احسان زیورعالم، خبرنگار: خبر ساده و برای این روزهای ما معمولی بود. ایسنا به نقل از انجمن سینماداران خبر داده بود صاحبان ۲۰سینما در انتظار موافقت سازمان سینمایی برای تغییر کاربری هستند؛ سینماهایی چون صحرا، پایتخت، پردیس کیان، ماندانا، ایران، عصرجدید، پارس، حافظ، میلاد و کارون در تهران و البته چند سینما در شهرهای مختلف کشور: دریا(آستارا)، مهتاب(قزوین)، عصرجدید(اراک)، مصلینژاد(جهرم)، کیهان(درود)، ساویز(کرج)، گلسرخ(بندرانزلی)، پرشین مهرشهر(کرج) و طلوع(فومن). اولین جرقه برای تخریب و تغییر کاربری نیز بهنام سینما عصرجدید خورد؛ سینمایی که پیش از عید نیز انتشار تصاویری از آن هیجان رسانهای بهپا کرده بود؛ اما گویا خبر عکاسان بهحقیقت نزدیکتر بود. سینمایی که زمانی محل پخش فیلمهای خارجی پس از انقلاب بود. آن گزارش ویدئویی مشهور از اکران «طعمگیلاس» عباس کیارستمی نیز ازقضا دربرابر عصرجدید ساخته شده بود، جاییکه مردم از نفهمیدن فیلم میگویند و غیره.
البته این فهرست منتشرشده را باید نام متقاضیان تغییر کاربری دانست؛ چراکه در شهرهای مختلف هستند مجموعهای از سینماهای تعطیلشده که مالکانشان از تخریب نیمهمخروبههایشان راضی هستند. سالهایسال است تابلوی سینما البرز در لالهزار با شمارهای برای فروش مزین شده است. چندینبار خبر تخریب سینما رادیوسیتی در رسانهها منتشر شد و البته چندسال پیش بود که آخرین سینماهای خیابان هلالاحمر تهران تخریب شد.
البته در میان 20سالن مذکور نام یک پردیس سینمایی نیز خودنمایی میکند. پردیس کیان واقع در یافتآباد تهران، سالن نوسازی بهحساب میآید که با هدف ارتقای فرهنگی بافت محروم تهران، در یک پاساژ بزرگ یا بهعبارتی مال تاسیس شد. حال تقاضا برای تغییر کاربری این پردیس بهتنهایی میتواند محلی برای مطالعه باشد که آیا ساخت سینماهای محلی امر صحیح و مطالعهشدهای بوده یا صرفا برآمده از شعارهای دهانپرکن زمانه تأسی گرفته شده است و البته موضوع مهمتر، اینکه بهنظر این گزاره درحال تقویت است که سینمای ایران برای اقشار و طبقات مختلف دیگری کارکرد و محتوایی ندارد.
مالکان ۲۰سینمای متقاضی تغییر کاربری، سال گذشته درخواستشان را به سازمان سینمایی ارائه دادهاند و چشمانتظار نظر کمیتهای در سازمان سینمایی هستند که بهنظر میرسد مصوبه سابق وزارت ارشاد مبنیبر ممنوعیت تخریب سینماها را تغییر داده است. مشخص نیست مصوبه مشهور وزارت مسجدجامعی درگیر چه تغییراتی شده، مصوبهای که مانع از تخریب چند سینما در لالهزار شده است؛ اما پرسش مهم این است که آیا یک سالن سینمای قدیمی صرفا به درد سالن سینما میخورد و بس؟ آیا تغییر کاربری بهمعنای تبدیل شدن به آپارتمان یا پاساژ است یا آنکه میتوان تغییر را با طعم و مزه فرهنگ تجربه کرد؟
تغییر کاربری به روش آلمانی
شابونه نام یکی از مهمترین مراکز تئاتری اروپا است که این روزها با حضور توماس استرومایر، کارگردان شهیر آلمانی، در مرکز توجه تئاتردوستان جهان قرار دارد. اما واقعیت امر آن است که ساختمان زیبای شابونه بههیچعنوان برای تئاتر طراحی نشده بود. مکان این تئاتر پیش از تبدیلشدنش به یکی از مهمترین بناهای تئاتری جهان، سالن سینمای WOGA بود که توسط مندلسون در یک مجموعه توسعه شهری به سبک عینیت جدید طراحی شده بود. سالن مذکور در جنگ جهانی دوم بهشدت آسیب دید، درنهایت طی یک بازسازی در سال1969 بهعنوان سالنی برای تئاترهای موزیکال بازگشایی شد. از اواخر دهه70 گروه شابونه به رهبری پیتر اشتاین در این سالن استقرار یافت. در سال1999، توماس استرومایر بهعنوان مدیر هنری درکنار ینس هیلجه و ساشا والتز با حرکت بهسمت نوعی تئاتر اجتماعی، 14درصد به تماشاگران شابونه افزودند. استرومایر حتی یک سالن تازه برای اجراهای تجربی به مجموعه اضافه کرد تا فرصتی به گونههای متفاوت در شابونه دهد.
