میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بینالملل: بحران اوکراین به مراحل حساس خود نزدیک میشود و در این میان، فهم و درک این موضوع که هریک از بازیگران این رویداد و احتمالا تراژدی بزرگ جهانی بهدنبال دستیابی به چه برنامهها و اهدافی هستند، بیش از گذشته اهمیت پیدا میکند. در این راستا روزنامه انگلیسی «گاردین» در روزهای اخیر تحلیلی به قلم «سایمون تیسدال»، یادداشتنویس و تحلیلگر برجسته و سردبیر بخش آمریکایی این روزنامه منتشر کرده است که مانند اکثر تحلیلهای غربمحور رگههایی از روسستیزی را بهوضوح میتوان در آن مشاهده کرد؛ بااینحال به نکات قابلتاملی درمورد اهداف و برنامههای هریک از بازیگران و چگونگی مواجهه آنها با این رویداد بینالمللی اشاره شده است. البته شاید دیگر ویژگی برجسته تحلیل گاردین این باشد که در آن توأمان با شرایط و موقعیت بینالمللی کشورها، به منافع شخصی و داخلی صحنهگردانان بحران نیز توجهی خاص شده است.
پوتین در اوکراین دنبال چیست؟
این نخستین و مهمترین سوالی است که از سوی تیسدال مطرح میشود. او با همان ذهنیت ضدروسی اکثر تحلیلگران غربی، میکوشد پاسخی چندبعدی به این سوال بدهد. بنابراین نخستین دلیل را به بحثهای شخصی و روحی و روانی رئیسجمهور روسیه مرتبط میکند؛ در جایی که او را یک افسر ردهپایین «ک.گ.ب» و راننده تاکسی پارهوقت میبیند که نیاز غریزی این مرد کوچک، او را بهسوی آن کشانده که برای اثبات خود و کشورش روسیه در برابر فاتحان جنگ سرد و همچنین برای خودنمایی در میان نخبگان شوروی سابق که از صفوف آنها جدا مانده است، دست به چنین اقداماتی بزند.
در بعد دیگر ماجرا که از نظر تیسدال نسبت به مورد اول پیچیدگی کمتری دارد؛ هدف پوتین بازگشت به دوران شکوه و جلال شوروی پیشین است: «پوتین اوکراین را بهعنوان بخش جداییناپذیر از روسیه تاریخی و اوکراینیها و روسها را مردمی متحد میبیند. او ادعا میکند که اوکراین یک کشور واقعی نیست و جذب مجدد به سرزمین پدری طبیعی و منطقی است.»
تحلیلگر گاردین معتقد است که از منظر پوتین فروپاشی شوروی صرفا یک تراژدی ژئوپلیتیکی بود و بنابراین غلبه بر اوکراین بخشی از یک طرح بزرگتر برای بازسازی حدود نفوذ روسیه است که در ابعاد وسیعتر شامل اروپای شرقی و آسیای مرکزی نیز میشود.
اما اقدامات پوتین یک جنبه دیگر هم دارد که تیسدال آن را جنبه رایج ماجرا تعبیر میکند؛ ترس واقعی از تهدید امنیتی روسیه و این اعتقاد-از نظر او مناقشهبرانگیز- که ناتو تعهد خود نسبت به عدم گسترش تا مرزهای روسیه را زیر پا گذاشته و اکنون نیز این نگرانی وجود دارد که در همین چهارچوب عضویت اوکراین را هم بپذیرد.
در این شرایط تحلیلگر گاردین این سوال اساسی و مهم را مطرح میکند که آیا پوتین پیروز خواهد شد؟ پاسخ او این است که رئیسجمهور روسیه موفق شد غرب را وادار کند نگرانیهایش را مدنظر قرار دهد. وی اوکراین را مرعوب کرده و به اروپای آشفته، وابستگی گازیاش به روسیه را متذکر شده است. بااینحال اقدامات او درظاهر پیامدهای منفی نیز برای روسیه داشته است؛ چراکه باعث احیای ناتو شده، مفروضات امنیتی غرب را برای همیشه تغییر داده و اروپا و آمریکا را علیه خود متحد کرده است. از سوی دیگر اعتبار بینالمللی روسیه نیز بهعنوان یک کشور سرکش از قوانین بینالمللی و غیرمتعهد به قولهایش، دچار خدشه شده است.
