کد خبر: 69646

کمپین پروپاگاندای «نفتالی بنت» نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی در بحرین

صلح میان فرزندان ابراهیم یا بریدن سر پسران اسحاق

فرار آمریکا از افغانستان به متحدان این کشور نشان داد واشنگتن با تمام قدرتش چگونه امکان حمایت از دولت اشرف غنی به‌عنوان متحد خود را نداشت و ساختارسازی‌های غرب در افغانستان در یک شب فروریخت.

سیدمهدی طالبی، خبرنگار گروه بین‌الملل: روابط میان رژیم‌صهیونیستی و کشورهای عربی به‌ویژه شیوخ حاشیه جنوبی خلیج‌فارس هر روز درحال توسعه بیشتر است. شامگاه دوشنبه هفته جاری(25 بهمن) نفتالی بنت، نخست‌وزیر رژیم‌صهیونیستی وارد بحرین شد تا نخستین صهیونیستی باشد که در این جایگاه وارد منامه پایتخت این کشور می‌شود.  این سفر در راستای تقویت پیمان ابراهیم صورت می‌گیرد که به ابتکار دولت آمریکا از سال 2020 شکل اجرایی به خود گرفته است. در 15 سپتامبر 2020، عبدالله بن زاید آل نهیان، وزیر خارجه امارات و عبداللطیف بن راشد الزایانی، وزیر امور خارجه بحرین در کنار بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر سابق رژیم‌صیهونیستی این توافقنامه را به امضا رساندند. برمبنای توافق ابراهیم کشورهای عضو باید روابط خود را با یکدیگر عادی‌سازی کنند.  امارات و بحرین گرچه هیچ‌گاه با رژیم‌صهیونیستی وارد جنگ نشده‌اند اما دهه‌ها به‌عنوان عضوی از جهان عرب، روابطی با تل‌آویو نداشته و حتی دست به تحریم و محکومیت آن نیز زده بودند.  توافق صلح ابراهیم فارغ از مباحث کلی دارای پیامدهایی است که بیشتر برساخته‌های اثبات نشده ذهنی و رسانه‌ای هستند. بر این اساس سعی می‌شود تا توافق صلح ابراهیم یک نقطه‌عطف مهم در منطقه با اثرات راهبردی شناخته شود به‌طوری که وندی شرمن، قائم‌مقام فعلی وزارت خارجه آمریکا در برهه‌ای در اظهارنظری عجیب مدعی شده بود با این توافق ژئوپلیتیک منطقه تغییر کرده است. درحالی‌که به دلیل آنکه اسلام از خاندان اسماعیل(ع) و یهودیت از خاندان اسحاق(ع) که هر دو فرزندان ابراهیم بوده‌اند نشات می‌گیرد، توافق عادی‌سازی صلح ابراهیم خوانده می‌شود، این توافق به دلیل اهداف و فریب‌های نهفته‌دار آن مشابه با سربریدن فرزندان اسحاق در فلسطین اشغالی است. در همین راستا به بررسی برخی از سوالات عمومی موجود در پیرامون توافق ابراهیم و افزایش حضور رژیم‌صهیونیستی در خلیج‌فارس پرداخته‌ایم.  