کتابی در باب بازسازی
«چگونه ساختمانهای قدیمی را به فضاهای فرهنگی تبدیل کنیم»، این عنوان کتابچه راهنمایی است که در غرب تدارک دیده شده است تا بناهای قدیمی را تبدیل به فضاهای فرهنگی کنند. کتاب راهنمای طراحی برای مراکز فرهنگی 30مورد از ابتکارات نوسازی شهری و فعالیتهای فرهنگی را بررسی میکند. نویسنده کتاب راهنما، پیتر لنی، 123داستان درمورد مشکلاتی که هنگام راهاندازی این پروژهها با آن مواجه میشود و مزایای اجتماعی را جمعآوری کرده است که مراکز خلاق برای جوامع به ارمغان میآورند.
نمونه این کتاب در بازار وجود ندارد. با اینکه در شهرداری تهران برای احیای بافتهای قدیمی اتفاقاتی رخ داده است و شاید برایش استانداردهایی نیز در نظر گرفته باشند؛ اما این مهم هیچ کجا منتشر نشده است. برخی اتفاقات آنهم در حوزه خانههای قدیمی درقالب سمینار یا کتابچههای معرفی رخ داده است؛ اما مشابه کتاب پیتر لنی هیچگاه بهعنوان یک دستورالعمل برای بازسازی سینماها در نظر گرفته نشده است.
مورد جذاب عصرجدید
سینما عصرجدید در مکان خاصی قرار دارد. تقاطع وصالشیرازی و طالقانی، بخشی از یک پهنه فرهنگی است. خیابان وصال سالها از ساختوسازهای مرسوم در تهران مصون مانده است؛ چراکه طبق یک طرح تفصیلی باید به بافت فرهنگی تبدیل شود. پیش از انقلاب قرار بر آن بود در این بافت دو بنای تئاتری ساخته شود. یکی از مشهورترین آنها مجموعه تئاتری بود که با حمایت پهلبد پهلوی برای علی رفیعی در نظر گرفته شده بود. این بنا هیچگاه به سرانجام نرسید؛ اما دفتر علی رفیعی برای مدتها گویا در همین تقاطع قرار داشته است. در سالهای گذشته در این پهنه سه بنای فرهنگی با موضوعیت تئاتر شکل گرفته است. تماشاخانه شانو متعلق به قطبالدین صادقی شاید یکی از مهمترین بناها باشد. کمی بالاتر از سینما عصرجدید نیز سالن دیوار چهارم قرار دارد. هر دو بنا در سالهای اخیر میزبان گروههای جوان تئاتری بوده است.
بنای خانه وارطان نیز دیگر بنای مشهور در این پهنه است. بنایی متعلق به وزارت نیرو که در ایام کرونا تعطیل شد و گویا بهسبب برخی اختلافات، بازگشایی نشد. خانه وارطان میعادگاه معماری تهران به حساب میآمد و با داشتن کتابفروشی و کافه، خود را برای رویدادهای تئاتری نیز آماده کرده بود.
