مناقشه اوکراین و واکنشهای همهجانبه طرف غربی علیه روسیه، همانطور که در نقاط مختلف جهان با نگاههای جانبدارانه از هریک از طرفین درگیر تحلیل میشود در ایران نیز به یک دوقطبی دامن زده است. برخی با استناد به پیشرویهای زیادهخواهانه ناتو اقدام تقابلی روسیه را مورد حمایت قرار میدهند. برخی نیز رویکرد جنگطلبانه طرفین را زیرسوال برده و از این دریچه به انتقاد پوتین و روسیه میپردازند. در چنین شرایطی تنها موضعی که بدون نگاه جانبدارانه به تحلیل فضا پرداخت، این بود که شرایط فعلی اوکراین ناشی از اعتماد به قدرت نظامی غرب است. روز گذشته اما رهبر انقلاب با اتخاذ مواضعی چندوجهی، بدون طرفداری از طرفین درگیر، به تحلیل دقیقی از شرایط فعلی مناقشه اوکراین پرداختند.
رهبر انقلاب بحران کنونی اوکراین را نتیجه سیاستهای آمریکا خواندند و تاکید کردند: «امروز اوکراین قربانی سیاست بحرانسازی آمریکاست، زیرا آمریکا بود که با دخالت در مسائل داخلی اوکراین، راه انداختن اجتماعات و ایجاد کودتای مخملی و رنگی، حضور سناتورهای آمریکایی در اجتماعات معارضان و جابهجا کردن دولتها، این کشور را به این نقطه کشاند.»
رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه ما در اوکراین طرفدار توقف و خاتمه جنگ هستیم، گفتند: «اما علاج بحران در صورتی ممکن است که ریشههای آن شناخته شود. ریشه بحران در اوکراین، سیاستهای آمریکا و غرب است که باید آن را شناخت و براساس آن قضاوت و اقدام کرد.»
نگاه عقلانی رهبر انقلاب به مناقشات بینالمللی پیش از این نیز در موارد بسیاری با در نظر گرفتن منافع ملی فصلالخطاب بحثهای جانبدارانه قرار گرفته است. در ادامه با بازخوانی برخی تجربیات تاریخی از مواضع ایشان بهمرور پروندههایی خواهیم پرداخت که مواجهه غیرمنطقی با هریک از آنها میتوانست با انداختن ایران به تله انفعال یا رادیکالیسم بحرانهای بزرگی را بیافریند.
جنگ خلیج فارس
دوسال بعد از پایان جنگ ایران و عراق، صدام حسین بار دیگر به کشوری در غرب آسیا یعنی کویت حمله کرد. این کار ابعاد و علل گوناگونی دارد، مهمترینش این بود که وی تصور میکرد با حمله به ایران امنیت کشورهای عرب حوزه خلیجفارس را تامین کرده و در عوض کشورهای عرب در خلیجفارس باید در اقدامی متقابل ضمن بخشش بدهیهای عراق با کاهش تولید نفت فضا را برای افزایش قیمت آن مهیا کنند تا با پول بهدستآمده دست او برای بازسازی ویرانههای حاصل از جنگ بازتر باشد. اما کویت هیچکدام از شروط صدام را نپذیرفت و همین امر باعث شد صدام با عملیاتی نظامی، خاک کویت، همسایه جنوبی را به خاک خود ضمیمه کند.
