به گزارش «فرهیختگان»، اجرای برنامههای سیاسی مثل راه رفتن بر لبه تیغ میماند؛ هم باید مطالبات مخاطبانت را بیان کنی و آنها را در پرسشگری از خواستهها و دغدغههایشان راضی کرده باشید هم مراقب باشید که مسئول و مقام بلند پایهای که رو به روی شما نشسته و انتقادات و پرسشگریها را پاسخ میدهد تاب بیاورد. همین است که مجریان برنامههای سیاسی در معدود مواردی میتوانند وارد میدان پرسشگری شوند و گاه عطای این میدان را به لقایش میبخشند و به خاطر فشارهای مسئولان، نهادهای بالادستی، طرفداران و حتی مدیران درون سازمان صداوسیما این میدان را واگذار میکنند.
وحید ایمانی از جمله مجریانی است که وادی اجرا در حوزههای مختلفی را تجربه کرده است اما از پررنگترین برنامههای او روی آنتن «متن حاشیه» بوده است که فضایی سیاسی اجتماعی داشت و در آن با مسئولان گفتگو میکرد.
ایمانی که این سالها کمتر روی آنتن برنامهای داشته است درباره مناسبات اجرا در چنین برنامههایی سخن گفت و اینکه تلاش کرده است برخی تابوها را بشکند.
* شما مجری برنامههایی مثل «متن حاشیه» و «ده و ده دقیقه» بودید که در حوزه سیاسی فضایی مطالبه گر داشت، چرا مجریان چنین برنامههایی معمولاً برند نمیشوند و کمتر مجری سیاسی در قالب حرفهای میشناسیم؟
این خلایی است که در رسانه ملی به عنوان جدی ترین رسانه کشور وجود دارد زمانیکه من وارد حوزه سیاسی شدم برخلاف حوزه اجتماعی که اکثر برنامهها و مجریانش برند شدهاند کمتر مجریای در این حوزه ورود داشت و شناخته میشد. من در حوزه سیاسی بیشتر شناخته شدم با این حال مجری برنامههای مذهبی و اجتماعی هم بودهام و وزن اینها بیشتر هم بوده است. در حوزه سیاسی مجری برند نداریم. برنامه برند هم نداشتهایم و قاعده برنامههای سیاسی پیش از برنامه «متن حاشیه» این بود که مسئولی میآمد صرفاً گزارش کاری میداد و میرفت.
* چه تابوهایی بود که سعی کردید آنها را بشکنید؟
آن زمان سوال با مهمانهایی از جنس مقامات و مسئولان هماهنگ میشد، سوالها از قبل داده میشد و حتی خود مقام مسئول میگفت میخواهم درباره فلان موضوع صحبت کنم اما ما همه اینها را کنار گذاشتیم. به ندرت پیش میآمد بین مجری و مهمان چالش شکل بگیرد و مطالبهای شکل بگیرد الان هم هنوز برخی از برنامهها به همین شیوه پیش میرود. مطالبهای شکل نمیگیرد و برعکس تریبونی فراهم میشود که فرد میآید و گزارش برنامه میدهد.
* البته همان زمان هم غیر از «متن حاشیه» برنامههای سیاسی ای داشتیم که چالشی بودند....
«دیروز امروز فردا» را داشتیم که خیلی دیده شد و علت آن چالش نبود بلکه بیشتر به خاطر مناظرههایش بود و وحید یامین پور هم خوب مناظرهها را مدیریت میکرد. اگر بخواهم دقیقتر بگویم فضای چالش سیاسی در تلویزیون را یامین پور باز کرد. ما هم به نحوه دیگری این شکل و شمایل را تغییر دادیم و قالبهای رسمی و همیشگی را شکستیم. مثلاً خود من سعی کردم شمایل مجری اتوکشیده و تحسینکننده طرف مقابل را بشکنم و به جای واژگان سخت سیاسی و کلمات ثقیل از ادبیات عامیانهتری استفاده کنم.
* یک نکته که مجریان برنامههای سیاسی معمولاً به آن متهم میشوند جهتگیری های حزبی است. شما هم گاهی به این جهت گیری ها متهم شدید.
اساسا تکذیب میکنم که جهتگیری داشتهام برایش دلیل هم دارم. در همان زمان در یکی از قسمتها سردار نقدی به عنوان فرمانده وقت به تلویزیون امد که در حالت روتین او را در برنامهها تحسین میکنند اما من به او گفتم لباس شخصی دارد و سوالهایی پرسیدم که شاید خط قرمزی محسوب شود. یا آقای زاکانی که رئیس کمیسیون ویژه برجام بودند به برنامه ما آمدند و درباره نحوه اداره کمیسیون با ایشان چالش سختی داشتیم. از این نمونهها بسیار است و از هر جبهه و جریانی مسئولانی را دعوت کردهایم و تن به تریبون دادنهای معمول ندادهایم. البته این را هم در نظر بگیرید که در زمان حضور من در متن حاشیه دولت منصوب به یک جریان خاص بود و من ناچار بودم افراد مسئول را دعوت کنم.
