بهمناسبت موضعگیری حکیمانه روز گذشته رهبر انقلاب درباره وقایع اوکراین و با هدف بررسی روند موضعگیریها و تصمیمگیریهای آیتالله خامنهای در مقاطع حساس تاریخی که درنهایت، تامین منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را دنبال میکرده است، با یعقوب توکلی، پژوهشگر تاریخ گفتوگو کردهایم. توکلی در ابتدا با اشاره به موارد مشابهی که در طول تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی با آن روبهرو شدهایم و درنهایت موضعگیری امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای سنجیدهترین مواضع در آن مقطع بوده است، گفت: «من دراینباره کتابی تحت عنوان «عقاب علیه شیر: بررسی پیامدهای حمله احتمالی آمریکا به ایران» تالیف کردهام که خیلی از این مواضع را در آنجا هم توضیح دادهام. منطقیترین کار در مواجهه با مسائل دنیا پرهیز از جنگ است. در آنجا هم شرح دادم که بهترین نظامیان دنیا جنگگریزترین آنها هستند. آنهایی که تمام تلاششان را میکنند تا کشورشان را درگیر محاربه و قتال نکنند. دراینباره باید گفت یکی از مسائلی که آیتالله خامنهای خیلی خوب بر آن تسلط دارند، «استراتژی نظامی» است. یکی از تفاوتهای خاص ایشان با سایر سیاستمداران و حتی روحانیون و علما، در این است که ایشان بر استراتژی نظامی در سطح کلان تسلط دارند.
برخی سیاستمداران کشور در بزنگاههای حساس، سیگنالهایی از دشمن دریافت کرده و منعکس میکنند که طرف مقابل باتوجه به فهمش از استراتژی نظامی میداند آن سیگنال چه باشد که درصورت ارسال به آن طیف از سیاستمداران ایرانی اثرگذاری لازم را داشته باشد. آنها این استراتژی را خوب میفهمند. در پاسخ به این پرسش که آمریکاییها درنهایت میخواهند با ما چهکار کنند باید گفت آنها بهدنبال این هستند که ما تبدیل به نیرویی شویم که در بزنگاهها، در جبههای که آنها باید در آن بجنگند و کشته دهند، قربانی دهیم. مثل حماقتی که محمدرضا پهلوی در برابر مساله ظفار عمان و جنگ ویتنام کرد. در نمونههای بعد از انقلاب باید گفت مثلا پروژه جنگ در افغانستان باتلاقی بود که آمریکاییها سالها با آن درگیر بودند و هدفشان این بود که ایران بهجای آنان درگیر این باتلاق جنگ شود.
البته در مساله جنگ عراق علیه کویت و تهاجم نظامی آمریکا به عراق، ما بعدها به این نتیجه رسیدیم که نباید وارد باتلاق جنگ شویم اما این آرزو را داشتیم که عراق برای آمریکا تبدیل به یک باتلاق استراتژیک شود که این اتفاق هم افتاد. عراق در آن سالها، به میدانی برای درگیری دو دشمن بهشدت جانی ایران علیه یکدیگر تبدیل شد. القاعده و بهدنبال آن، القاعده فی بلاد الرافدین که بعدتر به ظهور داعش منتهی شد. نکته قابل توجه در این میان آن است که آمریکا در تاسیس القاعده نقش اساسی داشت. آمریکا توانست با مطالعات گستردهای که تیم «برنارد لوئیس» و متفکران حوزه مطالعات اسلامشناسی شورای امنیت ملی آمریکا با کمک سایر پژوهشکدهها انجام دادند، بر جریان فکر اسلام سیاسی سنی سیطره پیدا کند و درنهایت این تسلط، توانست آنها را به سمت افراطگرایی ضدشیعی سوق دهد که نمونه آن را در افغانستان، عراق و سوریه شاهد هستیم. همزمان در جایی مثل مصر که لازم میدید برای حفظ منافعش مشت آهنین نشان دهد، آنها را بهنوعی تساهلگرایی حداکثری سوق داد که درنهایت باعث شد همان اسلامگرایان سنی دوباره طعمه نظام سیاسیای شوند که سالها با آن مبارزه کرده بودند. نتیجه آن هم بلایی بود که بر سر محمد مرسی و اخوانالمسلمین مصر آمد. این نظام مطالعاتی غرب در برخورد با جریانهای مختلف جهان اسلام باید با یک عقلانیت منسجمی که علم استراتژی نظامی کلان را بهخوبی فهم کرده است مورد توجه قرار گیرد. نمونه این عقلانیت منسجم را در رویکرد امام در جریان حمله رژیمصهیونیستی به جنوب لبنان شاهد هستیم. ایشان در آن مقطع فورا دستور دادند که نیروهای ما از لبنان به کشور بازگردند. این عقلانیت استراتژیک است، چون میداند همزمان نباید در دو جبهه جنگید. میداند ابتدا باید جبهه قریبش را مدیریت کرده و برای مدیریت جبهه بعیدش، نیروهایی از همان سرزمین آماده کند. لذا ایشان دستور دادند اگر شما میخواهید برای نجات لبنان و فلسطین کاری کنید باید نیروهایی از این سرزمینها تربیت کنید تا خودشان کار را جلو ببرند.»
