فرهیختگان: هفته گذشته مستندساز انتخاباتی حسن روحانی، در صفحه شخصی خود در توئیتر ادعای کذب و توهینآمیزی درخصوص مرحوم سیداحمد خمینی(ره) و نحوه درگذشت ایشان مطرح کرد. این ادعا با واکنشهای منفی از سوی دوستداران انقلاب روبهرو شد. در پاسخ به این واکنشهای منفی مستندساز روحانی چندی بعد در توضیح ادعای توهینآمیز خود، به خاطرات مرحوم هاشمی در بیان چرایی مرگ سیداحمد خمینی(ره) استناد کرد، استنادی که بلافاصله از سوی دفتر نشر معارف انقلاب اسلامی (ناشر مرتبط با آثار مرحوم هاشمیرفسنجانی) نیز تکذیب شد. توهین و تخریب چهره مرحوم سیداحمد خمینی اتفاق تازهای نیست. در سالیان گذشته نیز بهویژه بعد از قضایای عزل آقای منتظری از قائممقامی رهبری همواره شاهد تخریب چهره ایشان از سوی هواداران منتظری، اعضای نهضت منحله آزادی و برخی طرفداران سازمان مجاهدین خلق بودهایم. دلیل مشترک همه این تخریبها نیز به شخصیت انقلابی یادگار امام(ره) که در برهههای مختلف باعث ناکامگذاشتن توطئههای ضد انقلاب شده است، بازمیگردد. به همین جهت در ادامه شماره امروز «فرهیختگان» قصد داریم به بررسی بخشهایی از کارنامه زندگی مرحوم سیداحمد خمینی(ره)، ولایتمداری و تلاشهای وی در راستای حفظ انقلاب اسلامی بپردازیم.
دیماه 68 نشریه پاسدار اسلام تصویر نامهای از امام(ره) درمورد نهضت منحله آزادی منتشر میکند، این نامه در اصل پاسخ امام به سوال علیاکبر محتشمیپور، وزیر کشور وقت درمورد فعالیت سیاسی اعضای نهضت آزادی در آستانه انتخابات مجلس سوم بوده است. امام در پاسخ به نامه محتشمیپور، نهضت آزادی را فاقد صلاحیت در هیچ امری از امور دولتی، قانونگذاری یا قضایی میدانند و مینویسند: «ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تاویلهای جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهکهای دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.»
هجمه نهضت آزادی علیه یادگار امام (ره)
انتشار نامه امام در آن برهه زمانی برای اعضای نهضت آزادی گران تمام میشود، به همین دلیل در نخستین گام سران نهضت ضمن شکایت به قوهقضائیه با نگارش نامهای خطاب به نشریه پاسدار اسلام، دستخط منتشرشده از امام را جعلی خوانده و تلویحا مرحوم سیداحمد خمینی را متهم به جعل دستخط امام میکنند. همزمان با این شکایت هجمه اعضای نهضت آزادی علیه یادگار امام نیز افزایش پیدا میکند. در بحبوحه این هجمهها مرحوم سیداحمد خمینی(ره) در پاسخ به نامه آیتالله پسندیده، عموی خود برای نخستینبار به بیان حقایقی درمورد اعضای نهضت منحله آزادی میپردازند. پاسخهای مرحوم سیداحمد خمینی خطاب به نامه آیتالله پسندیده در آن برهه زمانی هیچگاه بهطور علنی منتشر نشد اما مطالب آن بیانگر جنبههای مهمی از انحرافات نهضت آزادی و اهداف سوء آنهاست. در ابتدای این نامه یادگار امام(ره) پیرامون اصل صحت نامه فوق و انتشار آن پس از رحلت امام(ره) میگویند نامه فوق در زمان حیات امام و با دستور ایشان برای سایر سران مملکت نیز ازجمله آقایان خامنهای، هاشمی، موسویاردبیلی، موسوی نخستوزیر، ریشهری وزیر اطلاعات وقت فرستاده شده است. مرحوم سیداحمد خمینی همچنین در ادامه پیرامون عدم انتشار نامه در زمان حیات امام نیز اظهار میدارند: «{امام} فقط اجازه ندادند که در همان موقع منتشر کنیم. فرمودند این برای بعد از مرگ من است تا اگر آنها خواستند ایران را بهسوی غرب بهخصوص آمریکا سوق دهند، منتشر کنید.»
