کد خبر: 71704

نگاهی به عاشقانه‌های خاطره‌انگیز کارگردان جیران

فتحی؛ بر مدار عشق

سرک کشیدن در روابط عاشقانه و بردن داستان‌ها و روایت‌ها به این سمت‌وسو همیشه باعث جذب مخاطب شده است.

مریم رحمانی، خبرنگار: سرک کشیدن در روابط عاشقانه و بردن داستان‌ها و روایت‌ها به این سمت‌وسو همیشه باعث جذب مخاطب شده است. تم‌های عاشقانه، از داستان‌هایی مثل لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد گرفته تا حتی داستانک‌های زردی که در مجلات هفتگی چاپ می‌شود، همیشه مخاطبان خاص خودش را داشته و این درواقع نسخه‌ای است که همیشه جواب داده است. با این‌حال همانقدر که این جنس داستان‌ها و روایت‌ها شیرین و جذاب است، اگر در پرداختن درست به آن دقت نشود، مجموعه را صرفا تبدیل می‌کند به خرده روایت‌های عاشقانه‌ای که کارکردی جز گنگ کردن قصه برای مخاطب ندارد؛ چراکه بیننده نمی‌داند این داستان‌ها کجا قرار است گره ‌درستی به داستان بیفزایند یا معادله‌ای را حل کنند و همچنین داستان اصلی را باسمه‌ای می‌کند و نهایتا مخاطب را فراری می‌دهد. پس انتخاب عشق و دستمایه قرار دادن آن برای یک داستان، راه رفتن روی لبه‌ تیغی است که زیرکی و هوشمندی خاصی می‌طلبد.  حسن فتحی به‌عنوان کارگردانی که معمولا تلاش می‌کند آثارش را با روایت‌ قصه‌های عاشقانه پیش ببرد، یک نمونه از افراد باهوش در این زمینه است؛ اما آیا تمام مجموعه‌های این کارگردان که در این ژانر ساخته شده، موفق بوده و او همیشه توانسته از این نسخه واحد جواب بگیرد؟

شب دهم؛ درست و منطقی


فتحی در «شب دهم» عشقی را به تصویر کشیده بود که برای قصه حکم نخ تسبیح را داشت و باقی قضایا هم حول آن پیش می‌رفت و درواقع با بیرون کشیدن اتفاقات عاشقانه سریال، داستان نامفهوم و بی‌نتیجه باقی می‌ماند. شب دهم در سال 81 برای ایام ماه محرم در تلویزیون تهیه شده بود. یک روایت درگیرکننده عاشقانه، حماسی و سیاسی، همراه با پس‌زمینه‌‌ تاریخی/ مذهبی. در این مجموعه عشق اصلی بین یاور به‌عنوان شخصیت اصلی مرد داستان و فخرالزمان شاهزاده قجری به تصویر کشیده شده بود و باقی روابط عاطفی از نظم معقولی پیروی می‌کرد. فتحی همین روند و البته به‌مراتب پخته‌تر شده ایده شب دهم را در قالب سریال «مدار صفردرجه» به بینندگان این سریال عرضه کرد.

مدار صفردرجه؛ پرداستان و منظم
«مدار صفردرجه»؛ مجموعه‌ای که در بستر تاریخ معاصر پیش می‌رفت، سریالی پرشخصیت و پرداستان با چاشنی زیاد روابط عاشقانه. فتحی اما به‌عنوان کارگردان اثر درست روی خطوط قرمز حرکت کرده ‌بود و به این ترتیب داستان را فدای محتوا نکرده بود. مدار صفردرجه هم یک عاشقانه اصلی داشت که بین شهاب حسینی(حبیب پارسا) و سارا آستوروک بازیگر زن سریال جریان داشت و خرده روایت‌های عاشقانه بر همین بستر و حول داستان اصلی سریال پیش می‌رفت. فتحی در این مجموعه تلاش کرده بود تحولات سیاسی را در بستری عاطفی و جنایی روایت کند که همین ترکیب، به کشش و ریتم داستان کمک می‌کرد.

میوه ممنوعه؛ تقابل 2 عشق هدفمند
فتحی بعد از یک عاشقانه تاریخی به سمت یک عاشقانه اجتماعی معاصر می‌چرخد و با ساخت سریال «میوه ممنوعه» داستان جنبیدن عشق پیرانه‌سر حاج یونس فتوحی را روایت می‌کند که صاحب منزلت اجتماعی معتبری است اما گرفتار داستان عاشقانه‌ای با هستی دختر جوان سریال می‌شود که در همین راستا زندگی خانوادگی‌اش دچار چالش می‌شود و درواقع نشان می‌دهد داستان عاشقانه درست و به‌جا و البته به اندازه برای مجموعه تعریف شده است. نکته جالب اما در میوه ممنوعه، حرکت دو ماجرای عشقی به موازات هم در طول داستان است. داستان ملتهب عشق یک پیرمرد به دختری جوان و زیبا که خلاف عرف است و گره‌های جذابی در سریال ایجاد می‌کند و موازی با آن، روایت عاشقانه غزاله و مصطفی است که برای تراز کردن و ایجاد تناسب بین عشق واقعی و عشق از روی هوس به تصویر کشیده شده است.