  حضور رژیم‌صهیونیستی در منطقه چگونه است و چگونه دیده می‌شود؟

آنچه در ارتباط با حضور رژیم‌صهیونیستی در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس به دفعات موردتاکید کارشناسان و رسانه‌ها قرار گرفته، نفوذ این رژیم در حیاط‌خلوت ایران است. این موضوع درحالی به‌شدت پررنگ مطرح شده که اغلب حضور چندین دهه‌ای آمریکا به‌همراه دیگر کشورهای غربی در خلیج‌فارس که به‌صورت مداوم تا امروز ادامه دارد، نادیده گرفته می‌شود.  خلیج‌فارس اگر حیاط‌خلوت ایران باشد، این حیاط‌خلوت از مدت‌ها قبل توسط حضور نظامی به‌شدت سنگین آمریکا، فرانسه و انگلیس در کمیت و کیفیت بالاتری نسبت به حضور رژیم‌صهیونیستی اشباع شده است. بنابراین حضور رژیم‌صهیونیستی در این منطقه پیامد راهبرد جدیدی علیه ایران ندارد بلکه از جهات تاکتیکی دارای اهمیت است. نکته مهم آنجاست که حضور رژیم‌صهیونیستی می‌تواند اقدامات جبهه غربی علیه ایران را در سطح منطقه از انعطاف بیشتری برخوردار سازد.  حضور آمریکا در منطقه مستلزم رعایت سطحی از قواعد است تا واشنگتن حتی در چشم دشمنانش نیز یک کشور هوشمند و قاعده‌مند باقی ماند. از سوی دیگر رعایت قواعد از سوی آمریکا باعث می‌شود نیروهای این کشور از دست زدن به اقداماتی که می‌تواند منجر به جنگی فراگیر شوند، خودداری کنند. اگر آمریکا دست به تهاجمی در منطقه بزند و پس از آن کشور موردتهاجم قرارگرفته با نیروهای نظامی واشنگتن در منطقه برخوردی نظامی شکل دهد، این واکنش باعث فشار شدید به دستگاه تصمیم‌گیری واشنگتن به پاسخ می‌شود، درحالی‌که چنین موضوعی درباره رژیم‌صهیونیستی صادق نیست.  یک مثال عینی در این‌باره ساقط‌شدن پهپاد آمریکایی گلوبال هاوک در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۹۸ (برابر با ۲۰ ژوئن ۲۰۱۹ میلادی) پس از ورود به آب‌های سرزمینی ایران است که باعث واردآمدن فشار سنگینی به کاخ سفید شد، زیرا عدم‌پاسخ به این حمله برای وجهه ابرقدرتی آمریکا زیانبار بود. این درحالی است که اگر به‌جای یک پهپاد آمریکایی دو پهپاد رژیم‌صهیونیستی در موقعیتی دورتر نیز ساقط می‌شدند، فشاری سنگین در تل‌آویو برای پاسخ نظامی به آن ایجاد نمی‌شد. دلیل نیز مشخص است، زیرا رژیم‌صهیونیستی از وجهه ابرقدرتی مانند واشنگتن بهره‌ای نمی‌برد تا بخواهد شأن خود را به آن میزان حفظ کند.  از این‌رو غرب برای افزایش انعطاف عملیاتی خود در منطقه قصد دارد رژیم‌صهیونیستی را وارد منطقه کند تا از لحاظ تاکتیکی قابلیت‌های خود را بهبود بخشد، موضوعی که به دلیل بن‌بست‌های موجود در منطقه احتمال کارایی بالای آن نمی‌رود، زیرا اقدامات تاکتیکی برای آن که نتایج راهبردی بدهند باید شدت بالایی داشته باشند.  انعطافی که جبهه غربی از حضور رژیم‌صهیونیستی در منطقه مدنظر دارد دارای وجوه مختلفی است و حتی از حوزه عملکردی نیز فراتر می‌رود. از نظر روانی اگر حضور ابرقدرتی مانند آمریکا، فرانسه یا انگلیس در خلیج‌فارس عادی بوده و به دلیل حضور مداوم به امری معمول بدل شده است، حضور رژیم‌صهیونیستی در منطقه غیرعادی است و از نگاه غرب به لحاظ حیثیتی برای ایران غیرقابل‌تحمل است. از این‌رو جبهه غربی به‌زعم خود از طریق وارد کردن رژیم‌صهیونیستی به منطقه می‌تواند ایران را از نظر حیثیتی دچار فرسایش کند. از همین رو است که رزمایش دریایی اخیر غرب در منطقه با حضور چندین کشور و ده‌ها شناور چندان از نظر روانی قابلیت برجسته‌سازی و استفاده علیه ایران را ندارد اما صرف حضور محدود رژیم‌صهیونیستی در آن باعث می‌شود جنبه‌های رسانه‌ای و روانی آن به‌شدت برجسته شود. مجموع موارد گفته‌شده نشان می‌دهد حضور رژیم‌صهیونیستی در خلیج‌فارس از این لحاظ دارای اهمیت است که غرب قصد دارد با افزودن این رژیم به منطقه، بدون آنکه مسئولیت مستقیمی را متوجه خود کند، دست به اقداماتی علیه ایران بزند. با این‌ حال ضعف‌های ذاتی کشورهای حاشیه‌ جنوبی خلیج‌فارس و رژیم‌صهیونیستی یک مانع مهم در این راستاست. به‌ویژه اینکه حملات اخیر یمن به امارات نشان داد محور مقاومت نمی‌گذارد غرب با نمایش عدم‌مسئولیت در تنش‌زایی منطقه‌ای، به بهره‌برداری از حضور رژیم‌صهیونیستی در منطقه بپردازد و در روزی که رئیس این رژیم در ابوظبی حضور داشت این شهر را مورد تهاجم موشکی و پهپادی قرار داد.