ایشان در ادامه نامه خود هدف اعضای نهضت آزادی از تهمتهای زده شده را تلاش برای کاستن اعتماد مردم نسبت به امام(ره) قلمداد کرده و اظهار میدارند: «آنان که این نامه را جعلی میدانند، از همه بهتر میدانند که این خط امام است، ولی آنها چند مطلب را با این کار دنبال میکنند که مهمترین آن این است که فکر میکردند نفوذ امام بین مردم از بین رفته است و امام محبوبیتی ندارد و با رفتن او نظام میپاشد و آنان روی خون و اجساد مطهر شهدا و اسلام به حکومت میرسند. بعد از ارتحال امام (قدسسره) بیش از 10میلیون نفر امام را بدرقه کردند و مرقد و حرم آن بزرگوار پناه محرومان شد و کسانی که با این امام بد بودند، مسلما مورد نفرت هستند، لذا آنها با دادن نسبت جعل به من، خود را و گروه خود را میخواهند از این مغلطه نجات دهند.»
بعدها دادگاه انقلاب اسلاب پس از بررسیهای کارشناسی صحت اصل دستخط امام را تایید کرد و نهایتا سال76 (بعد از رحلت مرحوم سیداحمد خمینی) نهضت آزادی بهدلیل افترا و ادعاهای باطل خود مبنیبر جعلیبودن دستخط امام محکوم شد. اما با وجود این محکومیت و همچنین حضور شاهدان عینیای که اصل صحت نامه امام را تایید میکردند بازهم اعضای نهضت آزادی بر موضع باطل خود مبنیبر جعلیبودن دستخط امام پافشاری میکردند.
روشنگری در ماجرای عزل قائم مقام رهبری
ماجرای عزل آقای منتظری از قائممقامی رهبری و حوادث بعد از آن یکی از مهمترین و عبرتآموزترین بخشهای تاریخ انقلاب اسلامی است، مرحوم منتظری از نزدیکترین چهرههای نزدیک به حضرت امام(ره) چه در دوران مبارزه و چه پس از انقلاب اسلامی بودند. بهواسطه همین ارتباط نزدیک و جایگاه رفیعی که ایشان در میان نخبگان سیاسی و افکار عمومی داشتند، پذیرش انحرافات وی و عزل ایشان از قائممقامی رهبری توسط امام(ره) در فروردینماه سال 68 برای بسیاری غیرقابلباور بود. در این برهه زمانی که انقلاب اسلامی با خطر یک فتنه روبهرو بود، حاجاحمدآقای خمینی اردیبهشتماه 68 با انتشار کتاب رنجنامه به افشاگری درمورد بخشی از انحرافات مرحوم منتظری پرداخت، (در ادامه پرونده امروز بخشهای مهمی از رنجنامه را میخوانیم) بعد از انتشار مطالب مستدل رنجنامه مرحوم منتظری و اطرافیان وی هجمهها و نسبتهای ناروای زیادی را متوجه یادگار امام کردند؛ هجمههایی که تاکنون نیز ادامه داشته است. در یک نمونه از این نسبتهای ناروا چند سال قبل احمد منتظری فرزند مرحوم منتظری در مصاحبهای، سیداحمد خمینی را متهم به تلاش برای تخریب چهره قائممقام وقت رهبری نزد امام و حذف منتظری از قدرت کرد. وی در این مصاحبه مانند ادعاهای پیشین پدر خود هدف سیداحمد خمینی از این تخریبها را تلاش برای زمینهسازی رهبری خویش پس از رحلت امام قلمداد کرد.
