دو عنصر تاریخ و عشق پای ثابت سریالهای حسن فتحی است. دهه بیست با دهه چهل هم فرق ندارد. این انسان است که در دل تاریخ دل میبندد و دل میبرد. از پهلوانان نمیمیرند و شب دهم گرفته تا مدار صفر درجه و شهرزاد، همه در خدمت تاریخ و عشق هستند و این فتحی است که با این دو عصا در متن سریالهایش راه میرود.
شهرزاد
فصل اول سریال «شهرزاد» در سال 1394 به نمایش درآمد. روزهایی که هنوز سریالهای شبکه نمایش خانگی به بستر پلتفرمهای اینترنتی کوچ نکرده بودند و دیویدیهای هر قسمت را میتوانستی از سوپرمارکتهای محل سکونتتان بخرید. جنجالیترین اتفاقات مربوط به این سریال، از جانب سرمایهگذاران پرحاشیهاش بود که ردپایشان در پروندههای کلان فساد اقتصادی دیده میشد. «شهرزاد» با یک داستان عاشقانه در بستر تاریخی پیش میرفت. البته که حسن فتحی در این اثر نمایشی، قرار نیست، فقط قصه عاشقانهای را روایت کند بلکه دوربین را جایی گذاشته تا نگاه خودش از تاریخ سیاسی آن دوره را جلوی چشم مخاطبان قرار دهد. دوره تاریخی که به ماجرای قبل و بعد از کودتای 28 مرداد میپردازد. شهرزاد روی دو گزاره روایی ایستاده است، یکی مظلومنمایی روشنفکران آن دوره و انداختن تمام تقصیرها روی دوش مردم و گزاره دیگر، نادیده گرفتن جریانهای خارجی که در کودتای 28 مرداد نقش داشتند و زمینههای دیکتاتوری بعد از آن را فراهم کردند. فتحی در این سریال نشان میداد که مافیای اقتصادی قدرتمندی در پس پرده سیاست حضور دارد که حتی برای خصوصیترین وجوه زندگی افراد تصمیم میگیرد و میتواند عشاق قدیمی را از یکدیگر دور کند. به گواه مورخان، در آن دوره تاریخی مافیای اقتصادی همچون بزرگ آقا دیوانسالار، حضور واقعی نداشته است. با وجود تاریخسازی در سریال «شهرزاد» بالاخره حسن فتحی توانسته بود بار دراماتیک قصهاش را به سر منزل روایت برساند. «شهرزاد» در قالب سه فصل به نمایش درآمد و با عاریت گرفتن یک مثلث عشقی تا به آخر توانست مخاطبان خودش را پای تماشای این اثر نگه دارد.
پهلوانان نمیمیرند
شب پخش آخرین قسمت «پهلوانان نمیمیرند»، خیابانهای شهر خلوت میشد و همه منتظر بودند که حسن فتحی از قاتل پهلوان خلیل، بالاخره رونمایی کند. انتظاری که 25 قسمت، 25 هفته یا حدود هفت ماه به طول انجامید. این سریال سال 1376 برای شبکه دو سیما تولید شده است. قداره، سرتراشیده پهلوانها، دوره قجری و نفوذ سفارت روس و انگلیس، اجزای اصلی یک قصه تاریخی برای حسن فتحی هستند. فتحی که استاد قصه عاشقانه تعریف کردن است، اینبار موتور محرک قصهاش را عشقی نافرجام گذاشته بود تا انگیزه قتل پهلوان خلیل را توجیه کند. با این حال قصه عشق هم اینجا برای فتحی بهانه است. او به بهانه یک داستان پهلوانی قرار است از دوران بیاعتمادی مردم به دستگاه حکومت بعد از عهدنامههای ترکمنچای و گلستان بگوید. جایی که ضعف حکومت مرکزی، بیاعتمادی مردم به حکومت و البته نفوذ جاسوسان سفارتخانههای روس و انگلیس باعث آشفتگی در لایههای اجتماعی شده و صدالبته در این وانفسا، آیین پهلوانی هم از این آشفتگی بینصیب نمانده است. قصه از جایی شروع میشود که اولین پهلوان پایتخت یعنی پهلوان خلیل کشته میشود و فرزندش پیگیر قتل مرموز پدرش میشود و در این مسیر درمییابد قتل کار یکی دیگر از پهلوانان است. پهلوان نصرت پسر پهلوان اول، بعد از پیدا کردن قاتل پدرش قصد دارد آن را به سزای اعمالش برساند. حسن فتحی باز هم در این قصه تاریخی از اکسیر عشق برای نجات قصهاش کمک میگیرد و جایی گره قصه باز میشود و سرمنشأ این قتلها یک عشق ناکام است. درواقع فتحی در این اثر همچون آثار دیگرش تلاش کرده تا تاریخ را با روایتی عاشقانه تلفیق کند و آن را به نمایش بگذارد.
شب دهم
سریال «شب دهم» بهمناسبت محرم، در نوروز سال 1381 از شبکه یک سینما پخش شد. این سریال روایت داستانیای در اواخر حکومت رضاخان در پایتخت است. در قصه آن نشان میدهد که فردی از لاتهای خوشمرام تهران عاشق دختری از ایل قاجار میشود و شرط ازدواج آن دختر اجرای تعزیه بهمدت 10شب در ماه محرم است، در همین میان و در جریان اجرای تعزیه اتفاقهایی رخ میدهد که شخصیت حیدر عوض میشود و درنهایت از یک لات تبدیل به انسانی پاک و باایمان میشود. از آن جهت شرط دختر دشوار بود که در زمان حکومت رضاخان تعزیه قدغن شده بود و حیدر مجبور به اجرای تعزیه دور از چشم آنها بود. او به کمک دوستانش موفق شدند 9شب تعزیه اجرا کنند، اما درنهایت و در شب دهم اتفاقاتی میافتد که حیدر با لباسی که با آن تعزیه اجرا میکرد میمیرد. حسن فتحی در این اثر هم تاریخ را با عشق تلفیق میکند و یک روایت تاریخی و عاشقانه را برای مخاطب به نمایش درمیآورد. حسن فتحی این سریال را با تمام عشقش ساخته است و جایی که از او در مورد بودجه این کار پرسیده بودند، گفته بود: «من تا زمانی که فیلمنامه را نوشتم، نه قراردادی داشتم و نه یکریال پول گرفتم چون انگیزه درونی بسیار بالایی برای نگارش آن داشتم. همان زمان به آقای بشکوفه (تهیهکننده سریال) گفتم که به خاطر عشق به امامحسین(ع) این فیلمنامه را نوشتم و بهخاطر همین عشق هم جلو میرویم. هرجا هم با کم و کسری مواجه شدیم، آن را با همکاری و قناعت حل میکنیم. با اینحال تمام فکرمان عشق به امام حسین(ع) و انجام کاری خوب برای عاشورا بود.»
مدار صفر درجه
حسن فتحی را با سریالهای تاریخیاش میشناسیم. یکی دیگر از سریالهایی که او در دهه 80 ساخت و توانست مخاطبان را با خودش بسیار همراه کند، سریال مدار صفر درجه بود. سریالی که موضوعی عاشقانه بین یک پسر مسلمان و یک دختر یهودی را موضوع خود قرار داده و آن را در یک بستر تاریخی روایت کرده است.
حسن فتحی زبان هنر، موسیقی و شعری را در ساخت این سریال بهکار برده است که تا قبل از این، آن را نداشتیم. نکته مهم درمورد مدار صفر درجه، بستر تاریخی آن است که این عشق در دل آن روایت شده است. فتحی درباره ایده ساخت این سریال و کارهایی که قبل از پیشتولید آن انجام گرفته است، میگوید: «تا دو سال بعد از شب دهم، بهسمت مجموعه دیگری نرفتم و به ساخت فیلمهای داستانی روی آوردم. اما کمکم یک درام عاشقانه در ذهنم شکل میگرفت. در روزهایی که داشتم به این قصه عاشقانه فکر میکردم، برای اینکه این ظرف مستند خیلی دقیق باشد، دستکم 6 ماه، روزی هفتساعت روی منابع تاریخی مطالعه کرده و فیشبرداری میکردم. بعد از این مدت احساس کردم ظرف اجتماعی، سیاسی، تحقیقاتی و پژوهشی کارم به اندازه کافی فراهم شده و تازه بعد از 6 ماه تصمیم گرفتم داستانم که در حکم مظروف این ظرف بود را در آن بگذارم. بنابراین میتوان گفت در مدار صفر درجه ظرف، ظرف تاریخ است و مظروف، روایت شخصی من است از زندگیای که الزاما متعلق به دوره خاصی نیست و نگاه شخصی من به یکسری مفاهیم، انسان را بازتاب میدهد. در این نگاه ما شاهد شکلگیری داستانی هستیم با شخصیتهایی که اتفاقا لایههای تراژیکی در درون خود دارند.»