کد خبر: 71729

درباره فردوسی بیشتر بدانیم

نگهبان مرزهای زبانی ایران

حکیم شیعه ایرانی، ناظم تمدن باستانی و حماسه‌سرای بزرگ فلات ایران، ابوالقاسم فردوسی ‌توسی، شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در توس خراسان چشم به جهان گشود. او از 30سالگی سرودن شاهنامه را آغاز کرد و موفق شد طی 30سال آن را به پایان برساند.

کیانا تصدیق‌مقدم، خبرنگار: حکیم شیعه ایرانی، ناظم تمدن باستانی و حماسه‌سرای بزرگ فلات ایران، ابوالقاسم فردوسی ‌توسی، شاعر بزرگ ایرانی در سال 329 هجری قمری در توس خراسان چشم به جهان گشود. او از 30سالگی سرودن شاهنامه را آغاز کرد و موفق شد طی 30سال آن را به پایان برساند. فردوسی تمام ثروت پدری‌اش را فروخت و طی این سال‌ها با آن روزگار گذراند تا بتواند کار سرایش شاهنامه را ادامه بدهد. او افسانه‌های کهن فارسی را به نظم درآورد و در روایت آنها از شیوه‌های داستان‌‌نویسی یونانی، ازجمله نظریه ژانرها هم بهره برد. امروزه به‌دلیل این اثر ارزشمند از وی به‌عنوان بزرگ‌ترین سراینده فارسی‌ یاد می‌کنند و به او لقب حکیم سخن، حکیم توس و استاد سخن داده‌اند. البته به جز شاهنامه، آثار دیگری را نیز به این شاعر نسبت می‌دهند که ازجمله می‌توان به مثنوی یوسف و زلیخا و هجونامه‌ای در نکوهش سلطان محمود غزنوی اشاره کرد که هنوز درباره اینکه فردوسی آنها را سروده است یا نه، اتفاق نظری وجود ندارد. فردوسی در سال 416 هجری قمری از دنیا رفت و پیکرش در باغی در توس به خاک سپرده شد. او در دوران حیاتش و البته در ادوار پس از آن، مغضوب بسیاری از گروه‌های مختلف، به‌خصوص دشمنان سرزمین ایران و آیین تشیع بود؛ اما بعد از گذشت زمان آرامگاهی تاریخی برای او احداث کردند تا اینکه امروز شاهد بنایی با معماری هخامنشی و ایرانی بر سر مزارش هستیم. به مناسبت روز بزرگداشت حکیم فردوسی، نگاهی به تاثیرات او در نسل‌های پس از خودش تا امروز انداختیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

شاهنامه؛ شاهکار ادبیات فارسی
شاهنامه فردوسی از مهم‌ترین شاهکارهای ادبیات فارسی است. رسم سرودن شاهنامه در زمان ساسانیان اتفاق افتاد. در زمانی که پادشاهان ایران به حفظ زبان فارسی توجه ویژه‌‌ای داشتند شاهنامه‌‌های زیادی نوشته شد. فردوسی هم در این میان 30سال برای سرودن این اثر زمان گذاشت. کتاب شاهنامه اثری منظوم حدود 50‌‌هزار بیت است. شاهنامه فردوسی، حکایت تاریخ ایران است و به‌عنوان یک گنجینه کهن در ایران محسوب می‌شود.
شاهنامه فردوسی در عرصه حماسه‌سرایی یکه‌تاز ادب فارسی شد و توانست با شاهنامه‌‌های دیگری که در جهان نوشته شده‌‌اند، رقابت کند. پیش از شاهنامه هم آثاری چون شاهنامه بایسنقری و شاهنامه ابومنصوری بود که به حماسه‌‌های ایرانی پرداختند و پس از فردوسی هم شاعرانی به حماسه‌‌سرایی پرداختند، اما نتوانستند به جایگاه فردوسی دست یابند. تاکنون ترجمه‌های زیادی از شاهنامه فردوسی در جهان به انتشار رسیده است. به‌رغم اینکه فردوسی برای خیلی از مردم ادب‌دوست دنیا، به‌خصوص فارسی‌زبانان، مهم و گرامی است، وارثان اصلی افتخارات شاهنامه، از میان گویشوران مختلف زبان فارسی در سراسر دنیا، ایرانی‌ها هستند.