اما اینبار صدام برخلاف یک دهه قبل، نهتنها از حمایتهای کشورهای عرب برخوردار نبود، بلکه از حمایت کشورهای غرب و آمریکا هم بیبهره بود. بهواسطه اشغال کویت توسط ارتش عراق، صدام مالک بیش از 20 درصد نفت خام جهان شده بود و این منافع غرب را بهخطر میانداخت، همین مساله باعث شد کاخ سفید با ائتلافی از کشورهای عربستانسعودی، کانادا، فرانسه، بریتانیا، مصر، قطر، سوریه و کویت به منطقه لشکرکشی کند و برای بیرون کردن ارتش عراق از کویت، جنگی همهجانبه و گسترده را رقم بزند که به جنگ خلیجفارس معروف شد. جنگ خلیجفارس واکنشهای بسیار و البته متفاوتی را در ایران بهدنبال داشت؛ دسته اول واکنشها شامل برخی مسئولان و نمایندگان مجلس سوم میشد که مدعی بودند گذشتههاگذشته و اکنون باید از صدام دفاع کنیم و به فکر مصالح اسلام باشیم، دسته دوم -که اندک بودند- معتقد بودند باید از کویت حمایت شود تا جلوی پیشروی صدام در خاک دیگر کشورهای منطقه گرفته شود و دسته سوم اعتقاد داشتند جنگ عراق و آمریکا، جنگ باطل علیه باطل است و باید درعین بیطرفی، «حمله صدام به کویت» و «حمله آمریکا و متحدانش به مردم مظلوم عراق» محکوم شود. در بین همه این واکنشها، دسته سوم با نگاهی سطحی به جنگ عراق و آمریکا گمان میکردند آمریکا بعد از حمله به عراق، به جمهوری اسلامی ایران نیز حمله خواهد کرد و ژاندارمی منطقه را برعهده خواهد گرفت. در همین راستا علیاکبر محتشمیپور، نماینده اصلاحطلبان در مجلس چنین استدلال کرد: «آیا آمریکا خطری برای جهان اسلام نیست؟ جمهوری اسلامی و ملت مسلمان ایران با توجه به اصول و آرمانهایش از هر کشور دیگر اولی و احق است که در جهاد مقدس علیه آمریکا شرکت کند و خلیجفارس گورستان آمریکاییهای متجاوز شود.» حمایت اصلاحطلبان از صدام به اینجا ختم نشد و اکثر نمایندگان مجلس سوم شورای اسلامی -که از اصلاحطلبهای رادیکال آن زمان بودند- تظاهراتی برای دفاع نظامی ایران از صدام ترتیب دادند. این حمایتها که برآمده از فضای هیجانی و بدون پشتوانهای منطقی بود، نهایتا در جلسه 29 دی 1369 با حضور رهبر انقلاب خاتمه یافت و بیانیهای مبنیبر بیطرفی ایران در جنگ صادر شد. رهبر انقلاب که جوانب مختلف این موضوع را سنجیده بودند، چهار روز پس از اعلام این بیانیه در دیداری که با مجمع نمایندگان طلاب و فضلای حوزه علمیه قم داشتند، به تبیین موضع رسمی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات منطقه پرداختند. در آن جلسه، ایشان از حملات ارتش آمریکا نسبت به مردم بیدفاع عراق انتقاد شدیدی کردند، در عین حال نیز به انتقاد از سخنان افرادی که ساز مخالف با موضع بیطرفی ایران را کوک کردهبودند، پرداختند و شرح دادند: «بعضی سعی میکنند کلمه بیطرفی را بهمعنای غلطی معنا کنند. ما از اول انقلاب، در جنگ بین شرق و غرب، بیطرف نبودهایم. ما از اول انقلاب تا حالا، علیه شرق و غرب جنگیدهایم. مگر اینطور نیست؟ شرق و غرب هم علیه ما متحد شدهاند و جنگیدهاند. آن روزی که شرق و غرب هنوز با هم آشتی نکرده بودند و در دنیا شرق و غربی وجود داشت، شعار انقلاب ما «نه شرقی و نه غربی» بود؛ یعنی نفی هر دو و مخالفت با هر دو. این معنایش بیطرفی نیست. ما هرگز به نفع چپ، با راست دشمنی پیدا نمیکردیم.»
توطئه میکونوس چگونه شکست خورد؟
لغو قراردادهای تجاری، تحریم بانکهای بزرگ روسی، بستن آسمان روی پروازهای روسیه، توقیف املاک روستباران در کشورهای اروپایی و حذف روسیه از رقابتهای بینالمللی فوتبال مصادیقی از تلاش همهجانبه اروپا علیه روسیه است. سناریویی که امروز بازیگران اروپایی در مقابل روسیه در پیش گرفتهاند پیش از این یکبار در ماجرای میکونوس علیه ایران در پیش گرفته شده بود که نهایتا با موضعگیری مقتدرانه و غیرانفعالی رهبر انقلاب به شکست انجامید.
در ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ مهاجمان مسلح با حمله به رستوران میکونوس واقع در منطقه ویلمرسدورف برلین جلسه اعضای حزب منحله دموکرات کردستان را برهم زدند و دبیرکل این حزب را ترور کردند. دادستان کل آلمان در ۶ خرداد ۱۳۷۲ بدون دقتهای حقوقی لازم علیه ایران اقامه دعوا کرد. دادگاه رسیدگی به پرونده رستوران میکونوس چهارسال بهطول انجامید و نهایتا بدون ارائه هیچمدرکی و صرفا با استناد به شهادت افرادی چون ابوالحسن بنیصدر و منوچهر گنجی دولت ایران متهم به مشارکت در ماجرای میکونوس شد.