زمانه؛ خوش‌ریتم و امروزی


فتحی در سال 91 با ساخت سریال «زمانه» به عشق از یک زاویه دیگر پرداخته است و یک عشق پنهان را در مقابل یک عشق برمبنای معامله‌گری قرار داده است. او در زمانه چاشنی عشق و درام را به اندازه‌ استفاده کرده و به این ترتیب این سریال هنوز هم در بازپخش‌های متعدد مخاطب خاص خودش را دارد. زمانه یکی از همان ملودرام‌های متعارف تلویزیون بود که روزگاری نمونه‌های بیشتر و باکیفیت‌تری از آنها تولید می‌شد و مخاطب خودش را هم داشت. حسن فتحی هم در زمینه تولید این نوع مجموعه‌ها جزء افراد موفق بود. تقسیم درست وقایع و رخدادها، کم بودن یا حتی نبودن صحنه‌ها و رخدادهای زائد در داستان و ورود به مسائل خانوادگی و مرور ناهنجاری‌های اجتماعی و البته تفاوت‌های اقشار مختلف جامعه با یکدیگر، از خصوصیات قابل تحسین این مجموعه بودند.

شهرزاد، تصویر یک عشق مثلثی جذاب
احتمالا کمتر کسی است که بیننده حرفه‌ای سریال‌ها باشد و با مثلث دوست‌داشتنی «فرهاد، قباد و شهرزاد» در سریال شهرزاد آشنا نباشد. سریالی که اگر فصل دومش ساخته نمی‌شد و طبق گفته شهاب حسینی در «همرفیق» با همان پایان اولیه به اتمام می‌رسید، بی‌شک یکی از بهترین سریال‌های چند دهه اخیر می‌شد. عشق و نفرتی که در این سریال از رابطه بین سه کاراکتر اصلی شکل می‌گیرد، تبدیل به موتور محرکه داستان شهرزاد می‌شود. حاشیه‌های مالی تهیه‌کنندگانش نیز دلیل دیگری شد که به این مجموعه از سوی مخاطبان نگاه منفی شود. عشقی که فتحی در شهرزاد به نمایش می‌کشد براساس شناخت، احساس و روابط عمیق انسانی است که البته دچار فرازونشیب هم می‌شود. در فصل اول ردپایی از نگاه جنسی در آن دیده نمی‌شود و بیننده عشقی هستیم که گاه طرفدار فرهادیم و گاه قباد، و این شهرزاد است که نخ تسبیح این رابطه‌هاست. با آنچه در جیران دیدیم برای تماشای یک رابطه جذاب و دقیق عاشقانه در آثار فتحی، یا باید خیلی صبر کنیم یا باید به سریال‌های قدیمی او مراجعه کنیم. استفاده از جذابیت‌های بصری و حتی دیالوگ‌های عاشقانه و دلبرانه در شهرزاد مکرر دیده می‌شود و اتفاقا درست هم استفاده می‌شود. هرچند مثلث عشقی «قباد، فرهاد و شهرزاد» بعدها توسط دیگران تکرار و حتی کپی شد اما فتحی هنوز نتوانسته آن موفقیتش را تکرار کند.

جیران؛ حیران در عاشقانه‌ها


 اما جیران تازه‌ترین اثر حسن فتحی که این روزها از شبکه نمایش خانگی درحال پخش است هم به‌عنوان یک اثر تاریخی و عاشقانه حول محور قصه عشق ناصرالدین‌شاه به جیران(خدیجه تهرانی) می‌چرخد که در بازگویی این قصه به خرده روایت‌های عاشقانه دیگری هم پرداخته شده است، اما این خرده روایت‌ها هم به لحاظ کمیت و هم به لحاظ کیفیت آنچنان که باید به دل بیننده نمی‌نشیند و ما در طول سریال با ماجراهای عاشقانه کوچک و بزرگی روبه‌رو هستیم که مشخص نیست چه کارکردی در سریال دارند و آیا فایده‌ای جز پرکردن زمان سریال را دارند؟ همچنین در جیران روابط عاشقانه متعددی وجود دارد که بعضا در بعضی قسمت‌ها پررنگ‌تر از عاشقانه‌ اصلی می‌شوند و معلوم نیست نمایش دادن آنها با جزئیات چه لزومی دارد و دقیقا قرار است چه باری از دوش سریال بردارد؟ البته به جهت طولانی بودن قسمت‌های این سریال گمان می‌رود که صرفا این روایت‌ها برای ایجاد جذابیت داستان و پر شدن زمان، وارد شده‌اند ولی برای تایید یا تکذیب این گمانه باید همچنان منتظر بود.
حسن فتحی همواره سعی کرده راوی زندگی عشاق در بازه‌های تاریخی متفاوت باشد اما شاید عوامل دیگری ازجمله تعداد بالای قسمت‌های یک سریال، بستری که مجموعه در آن پخش می‌شود و سایر عوامل و متغیرها که بعضا توجهی به آنها نمی‌شود، روی خواست و سلیقه اصلی کارگردان سایه بیندازند یا بهتر است بگوییم به نگاه او جهت بدهند. متغیرها و عواملی که لزوما منتج به موفقیت و دیده شدن اثر نمی‌شوند و گاه ممکن است عامل پس زدن ببینده هم بشوند.

در این رابطه بیشتر بخوانید:

کارگردانی پای تخت شاه (لینک)
عاشقانه‌ای که نیست (لینک)

مرتبط ها