در شانزدهمین قسمت از برنامه «سوره؛ فصل نهجالبلاغه» موضوع «نهجالبلاغه و انسان معاصر» با حضور آیتالله ابوالقاسم علیدوست استاد حوزه علمیه و پژوهشگر فقه و اصول مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت.
پیش از آغاز گفتوگوی اصلی برنامه، در بخش معرفی و بررسی شرحها و ترجمههای نهجالبلاغه «پیام امام» شرح نهجالبلاغه ناصر مکارمشیرازی مورد بررسی قرار گرفت. این شرح تازهترین و آخرین شرح نهجالبلاغه است که نگاشته شده است. همچنین بهدلیل همزمانی پخش این برنامه با ولادت امام حسن مجتبی(ع)، دیانی از علیدوست خواست تا کمی درباره سیره این حضرت سخن بگوید و سپس گفتوگو پیرامون موضوع «نهجالبلاغه و انسان معاصر» آغاز شد.
نباید مشابهسازی کنیم
مسعود دیانی در ادامه بحث قبلی گفت، شما گفتید نهجالبلاغه یک خلق بدیع از اسلام برای انسان بود و مبانی و مبادی این سخن مرور شد، بخش پایانی نیز ذیل متضاد نماها و مدیریت امیرالمومنین شکل گرفت. نکتهای که میخواهیم به آن بپردازیم آن است که وقتی نهجالبلاغه میخوانیم به یک تصویر آرمانی دست پیدا میکنیم که شاید خیلی با واقعیت سازگار نباشد، نظر شما در این باره چیست؟
علیدوست در جواب این سوال، پاسخ داد: «من هم مثل شما این را دیدم که چرا جمهوری اسلامی بعد از چهل سال از شعار رهبران فاصله گرفته است؟ در این مورد به چند نکته باید توجه شود؛ اول مبالغهای که در این مورد صورت میگیرد. مثلا گفته میشود یکسوم نهجالبلاغه درباره فساد کارگزاران است اما کلا هفت نامه درباره فساد کارگزاران است. هشتصد نامه، کلام و سخن در نهجالبلاغه وجود دارد که طولانی و مفصل است. چطور یکسوم آن میتواند درباره فساد کارگزاران باشد. ضمن اینکه باید اصل فساد هم در نظر گرفته شود. بنابراین گاهی درباره برخی خطبههای نهجالبلاغه، مبالغه درحد دروغ صورت میگیرد. نکته دیگر اینکه اگر درباره خطبههای نهجالبلاغه حرف زده میشود درباره نوع برخورد امامعلی(ع) هم باید حرف زده شود. امام وقتی متوجه خلاف ابنحرمه میشود به استاندار دستور میدهد او را به مردم معرفی کن. یعنی برخورد قاطع، روشن، سریع، عبرتآموز با تعیین جایگزین داشتند. حضرتعلی(ع) وارث 27 فسادی است که از قبل در حکومت وجود داشته است، پس خود ایشان اقدام به فساد نمیکنند. اگر فسادی میراث گذشتگان بوده که ربطی به امام ندارد نباید بهعنوان فساد موجود در حکومت مولا تلقی شود. لذا اگر چیزی را اصلاح نمیکنیم، مشابهسازی هم نکنیم.
مبارزه با فساد باید قاطع، صریح و محکم باشد
سردبیر و مجری برنامه سپس پرسید که طبق تفسیر شما، امیرالمومنین(ع) وارث برخی فسادها از حکومت قبلی بوده است و اگر من میخواستم اصلاح کنم، منجر به تفرقه میشد آیا این سخن صحیح است و آیا میشود این برداشت را کرد که تحقق جامعه اسلامی عادلانه یک امر فرآیندی است؟
علیدوست گفت: «بله این سخن درست است، مبارزه با فساد باید قاطع، صریح و محکم صورت بگیرد اما نباید با یک شعارزدگی و قانونزدگی همراه باشد. یعنی ما نباید فساد را با یک فساد همراه کنیم. گاهی اوقات در برخورد با فساد دقت لازم را نمیبینیم، متهم، متهم است اما یک انسان است ضمن اینکه باید رعایت زمان و مکان هم داشته باشیم. ممکن است زمان یک اقتضایی داشته باشد اما آنچه مشمول مرور زمان نیست، قاطعیت است. آنچه نباید مبتلا به تبصره باشد این است که کسی در حاشیه امن قرار بگیرد.»