علت نام‌گذاری روز بزرگداشت فردوسی چه بود؟
از سال 1377 به بعد در تقویم ایران، 25 اردیبهشت‌ماه به نام روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی نام‌گذاری شده‌ است و هرساله در این روز آیین‌‌های‌ بزرگداشت فردوسی و شاهنامه در دانشگاه‌‌ها و نهادهای پژوهشی برگزار می‌شود. اما ماجرای نام‌گذاری روز بزرگداشت فردوسی چه بود؟ محمدجعفر یاحقی، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد پیشکسوت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد که سال‌‌هاست نامش با شاهنامه فردوسی و شاهنامه‌‌پژوهی امروز ایران گره خورده، در سال 99 در گفت‌وگویی با شهرآرانیوز به این سوال که ماجرای نام‌گذاری 25 اردیبهشت‌ماه به‌عنوان روز بزرگداشت فردوسی چیست، پاسخ داد و گفت: «خیلی فکر کردیم روز بزرگداشت فردوسی چه روزی باشد. ابتدا آمدیم و گشتیم و روز بیست‌وپنجم اسفند را پیدا کردیم که تاریخ مشخصی در شاهنامه است؛ روز پایان سرایش شاهنامه، به‌گفته خود فردوسی در این بیت: «به ‌پای آمد این قصه یزدگرد/ به‌ماه سپندارمذ روز ارد» که به ‌معنی بیست‌وپنجم اسفند است و البته براساس تقویم یزدگردی است و سه‌ چهار روز پس از بیست‌وپنجم اسفند در تقویم ما می‌‌شود و به فروردین می‌‌رسد. دیدیم که انتخاب روز بیست‌وپنجم اسفند یا روزی در اوایل فروردین هیچ مناسبتی ندارد و نمی‌توان همایش بزرگداشت فردوسی را در آستانه نوروز یا اوایل فروردین برگزار کرد، زیرا نوروز همیشه تب‌‌وتاب خاص خود را دارد و مسافرت‌ها بیشتر است و مسئولان هم گرفتاری‌های خاصی دارند. بنابراین تصمیم گرفتیم که این مناسبت را کمی عقب‌‌تر ببریم و درنهایت پیش ‌بینی کردیم که بیست‌وپنجم اردیبهشت برای روز بزرگداشت فردوسی روز مناسبی است. اردیبهشت در میانه بهار است، ماه خوبی است و پر از طراوت و شادابی است، چنان‌‌که در شاهنامه نیز طراوت و شادابی اهمیت خاصی دارد و همچنین در این ماه مدرسه‌ها باز هستند و زمان مناسبی برای رفتن دانش‌‌آموزان به آرامگاه فردوسی است و از تب‌وتاب نوروز هم گذشته است.»
یاحقی سرانجام در رابطه با تصویب این طرح گفت: «سال 77 یا بعد از آن بود که این پیشنهاد تصویب شد؛ ابتدا در شورای فرهنگی عمومی کشور مطرح شد و آنها از توضیحات ما قانع شدند و موضوع را تصویب کردند. به ‌نظرم در مجلس و جا‌های مختلف دیگر نیز مطرح و تصویب شد. به این ترتیب، بیست‌وپنجم اردیبهشت به‌عنوان روز ملی حکیم ابوالقاسم فردوسی اعلام و به‌‌ رسمیت شناخته شد و در تقویم هم آمد.»
درنهایت جالب است که بدانید انتخاب روز 25 اردیبهشت‌ماه برای این مناسبت نظر مسئولان شهر مشهد بوده و داستان دیگری ندارد.

