مریم طیبینظری، خبرنگار: یکی از موثرترین راهها برای کاهش خطا استفاده از تجربیات افراد است. آگاهی از راهی که آنان طی کردهاند و موانع، شکستها و موفقیتهایشان میشود همان چراغی که ما را به سرمنزل مقصود میرساند. بیتوجهی به تجربیات قدیمیها و راه رفتن براساس ذهنیات، همان آزموده را آزمودن است که خطاست. اینجاست که تجربهنگاری افراد موثر اهمیت پیدا میکند. روسای دانشگاههای طراز اول کشور از همان افراد موثر آموزش عالی هستند که جریان اصلی علمی کشور، متأثر از نوع مدیریت آنان است. «فرهیختگان» پس از گفتوگو با رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی این هفته سراغ یکی دیگر از روسای سابق دانشگاهها رفته است. جبارعلی ذاکری دومین فردی است که درمقابل خبرنگاران روزنامه از تجربیات ایام ریاست خود بر یکی از مهمترین دانشگاههای صنعتی کشور میگوید. دانشگاه علموصنعت ایران، یکی از 5دانشگاه صنعتی برتر ایران است که هسته اولیه آن در سال ۱۳۰۸ شکل گرفته است. علموصنعت تنها دانشگاهی است که دارای دانشکده مهندسی راهآهن در خاورمیانه و دانشکده مهندسی خودرو در ایران است. ذاکری، رئیس سابق این مجموعه 21اسفند 96 بهعنوان «رئیس دانشگاه علموصنعت ایران» انتخاب شد و دوره مدیریتی 44ماهه را تجربه کرد. او دکتری تخصصی خود را در رشته مهندسی راهوترابری در چین گرفته و در زمان ریاست خود پروژههای مهمی نظیر پرتاب ماهواره ظفر، طراحی پلتفرم B خودرو را مدیریت کرده است. او پیش از ریاست دانشگاه؛ رئیس دانشکده مهندسی راهآهن، عضو شورای راهبردی دانشگاه، دو دوره عضویت در هیاتممیزه، مدیر خدمات و پشتیبانی و قائممقام مدیر طرحهای عمرانی دانشگاه را تجربه کرده و علاوهبر این در دو دهه گذشته تجارب طولانی در مسئولیتهای مختلف، ازجمله مدیرکل خط و سازههای فنی راهآهن جمهوری اسلامی ایران، مدیرعامل و رئیس هیاتمدیره شرکت توسعه راهآهن ایران (مترا) وابسته به وزارت راهوشهرسازی، عضو هیاتمدیره و معاون ساخت و توسعه راهآهن، بنادر و فرودگاههای کشور داشته است. ذاکری معتقد است توانسته در دانشگاه علموصنعت زیستبوم نسل سوم دانشگاهها را ایجاد کند. با او حول محور دوره ریاستش بر دانشگاه علموصنعت صحبت کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
مسئولان شناخت کافی از دانشگاهها و توانمندی آن ندارند
رئیس دانشگاه بودن در دولت روحانی را چگونه ارزیابی میکنید؟
دوره سختی بوده و البته هست. به نظرم دانشگاهها یکسری محدودیتها و معذوریتهایی دارند که این محدودیتها ادامه دارد و مشکلاتی برای مدیریت دانشگاه ایجاد میکند. من از مباحث عدم تأمین مالی شروع میکنم. دانشگاه یک مجموعه علمی و فرهنگی است، باید اختیاراتش طبق قانون و آنچه قانونگذار گفته است، باشد. طبق قانون اختیار دانشگاه به دست افرادی که آن را مدیریت میکنند، اعم از رئیس دانشگاه، هیاتامنا و... است و برمبنای آن اختیارات باید بتوانند مدیریت کنند اما ما مجموعهای را مدیریت میکردیم که از یک سمت در درآمد آن نقشی نداشتیم، چون اجازه اخذ هزینه از دانشجوی حتی نوبت دوم را که خودش با اختیار خود شهریه میپردازد و وارد دانشگاه شده است هم نداشتیم. بهعبارتی اختیارات متناسبی که بتوانیم براساس خدمات ارائهشده از دانشجو هزینه دریافت کنیم، برای ما وجود نداشت. از سمت دیگر، اعتباراتی که در اختیار دانشگاهیان قرار میگرفت، محدودتر