کد خبر: 72008

اهالی سینما و تلویزیون، جامعه و افکار عمومی با زهرا امیرابراهیمی چه کردند؟

وقتی همه خواب بودند

طبق گفته خودش و آرشیو روزنامه‌ها، در آن زمان که امیرابراهیمی بیشترین و سخت‌ترین فشارها را تحمل می‌کرد از طرف همکارانش مورد هیچ حمایتی قرار نگرفت و تنها شنونده وعده‌هایی بود که صرفا با هدف جمع کردن ماجرا و نه حل آن مطرح شده بود. این وعده‌ها به جز طعنه‌های برخی از همکارانش بود و جالب اینکه بخش قابل‌توجهی از این طعنه‌زنندگان همجنس‌های او بودند.

سیدمهدی موسوی‌تبار، خبرنگار گروه فرهنگ: «حقش نبود»؛ این جمله‌ای است که این روزها پس از 16 سال درباره زهرا امیرابراهیمی تکرار می‌شود. بار اول این جمله را کسانی می‌گفتند که از داستان انتشار فیلم خصوصی‌اش آگاه شده بودند و از عواقب انتشار آن اطلاع داشتند و از سر دلسوزی صحبت می‌کردند. حالا اما این جمله را کسانی می‌گویند که خبر جایزه گرفتنش از جشنواره کن به‌عنوان بهترین بازیگر را از رسانه‌ها شنیده‌اند. جمله ثابت است اما تفاوت اصلی در لحن و گوینده‌ها دیده می‌شود. از زمان گفتن جمله اول تا الان بسیاری از چیزها تفاوت کرده و جامعه و فرهنگ و تکنولوژی هم از این تغییر تبعیت کردند. اینکه اگر آن فیلم در زمان فعلی منتشر می‌شد چه برخوردی با آن از طرف مردم و هنرمندان می‌شد، قابل سنجش نیست اما قطعا شرایط کنونی ما با 16 سال پیش تفاوت‌های فاحشی دارد. در این فاصله، امیرابراهیمی از ایران مهاجرت کرد و به جز چند حضور کوتاه و فرعی، فعالیت چندان زیاد و درخشانی نداشت. سریال‌هایی که در ایران بازی کرده بود به دلیل حضورش به بایگانی صداوسیما سپرده شدند و مصاحبه آذرماه سال 98 او با سینا ولی‌الله در یکی از شبکه‌های فارسی‌زبان، مهم‌ترین مصاحبه‌اش تا قبل از دریافت جایزه‌اش بود. او در این مصاحبه از نام مسبب اصلی انتشار فیلمش رونمایی و گله کرد، از آنهایی که همراهی‌اش نکردند و قضاوت‌هایی که درباره‌اش شده بود. فارغ از گله‌های او اما نحوه برخورد اهالی سینما و تلویزیون با او و آن حادثه بود. طبق گفته خودش و آرشیو روزنامه‌ها، در آن زمان که امیرابراهیمی بیشترین و سخت‌ترین فشارها را تحمل می‌کرد از طرف همکارانش مورد هیچ حمایتی قرار نگرفت و تنها شنونده وعده‌هایی بود که صرفا با هدف جمع کردن ماجرا و نه حل آن مطرح شده بود. این وعده‌ها به جز طعنه‌های برخی از همکارانش بود و جالب اینکه بخش قابل‌توجهی از این طعنه‌زنندگان همجنس‌های او بودند. امیرابراهیمی در آن ماجرا ضربه خورده بود و ناخواسته آبرویش را از دست رفته دیده بود و نیاز به کمک داشت. آن سوی همراهی نکردن اهالی سینما با امیرابراهیمی، سوءاستفاده بخشی از جامعه بود که یا این اتفاق را تاوان اشتباهش می‌دانستند و خود را محق می‌دانستند که هر قضاوتی دل‌شان می‌خواهد بکنند یا آن فیلم را شبیه به فیلم‌های دیگر می‌دانستند و حواس‌شان نبود که پای آبروی یک هموطن وسط است نه صرفا یک بازیگر. امیرابراهیمی آن زمان که ایران بود هیچ‌وقت بازیگر قابل‌توجه و فوق‌العاده‌ای نبود و هنوز هم تغییر خاصی در قدرت و کیفیت بازیگری‌اش ایجاد نشده است. «عنکبوت مقدس» را هنوز ندیده‌ایم اما در همین دقایق کوتاهی که از فیلم منتشر شده هم هنر خاصی از او دیده نمی‌شود. امیرابراهیمی وقتی هنوز نرفته بود با دو سریال «کمکم کن» و «غریبانه» قاسم جعفری و مجموعه پرطرفدار «نرگس» سیروس مقدم اسمی برای خودش دست‌وپا کرده بود و درواقع شروع کارش بود و نرگس قرار بود سکوی پرتابش شود که انتشار آن فیلم خصوصی مانع شد. همین کیفیت بازیگری او از آن زمان تاکنون و فعالیت‌های محدود و اندکش در حوزه اجرا و بازیگری، باعث می‌شود که شنوندگان خبر جایزه گرفتنش را وادار به گفتن «حقش نبود» بکنند. کاری با اینکه جشنواره کن سیاسی است یا نه نداریم که شاهد مثال‌هایی برای اثباتش وجود دارد، حتی مهم این نیست که این فیلم در ماه‌های آینده پخش خواهد شد و بازی امیرابراهیمی نمایش و داوری خواهد شد، بلکه این اهمیت دارد که چرا جشنواره کن باید اتفاقات و ضربات روحی وارد آمده به امیرابراهیمی را با اهدای جایزه بازیگری جبران کند؟ آنهایی که امروز با ذوق و شوق به این بازیگر تبریک می‌گویند و عکس‌هایش را استوری می‌کنند شاید اگر در همان دهه 80هشتاد کنارش بودند و از او حمایت می‌کردند امیرابراهیمی اکنون شرایط بهتری از هر لحاظ داشت. اینکه او به دنیای بازیگری بازمی‌گشت تقریبا محال بود اما آنچه اهمیت داشت بازگشتن او به یک زندگی عادی و نرمال بود. همکاران این بازیگر، این را از او دریغ کردند و حالا با یک ژست افتخارآمیز و دلسوزانه او را به‌خاطر تحمل این سال‌ها تحسین می‌کنند.
امیرابراهیمی حتی پس از این اتفاقات حضور کوتاهی در «شیرین» مرحوم کیارستمی داشت که واکنش‌های مثبت و منفی داشت و حتی عده‌ای از داخل همین سینما مخالف حضورش در این فیلم بودند و به جز کیارستمی، کارگردان دیگری جسارت و احتمالا اجازه استفاده از او را نداشت و حتی افراد و هنرمندان کمی با او همراهی و همدلی کردند. نکته تاسف‌بار دیگر، حمایت اهالی تئاتر از فردی بود که برخی از آنها می‌دانستند چه بر سر امیرابراهیمی آورده بود و با علم به این خیانت، سعی در قهرمان جلوه دادنش داشتند. امیرابراهیمی بایکوت شده بود و مرد خطاکار، برای اجرای تئاتر دعوت می‌شد. حتی برای سلامتی این بازیگر تئاتر که گرفتار سرطان شده بود، گلریزان گرفتند و بعد از مرگش، از او قهرمان ساختند. گویا آبروی این مرد از آبروی یک بازیگر تلویزیون مهم‌تر بود و همین ترجیح باعث ایجاد یک دلخوری 16 ساله از طرف زهرا امیرابراهیمی شد.
فارغ از اینکه جایزه بازیگری کن، حق این بازیگر بود یا نه، نحوه مواجهه ما با او در سال 85، سال‌های بعدش و در سال جاری است. انگار افراط و تفریط عضو جدایی‌ناپذیر رفتارها و گفتارهایمان شده است. برخی از آنهایی که سال 85 فیلم او را دیده بودند انگار عذاب وجدان گرفته‌اند و حالا بدون تماشای فیلم تازه‌اش، بازی او را حیرت‌آمیز و جایزه‌اش را مایه افتخار ایران و ایرانی می‌دانند و او را الگوی مناسبی برای دختران و زنان فعلی معرفی می‌کنند. گروهی دیگر هم بدون توجه به اهمیت هنر و سینما و بازهم بدون تماشای فیلم، با او رفتار توهین‌آمیزی دارند و قضاوت‌هایی می‌کنند که نه مبنای اخلاقی دارد و نه مبنای حرفه‌ای.
در ماجرای امیرابراهیمی، همه «ما» مقصر بودیم و هستیم. این ما صرفا شمایی نیستید که مخاطبان این نوشته‌اید و محدود به تماشاگران فیلم شخصی هم او نمی‌شود. حتی خود امیرابراهیمی هم در دایره همین ما قرار می‌گیرد. ما هنوز نمی‌دانستیم که با بحران‌های این‌چنینی باید چه می‌کردیم و اوج عقلانیت‌مان، هدایت این بازیگر به خارج از ایران بود و خارج کردن او از مرکز این فشارها. فکر می‌کردند اگر او از ایران برود حتما مردم یادشان خواهد رفت که بازیگر متوسطی آمد و شهرت نسبی هم برای خودش دست‌وپا کرد و بعدش با یک فیلم شخصی، تمام آنچه داشت به باد رفت. امیرابراهیمی رفت و یاس هم آهنگ «سی‌دی را بشکن» را برایش خواند و تا حدودی هم تاثیرگذار بود اما باز هم بودند کسانی که آن فیلم را می‌دیدند یا تکثیرش می‌کردند و پولش را سر سفره خود و خانواده‌شان می‌بردند. حتما به فیلم اخیر و برخی رفتارهای امیرابراهیمی در سال‌های اخیر نقدهای جدی وارد است اما منصفانه نیست اگر تمام کاسه کوزه‌ها را بر سر او بشکنیم. شاید اگر جایزه کن را به من و شما هم بدهند دوست داشته باشیم و بی‌توجه به اینکه لایقش هستیم یا نه، دریافتش کنیم و حتی با افتخار کنارش عکس هم بیندازیم. اما بهتر است جامعه سینمایی ما و بزرگ‌تر از آن جامعه ما هم سهمش را از این ماجرا بشناسد و بپذیرد. سهمی که با یک استوری و یک تبریک ساده، پرداخت شدنی نیست و پای آبرو و سرنوشت یک انسان در میان است.

مرتبط ها