موافقان و مخالفان فردوسی و شاهنامه
از گذشته تا امروز درباره شاهنامه فردوسی دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده ‌است و عده‌ای موافق آن و عده‌ای دیگر مخالف آن بودند. محمدامین ریاحی، استاد زبان و ادبیات فارسی بر این باور بود که در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی، ناسازگاری با شاهنامه آغاز شد و از دید وی این وضع بیشتر به‌ سبب سیاست‌های ایران‌‌ستیزانه دربار عباسیان و مدارس نظامیه پدید آمده بود. او می‌‌گوید نویسندگانی مانند عبدالجلیل رازی‌قزوینی، نویسنده کتاب «النقض» شاهنامه را «ستایش گبرکان» و همچنین عطار نیشابوری خواندن آن را «بدعت و ضلالت» دانسته‌اند. سرایندگان دیگری نیز از فرخی‌سیستانی و معزی‌نیشابوری گرفته تا انوری، فردوسی را سرزنش کرده‌اند. ریاحی می‌‌گوید گمان می‌رود که اینان برای خشنودسازی سردمداران ایران‌ستیزی که از شاهنامه فردوسی دل خوشی نداشته‌اند، شاهنامه را دروغ، پر از کاستی، یا بی‌ارزش دانسته‌‌اند. بنابر باور ریاحی، تا دو سده پس از فردوسی، با آن‌ که در برخی گزارش‌ها و کتاب‌ها از او یاد شده، اما در کتاب‌های تاریخ و بزرگان ادب که به ‌دستور فرمانروایان و بزرگان زمانه گردآوری می‌‌شده، نامی از فردوسی نیست، و ازهمین‌‌رو در کتاب‌هایی چون «تاریخ یمینی»، «زین‌‌الاخبار»، «تاریخ بیهقی»، «یتیمه‌الدهر» و «انساب سمعانی» نام و نشانه‌‌ای از بزرگ‌‌ترین شاعر آن روزگار و رویدادهای زندگی او نیست.
بااین‌حال، در سرزمین‌های دورتر از بغداد که خلافت عباسی بر آنها چیرگی کمتری داشت، از شبه‌‌قاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، نویسندگان و شاعرانی از فردوسی یاد کرده‌ یا او را ستوده‌‌اند. برای نمونه نظامی‌عروضی در میانه‌‌های سده ششم هجری قمری نخستین زندگینامه از فردوسی را در «چهار مقاله» نوشت. در نزدیکی سال ۶۲۰ هجری قمری نیز بخشی از شاهنامه در شام به ‌دست بنداری‌اصفهانی به عربی برگردانده ‌شد. یا سعدی به نیکی و بزرگی از فردوسی یاد می‌‌کند و بارها از نام قهرمانان کتاب شاهنامه در آثار خود نام برده و حتی بیتی از شاهنامه را در کتاب بوستان واژه‌‌به‌‌واژه آورده است.
چه خوش گفت فردوسی پاکزاد/ که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانه ‌کش است/که جان دارد و جان شیرین خوش است
مولوی‌بلخی، شاعر و عارف نامی پارسی‌سرا هم در غزلی معروف، به نام رستم، پهلوان شاهنامه، در کنار لقب امام‌العارفین علی ابن ابیطالب اشاره می‌کند و می‌سراید: زین همرهان سست‌عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست.