ادعای منتظریها در رابطه با تلاش سیداحمد خمینی(ره) برای رسیدن به رهبری پس از امام(ره) از جهات متعددی قابل نقد و مخدوش است. نخست اینکه بنابر شواهد تاریخی و اظهارات شخص سیداحمد خمینی در مقدمه رنجنامه، وی جزء نخستین کسانی بود که پیشنهاد قائممقامی منتظری را مطرح کرد، علاوهبر این زیست مرحوم سیداحمد خمینی پس از امام و ارتباطات وی با رهبر معظم انقلاب نیز نشاندهنده باطل بودن این ادعاست. ایشان در نخستین دیداری که پس از انتخاب آیتالله خامنهای از سوی خبرگان به سمت رهبری جامعه داشتند، انتخاب معظمله را مایه تسکین داغ حضرت امام قلمداد کرده و خطاب به آیتالله خامنهای گفتند: «ما به فتوای امام(ره) شما را ولی خود دانسته و لحظهای از تایید و تکریم و سایر چیزهایی که وظیفهمان است درمورد شما انجام دهیم، کوتاهی نخواهیم کرد.»
مرحوم سیداحمد خمینی یک سال بعد نیز در حمایت از آیتالله خامنهای اظهار داشتند: «امروز موظف هستیم پشتسر مقام رهبری، حضرت آیتالله خامنهای حرکت کنیم. هرچه ایشان گفت، گوش کنیم. اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست... اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هرکس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست.»
تداوم روشنگریها در سالهای پرفراز و نشیب دولت سازندگی
یکی دیگر از مقاطعی که میتوان در آن حضور فعالانه یادگار امام در عرصه روشنگری را بهوضوح مشاهده کرد، سالهای میانی دولت سازندگی است. ایشان با وجود ارتباط صمیمانه و رفاقت دیرینهای که با مرحوم هاشمیرفسنجانی داشت، هیچگاه از مسائلی که احساس میکرد ممکن است منجر به ایجاد انحراف در مسیر تحقق ارزشهای انقلاب شود، بهسادگی عبور نکرد. میتوان از جو تقریبا یکجانبه حاکم بر جامعه آن سالها در کنار ارتباط صمیمانه با رئیسجمهور وقت، تحتعنوان عواملی یاد کرد که باعث میشد انتقاد صریح نسبت به سیاستهای دولت سازندگی با هزینههایی در نظر افکار عمومی همراه باشد. برای اشاره به محوریترین انتقادات حاجاحمدآقای خمینی نسبت به مسئولان دولت هاشمی، میتوان به تذکرات جدی ایشان خطاب به دولتمردان و نمایندگان مجلس درباره لزوم افزایش انتقادپذیریشان در مواجهه با مردم و توجه بیش از پیش آنان به قشرهای مستضعف اشاره کرد. یکی از ماندگارترین اظهارنظرهای حاجاحمدآقا درباره الزامی بودن تنظیم سیاستهای دولت سازندگی برمبنای مسائل محرومان به این شرح است: «ما هرگز اجازه نمیدهیم سرمایهداران زالوصفت که به خون حزبالله عزیز و محرومان و پابرهنگان تشنهاند با در اختیار گرفتن مقدرات اقتصادی در بدنه این نظام مقدس و الهی نفوذ کنند. امروز اردوگاه استکبار برای انحراف انقلاب اسلامی تلاش مضاعفی بهکار گرفته است، همه باید هوشیار باشیم و بدانیم که اقتصاد از سیاست و فرهنگ جداییناپذیر است.»
سیداحمد خمینی در واکنش به دفاع تمامعیار منتظری از هاشمی رنجنامهای را در اردیبهشتماه سال68 خطاب به آیتالله منتظری منتشر میکند.
سیداحمد خمینی در همان خط اول نامه اشاره به علل و عوامل عزل آیتالله منتظری از قائممقامی را به عنوان هدف نگارش نامه عنوان کرده و برای آن تعبیر «واقعه تلخ» را به کار میبرد.