بهدنبال جوسازیها در دادگاه میکونوس علیه ایران و بهمنظور تحتفشار قرار دادن جمهوری اسلامی، در بهار سال 1376، 13 کشور اروپایی سفرای خود را از ایران خارج کردند.
در وهله اول پیتر هارتمن، قائممقام وزیر امور خارجه آلمان تصمیمات دولت متبوع خود را به شرح زیر اعلام کرد: 1- فراخواندن سفیر آلمان از ایران، 2- تعلیق سیاست گفتوگوی انتقادی با ایران، 3- اخراج عوامل دولت ایران از خاک آلمان و 4- توقف تبادل دیدارها در سطح وزیر.
بهدنبال اعلام مواضع آلمان، اتحادیه اروپا هم موضع خود را اعلام کرد که همان تصمیمات دولت آلمان بود و سفرای اتحادیه اروپا نیز متقابلا از ایران فراخوانده شدند.
این حرکت در اصل بهمنظور منزوی کردن ایران و با این دورنما که جمهوری اسلامی دچار چالش خواهد شد، صورت گرفت اما با روشنگریهای قاطعانه رهبر انقلاب، این توطئههای غرب و در رأس آن آمریکا با شکست مواجه شد.
در 27 فروردین 1376، رهبر انقلاب در دیدار جمعى از فرماندهان و پرسنل ارتش به اقدامات مغرضانه کشورهای غربی واکنش نشان دادند و فرمودند: «به نظر من، ملت ایران در این روزها، یکی از شیرینترین و زیباترین درسهای خود را گرفت. در همین دادگاهی که در آلمان برای قضایای قهوهخانهای تشکیل شد، آمدند مسائل را سرهم بندی کردند و به خیال خودشان خیمهشببازیای پرداختند! این، برای ملت ایران عرصه خیلی خوبی شد و درس خیلی مهمی بود که بفهمند استکبار یعنی چه و دولتهای مستقل و بهاصطلاح بزرگ عالَم، در دنیا چه کارهاند. این خیلی مهم است... .»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در یک واکنش صریح دیگر در 10 اردیبهشتماه همان سال، حجت را برای غربیان تمام کردند. ایشان در دیدار جمع کثیرى از کارگران و معلمان فرمودند: «به خیال خودشان، دولت ایران را میترسانند و میگویند ما گفتوگوهای انتقادی را قطع میکنیم. به درک که قطع میکنید! اگر انتقادی هست، ما از شما انتقاد داریم... .»
آیتالله خامنهای در واکنش به خروج سفرای اروپایی از ایران بعد از رای دادگاه میکونوس نیز فرمودند: «در مرحله اول، سفیر آلمان را فعلا تا مدتی نباید راه بدهند که به ایران بیاید. بقیه هم که میخواهند بهعنوان یک حرکت بهاصطلاح آشتیجویانه برگردند، مانعی ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمیگردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتی ندارد... .» ایشان تاکید کردند: «... کسانی که میخواهند با ایران ارتباط داشته باشند، باید بدانند که اگر ارتباط، ارتباط استکباری شد، ملت ایران پس خواهد زد.»
در 23 آبان 1376 سفیران کشورهای اتحادیه اروپا -که درپی بحران میکونوس از ایران خارج شده بودند- به تهران بازگشتند. رسانههای غربی نیز بازگشت سفرای اروپایی را «بزرگترین شکست غرب» دانستند. رادیو دولتی لندن طی گزارشی، بازگشت سفیران اروپایی به تهران را پیروزی ایران تلقی کرد. رادیوی رژیم صهیونیستی هم اعتراف کرد که بازگشت سفیر آلمان بعد از بقیه سفرا، نشانه به کرسی نشستن خواستههای جمهوری اسلامی است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در 16 مرداد 1390 با یادآوری شکست حقارتبار غرب در ماجرای میکونوس آن را «سیلی سخت» ملت ایران به اروپاییان تعبیر کردند: «سر قضیه قهوهخانه میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولان درجه یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپایی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوانی کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلیای خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند... .»
انتقام عقلانی
یکی از مصادیقی که میتوان از آن بهعنوان رویکرد عقلانی رهبر انقلاب در مواجهه با دوقطبی انفعال یا رادیکالیسم یاد کرد واکنشهای ایشان بعد از خروج آمریکا از برجام و نیز تنشهای اواخر سال 98 است.