اما سینما عصرجدید تنها سینمای این پهنه بود. با سه سالن در سهطبقهونیم، جایی بود که منهای خاطرهانگیزی، توان تغییرات روز را دارد. عصرجدید از تمام بناهای مذکور بزرگتر است و امکانات بیشتری دارد. ازجمله اینکه سالنهای بزرگی دارد و فضای مناسبی برای کافه و کتابفروشی؛ اما بهنظر میرسد کسی در مجموعه مدیریتی عصرجدید از توان فرهنگی آن باخبر نیست. کافی است به پهنه طالقانی و وصال دقت کنید تا دریابید حتی موقعیت عصرجدید مناسب هیچ کسبوکاری نیست. نزدیکترین کسبوکار به عصرجدید خیابان انقلاب و کتابفروشیهایش هست. انحراف از انقلاب بهنفع هیچ کتابفروشی نیست. بخش شمالی طالقانی نیز در انقیاد بازار رایانه است؛ اما در تمام سالهای مرکزیت این منطقه، بازار رایانه از میدان فلسطین پایینتر نیامده است. پس تبدیل شدن عصرجدید به یک پاساژ جز ضرر عایدی ندارد. امکان بنای مرتفع نیز در آن منطقه گویا وجود ندارد. پس تنها راهحل تبدیل شدن به بنای فرهنگی است، آنچه اساسا دربارهاش سخن گفته نمیشود.
کافی است به مجموعه کافههای اطراف عصرجدید دقت کنید تا دریابید در سالهای گذشته چه رونقی در این حوزه داشت. با حذف عصرجدید حتی ممکن است کاسبی رستوران تهرانکنتاکی، رستوران قدیمی و نوستالژیک نیز به خطر بیفتد. سه رستوران تهرانکنتاکی برمبنای سه سالن مهم تهران راهاندازی شده بود. جالب اینکه با تعطیلی رادیوسیتی، تهرانکنتاکی مجاور آن نیز تعطیل مانده است. رابطه رستورانها و کافهها با بناهای فرهنگی اجتنابناپذیر است. حال تصور کنید عصرجدید در قامت یک مجموعه سینماتئاتر، با یک کتابفروشی و کافه چگونه میتواند به یک پاتوق مناسب برای نسل جدید بدل شود، نسلی که این روزها با پاتوقها عجین شده است. نمونه موفق این پاتوقها عمارت روبهرو در چهارراه ولیعصر است. عبارت روبهرو برآمده از روبهرو بودن بنا با تئاترشهر، این روزها محل تضاربآرا و فرهنگها و هنرهاست. بنای کوچکی در دل یک خانه قدیمی، حیاطش این روزها محل برگزاری کنسرتهای کوچک جوانانه است. در یک پلتفرم 20متری تئاترهای تجربی اجرا میشود و با یک پروجکشن ساده، شبهای فیلم برپا میشود. کتابفروشی، گالری و کافه نیز بخشی از عمارت روبهرو است. چند کاسبی کوچک مبتنیبر هنر دست هنرمندان نیز در عمارت فعال است. عملا عمارت حکم یک شتابدهنده برای فرهنگ و هنر تهران دارد. نیروهای جوان را منسجم کرده و امکان دیده شدن آنها را فراهم کرده است، هنرمندانی که نمیتوانند در بخش بدنه حضور داشته باشند و محصولات خود را ارائه دهند. عمارت حتی فرصتی برای سخنرانی و گفتوگوهای فرهنگی میان اهالی علومانسانی ایجاد کرده است، چیزی که در سه سال گذشته عملا تعطیل شده است.
تصور کنید عصرجدید با امکانات و فضای بیشتر میتواند رقیب یا حتی مکملی برای عمارت روبهرو باشد؛ اگر صرفا مدیران آن خواهان چنین امری باشند. یا بهتر است بگوییم اگر متولیان فرهنگ درک درستی از بازپیرایی بناهای فرهنگی داشته باشند. بیگمان سینما بماهو سینما امکان حیات ندارد. نیاز است بنای سینما به یک بنای چندکاربردی بدل شود تا علاوهبر جذب خردهفرهنگهای مختلف، به مخاطبان متنوعی فرصت حضور دهد.