نگارنده این رنجنامه قبل از پرداختن به روایت اصلی شرایط سختی که وی را ناچار به نوشتن کرده تشریح نموده و علیرغم عشقی که به شخصیت آیتالله منتظری دارد بازگو نکردن حقایق را خیانت میداند و مینویسد: «چهبسا نسل معاصر و آیندگان براساس ناآگاهی تصور کنند که جنابعالی را یکشبه و بدون مقدمه کنار گذاشتهاند، درحالیکه بههیچوجه اینگونه نبوده است.»
نویسنده در روایت این ماجرا نحوه مواجهه بدون تعارف امامخمینی(ره) با مسائل را نیز توصیف کرده و اینگونه روایت میکند که امام بعد از کنار گذاشتن منتظری چندین ساعت گریسته و بارها مصلحت نظام را بهعنوان عامل عزل وی عنوان کرده است.
سیداحمد خمینی آنطور که خود در رنجنامهاش نگاشته است پیش از عزل منتظری سعی داشته ارجح دانستن مصلحت نظام در نگاه امام را از طریق هادی هاشمی به آیتالله منتظری گوشزد کند.
احمد خمینی در رابطه با هادی هاشمی مینویسد: «من مطمئنم که آقای هادی هاشمی به این نتیجه رسیده بود که امام و نظام چارهای ندارند جز اینکه دنبال آقای منتظری بدوند و چرا آقای منتظری آنچه را که مایل است نگوید؟»
فرزند امام در واکنش به این نگاه هاشمی خطاب به او میگوید: «آقای منتظری مانند ظرف شیشهای میماند و امام ظرف فلزند، اگر به هم بخورند ایشان خرد میشود.» این پیام اما هیچوقت از جانب هاشمی به منتظری منتقل نمیشود.
سیداحمد خمینی مطالبش در مورد منافقین را با اعلام موضع خوشبینانهای که حتی تا بعد از انقلاب درباره این موضوع جریان داشتهاست آغاز میکند. او دراینباره خطاب به منتظری مینویسد: «بعد از انقلاب من مانند امروز شما، فکر میکردم که میشود منافقین و لیبرالها و سایر گروههایی که در مبارزه دخالت داشتند را جذب نمود به آنها نزدیک شدم، ... دیری نپایید که دیدم این گروهها سرم کلاه گذاشتهاند.»
فرزند امام در نامه خود با پیشبینی نوع مواجههای که افراد مختلف بعد از امام با آیتالله منتظری دارند سعی میکند این تصور واهی را که منتظری طرفداران زیادی دارد در ذهن او مخدوش کند. سیداحمد درباره افرادی که مقلد مراجعی غیر از امام هستند میگوید این افراد در زمان حیات امام حاضر نشدند از ایشان تقلید کنند چه برسد به شما(منتظری).
وی طرز تفکر مقلدان غیرامام را عامل این امر میداند که بعد از فوت مرجعشان نیز از امام تقلید نکنند و زمانی که از امام تقلید نمیکنند به تبع آن از منتظری نیز تبعیت نخواهند کرد. احمد خمینی همچنین مقلدان امام را نیز به ۳ دسته تقسیم میکند.
دسته اول افرادی که با منتظری دشمنی دارند. سیداحمد این دشمنی را ناشی از مسائلی همچون ارتباط منتظری با نویسند کتاب شهید جاوید و مهدی هاشمی میداند و خطاب به منتظری میگوید اصرار بر اینکه نجفآبادی، مولف شهید جاوید نباید در حسینیه وی سخنرانی کند نیز به خاطر همین زمینه است.
احمد خمینی مقلدان بیطرف را نیز بیانگیزه توصیف کرده که اهل به آب و آتش زدن نیستند و برای مبارزه به کار منتظری نمیآیند.
وی درمورد افراد مقلد امام نیز دو دسته قائل میشود؛ اول افرادی که امام را به منتظری ارجح میدانند و در نتیجه با فرمان امام از او عبور میکنند و درمورد تعداد دسته دوم که فارغ از شخصیت امام به منتظری علاقهمند هستند. قضاوت را به خود منتظری واگذاشته و از او پرسیده است آیا با این تعداد میتواند به مبارزه ادامه دهد یا اینکه خود نیز جذب آنها شده و فرمان هدایتش را به دست آنها میدهد.