مرداد 97 رهبر انقلاب با اشاره به حرفهای بیادبانه مقامات رژیم آمریکا درباره تحریم، جنگ و مذاکره گفتند: «تاکید میکنیم جنگ نخواهد شد و مذاکره نخواهیم کرد.» این موضعگیری صریح رهبر انقلاب مبنیبر مخالفت با مذاکره تحتتاثیر ترس از جنگ احتمالی آنهم بعد از خروج آمریکا از برجام مانع از قرار گرفتن ایران در موقعیت انفعال شد. اوج واکنش طرف غربی به پیشبینی منطقی رهبر انقلاب اعزام ناو هواپیمابر لینکلن و فضاسازی برای شروع جنگ بود. اعزام ناو هواپیمابر به ایران با فضاسازی برخی رسانههای داخلی و خارجی پوشش داده شد، بهطوریکه یکی از نشریات نزدیک به دولت روحانی تصویر چندین ناو و هواپیمابر را روی جلد خود کار و تیتر دوراهی جنگ و صلح را برای آن انتخاب کرده بود. فضاسازیهای رسانهای درحالی بود که پیش از این نیز بارها ناوهای آمریکایی در خلیجفارس حضور یافته بودند. نوع مواجهه رهبر انقلاب با حادثه ترور شهید سلیمانی روی دیگر مواجهه منطقی ایشان در برخورد با حوادث بود؛ مواجههای که ضمن نیفتادن در تله افراطگرایی قدرت بازدارندگی ایران را افزایش داد.
بعد از ترور شهید سلیمانی و درحالیکه گرفتن انتقام این شهید به مطالبه اول ملت ایران تشکیلشده بود، رهبر انقلاب ضمن اینکه درک از معنی انتقام را به خروج آمریکا از منطقه ارتقا داد- که هدف اصلی ماموریتهای شهید سلیمانی بود- با در دست گرفتن فرماندهی حمله موشکی به پایگاه عینالاسد، بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه بهطرف غربی نشان داد که ایران از موضع انفعال با ماجراجوییهای نظامی برخورد نکرده است و دست پر برای تقابل دارد. این حمله ضمن ایجاد بازدارندگی نظامی تاثیرات مهم دیگری داشت که رهبر انقلاب در خطبه نمازجمعه 27 دی 98 با یومالله نامیدن روز این حمله آنها را مورد اشاره قرار داد.
رهبر انقلاب اعتراف آمریکا به ترور را رسوایی این کشور خواندند و واکنش قدرتمندانه سپاه در حمله به عینالاسد را ضربه به حیثیت و ابهت آمریکا نامیدند.
قرهباغ
یکی از چیزهایی که باعث میشود مواضع رهبر انقلاب در مواجهه با مناقشات بینالمللی موثر واقعشده و فصلالخطاب قرار گیرد، موضعگیری بهدور از جانبداری و مبتنیبر اصول است.
در زمان مناقشه قرهباغ برخی جریانات داخلی با اتکا به پیوندهای مذهبی بین ایران و آذربایجان رویکرد پشتیبانی از آذربایجان را مورد حمایت قرار میدادند و برخی نیز با توجه به ارتباط دولت آذربایجان با رژیمصهیونیستی حمایت از ارمنستان را در دستور کار قرار میدادند و ورود به میدان جنگ را توصیه میکردند.
رهبر انقلاب اما در آبان 99 طی سخنرانی زنده و تلویزیونی که به مناسبت میلاد پیامبر اسلام(ص) داشتند بدون جانبداری از طرف خاصی اصول اساسی مورد مطالبه ایران را مطرح کردند.
رهبر انقلاب در این سخنان با تاکید بر اینکه این موضوع حادثهای تلخ و تهدیدکننده برای امنیت منطقه است، فرمودند: «این درگیری نظامی باید هرچه زودتر تمام شود، البته همه سرزمینهای جمهوری آذربایجان که بهوسیله ارمنستان تصرفشده باید آزاد شود و به آذربایجان برگردد.» همچنین ایشان لزوم حفظ امنیت ارامنه در این سرزمینها و رعایت مرزهای بینالمللی از جانب دوطرف را مورد تاکید قرار دادند و افزودند: «تروریستهایی که براساس گزارشهای قابلاطمینان وارد منطقه شدهاند نباید بههیچوجه نزدیک مرز ایران شوند و اگر آنها نزدیک مرز شوند، قطعا برخورد قاطع خواهد شد.» در همین زمینه اعزام ستونهای نظامی ایران به مرزهای شمال غربی قاطعیت ایران را در مواجهه با اصول خود نشان داد که مهمترین آن جلوگیری از نفوذ تروریستها به مرزهای شمالی بود.
موضع ایران درباره طالبان
جنگ داخلی بین گروههای مختلف افغانستانی برای دستیابی به قدرت در قرن بیستم، یکی از عوامل اصلی ایجاد طالبان در دهه 90 میلادی بود. این جنگ سالیان سال ادامه داشت و خسارتهای مالی و جانی زیادی را به این کشور وارد کرد. به همین علت بخشهای زیادی از مردم افغان، طالبان را بهعنوان جنبش نجاتبخش خود میدانستند و فکر میکردند این جریان، افغانستان را از مصیبتهای جنگ نجات میدهد و امنیت را در آن ایجاد خواهد کرد. در آن زمان نیز منافع آمریکا هم کاملا با منافع طالبان تطابق داشت، به همین علت بود که در ابتدا از به وجود آمدن طالبان جلوگیری نکرد و بعدها نیز به حمایت گسترده از این جنبش و سرپوش گذاشتن به برخی از جنایات آن پرداخت. آمریکا با همان انگیزهای که سازمان القاعده را تاسیس و حمایت کرد، به همان علت طالبان را زیر چتر حمایت خود قرار داد تا بتواند از آن بهعنوان اهرم فشاری برای اجرای سیاستهای خود در ژئوپلیتیک خاص منطقه استفاده کند. اما تغییراتی که در ژئوپلیتیک منطقه از سوی کشورها درحال انجام بود، هزینه هنگفتی بر دوش آمریکا برای حضورش در افغانستان میگذاشت. به همین جهت در سال 2020 ورق برگشت و آمریکا برای خروج نظامیان خود از افغانستان با طالبان توافق کرد تا اجازه خروج از این کشور به آنها داده شود. به عبارتی به فاصله کمی پس از تصرف کامل افغانستان به دست طالبان، آمریکا نیروهای نظامی خود را از افغانستان خارج کرد اما پیش از خروج آمریکا از افغانستان، روی کار آمدن طالبان واکنشهای متعددی در سرتاسر جهان به همراه داشت. عدهای ناامن کردن افغانستان و کشورهای منطقه توسط طالبان را محکوم میکردند و عدهای دیگر طالبان را به خاطر خروج آمریکا از افغانستان ستایش میکردند. در ایران همچنین واکنشهایی از اقشار مختلف مردم و حتی مسئولان دیده میشد بهطوریکه عدهای حتی معتقد بودند ایران باید برای دفاع از مردم افغانستان مانند سوریه، نیروی نظامی به این کشور اعزام کند. این درخواست درحالی از سوی برخی چهرههای سیاسی و اجتماعی مطرح میشد که پیش از آن از سوی مردم افغانستان و نیروهای فعال علیه طالبان هیچگونه درخواستی از ایران برای حمایت از آنها دربرابر طالبان نشده بود.
در چنین شرایطی که طالبان تبدیل به قدرت اول افغانستان شده بود، تقابل نظامی و سیاسی ایران علیه این گروه بدون خواست مردم و رهبران سیاسی افغانستان نهتنها به لحاظ عرف بینالملل مشروع نبود بلکه باعث وارد آمدن خسارات هنگفت نیز به ایران میشد و بخشی از نیروهای نظامی کشور را نیز وارد جنگی بیهوده با پایانی نامعلوم میکرد. تاکید بر خواست مردم افغانستان و حمایت از اراده سیاسی آنها برای مدیریت آینده افغانستان منطقیترین واکنشی بود که میشد از سوی دولتمردان ایرانی گرفته شود. در همین راستا رهبر معظم انقلاب چند هفته پس از به قدرت رسیدن طالبان بار دیگر در بیاناتی سنجیده خطمشی جمهوری اسلامی در مواجهه با بحران افغانستان را اینگونه اعلام کردند: «ما طرفدار ملت افغانستان هستیم، دولتها میآیند و میروند. آنکه باقی میماند، ملت افغانستان هستند و نوع رابطه ما با دولتها بستگی دارد به نوع رابطه آنها با ما.»
علاوهبر این موضع وزارت خارجه نیز با تصمیمی هوشمندانه اعلام کرد آنچه ما در ایران در ارتباط با موضوع افغانستان موضعگیری میکنیم براساس واقعیتهاست، نه براساس برخی زدوبندهایی که برخی پشت درهای بسته انجام میدهند. بهطوری که وزارت خارجه ایران با بیطرفیای هوشمندانه، تنها مسیری که افغانستان را به صلح و ثبات میرساند، دولتی فراگیر با رعایت حقوق تمامی مردم افغانستان و با درنظر گرفتن ترکیب قومیتی آن و خواسته مردم افغانستان دانست.
در این رابطه مطالب زیر را بخوانید: