سیدمهدی موسویتبار، خبرنگارگروه فرهنگ: اگر برایتان سوال است که یک کارگردان فیلم اولی چگونه سرمایهگذار فیلمش را پیدا میکند یا اینکه آیا پیداکردن سرمایهگذار در این وضعیت اقتصادی به همین راحتی هاست یا خیر، حتما این گزارش را بخوانید. از 22 فیلم پذیرفتهشده در جشنواره فیلم فجر امسال، حدود هفت فیلم متعلق به کارگردانانی بود که تجربه اولشان را فرستاده بودند برای رقابت در دوره چهلم جشنواره. درباره اینکه کارگردانها از کجا شروع کردهاند و چه خواندهاند و نقش کدام حوزه یا نهاد یا انجمن در تربیت آنها موثر بوده پیش از این و در دو گزارش با عناوین«۷۵ درصد فیلم اولیها هنر خواندهاند» و «نقش پررنگ انجمن سینمای جوانان در جشنواره فجر» در شمارههای پیشین «فرهیختگان» منتشر شده بود. گاه در میان صحبتهای کارگردانان جوان، خاطراتی از مصائب و مشکلات ساختن فیلمهای اولشان گفته میشود که حیرتآور است. محمد کارت که با «شنای پروانه» در جشنواره دو سال قبل درخشید در یک برنامه زنده اینستاگرامی درباره مشکلات فیلم اولیها تاکید کرد در میان همه مشکلات و مسائلی که یک فیلمساز دارد، پیدا کردن سرمایهگذار نخستین مشکلی است که باید با آن روبهرو شود. او درباره پیدا کردن سرمایهگذار برای «شنای پروانه» هم گفت یک فیلمساز فیلماولی وقتی به فکر بازگشت سرمایهای که برای ساخت فیلمش صرف شده باشد، هر فیلمی را نمیسازد و سرمایهگذار هم برای پول خرج کردن رغبت میکند. هرچند شنای پروانه موفقیتهای مالی و جشنوارهای متعددی داشت اما همیشه اینطور نیست. مثلا سهیلا گلستانی، کارگردان فیلم «دو» که سال ۹۴ در بخش هنروتجربه به نمایش درآمد، چند سال بعدش چند فیلمنامه دیگر هم نوشت که برای ساخت آنها به دنبال سرمایهگذار بود اما موفق نشد و نبود سرمایهگذار را دلیل آن عنوان کرده بود.
امسال و پس از توفیق چشمگیر چند فیلم اولی مانند «علفزار» و «موقعیت مهدی» در جشنواره، نگاهی به مسیر ساخته شدن این آثار میتواند برای سرمایهگذاران، فیلمسازان و سینمای ایران مفید و موثر باشد. «شب طلایی» ساخته یوسف حاتمیکیا، «بیمادر» از مرتضی فاطمی، «بی رویا» ساخته آرین وزیردفتری، «علفزار» ساخته کاظم دانشی، «موقعیت مهدی» از هادی حجازیفر، «لایههای دروغ» به کارگردانی رامین سهراب و «ملاقات خصوصی» امید شمس فیلمهایی بودند که طعم چشیدن و دیدن سرمایه و سرمایهگذار را حس کردند. طعمی که خیلی از کارگردانان جوان یا حتی میانسال دیگر از آن محروم بودند.
در این هفت فیلم، دوسه مدل سرمایهگذار و تهیهکننده دیده میشوند. اگر از آنهایی که مانند حاتمیکیا و فاطمی آقازاده هستند بگذریم، به اسامی معروفی بر میخوریم که از این کارگردانان حمایت کردهاند؛ بهرام رادان از کاظم دانشی و هومن سیدی از آرین وزیردفتری. حمایتی که دستکم در جشنواره با شکست همراه نبود. دانشی درباره نحوه همکاری با رادان و چگونگی یافتن سرمایهگذار برای «علفزار» به «فرهیختگان» گفته بود: «از قبل، خانم سنگسفیدی مدیرتولید و خانم شکوری برنامهریز را میشناختم. فیلمنامه را خواندند. دوست داشتند و میدانستند دنبال تهیهکننده میگردم. من را به بهرام رادان معرفی کردند. شکوری با او کار کرده بود و میدانست علاقه دارد تهیهکننده باشد. او آن زمان «گربه سیاه» را کار کرده بود. به سراغ او رفتیم و رادان هم چشمش ما را گرفت. البته قبلا با عزیزی از تهیهکنندههای قدیمی سینما صحبت تهیهکنندگی را کرده بودم اما به دلیل بیماریاش نشد.» این مسیر برای همه کارگردانان و البته ستارههای سینما قابل تکرار است؟ آیا میتوان این نسخه را برای همه کارگردانان جوان در سرتاسر ایران تجویز کرد؟
اجازه بدهید برویم سراغ نمونه دوم؛ «من وقتی استعداد بچهها را دیدیم علاقهمند شدم. فیلمهای امید شمس را دیده بودم، ضمن اینکه چندین کارگردان هستند که در مجموعه ما ورود کردند و توانستیم به اینها هماهنگی بدهیم. بههرحال باعث افتخار است که اولین محصول از این مجموعه بیرون آمده است. سال آینده دو فیلم دیگر خواهیم داشت.» اینها صحبتهای علیرضا مجیدی، سرمایهگذار فیلم «ملاقات خصوصی» در گفتوگو با «فرهیختگان» است. او از مجموعه یا پلتفرمی صحبت میکرد که به دنبال کشف کارگردانان جوان است و با آنها قرارداد میبندد و احتمالا آن کارگردانان جوان هم باید دو یا سه فیلم به این سرمایهگذار در یک مدت معین تحویل دهند. ظاهرا یکی از راههای دیگر پیداکردن و اقناع سرمایهگذار این است؛ هرچند در این روش دیگر خبری از اقناع نیست و کارگردان همانند برخی خوانندگان پاپ، خود و هنرش را برای چند سال در اختیار، انحصار یا اجاره سرمایهگذار قرار میدهد و باید برای او و مجموعهاش فیلم بسازد.
حوزه هنری، فارابی، اوج، سیمافیلم و دیگر سازمانها و مراکز فیلمسازی در این چرخه فعالیت میکنند و در جشنواره امسال هم فعال بودند اما انگار راههای ساختن فیلمها برای کارگردانان فیلم اولی یکسان نیست. مثلا اگر سیمافیلم یا حبیب والینژاد از هادی حجازیفر حمایت نمیکرد باز هم نهاد یا شخصی پیدا میشد که از ساخت موقعیت مهدی حمایت کند و بودجهای برای ساخت آن اختصاص دهد؟ داستان فیلم «لایههای دروغ» در این بین کاملا متفاوت است. این شرایط البته درباره کارگردانان مختلف متفاوت است. مثلا منیر قیدی در دومین تجربهاش و به پشتوانه فیلم اولش، «ویلاییها» یک فیلم بیست و چند میلیاردی میسازد و چنین بودجهای در اختیارش گذاشته میشود. امیرعباس ربیعی و حسین دارابی هم که فیلم اولی نبودند و فیلمشان هنوز اکران هم نشده است با حمایت برخی از نهادها مانند حوزه هنری و فارابی فیلم دوم خودشان را میسازند و ظاهرا براساس اعتمادی که به آنها شده جلو میروند.
در شرایطی که سینما تبدیل به یک صنعت شده نمیتوان منکر ضرورت سرمایه و گردش مالی آن شد اما شفافیت در نحوه همکاری سرمایهگذاران آشکار و پنهان و همچنین وجود یک راه و مسیر منصفانه برای همه کارگردانان میتواند سینمای ایران را از وجود کارگردانان جوان و مستعد متعددی بهرهمند کند. ساختن فیلم در کل، کار سختی است و در سینمای ما سختتر. فیلمِ خوب ساختن در شرایط فعلی که از سختترین امور به نظر میرسد و از آنسو هم وقتی کسب درآمد برای ثروتمندان و سرمایهداران به سختی خلق یک اثر هنری نیست، بهتر است که یک تفاهمی در این میان ایجاد شود که منجر به تولیدات جذاب برای سینمای ایران شود.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: