا نهتنها مانع از بهره بردن ایران از این ثروت ملی شده است بلکه در مواقعی این ثروت را به اهرمی علیه منافع ملی تبدیل کرده است. مطرحکردن ادعاهای حقوق بشری کانادا علیه ایران در ماجرای هواپیمای اوکراینی به بهانه شهادت تعدادی از دانشجویان ایرانی دارای تابعیت کانادا نمونهای از بهرهکشی حقوقی اتاوا علیه ایران است. طرح ادعاهای حقوق بشری علیه کشورهای مختلف توسط دولتی که سابقه پاکسازی نژادی را در کارنامه دارد، یک تناقض طنزآمیز دیگر در رفتار منفعتطلبانه کاناداست.
حقوق بشر به روایت گورکن
انتشار اخبار پیاپی از کشف گورهای دستهجمعی در مدارس شبانهروزی کانادا یک رسوایی در سابقه سیاسی کانادا محسوب میشود؛ رسواییای که هویت نژادپرستانه دولت کانادا در مواجهه با بومیان را آشکار میکند. علیرغم وجود این سابقه سیاه ضدحقوق بشری در سابقه کانادا، این کشور نهتنها در مجامع حقوق بشری مورد عتاب و حسابرسی قرار نگرفته بلکه در واقعیتی طنز چهرهای مدافع حقوق بشر بهخود گرفته و سایر کشورها را متهم به نقض آن میکند. بعد از سانحه هواپیمای اوکراینی دادگاهی در اتاوا شلیک به این هواپیما را عمدی اعلام کرد و دولت ایران را به پرداخت غرامت 107میلیون دلاری محکوم کرد. این ادعای کانادا درحالی مطرح شد که فرآیند بررسی سانحه به ایران و اوکراین بهعنوان کشور مالک هواپیما مربوط بوده و این دولت اساسا حقی برای دخالت در ماجرا و صدور حکم ندارد. در جدیدترین اقدام بهظاهر حقوق بشری کانادا، دولت این کشور اواخر سال گذشته تصویب قطعنامهای را با اتهام واهی «نقض شدید و فاحش حقوق بشر» علیه ایران به جریان انداخت. کانادا پیش از این در رویکردی خصمانه در سال91 سفارت خود را در تهران تعطیل کرده و روابط خود را با ایران بهحالت تعلیق درآورد. «جان بیرد» وزیر امور خارجه وقت کانادا دلیل این تصمیم را حمایت ایران از سوریه، برنامه هستهای تهران و دشمنی ایران با رژیمصهیونیستی خواند و دیپلماتهای ایرانی در آن کشور را «عنصر نامطلوب» نامید. اکنون یکدهه است که کانادا با طرح دلایل غیرمنطقی که هیچ ارتباطی به این کشور ندارد، سفارت خود را در تهران تعطیل کرده و حمایت از منافع خود در خاک ایران را به سفارت ایتالیا سپرده است.
همهچیز سیاسی است حتی فوتبال
فوتبال سیاسی نیست یا فوتبال برای صلح شعارهای کلیشهایشدهای است که همواره مورد استفاده بسیاری از مدیران فوتبالی دنیا قرار میگیرد. کنار گذاشتن روسیه از رقابتهای مقدماتی جامجهانی، جامعترین مصداق برای رد این شعارهاست. جدیدترین مصداق برای برخورد سیاسی با فوتبال را نیز اخیرا کانادا با لغو بازی دوستانه برابر ایران به نمایش گذاشت. فدراسیون فوتبال کانادا در بیانیهای که روز جمعه در توضیح دلیل لغو بازی با ایران منتشر کرد، آورده است: «در هفته گذشته، وضعیت غیرقابل دفاع ژئوپلیتیک میزبانی ایران به میزان قابلتوجهی دچار تفرقه شد و در واکنش به آن، این مسابقه لغو شد. درحالیکه ما عوامل بیرونی را در انتخاب حریف مناسب در فرآیند تصمیمگیری اولیه خود در نظر گرفتیم، تلاش خواهیم کرد حرکت روبهجلو را بهتر انجام دهیم.» این موضع به وضوح نشان میدهد صرفا دلایل سیاسی در لغو لحظه آخری این بازی موثر بوده است. این اقدام کانادا را میتوان در راستای پروژه تحریم ورزش ایران تحلیل کرد. تحریمی که برخی شبکههای وابسته به آمریکا برای از بین بردن همبستگی بین ایرانیان آن را دنبال میکنند. خروجی این رویکرد تحریمی در جامجهانی گذشته نیز دامن تیم فوتبال ایران را گرفته بود تا جایی که شرکتهای تولیدکننده پوشاک ورزشی از تحویل کفش و پوشاک به تیمملی ایران اجتناب میکردند و کارلوس کیروش، سرمربی وقت ایران نیز به آن معترض شد.