عقلانیت استراتژیک امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای نبود، درگیر باتلاق جنگ میشدیم
توکلی با اشاره به موضعگیریها و تصمیمگیریهای تاریخی امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای در بزنگاههای حساس تاریخی گفت: «این موضعگیریها که پیشتر به آن اشاره شد، همه حکایت از حاکمیت یک عقلانیت استراتژیک بر آن مواضع دارند. عقلانیت استراتژیک نهفقط در این سطح که بفهمد دشمن در چه وضعی است. عقلانیت، در آن سطحی که میداند باید چگونه با مسالهای مثل حمله رژیمصهیونیستی به لبنان در چند بعد مواجهه داشته باشد. اینکه در اقدامی بهنگام، درست در جایی که باید، جلوی دشمن را بگیرد. نکته مهم آنکه داعش، محصول یک عملیات نبود. سالهای سال پیش از ظهور داعش در سخنرانیها اشاره کرده بودم که خطر اصلی در دسترس ما، نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی نیستند بلکه نیروهای نظامی تربیتشده توسط وهابیت هستند. در آن زمان ما را متهم به این کردند که داری خطر نظامی رژیمصهیونیستی را کم جلوه میدهی. اینطور پاسخ دادم که رژیمصهیونیستی درحال حاضر، نیروی وفادار ندارد اما عربستان سعوی با پول نفت در سراسر جهان اسلام مدرسه تاسیس کرده که این مدارس، درحال تربیت نیروی وفادار به آنها و طرز تفکر مطلوب آنهاست. لذا به این دلیل بود که گفتم شما در سالهای نزدیک، درگیر پروژه این انسانهای وفادار به اسلام سیاسی سنی خواهید شد که اتفاقا بخشی از باورهای او، از دل باورهای ابنتیمیه بیرون آمده است که با وهابیت پیوند پیدا میکند. همین مساله، موجب شده بود در دهه 70 از برخی بزرگان اسلام سیاسی سنی پرسشی را مطرح کنم و آن اینکه ربط فقهی آنان به ابنتیمیه و محمد بن عبدالوهاب چیست؟ که یکی از آن افراد به صراحت پاسخ داد: «خاطرتان را جمع کنم، هم عبدالوهاب و هم ابنتیمیه برای ما مقدسند.»
لازم است فضاهای آکادمیک بهروز و همگام با تحولات حرکت کنند
این پژوهشگر تاریخ با تشریح فضای تحت غلبه احساساتی که حاکم بر محافل سیاسی کشور است، میگوید درکنار مدیریت احساسات و هیجانات، باید منابع مطالعاتی فضاهای آکادمیک را نیز، بهروز و همگام با تحولات دنیا مورد بررسی و مطالعه قرار داد و ادامه میدهد: «نکته ناراحتکننده در این میان این است که ما در آن مقطع در دانشگاههایمان، گرفتار خوانش دو گروه از کتابهایی شده بودیم که بهلحاظ درک قضایا، شرایط کاملی نداشتند. برای هردو شخصیت احترام زیادی قائلم اما باید گفت آن دو کتاب عبارت بودند از «اندیشه سیاسی در اسلام معاصر» اثر استاد حمید عنایت و «اخوانالمسلمین» اثر استاد سیدهادی خسروشاهی. این کتابها بهاین دلیل که در دهه 60 نوشته شده بودند، تصوری از همگنی اسلام سیاسی سنی و شیعه داشتند که مباحث بعدی که در نتیجه این امکان رخ میداد در آن آشکار نشده بود. یعنی این اساتید، هنوز با این طیف ادبیات نسل بعد مثل مجموعهای که «رفعت سیداحمد» از فرماندهان عملیاتی اسلام سیاسی سنی تحت عنوان «الرافضون» و «الثائرون» منتشر کرد، آشنا نشده بودند. در ادامه به این دلیل که این طیف فکری، یعنی آن انگارههای اندیشه سیاسی اسلام معاصر و انگارههای کتاب اخوانالمسلمین در دانشگاهها تدریس میشد، بسیاری از سیاسیون و وزارتخارجهایهای ما نیز دائما در همان قالب تفکر و نتیجهگیری میکردند. البته بعدتر مرحوم آیتالله خسروشاهی اعلام کردند که دیدگاههایشان دراینباره تغییر کرده است و برداشتهایشان از اخوان، برداشتهایی معطوف به همان سالهاست و اسلام سیاسی سنی، طی سالها تغییر کرده است. ما هم در این سالها به دوستان میگفتیم که جریان اسلام سیاسی سنی، به تصرف وهابیت درآمده است. دلیل آن هم همگنی با سازمان سیا است که عربستان واسطه این فرآیند بود. یعنی این تحولات، بعد از وساطت عربستان سعودی و با برنامه سازمان سیا و جریان فکر «برنارد لوئیس» در شورای امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا رخ داد.»