بایدن و نیاز به انجام واکنش سریع
سایمون تیسدال معتقد است که واکنش بایدن به بحران اوکراین بسیار سریع انجام گرفته و او خیلی زود مواضع خود را در رابطه با بلوکبندیهای سیاسی در اوکراین مشخص کرد. درواقع این حرکتی بود که بایدن به آن نیاز داشت. خروج پرهرجومرج از افغانستان در سال گذشته و آسیبهای ناشی از آن به اعتبار ناتو، پشت در خانه او ایستاده بود. از آنجا که کرونا و مصیبتهای اقتصادی پیش از این به محبوبیت داخلی وی آسیب زده بود، وی نمیتوانست بار دیگر یک فاجعه سیاسی خارجی را تحمل کند.
اما رویکرد بایدن به بحران تحتتاثیر دو عامل استراتژیک دیگر هم قرار داشت. یکی از آنها هدف او در راهاندازی مجدد «اتحاد فراآتلانتیکی» بود که توسط سلفش دونالد ترامپ تضعیف شده بود. دیگر عامل موثر، تمایل او به آشکار ساختن این مهم به چینیها (بهعنوان متحد روسیه) است که ایالاتمتحده بهشدت دوستان خود را چه در اوکراین باشند یا در تایوان، مورد حمایت قرار خواهد داد. بدینترتیب بایدن نیروهای آمریکایی را برای تحکیم جناح شرقی فرستاده، نسبت به حمایت غیرنظامی آمریکا اطمینان داده و ستونفقرات اروپا را از طریق هجمه شدید دیپلماتیک تقویت کرده است. در کنار اینها و در یک اقدام غیرمعمول با افشای اطلاعات دقیق (البته عمدتا غیرمستند)در رابطه با نیات روسیه تلاش آشکاری را برای جلوگیری از اقدامات بعدی پوتین به عمل آورده است.
درنهایت تحلیلگر گاردین بر این نظر است که تاکتیکهای بایدن شاید تاکنون موفق عمل کرده باشد؛ اما دو هشدار بزرگ نیز در این مسیر وجود دارد. اول اینکه ممکن است تلاشهای واشنگتن برای یافتن راهحل دیپلماتیک با مشکل مواجه شود، آن هم در شرایطی که اتخاذ مواضع انعطافناپذیر از سوی این کشور احتمال به خطر انداختن تلاشهای اروپایی برای حل بحران را هم به همراه خواهد داشت. به وجود آمدن چنین خلئی بدونشک خطرناک خواهد بود. ملاحظه و هشدار دیگر در این نکته است که بایدن از همان ابتدا بهطور بحثبرانگیزی متعهد شد که نیروهای ایالاتمتحده برای دفاع از اوکراین مداخله نخواهند کرد؛ و این با وجود رویکردهای پیشین ایالاتمتحده درمورد مداخله در کشورهای غیرعضو ناتو همچون عراق، افغانستان، سوریه و جاهای دیگر است.