وابستگی سیاسی
ریشه رفتار متناقض و رادیکال کانادا را میتوان در سابقه وابستگی این دولت به بریتانیا یافت. کانادا از سال1973 تا 1982 رسما مستعمره بریتانیا بوده است. اگرچه این کشور بهظاهر در سال1982 استقلال خود را از بریتانیا اعلام کرد اما ساختار سیاسی این کشور همچنان اتاوا را تحت فرماندهی بریتانیا نگه داشته است. کانادا دارای حکومت پادشاهی مشروطه بوده و ملکه بریتانیا یعنی الیزابت دوم ملکه کانادا و رئیس این کشور نیز محسوب میشود. قرار داشتن کانادا ذیل هدایت بریتانیا، اتاوا را رسما به بازوی سیاسی و تریبون اعلام موضع لندن تبدیل کرده است. همین امر نیز باعث شده در مواردی که بریتانیا خود نسبت به مسائل مختلف موضع نگرفته و به سیاق مکارانه خود به سکوت نشسته است، کانادا اقدام به موضعگیریهای تند سیاسی درقبال مسائلی بکند که هیچ ارتباطی با این کشور ندارد. تعطیلی سفارت کانادا در تهران به بهانه هستهای آنهم در شرایطی که هیچیک از طرفهای 1+5 تاکنون چنین اقدامی انجام ندادهاند. نمونهای از اتخاذ یک موضع سیاسی غیرمنطقی است که جز با خطدهی از یک طرف بیرونی توجیه نمیشود.
آرمانشهری که نیست
یکی دیگر از مواردی که باعث میشود کانادا نتواند فارغ از وابستگیهای سیاسی به دولتهای خارجی راهبردهای خود را تعیین کند عدم وجود هویتی مستقل در این کشور است. وجود تعداد زیادی مهاجر خارجی در این کشور مانع از شکلگیری یک جامعه یکدست در این کشور شده است و همین چنددستگی نیز باعث شده است تا بزرگترین بازنده سیاست خارجی اتاوا منافع ملی کانادا باشد. سیاست جذب مهاجر خارجی همچنان نیز برای جلوگیری از استقلال کامل دومین کشور بزرگ دنیا بهترین راهبرد بوده و همواره تبلیغ میشود. تبلیغات مهاجرت کانادا را به آرمانشهری در ذهن بسیاری از نخبگان علمی ایران تبدیل کرده تا برای ادامه تحصیل و اشتغال این کشور را انتخاب کنند. این درحالی است که از بین 10اقتصاد بزرگ دنیا، ایتالیا و کانادا از اواخر سال2018 وارد رکود شده و بحران اقتصادی را تجربه میکنند.
فساد مالی جاستین ترودو
پذیرش مفسدان اقتصادی ایران توسط دولت کانادا را میتوان در ساختار فسادپذیر این دولت توجیه کرد ساختاری که حتی جاستین ترودو نخستوزیر کانادا را نیز درگیر کرده است. تصمیم دولت لیبرال کانادا برای اعطای قرارداد ۴۳میلیون دلاری به یک خیریه که برادران کولبرگر مسئول آن هستند تا برنامه ۹۰۰میلیون دلاری تابستانی دانشآموزان را اجرا کنند، خیلی زود به رسوایی بزرگی برای دولت تبدیل شد، چون گزارش شد ترودو و خانواده وزیر سابق اقتصاد روابطی با این خیریه دارند. براساس گزارشهای رسانهای، مشخص شد به مارگارت و الکساندر، مادر و برادر نخستوزیر بیش از ۳۰۰هزار دلار توسط WE و نهادهای آن برای مشارکت در سخنرانیها طی چهارسال گذشته پرداخت شده است. با این حال «ماریو دیون»، کمیسیونر اخلاق کانادا ترودو را از اتهام فساد تبرئه کرده و گفته است: «اگرچه ارتباط بین خویشاوندان ترودو و این خیریه نشاندهنده تضاد منافع است اما این مساله برای آنکه نخستوزیر قانون را نقض کرده باشد، کافی نیست.»
با در نظر گرفتن یک توجیه غیرمنطقی برای رد اتهام فساد نخستوزیر کانادا توسط کمیسیونر اخلاق کانادا میتوان پاسخ این مساله را نیز بهراحتی پیدا کرد که چرا کانادا به بهشتی برای مفسدان اقتصادی تبدیل شده است. این فضا کمک میکند ماجرای کمدی معرفی فرزند یک مفسد اقتصادی بهعنوان تاجر الهامبخش نیز راحتتر قابل درک باشد.
در همین رابطه بیشتر بخوانید:
تحریم اجتماعی؛ ایدهای برای فشار حداکثری (لینک)
به فضاسازی ترودو توجه نکنید (لینک)