 تاثیر فردوسی بر شاعران پس از خود هم نکته جالب‌توجهی است. بیشتر آثار حماسی پس از فردوسی در ادب فارسی، زیر نفوذ شاهنامه هستند. البته می‌توان گفت حماسه‌سرایان سده‌‌های پنجم و ششم هجری‌قمری تحت‌تاثیر آثار پیش از فردوسی هم بوده‌‌اند. سنایی نخستین کسی است که در زمینه گونه عرفانی شعر غنایی، از قهرمانان و داستان‌‌های شاهنامه برای بیان مفاهیم حکمی و عرفانی بهره برد. پس از او استفاده از شاهنامه فردوسی به این روش در نظم و نثر گسترده شد. بسیاری از سرایندگان شعر غنایی فارسی نیز تحت‌تاثیر شاهنامه هستند. قطران‌تبریزی، ناصرخسرو، ازرقی‌هروی، مسعود سعدسلمان، عثمان مختاری‌غزنوی، سنایی‌غزنوی، انوری، سوزنی‌سمرقندی، امیر معزی‌نیشابوری، خاقانی، مولوی، امامی‌هروی، سعدی، اوحدی‌مراغه‌ای، ابن‌‌یمین، عبیدزاکانی، حافظ، جامی و بسیاری دیگر از شاهنامه بهره بردند.
در دوران معاصر هم بحث‌ و جدل‌های مربوط به فردوسی و شاهنامه‌اش بسیار داغ بوده است. شاید دو نماد مهم در این جریان، دو شاعر بسیار پرآوازه معاصر یعنی مهدی اخوان‌ثالث و احمد شاملو باشند. از این دو نفر یکی به فردوسی دلبستگی عمیقی داشت و دیگری علیه او نقدهای تند می‌کرد. به نظر حدثی‌خراسانی، شاعر معاصر، یک ویژگی شعر اخوان، دلبستگی شدید او به پیشینه‌های ملی و فرهنگی این سرزمین است. شعر اخوان، ملاک و معیار شعر اصیل است. شعر اخوان‌ثالث را که می‌خوانی، زبان و لحنش یادآور شاهنامه فردوسی است. اخوان، حکم فردوسی در دوره معاصر را دارد؛ زیرا مانند حکیم توس که نجات‌دهنده زبان فارسی در روزگار خود بود، او هم شعر معاصر فارسی را از آفات و آسیب‌ها نجات داد و اجازه نداد زبان شعر، اسیر بی‌قیدی‌ها و تفنن‌ها شود. اما شاملو به‌گونه دیگری درباره فردوسی حرف زده است. شاملو در سال 1990 در سخنرانی خود در دانشگاه «برکلی» گفته بود: «فردوسی‌ از ضحاک مردی که از میان مردم عادی برآمده و درمقابل نظام طبقاتی جمشید قیام کرده، یا به‌عبارت دیگر یک پادشاه دموکراتیک، یک غول بی‌شاخ‌ودم ساخته است.»
اظهارات شاملو با مسخره کردن زرتشتی‌ها و آیین آنها و توهین به شعر سهراب سپهری و شخص او ادامه پیدا می‌کند و با انتقاد از تاریخ و فرهنگ ایران و آنچه ایرانیت است، ادامه می‌دهد و می‌گوید: «...متاسفانه چیزی که ما امروز به نام تاریخ در اختیار داریم جز مشتی دروغ و یاوه نیست که چاپلوسان و متملقان درباری دوره‌های مختلف به هم بسته‌ا‌ند، این تحریف حقایق...» یا پذیرفتن این گزاره که فردوسی‌ از سر ناگزیری عنوان کرده و می‌گوید این از گناه بی‌دقتی ماست نه گناه او که منافع طبقاتی یا معتقدات خود را دنبال می‌کرده است.

