کیانا تصدیقمقدم، خبرنگار: یزدانپرست در رابطه با دلیل انتخاب سوژهای با این موضوع گفت: «در یکی از سفرهایم از شهرستان دلیجان عبور میکردم و در ورودی شهر تندیسی از یک خلبان دیدم که زیر آن نوشته بود سرلشکر خلبان شهید اسدالله بربری، اهل روستای راونج و برایم جالب شد که چطور یک روستازاده به مقام استاد خلبانی جنگنده رسیده است و حالا تندیسش را در ورودی شهر نصب کردهاند. با کمی تحقیق متوجه شدم این خلبان پس از 22 سال مفقودالاثری، پیکرش به ایران بازگشته و وقتی سراغ خانواده و همسرش رفتم متوجه غم بزرگشان در این مدت شدم. به نظرم رسید باید این داستان را در فیلمی روایت کنم. روایتی که منجر به ساخت مستند پس از 22 سال شد.»
وی در ادامه در پاسخ به اینکه چرا از بین شهدای مفقودالاثر شهید خلبانی را انتخاب کردید، گفت: «هشت سال جنگیدن و دفاع کردن ابعاد مختلف و قصههای زیادی دارد. تا امروز مستندهای زیادی از عملیاتهای مهم نیروی هوایی در دوران دفاع مقدس ساخته شده، اما مستند کمتری به ابعاد شخصی زندگی خلبانها و همسران و فرزندانشان پرداخته است. شغل خلبانی برای همه جذابیت خاصی دارد، بسیاری از بچهها آرزو دارند در بزرگسالی خلبان شوند. من فکر کردم زندگی شخصی یک خلبان جنگنده که همسر و فرزندانش 22 سال در بلاتکلیفی بودند، میتواند بسیار اثرگذار باشد.»
پرهیز از کلیشهها در داستان زندگی شهدا
یزدانپرست درباره دشواریهای تولید مستند زندگی شهدا گفت: «مهمترین دشواری کارهای ارزشی فرار از کلیشه و شعار دادن است. متاسفانه تا برچسب شهید و شهادت بر مستندی زده شود، خیلی زود مورد قضاوت قرار میگیرد که دوباره قرار است راجعبه آدمهایی حرف زده شود که از آسمان آمدند و زمینی نیستند. من از این نگاه به شهید و شهادت، فراری هستم. نگاهی که متاسفانه سالها در رسانهها به این موضوع بوده و باعث کلیشهسازیهای فراوانی شده است، کلیشههایی که کمکم به تکرار افتاده و باعث دلزدگی میشود. چیزی که جامعه ما امروز بهشدت به آن نیاز دارد الگوسازی واقعی است. باید به جامعه امروز الگوهای دستیافتنی معرفی شود. اگر ما این کار را نکنیم قطعا رسانههای خارجی این کار را خواهند کرد. کمااینکه انگار موفقتر از ما هم عمل میکنند.»
کارگردانان دنبال حس ترحم مخاطب هستند
این مستندساز درباره حس ترحمی که در این فیلمها به مخاطب انتقال داده میشود، گفت: «مشکل مستندهای ارزشی از جایی شروع میشود که کارگردان دنبال حس ترحم مخاطب باشد. برانگیختن حس ترحم شاید در لحظه تماشا، بر مخاطب اثر بگذارد اما چون لحظهای و زودگذر است در کمترین زمان فراموش خواهد شد. آنچه در ذهن مخاطب میماند همزادپنداری حسی است نه احساسی. وقتی قهرمان قصه دستنیافتنی و غیرقابل باور باشد، مخاطب نمیتواند آن را درک کند و قطعا بر او موثر نخواهد بود. هرچه روایت واقعیتر و به دور از شعارزدگی باشد، پذیرش از سمت مخاطب بیشتر خواهد بود.»
اگر ما نسازیم، دیگران میسازند
یزدانپرست در رابطه با اهمیت روایت اینگونه مستندها گفت: «برای من بیشتر از اینکه موضوع مهم باشد، روایت و قصه اهمیت دارد؛ زیرا معتقدم قصه و چگونگی روایت آن قصه است که بر مخاطب اثر میگذارد نه موضوع آن. پس قطعا اگر روایتی جذاب و اثرگذار پیدا کنم که بتواند تاثیرگذار باشد حتما سراغش خواهم رفت. البته ناگفته نماند که در دوران جنگ هشتساله بهقدری قصه و روایت جذاب ناگفته به جا مانده که تا سالهای طولانی میشود راجعبه آنها فیلم ساخت. اگر ما نسازیم و روایت خود را از این دوران نگوییم بیشک دیگران خواهند ساخت و روایت دلخواه خود را به خورد مخاطب ما خواهند داد.»