  آیا نفوذ منطقه‌ای ایران باعث نزدیکی رژیم‌صهیونیستی و کشورهای عربی شد؟

مخالفان نفوذ منطقه‌ای ایران پس از حضور رژیم‌صهیونیستی در منطقه با استفاده از فرصت پیش‌آمده درحال تبلیغ این موضوع هستند که اقدامات منطقه‌ای تهران باعث نزدیکی تل‌آویو به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس شده است. با این حال نگاه به سیاست‌های منطقه‌ای ایران نشان می‌دهد تهران ناگزیر از پیگیری این سیاست‌ها بوده است. ایران پس از اشغال عراق توسط آمریکا، به دلیل التهابات مداوم در مرزهای خود با عراق که به‌صورت پیوسته از زمان عثمانی تا زمان حکومت صدام وجود داشت و به حضور خطرناک آمریکا نیز ختم شده بود، تصمیم گرفت با اعمال نفوذ در این کشور مانع از شکل‌گیری مشکلاتی مانند ایجاد حزب بعث یا اشغالش توسط کشورهای متخاصم خارجی شود.  در سوریه نیز ایران به‌دلیل حضور تروریست‌های تکفیری و داعش در این کشور مجبور به دفاع از دولت قانونی مستقر در دمشق شد. در لبنان نیز حضور ایران همواره علیه رژیم‌صهیونیستی بوده که بخش‌های بزرگی از خاک لبنان را از 1982 تا 2000 در اشغال خود داشته است. اقدامات دفاعی و مشروع ایران در منطقه اگر بنابر ادعای صورت‌گرفته منجر به واکنش طرف‌هایی شده که خود مداخله‌گر به حساب می‌آیند، یک اشتباه در سیاست خارجی تهران به حساب نمی‌آید.  اگر ایران به سمت سرکوب تکفیری‌ها در منطقه گام برنمی‌داشت، ضمن آنکه خود به‌صورت مستقیم در مرزهایش با آنها درگیر می‌شد، در حوزه منطقه‌ای نیز با حضور تکفیری‌ها در مرزهای عربستان سعودی، کویت و امارات این کشورها از ترس سرازیری داعش به کشورشان دست دوستی به هرکسی می‌دادند. این کشورها در آن برهه امکان داشت از تل‌آویو بخواهند به دلیل سوابقش در مبارزه با آنچه تروریسم اسلامی در داخل مرزهای فلسطین خوانده می‌شود، در مبارزه و مهار داعش به آنها کمک کند. در آن صورت روابط میان کشورهای عربی و رژیم‌صهیونیستی از اوج بیشتری برخوردار می‌بود. البته فرآیند ذکرشده یک فرض است درست همانند فرضی که درباره نقش ایران در نزدیک‌شدن روابط رژیم‌صهیونیستی با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس وجود دارد.