احمد خمینی در پایان توصیف فضایی که منتظری در آن قراردارد به منتظری اینگونه هشدار میدهد: «ماندهاید تنها با تعدادی افراد ناباب که اگر دقیق عمل نکنید رفتهاید.» تعبیر احمد خمینی از افراد ناباب پیرامون منتظری را میتوان در این قسمت از نامه یافت: «من فعلا تنها خطر شما را منافقین و لیبرالهای بیدین و مرفهین بیدرد نمیدانم، من علاوهبر آنها خطر را در آخوندهای بدجنس متحجری میدانم که در نجف امام را متهم به تارک الصلوه بودن کردند و 15 سال خون به دل امام کردند. حواستان جمع باشد.»
درنهایت نیز سیداحمد خمینی با به کار بردن این تعبیر که نامههای منتظری به امام بیش از دو سال خون به دل امام کرده است پرداختن به برخی از اعترافات مهدی هاشمی و نامههای منتظری را در قالب ارائه ۵۹ سند آغاز میکند که در ادامه برخی از آنها نقل میشود.
پیام امام
پیام امام خطاب به مجلس خبرگان در تیرماه ۶۲ یعنی ۳ سال قبل از دستگیری مهدی هاشمی اولین سند ارائهشده در این رنجنامه است. این پیام را به وضوح میشود پیشبینی امام و پیامی مستقیم به منتظری دانست. امام در این پیام به نمایندگان مجلس خبرگان میگوید: «باید بدانید که تبهکاران و جنایتپیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما با چهرههای صددرصد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای نخواسته فاجعه بهبار آورند و با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند.»
پیشبینیای که مهدی هاشمی به آن معترف شد
در صفحه 20 جلد یک اعترافات هاشمی آمده است: «سعی نمودم با نوشتن گزارشاتی خدمت آقا(منتظری) تحلیلهای غلط انحرافی را در جهت جلب نظر ایشان به خودم و انتقاد از مسئولان کشوری و اینکه منشأ این بدگوییها، حسد آنان و ناراحتی ایشان از من است را القا کنم تا بلکه نظر حمایت معظمله از خود را تقویت کرده باشم. اخوی نیز سهم موثری داشت و او نیز همین تحلیلها را حضورا با آقا مطرح میساخت.»
واکنش امام به درخواست منتظری
امامخمینی(ره) در نامهای که مهرماه 65 در پاسخ به درخواست منتظری مبنیبر آزادی مهدی هاشمی مینویسد، ضمن اشاره به برخی جنایاتی که دارودسته هاشمی مرتکب شدهاند خطاب به منتظری تاکید میکند: «دامن خود را از ارتباط با سیدمهدی پاک کنید که این راه بهتر است والا هیچ عکسالعملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایات مورد اتهام، حتمی است.»
نامهای که خواب را از چشم منتظری گرفت
هاشمی در اعترافات خود میگوید: «روز آخری که قصد داشتم خود را به وزارت اطلاعات معرفی کنم آقا مرا احضار فرمودند و گفتند حضرت امام نامهای برای من نوشتهاند و قسمتی از آن را که درباره من بود خواندند بعد اضافه کردند که من هم یک نامه برای امام نوشتم و آن قسمتی که درباره من بود را برایم خواندند بعدا گفتند: «امام با نامه خودشان خواب را از چشم من گرفتهاند. من هم نامهای نوشتم که خواب را از چشم امام بگیرد.»
احمد خمینی در انتقاد به این نگاه منتظری نسبت به نامه امام میگوید: «میدانید کجای نامه خواب را از چشم شما گرفته است؟ تنها آنجایی که امام فرمودند رسیدگی به امر جنایات مورد اتهام حتمی است.»