میدانداری مکرون و شولتز
در شرایطی که تیسدال، پوتین و بایدن را دو سر طیف این بحران درنظر میگیرد، دو نفر دیگر یعنی مکرون، رئیسجمهور فرانسه و شولتز، نخستوزیر آلمان را میدانداران این بحران تلقی میکند. براساس این، مکرون که خود را در خط مقدم جبهه دیپلماسی با روسیه قرار داده است، تلاش میکند همزمان با چانهزنی آمریکاییها و روسها بر سر ترتیبات امنیتی جدید در اروپا، مسیرهای احتمالی مصالحه را ترسیم کند. در این راستا هنوز ممکن است زمینههایی برای معامله وجود داشته باشد؛ زمینههایی که از درون ایدههایی چون به رسمیتشناختن نگرانیهای روسیه درمورد گسترش ناتو و استراتژی روبهجلوی آن در اروپای شرقی و همچنین چانهزنی و معامله بر سر قابلیتهای موشکی فعلی و آینده ایالاتمتحده در لهستان و رومانی، سر برمیآورند. در کنار اینها مکرون احتمال اتخاذ وضعیت بیطرفی اوکراین را نیز مطرح میکند.
با اینهمه، تحلیلگر گاردین معتقد است که مذاکرات مکرون در مسکو تا حدی بقیه را شگفتزده کرد. در شرایطی که مکرون پذیرفته است که درصورت تهاجم روسیه علنا از طرح سازماندهیشده آمریکا برای اعمال تحریمهای شدید علیه روسیه حمایت کند و از سوی دیگر اصرار دارد که در همه امور با واشنگتن مشورتی نزدیک دارد؛ انگلیسیها وی را به مماشات با روسیه در جریان سفر به مسکو و تضعیف جبهه متحد غرب متهم کردهاند.
اما رویکرد اولاف شولتز، نخستوزیر تازهانتخابشده آلمان از ذهنیتی دوگانه تاثیر میپذیرد. از یکطرف او میخواهد خط لوله گاز نورد استریم را نجات دهد و از سوی دیگر وی تحتفشار بایدن است تا در حمایت از تحریمهای ضدکرملین آن را کنار بگذارد.
جانسون؛ از عملیات نجات سگ بزرگ تا پادویی بایدن
نویسنده گاردین بخش پایانی تحلیل خود را به مواضع جانسون و انگلیسیها در رابطه با بحران اوکراین اختصاص داده و آنها را از حملات و سرزنشهای خود بینصیب نگذاشته است. در این راستا وی به این نکته اشاره میکند که تا پیش از ژانویه بحران اوکراین چندان موردتوجه مقامات انگلیسی نبود، اما اینکه بهیکباره شرایط تغییر کرده و ساکنان ساختمان شماره10 متوجه بحران اوکراین شدند؛ نمیتواند دلیلی جز تلاش بر انجام عملیاتی داشته باشد که به «نجات سگ بزرگ» (نجات جانسون از رسواییهای اخیر داخلی) شهرت یافته است. از آن هنگام جانسون مدعی شده که بریتانیا تلاشهای غرب برای بازدارندگی روسیه را رهبری خواهد کرد. اعزام نیروهای بیشتر به استونی، ارسال موشک برای اوکراین و اعلام آمادهباش به کشتیهای نیروهای دریایی سلطنتی، بخشی از این تحرکات بوده است. اما تاکید بر این بازدارندگیهای فیزیکی اثری جز تضعیف دیپلماسی نداشته و تقریبا هیچ کمکی به تلاشهای صلحآمیز اخیر نکرده است؛ چنانکه ملاقات وزرای خارجه بریتانیا و روسیه در مسکو به بنبست سردی منتهی شد. جانسون بیدلیل ابتکار مکرون را تضعیف کرده است.
اما از نظر تیسدال وجه دیگر ماجرا را هم نباید فراموش کرد؛ بحران اوکراین بهطور بیرحمانهای کاهش نفوذ بینالمللی بریتانیا در خارج را به رخ میکشد. بریتانیا که به انتخاب خود از اتحادیه اروپایی جدا شده بود، اکنون در روسیه چیزی بیش از یک تشویقکننده و پادوی آمریکا درنظر گرفته نمیشود. هنگامی که جانسون هفته گذشته در یک تماس تلفنی از بایدن درمورد اینکه چه کاری میتواند انجام دهد، پرسید، رئیسجمهور ایالاتمتحده فقط به او گفت که رفیق ما بدون تو به جایی نمیرسیم.