* «متن حاشیه» چقدر توانست با مخاطب ارتباط بگیرد؟
زمان اجرای «متن حاشیه» هفتهای دو بار با مترو میرفتم محل کار و برمیگشتم که بازخورد بگیرم و بفهمم اثر اجتماعی دارد و دیده میشود یا خیر و این بازخوردها کاملاً برایم مشهود بود. مردم از برنامه و مهمانان حرف میزدند و نظرشان را به من میگفتند.
* فکر میکنم همان زمان برنامههای دیگری هم مطرح بود.
ان زمان «ثریا»، «دیروز، امروز، فردا»، «امضا»، «نگاه یک» و.... بود اما «متن حاشیه» در کنار همه اینها دو سال پشت سر هم یعنی ۹۴ و ۹۵ پرمخاطب ترین برنامه سیاسی شد.
* برمیگردم به سوال اولم چرا هنوز مجری برند برای برنامههای این چنینی نداریم چرا آموزشی در این سالها برای این افراد نبوده است؟
سازمان مجری تخصصی برای حوزه سیاسی تربیت نکرد و اگر هم مجریانی بودند که در این زمینهها تخصص داشتند وارد حوزه سیاسی و مطالبه گری اجتماعی نمیشدند شاید میترسیدند محبوبیتی که در برنامههای اجتماعی گفتگومحور و هنری در میان مردم دارند از دست بدهند.
به هر حال در حوزه سیاسی باید مطالبه گری کنید و اکت داشته باشید اگر نداشته باشید به خیل همان مجریان خنثی میپیوندید. همین الان برنامه «نگاه یک» بیش از یک دهه روی آنتن است و مقامات بلند پایهای از وزیر و معاون و معاون رئیس جمهور و… را هم می اورد. اما آیا شما نام مجری برنامه را میدانید؟ آیا او را به خاطر میآورید؟ اجرای برنامههای خنثی به نظرم حتی اشکال شرعی دارد چون از پول بیتالمال دارد برای شما هزینه میشود و شما باید مطالبه مردم را داشته باشید اما چنین اتفاقی صورت نمیگیرد.
* خیلیها به واسطه رابطه به راحتی جلوی آنتن میروند و یک شبه برنامه زنده هم اجرا میکنند شما هم با پارتی وارد این کار شدید؟
من سال ۸۷ وارد اجرا شدم. آن زمان اینطور نبود که در بدو ورود به تلویزیون جلوی آنتن بروید و مجری برنامه باشید حتی اگر در استیج بوده باشید. متقاضی اجرا باید مراحلی را طی میکردند، فرد باید از گزارشگری شروع میکرد همانطور که بسیاری از مجریان برند امروز تلویزیون از گزارشگری شروع کردهاند. همه اینها که صاحب نام هستند پله پله شروع کردهاند و خاک خوردهاند. زمانی برای سواد آدمها ارزش قائل بودند. مجری میبایست بیان داشته باشد، اشراف کامل داشته باشد، سواد و اطلاعات عمومی اش بالا باشد و درباره مسایل روز از حداقل اطلاعاتی برخوردار باشد. به طور میانگین هر ادمی ۴ هزار کلمه در روز حرف میزند آن زمان مدیران از ما میخواستند تا ۱۴ هزار کلمه حرف بزنیم و دیتا و اطلاعات را بالا ببریم. امروز این مجریان حرفهای کجا هستند؟، فرزاد حسنی، دکتر احمدی، علی درستکار، محمد رضا شهیدی فر، که در مباحث اعتقادی تسلط بالایی دارد و خیلی از مجریان دیگر الان روی آنتن برنامه ندارند.
* گاهی میبینیم مجریان را هم مثل بازیگران براساس تعداد فالورهایشان انتخاب میکنند.
حتی ممکن است شخصی را انتخاب کنند چون توئیتر نویس خوبی بوده است درحالیکه این هم اشتباه است. ممکن است فرد خبرنگار خوبی باشد اما فضای اجرا و آنتن متفاوت است. همین خبرنگار اما آنقدر مواجهه با مهمان و مصاحبههای خبری را تجربه کرده است که میتواند مجری حرفهای باشد مثل برخی از مجریان خودمان که دبیر و سردبیر شده خبرنگار ایران در خارج از کشور بوده، مدیوم تلویزیون و خط قرمزها و چارچوبها را بلد است.
* به ویژه که در برنامههایی از جنس مطالبه گری های اجتماعی حتماً باید مجری کاملاً رسانهای باشد و از فضای سانتی مانتال به این برنامهها نیامده باشد.