در تصمیمگیریهای کلان باید شاهد حاکمیت عقلانیت استراتژیک باشیم
توکلی با تاکید بر حاکم بودن عقلانیت و فهم درست بر تصمیمگیریهای رهبر انقلاب در بزنگاههای حساس و سرنوشتساز تاریخی، میگوید این فهم درست باید بر تفکر سایر مسئولان تصمیمگیر نظام هم حاکم شود تا در آینده، در همه تصمیمگیریهای خرد و کلان در کشور، شاهد اتخاذ این راهبردهای عقلانی باشیم. وی اینگونه ادامه داد: «شخصیتهای استراتژیست ایرانی، خطر اسلام سیاسی تحتتاثیر وهابیت را بهخوبی فهمیدند و رهبر انقلاب نیز بهعنوان یک استراتژیست، درک دقیق و عمیقی از این ماجرا داشتند. دیده میشد در آن بازه برخی بیان میکردند که داعش ادامه خوارج است، درصورتیکه بهاعتقاد من داعش تداوم «اسلام اموی» است، نه تدوام اسلام خوارجی. این را به دوستان هم منتقل کردم. خوارج براساس پیشبینی امیرالمومنین(ع)، در همان دوره و دو، سه نسل بعد از آن، از بین رفتند، ایشان توصیه فرمودند که بعد از من با خوارج کاری نداشته باشید. این یک فکر است. طی دو، سه نسل از بین خواهد رفت و از بین هم رفت. اما این جریانی که منتهی به ظهور داعش شد، اسلام اموی بود. باید به تجربههای تاریخی دراینباره توجه کرد. عربستان سعودی افراد متعددی را در دنیای اسلام تربیت کرده بود. داعش اگر مثلا در طول دوران درگیریاش 250 هزار نیرو داشت، درصورت استقرار در منطقه، این 250 هزار نفر به دو، سه میلیون نفر افزایش پیدا میکرد. با این دو، سه میلیون داعشی که از عربستان سعودی آموزش دیده بودند چه کاری میشد کرد؟ چه اتفاقی میتوانست برای منطقه و ایران بیفتد؟ پس در اینجا، نکته قابل توجه این است که ما در مواجهه با دشمنی که میدانیم هدف قطعیاش جمهوری اسلامی ایران است، باید «درک درست استراتژیک» داشته باشیم. در اینجا، از آن تعبیر «عدو بعید» و «عدو قریب» که عبدالسلام فرج در کتاب «الجهاد، الفریضه الغائبه» خود آورده است فهم درستی ایجاد کرده باشیم.
بنابراین میتوان گفت درک درست این مساله در این سالها توسط سران نظام جمهوری اسلامی، حکایت از «حاکمیت عقلانیت استراتژیک» بر تصمیمگیریهای رهبری کشور است. اینکه بدانیم و بفهمیم در مواجهه با دشمنان، دوستان، دوست دوست و دشمن دشمنمان چه رویکردی داشته باشیم و در زمان خود چه عکسالعملی داشته باشیم که از سطح اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.»
فضای سیاسی فعلی کشور تحتتاثیر احساسات است
این پژوهشگر تاریخ و کارشناس مسائل سیاسی در پایان اشارهای به جو حاکم بر فضای سیاسی کشور کرد و گفت: «متاسفانه درحال حاضر فضای سیاسی کشور معطوف به احساسات و تحتتاثیر سفسطههای تاریخی و استراتژیک است. این سفسطهها را باید درک کرد. باید متوجه آن باشیم. برای تغییر این شرایط باید آنقدر عمق و مطالعه داشته باشیم تا گرفتار اشتباهات تاریخی و استراتژیک نشویم. درباره نمونه حمله آمریکا به عراق و درگیریهای اخیر افغانستان باید گفت اگر ما وارد آن دو کارزار میشدیم، اشتباه استراتژیک بزرگی بود و اشتباه استراتژیک بود اگر در بسیاری از مناقشاتی که در این سالها شاهد بودیم و ارتباطی با ما نداشت ورود میکردیم. در برخی جاها درست عمل کردیم اما ممکن است نتایجش را دیگران استفاده کرده باشند، اما حداقل این را میدانیم که در آن مقطع، مرتکب فاجعه تاریخی نشدیم.
ساختار نظام برآمده از انقلاب اسلامی، رو به بلوغ و رو به پیشرفت است. سایرین نیز آرامآرام خواهند فهمید بهجای اینکه سیگنالهای واردشده از سوی دشمن به بعضی جریانات را بهسرعت صرفا انعکاس دهند، با اتکا به عقلانیت استراتژیک، بیشتر فکر کنند و درنهایت، حول اندیشه رهبری، مرجعیت فکری مبتنیبر عقلانیت استراتژیک و عقلانیت ایمانی خود، به یک انسجام صحیح برسند.»