شاعران در سینما
فارسی یکی از معدود زبان‌های زنده دنیاست. همین امروز ما می‌توانیم با رمزگشایی از بعضی لغات دشوار، اشعاری را که بیش از هزار سال پیش سروده شده‌اند، بفهمیم. حال آنکه در بسیاری از زبان‌های دیگر چنین نیست و گویشوران‌شان حتی گاهی متون 200سال پیش خودشان را هم متوجه نمی‌شوند. شاید بخشی از دلایل زنده بودن زبان فارسی، به شاعران بزرگش و جریان داشتن آن در زیست و زبان روزمره مردم برگردد. ایران مهد پرورش شاعرانی همچون فردوسی، حافظ، سعدی، مولانا، خیام و... است. وقتی زبانی این تعداد شاعر پرآوازه داشته باشد، باید آن را حفظ و نگهداری کرد. این حفظ و نگهداری برای نسل‌های بعد و نشان دادن شاعران پرآوازه و ادبیات ایران به کشورهای دیگر نیازمند کمک بخش‌های مختلف فرهنگی است. اما متاسفانه در این سال‌هایی که گذشت، فیلم‌ها و سریال‌هایی با ژانرهای مختلف ساخته شده‌اند که سهم فیلم‌ها و‌ سریال‌ها با موضوع زندگی شاعران در بین آنها تقریبا معادل صفر است. در این سال‌ها تعداد بسیار کمی فیلم و سریال در رابطه با زندگی شاعران نامی ایرانی ساخته شده که کیفیت آنها خیلی هم مطلوب نیست. درواقع با وجود اینکه شعر هنر اول ایرانیان است و در سینمای ایران هم باید به زندگی شاعران توجه می‌‌شد، هیچ‌وقت این اتفاق نیفتاده است. تاکنون در تلویزیون چندین‌بار تلاش شده است تا تصویری از شاعران ایرانی به نمایش دربیاید اما این تصاویر هم رضایت‌‌بخش نبوده‌ است. یکی از این نمونه‌ها که اتفاقا کاراکتر فردوسی هم در آن وجود دارد سریال «چهل سرباز» است.
کسی که فیلمی درباره هرکدام از شخصیت‌‌های تاریخی، به‌خصوص شاعران می‌سازد، اول باید با آن شخص یا آن گروه مانوس شود، بعد یک برداشت عمیق فردی از آنها پیدا کند و در انتها بتواند حال و هوایی را که دریافت کرده توسط ابزار دراماتیک به مخاطبانش منتقل کند. اما در ایران فیلمسازان کمی سراغ ساخت فیلم با موضوع زندگی شخصیت‌های تاریخی می‌روند و معتقد هستند از هر جهتی بخواهند فیلم بسازند، ممکن است مخالفت‌های طیف دیگری را به‌دنبال داشته باشد. ازاین‌رو کمتر فیلمسازی را می‌بینیم که بخواهد درمورد زندگی شاعران فیلم تولید کند. حکیم توس هم از این قاعده مستثنی نیست. فیلم ساختن درمورد فردوسی می‌تواند دو جنبه داشته باشد: جنبه اول شخصیت خود حکیم توس است که با تمام فراز و نشیب‌هایش، می‌تواند دستمایه روایتی جذاب باشد و جنبه دوم داستان‌های داخل شاهنامه است که براساس‌شان می‌توان ده‌ها فیلم و سریال تولید کرد. تابه‌حال عمدتا در کارهایی که ساخته شده، بیشتر داستان‌های شاهنامه مدنظر قرار گرفته‌اند و گاهی گریزی به تدوین‌کننده اثر هم زده شده است، اما می‌توان توجه داشت که زندگی خود فردوسی هم شورمندانه و دراماتیک بود، طوری‌که قابلیت فیلم شدن را دارد. البته نه فقط درمورد فردوسی، بلکه راجع‌به هرکدام از شاعران بزرگ فارسی، ترس عمیقی بین فیلمسازان ایرانی برای رفتن سراغ روایتی از زندگی‌شان وجود دارد. اینها اسطوره‌اند و در ذهن مخاطبان فارسی چندصد سال پرورش پیدا کرده‌اند. ازاین‌رو به نمایش کشیدن هر تصویری از آنها ممکن است نسبت به ساحت اسطوره‌ای پرورش‌یافته در ذهن مخاطبان عقب بیفتد و توقعات را برآورده نکند. اما چنان‌که اشاره شد به فردوسی و اثر سترگ او از دو جنبه مختلف می‌توان پرداخت. اولا زندگی خود فردوسی می‌تواند دستمایه یک روایت مستقل باشد و داستان‌های داخل شاهنامه موضوع روایات دیگر. ساخت فیلم با موضوع شاهنامه هم دشواری‌های خود را دارد. برای برقراری ارتباط بین مخاطبان امروزی و متنی که مربوط به هزار سال پیش است و البته داستان‌های مربوط به هزار سال پیش از خود را هم روایت کرده، باید تدبیر دقیقی صورت بگیرد. ثانیا ساخت فیلمی با موضوع داستان‌های شاهنامه احتیاج به امکانات وسیعی دارد.
شاید انیمیشن، یک مدیوم مناسب برای این کار باشد و اتفاقا تابه‌حال چند انیمیشن‌ساز، بخت خود را در این حوزه آزموده‌اند. غیر از انیمیشن فرانسوی شاهنامه که کاری از مهرداد مجیرشیرازی در شرکت سیروس است و سرژ کوربر، کارگردان فرانسوی که در ابتدای همین سال درگذشت و تهیه‌کننده آن بود، در مرکز پویانمایی صبا هم به سفارش سیمای همدان، یک انیمیشن ۱۳قسمتی با موضوع داستان‌های شاهنامه ساخته شده است. اصولا شاهنامه فردوسی تابه‌حال موردتوجه انیمیشن‌سازهای متعددی قرار گرفته اما هیچ‌وقت کیفیت کارها به حد اعلا و راضی‌کننده‌ای نرسیده است. انیمیشن «آخرین داستان» جزء آخرین کارهایی است که با موضوع داستان‌های شاهنامه تولید شده است. آخرین داستان اولین انیمیشن بلند سینمایی به نویسندگی و کارگردانی اشکان رهگذر است که تولید آن از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ در استودیو هورخش طول کشید. داستان این فیلم برداشتی آزاد از روایت «ضحاک» در شاهنامه است. آخرین داستان به‌عنوان اولین نماینده سینمای انیمیشن ایران به بخش رقابتی نود و دومین دوره اسکار هم راه یافت، اما درنهایت نتوانست در لیست پنج نامزد نهایی قرار گیرد.

مرتبط ها