راز انسانیبودن نهجالبلاغه
دیانی سپس ادامه داد که شب گذشته به این مساله رسیدیم که راز انسانی بودن نهجالبلاغه در چیست و به نمونههایی هم اشاره کردیم. الان بفرمایید نهجالبلاغه غیر از وجه هنری و بدیع بودنش چه چیزی دارد که همچنان مورد استناد برای همه است؟
این نویسنده و پژوهشگر پاسخ داد: «برای پاسخ به این سوال باید ورود محتوایی به نهجالبلاغه داشته باشیم. در نهجالبلاغه اصولی وجود دارد؛ حضرت وقتی میخواهند هدف پیامبران را بیان کنند، میفرمایند: پیغمبران آمدند تا ظرفیتها و استعدادهای عقول را برانگیزند. به بیان دیگر پیامبران آمدند تا استعدادها را شکوفا کنند و از بالقوه به بالفعل برسانند. یک اصل مهمی وجود دارد و آن هم اینکه انسانها باید استعدادهایشان شکوفا شود و اگر این اصل را کنار حاکمیت، جامعه و ملتی که در آنجا ظرفیتهای فرسایش پیدا میکند بگذاریم با پدیدهای به عنوان فرسایش مغزها مواجه میشویم؛ پدیدهای که امروزه از آن آمارهای بسیاری هم دیده میشود. از نظر من فقط فرار مغزها مهم نیست بلکه فرسایش و از بین رفتن استعدادها هم مهم است.
من چند وقت پیش در همایشی درباره این موضوع صحبت کردم که چرا آمار پیشرفت تحصیلی خانمها از آقایان بهتر است. اگر در نظر بگیریم در یک جامعه خانمها به نسبت آقایان دغدغه و مسئولیت کمتری دارند یعنی آقایان دچار فرسایش شدند و همین فرسایش مانع پیشرفتشان میشود. یک اصل دیگری که در نهجالبلاغه وجود دارد، اصل رعایت حقهاست. در مجموعه دین، نهفقط انسان یا حقوق حیوان بلکه حق هستی داریم و این هستی باید جای خودش قرار بگیرد و من انسان باید ببینم چطور با هستی تعامل کنم. حضرت درباره عدل میفرمایند: به خدا راضی نیستم که حتی حق یک پوست جو از مورچه درمقابل افلاک هفتگانه را بگیرم. معنای عدل این نیست که هرچیزی که بُرد بیشتری دارد بر چیزی که برد کمتری دارد مقدم باشد. ممکن است عدل اقتضا کند که هرچیزی سرجای خودش قرار بگیرد.»
خطقرمز مصلحت
دیانی گفت چون شما فقیه مصلحت هستید درباره رابطه میان عدل و مصلحت هم بگویید و اینکه خطقرمز مصلحت کجاست؟
علیدوست گفت: «من دیشب گفتم که مصلحت یک ضرورت خطرناک است. امشب این را هم اضافه میکنم که مصلحت، ضرورت خطرناک و مظلوم است. به این معنا که مصلحت درست فهمیده نمیشود و گاهی اوقات مصلحت درمقابل حقیقت گذاشته میشود و دیگر مصلحت نیست، منفعت است. مصلحت، ضدفساد است نه ضدحقیقت و عدالت. دوستانی که علاقهمند به این مباحث هستند میتوانند کتاب «فقه و مصلحت» را مطالعه کنند. اصل سوم که در نهج شریف موردتاکید قرار میگیرد اصل آزادی انسانهاست. فقهای ما به این اصل، اصل عدمولایت میگویند به این معنا که هیچ انسانی در مرتبه تفوق انسان دیگری قرار ندارد. به این اصل، اصل عدمولایت «عهد علی عهد» هم میگویند و ولایتی که گاهی برخی بر برخی پیدا میکنند ولایت به معنای مسئولیت حفظ است نه حق امر و نهی و مقام بالا نسبت به مقام پایین. فلذا ولایت پیامبر، امام، حاکمان، فقیهان، پدر و عالمان عاقل و عادل از این جنس است و فقط یک ولایت مطلق وجود دارد و آن هم ولایت خداوند است.