مطالبه گری این نیست که داد بزنیم چرا فلان موضوع اتفاق افتاده یا نیفتاده؟ آن را مسخره کنیم یا برای وایرال شدن صحبتهایمان در فضای مجازی صرفاً «تیکه» بیندازیم. یک مجری مطالبه گر باید ابعاد مختلف هر موضوعی را واکاوی و درباره اصالت آن موضوع تحقیق کند. تلویزیون، اکانت اینستاگرام مجری نیست. قرار است جریان سازی، مسأله و چالشی طرح کنیم و به لایههای مختلف آن بپردازیم، تلویزیون با کف توئیتر و فضای استوری متفاوت است که در چند خط مطالباتشان را منتشر میکنند. این فضا در تلویزیون آموختنی است. محمد دلاوری در حال حاضر از معدود مجریانی است که چنین مطالبهگری ای را بلد است و باید پای اجرای او نشست و یاد گرفت که چطور با نترسیدن و محترمانه پرسش کردن، شناخت مرزهای دقیق مطالبه گری چالشهایش را هم مطرح میکند.
اگر با یک مجری سیاسی به چالش بخورند برای او نامه نمیزنند که ممنوعیت دارد و تلفنی میگویند بهتر است از ایشان استفاده نشود * فضای اجرا در تلویزیون همواره با چالش روبهروست و فکر میکنم در فضای سیاسی این چالشها هم ضریب میگیرد و هم ملتهبتر میشود. چرا؟
فضای برنامههای سیاسی در شرایط حساس کنونی که ۴۳ سال هم ادامه داشته همواره ملتهب بوده است چنین شرایطی باعث میشود که برنامههای سیاسی ملاحظات و سانسور بیشتری داشته باشد و از لحن اجرا تا مهمان و هر اتفاقی تحتالشعاع قرار بگیرد. حتی اگر با یک مجری سیاسی به چالش بخورند برای او نامه نمیزنند که ممنوعیت دارد و تلفنی میگویند بهتر است از ایشان استفاده نشود. اگر هم تهیه کنندهای اصرار داشته باشد که با همان مجری کار کند بحث روند تصویب برنامه را طولانی میکنند و تهیهکننده میبیند به صلاحش نیست. و هیچی بدتر از این برای یک مجری نیست، چه به لحاظ حرفهای و چه جایگاه اجتماعی و چه تبعاتی که در جامعه برای او به همراه دارد.
* فکر میکنید چگونه میتوان برند برنامههای سیاسی را حفظ کرد که از مجریان مسلط و بدون محافظه کاری در این حوزه برخوردار باشد؟
در سالهای گذشته به اسم انقلابی گری و استفاده از کاربلدها از کسانی استفاده شد که باعث شدند وجاهت تلویزیون به عنوان مهمترین رسانه کشور از دست برود.
یکی از اتفاقاتی که در خروجی تلویزیون شاهد بودیم این بود که ویترین آن با حضور مجریان بیاثر پر شد. مجری که نه، چون مجری تلویزیون بودن، شرایطی به لحاظ فنی و ظاهری دارد که خیلی از آنها از حداقلها هم برخوردار نبودند. یا اینکه مجریان اثرگذار که بهعنوان ویترین تلویزیون شناخته میشوند را با زیرکی و تغییر ژانر برنامهها، به یک فرد بی اثر تبدیل کردند. علی رغم اینکه رشیدپور از نظر فکری و دیدگاهی شبیه من نیست اما او خبره و توانمند است و الان از آن مجری اثرگذار در برنامه صبحگاهی که مطالبه گری انجام میداد، ما صرفاً یک کاراکتر طناز میبینیم که مسابقه اجرا میکند و بهدنبال سرگرم کردن مردم است!
* شاید خودش علاقمند است مسابقه اجرا کند.
نه اینطور نیست؟ چه کسی دوست ندارد اثرگذار نباشد؟! آدمها وارد رسانه میشوند که تاثیری بگذارند. به نظرم جایگاه رشیدپور این نیست که مسابقه اجرا کند او باید گفتگو بگیرد و علی رغم اینکه شاید من رویکردهایش را نپسندم اما او مجری بسیاری حرفهای در گفتگوست. ما امروز با مجریانی طرفیم که دوره اجرا ندیدهاند و نحوه مواجهه با مهمان را درک نکردهاند که بخشی از این اتفاق به نحوه سیاستگذاری سازمان در این سالها برمیگردد. در این چند سال مدیری در راس رسانه ملی بود که سواد رسانهای نداشت و همین به رسانه لطمه زد. با این حال در دوره جدید با درایت و رسانه شناسی که دکتر پیمان جبلی رییس صداوسیما دارد و در رسانه شناسی او اطمینان دارم این آسیبها رفع خواهد شد./ مهر