چه کسی ظالم است؟
منتظری در نامه به حضرت امام برخورد با هاشمی را ناشی از تسویه حسابهای ظالمانه عنوان کرده و شایعات را اساس قضاوت وزارت اطلاعات عنوان میکند. منتظری با کنایه میگوید: «او در خانه نشسته مشغول مطالعه و نوشتن است و فعلا در کشور مد شده است هر کار خلافی را از قتل و اعلامیه و امثال اینها را رجما بالغیب به او نسبت دهند و خطبازیهای کشور هم سبب تقویت این قبیل شایعههاست.»
این دفاع منتظری از مهدی هاشمی درحالی است که چندین فقره دستور به قتل و مواردی همچون تحریک سپاه لنجان و سپاههای خمینی شهر، درچه و مبارکه به وحدت و ایستادن در مقابل سپاه اصفهان در بین اعترافات هاشمی دیده میشود.
چه کسی منتظری را حذف کرد؟
درحالیکه گاهی این ادعا مطرح میشود که امام یکدفعه منتظری را کنار گذاشت اعترافات مهدی هاشمی خلاف این را اثبات میکند. هاشمی دراینباره میگوید: «خدا را گواه میگیرم و آقای اخوی(هادی هاشمی) نیز اگر یک لحظه وجدان خویش را به داوری فراخواند شهادت خواهد داد که قطع رابطه با نظام رهآورد مجموع حرکتهایی بود که ایشان با زمینهسازی ملاقاتهای خطی، بزرگ نشان دادن ضعفها و کمبودهای کشور و ارائه تحلیلهای افراطی و القائات حساب نشده طی چندین ماه انجام داده است.»
منتظری هاشمی را از امام خوشاستعدادتر میدانست
منتظری در بخش دیگری از نامه خود خطاب به امامخمینی مینویسد: «(هاشمی) حتی از شخص حضرتعالی(امام) هم خوشاستعدادتر و خوشدرکتر است و هم خوب صحبت میکند و خوب مینویسد و در عقل، تدبیر و مدیریت به مراتب از رئیس سپاه و وزیر اطلاعات با همه کمالاتشان بهتر است و در تعهد و تقوی هم از آنان کمتر نیست.»
هاشمی به انقلاب اعتقاد کامل دارد!
در نامه دیگری که 4 مهر 66 منتظری خطاب به امام نوشته است علیرغم همه جنایاتی که هاشمی مرتکب شده و خود نیز به آن اعتراف کرده بود، آمده است: «او(هاشمی) نه مُرتد است نه محارب و نه مفسد و بالاخره به انقلاب و اسلام اعتقاد کامل دارد.»
منتظری در این نامه صرفا با این توجیه که هاشمی هنوز طرفداران زیادی بین حزباللهیها و جبههبروها و افراد انقلابی دارد تقاضای عدم اعدام او را دارد و میگوید اعدام هاشمی در روح آنان اثر بد میگذارد.
تغییر احکام فقهی به نفع هاشمی
منتظری در نامه مهر 66 خود درمورد دفاعیاتی که از هاشمی داشته است میگوید: «بالاخره آنچه گفته شد نه به خاطر علاقه شخصی است که من فعلا هیچ علاقه شخصی ندارم بلکه فقط از نظر مصالح اسلام و آینده انقلاب است و اینکه اعدام و خونریزی بالاخره بسا کدورت و خون در پی دارد. اعدام همیشه میسر است ولی کشته را نمیشود زنده کرد.»
سیداحمد خمینی در پاسخ به تناقضگویی منتظری درمورد علاقه نداشتن منتظری به هاشمی مینویسد: «اگر شما نسبت به ایشان علاقه ندارید پس چرا برای امام نوشتهاید که او را نکشید؛ چراکه پیروزی بزرگی برای دشمنان اسلام به وجود میآید، چرا برای دیگران چنین نامهای را نمینویسید.»
احمد خمینی استدلالهای منتظری برای عدم اعدام را نیز عوامانه توصیف کرده و دراینباره میگوید: «اینکه نوشتهاید چهبسا خون و اعدام خون در پی دارد، حضرت آیتالله با کمال معذرت این دیگر خیلی عوامی است؛ چراکه باید قصاص اسلام را تعطیل کرد چون اولا؛ خون خون میآورد، ثانیا؛ کشته را نمیتوان زنده کرد.»