اثبات ولایت دلیل میخواهد نه اثبات آزادی. چیزی که خیلی به اصل ولایت نزدیک است اینکه در چهارچوب مصلحت باشد. ما در اسلام مقابل والی، رعیت داریم و رعیت هم یعنی کسی که مصلحتش باید مراعات شود. فلذا والی در این چهارچوب ولایت میکند.»
آزادی نهجالبلاغه یک بحث جهانی است
دیانی در ادامه برنامه گفت آیا آزادی که از آن سخن گفتید به این معنی است که نهجالبلاغه میگوید آزاد باشد و هیچ قید و بندی برای خود نبین؟
علیدوست پاسخ داد: «اتفاقا بحث درباره آزادی نهجالبلاغه به نوعی یک بحث جهانی است. ما اصل آزادی از قانون و اخلاق نداریم، ما آزادی از سروری و سیطره دیگران داریم. پس باید بین آزادی از قانون و آزادی از سروری ناموجه دیگران فرق بگذاریم. اصل مشورت و محکومیت استبداد رای، دیگر اصل نهجالبلاغه است. این اثر، مشورت را ترویج و تجویز میکند. مشورت هم نه در حد یک ارزش اخلاقی بلکه در حد یک وظیفه. سیستمی علوی است که قاطعانه عمل کند و یکدست باشد. اگر قرار است مشورتی صورت بگیرد، به مشورت ترتیباثر داده شود.
اصل پنجم که در نهجالبلاغه شریف وجود دارد، تعیین رفتار با متملقان است. هیچ حکومتی ولو حکومت علوی خارج از متملق نیست. مهم این است که چطور با متملقان رفتار شود. منظور از متملق هم فردی است که یک نفر درباره یک شخص یا نظام حرفی بزند اما قصدش بیان واقع نباشد بلکه قصدش نزدیکی به فردی باشد که تملق او را میگوید و با دستاویز دین هم این کار را میکند. اصل بعدی، اصل پذیرش و تراشیدن عذر است. امام علی(ع) میفرمایند که عذر دیگران را بپذیرید و اگر عذری نداشت برایش عذری درست کن. یعنی اگر کسی کاری هم نکرده بود تو بگو احتمالا اینطور بوده است. نکته مهم اینکه این اصل مربوط به حقوق شخصی افراد است نه در حقوق جمعی و اجتماعی. فلذا اگر یک حقوق و شخص اجتماعی باشد دیگر تراشیدن عذر و اینها وجهی ندارد. بنابراین اصل تراشیدن عذر را باید در یک سیستم دید.»
علیدوست افزود: «مسامحه با همه در اموال دیگر اصل نهجالبلاغه است. یعنی آنچه انسانها به دست میآورند برای خودشان نیست. خداوند روزی فقیران را در مال اغنیا قرار داده و این یک توصیه فقهی است. این اصل در ضابطه فقهی باید مشخص شود منتها منحصر به آنها نیست. با اجرای این اصل فقر باید از بین برود نه فقیر. اصل دیگر، اصل بیان و تبیین است که براساس آن حضرت میگویند ما دو مسئولیت داریم؛ از جاهلان یاد بگیریم و از عالمان عهد بگیریم که یاد دهند.»