  اقدام فریب‌آمیز آمریکا برای کاهش اضطراب رژیم‌صهیونیستی و دیگر متحدانش در منطقه

تصمیم آمریکا برای کاهش حضور در منطقه یک گزینه انتخابی نیست بلکه به مرور به یک اجبار تبدیل شده است. آمریکا هنگامی که با بازگشت طالبان به عرصه میدانی افغانستان در سال‌های 2006 و 2007 مواجه شد، دریافت قادر به اشغال طولانی‌مدت این کشور براساس برنامه‌ریزی‌های پیشین خود نیست. با وجود این واشنگتن سعی کرد برای جلوگیری ادراک از شکست در افغانستان، با در پیش‌گرفتن سیاست ابهام، خروج از این کشور را که اعلام رسمی شکست به شمار می‌رفت به تاخیر بیندازد. در این دوره آمریکای شکست‌خورده یک گزینه انتخابی داشت تا با وجود شکست همچنان اعلام رسمی آن را به تاخیر بیندازد اما در سال 2021 با برچیده شدن گزینه‌ها براساس یک اجبار فوری پیش از آنکه خیلی دیر شود از افغانستان گریخت. فرار آمریکا از افغانستان به متحدان این کشور نشان داد واشنگتن با تمام قدرتش چگونه امکان حمایت از دولت اشرف غنی به‌عنوان متحد خود را نداشت و ساختارسازی‌های غرب در افغانستان در یک شب فروریخت. فرار از افغانستان که از مدت‌ها پیش قریب‌الوقوع می‌نمود باعث اضطراب عمومی در میان متحدان آمریکا شده است و می‌تواند فشارهای آنان علیه واشنگتن را نیز بیشتر کند.  البته باید توجه داشت آمریکا راهبرد خود برای کاهش حضور در منطقه را از سال‌ها پیش مطرح کرده و نگرانی متحدانش را برانگیخته بود؛ در اینجا قضیه افغانستان تنها یک شاخص و نقطه‌عطف است و نه منشأ بروز نگرانی درمیان متحدان آمریکا؛ با این حال مساله غیرقابل اعتماد بودن واشنگتن را بسیار برجسته‌تر ساخته است.  یک اقدام مناسب برای آمریکا که هم باعث می‌شود این کشور همچنان تعهداتش در منطقه را کاهش دهد و از سوی دیگر نگرانی متحدانش را نیز کاهش دهد، ایجاد ارتباط سیاسی و نظامی میان تل‌آویو و کشورهای عربی است.  اگر رژیم‌صهیونیستی به دلیل نگرانی‌اش در منطقه سعی می‌کند با بهره‌گیری از لابی صهیونیست‌ها در واشنگتن، در سیاست‌های منطقه‌ای کاخ سفید ایجاد اخلال کرده و سرعت اجرای آنها را کم کند درمقابل دولت آمریکا نیز دارای گزینه‌هایی برای خلاصی از این شرایط است. یک راه مناسب برای کاخ سفید در پیش گرفتن یک سیاست هوشمندانه‌ای است که برمبنای آن آمریکا با حالتی دلسوزانه به رژیم‌صهیونیستی اثبات کند حاضر است دست به هر کاری بزند تا آنها خود مستقیما در خلیج‌فارس مستقر شوند؛ اقدامی فریبکارانه که هم آزادی عمل آمریکا در کاهش تعهدات منطقه‌ای‌اش را حفظ کرده و هم باعث کاهش کاذب نگرانی‌های رژیم‌صهیونیستی و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس می‌شود.  اینگونه رژیم‌صهیونیستی لابی‌هایش را برای فشار به دولتی که درحال افزایش نفوذ تل‌آویو در منطقه است، بسیج نمی‌کند و در سوی دیگر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس نیز با پیوند خوردن به رژیم‌صهیونیستی که غرب را درباره آن حاضر به هیچ‌گونه عقب‌نشینی نمی‌بینند، خیال خود را از تنش‌های آتی راحت می‌بینند.

  آیا اتحاد میان رژیم‌صهیونیستی با امارات و بحرین به امنیت دوجانبه منجر شده است؟

ادعا می‌شود همکاری رژیم‌صهیونیستی منجر به افزایش بی‌سابقه امنیت دو کشور در برابر حملات ایران خواهد شد؛ در عمل اما پس از توافقنامه صلح ابراهیم میان ابوظبی، منانه و تل‌آویو، رژیم‌صهیونیستی در جنگ 11 روزه می 2021 و امارات از طریق حملات موشکی یمن از لحاظ امنیتی دچار آسیب امنیتی و حیثیتی شده‌اند، آن هم به وسیله کشورها و گروه‌هایی که به مراتب قدرتی کمتر از ایران دارند. ضرباتی که اخیرا به رژیم‌صهیونیستی و امارات وارد شده‌اند در طول تاریخ‌شان بی‌سابقه بوده است.  بنابراین خارج از صفحه‌های کاغذی روزنامه‌ها و صفحه‌های مجازی خبرگزاری‌های غربی، صهیونیستی و عربی، ادعاهایی مانند افزایش امنیت رژیم‌صهیونیستی و امارات از طریق افزایش همکاری میان‌شان چندان اعتباری ندارد.

مرتبط ها