آزادی بیان؛ برای من آری برای دیگر نه!
منتظری که در نامه مهرماه خود در سال65 در دفاع از نوع برخورد تند خود با مسئولان خطاب به امام نوشته بود: «اگر این صحبتها نبود (یعنی صحبتهای علیه مسئولان) معلوم نبود چه میشد و عکسالعمل مردم در برابر کجیها و بیعدالتیها که میبینند چه بود.»
فارغ از این سوال که صحبتهای تند علیه مسئولان در چه تعریفی از عدالت قابل گنجایش است، آیتالله منتظری در مواجهه با آزادی بیان نیز رویکرد متناقض را در پیش گرفت. وی که توقع داشت تمام مواضعش از رادیو و تلوزیون پخش شود و تهدید به فریاد علیه سانسور میکرد، در نامه دیگری که بدون تاریخ خطاب به امام نگاشته شده، معترض میشود که «چرا مصاحبهای که بهضرر من و بیت من و مدارس من بود، اجازه دادید پخش شود.»
سیداحمد خمینی در پاسخ به این مواجهه منتظری مینویسد: «چه شد که «بائک تجر و بائی لاتجر؟» اگر شما هرکسی و هر نهادی را به باد فحش و ناسزا بگیرید، اگر هر حرفی را که بزنید ولو صددرصد بهضرر اسلام و انقلاب باشد رادیو و تلویزیون و روزنامهها باید همه آنها را پخش کنند ولی اگر کسی به مدارس شما و بیت شما و خود شما بگوید بالای چشمتان ابروست، اعتراض میکنید؟ این دوگانگی از کجا سرچشمه میگیرد؟ فحش و ناسزا و انتقادهای کوبنده شما، از طیبات، ولی اعتراض دیگران به شما از خباثت است که باید سرب گداخته در دهان گوینده بریزند؟ راستی این دوگانگی ریشه در عمق مسائل نفسی ندارد؟»
خانه امن لیبرال و منافق
مهدی هاشمی در اعترافات خود میگوید: «ایجاد تسهیلات لازم جهت ملاقات نیروهای مسالهدار و معترض با آقا (منتظری)، چون دکتر پیمان و وابستگان به نهضت آزادی و مسامحه و موافقت با رفتوآمد افرادی چون ارمی (طلبه منافق تائب) در بیت آقا.» او (هادی هاشمی) دراینباره میگفت بهنظر آقا چون این افراد (منافقین) تائب هستند، رفتوآمدشان بلااشکال است.
تبدیل شدن خانه منتظری به محل امنی برای منافقین حرفی است که فرزند شهید او یعنی محمد منتظری نیز آن را ذکر کرده است.
سیداحمد خمینی بهنقل از شهیدمنتظری در رنجنامه خود مینویسد: «بارهاوبارها شهید بزرگوار آقای محمد منتظری میگفت منزل پدر من جای امن منافقین است و من نخواهم گذاشت منافقین آنجا را تصاحب کنند.» ولی دیدید که به هر وسیلهای بود آنها او را از پای درآوردند و منزل شما تصاحب شد.
مساله مهدی هاشمی چه بود؟
در بخشی از اعترافات مهدی هاشمی آمده است: «خلاصه کلام اینکه آخرین و خطرناکترین اندیشه انحرافی من(هاشمی) این بود که با موقعیتی که نزد فقیه عالیقدر برای خودم درست کردهام و اعتماد مطلق بیت ایشان را کسب کرده بودم انتقام بیمهریها و کم لطفیهایی که مسئولان نسبت به من اعمال کرده و قصد حذف کامل مرا از صحنه دارند، بگیرم. در این رهگذر از توطئهگری، افشاگری، تهمت زدن، جوسازی و ایجاد بدبینی دریغ نمیورزیدم.»
در این رابطه مطالب زیر را بخوانید:
نتوانستند به امامخمینی(ره) حمله کنند، سیداحمد خمینی را مورد حمله قرار دادند (لینک)