میشد. هنوز هم مدیران نگاه مرکز هزینه به دانشگاه دارند، درصورتیکه بهعنوان رئیس دانشگاهی که 4 سال یک دانشگاه سطح یک را مدیریت کرده، معتقدم عملکرد دانشگاه بلندمدت در جامعه ظاهر میشود. لذا دانشگاههای سطح یک و نسل سوم طبیعتا اثربخشی خوبی در جامعه دارند، صرفا نباید نگاه محدود به دانشگاه داشت. خود وزارتخانه برای تغییر نگاه تلاش میکند اما به نظرم متاسفانه مسئولانی که در جاهای مختلف حضور دارند، شناخت کافی از دانشگاهها و توانمندی و ظرفیتهای آن ندارند و درنهایت مدیریت کردن بر مجموعهای که اختیار هزینههای آن و اختیار درآمدی آن را ندارید، دوره سختی بوده و هست. باید متناسب با وضعیت روز مدیریت کرد، برای مثال دانشجو مقدار هزینهای که برای آبمعدنی میپرداخت، برابر بود با یک پرس غذایی که دانشگاه در اختیار دانشجو قرار میداد. هزینه تمامشده یک پرس غذا برای دانشگاه 16 هزارتومان بود اما در دانشگاه دو هزارتومان به دانشجو ارائه میدادیم که قسمتی از هزینه از طریق امور دانشجویان و بخشی هم از دانشگاه هزینه میشد. بخش دوم صحبتهایم تفویض اختیارات بود که در قانون هم آمده اما عملا به دانشگاهها تفویض نشده و برخی ضوابط و محدودیتها باعث عدم تفویض شده است.
ایجاد زیستبوم نسل سوم دانشگاهها در علموصنعت
شما موانع و سختیهای آن را ناشی از چه مسائلی میدانید؟
به تفسیر برخی عزیزانمان در مجلس برمیگردد؛ مادهواحدهای اختیارات قانونگذاری دانشگاهها را به هیات امنا تفویض کرده است ولی در عمل هم دستگاههای نظارتی و هم وزارتخانه این بخشها را محدودتر میکنند و احساس میکنند باید اهرمهایی خارج از دانشگاه برای کنترل آن وجود داشته باشد. این مساله مدیریت دانشگاه را سختتر میکند. سومین بخش از بحث برمیگردد به مساله نسل دانشگاهها. در دورهای که مدیر دانشگاه علموصنعت بودم، همکاران ما در 13 دانشگاه مدیریت سطح یک داشتند. تمام تلاشمان را کردیم که دانشگاههای ما از نسل دوم که محوریت آن پژوهش و آموزش است به فاز جدید حرکت کنند که آن هم نسل سوم دانشگاههاست. این حرکت با فعال کردن بخشهای جدیدی مثل مراکز نوآوری و فناوری و مراکز رشد فناوری و شکلگیری و حمایت از شرکتهای دانشبنیان شروع شد. اگر بخواهم جامعتر بگویم، یک زیستبوم جدیدی را در دانشگاه شکل دادیم که چرخهاش را توضیح میدهم. ما مراکز نوآوری و فناوری، مراکز رشد، شرکتهای رشد و پیشرشدی را فعال کردیم که درنهایت به شرکتهای دانشبنیان منتهی شدند. برای حمایت از این زیستبومها صندوقی را به نام صندوق خطرپذیر شکل دادیم که درواقع به نوعی فعالیت شرکتهای نوپا را رصد و حمایت میکردند. مراکز نوآوری هم همینطور؛ آنها ایدههایی داشتند که باید آن ایده پا بگیرد و به نمونهسازی و تجاریسازی برسد. در این راستا اقداماتی را انجام دادیم. علاوهبر آنها یک شرکت هلدینگ که دانشگاه مالک آن نبود ولی بخشی از سرمایهاش را داده بود -چون نمیخواستیم از ضوابط دولتی تبعیت کنیم- نیز وجود داشت. این شرکت که تحتعنوان یک هلدینگ بزرگ برای دانشگاه فعالیت میکرد بهنوعی مراکز نوآوری را حمایت میکرد و ما هم صندوق داشتیم هم هلدینگ که درواقع چتر بزرگتری را باز کرده بود و در موارد لزوم برای حمایت از فناوریهای جدید و ابداعات جدید ورود میکرد.
در 3 منطقه آزاد مرکز نوآوری راهاندازی کردیم
عرصه کاری هلدینگ در چه زمینهای بود؟
زمینه کاری هلدینگ در کل ایجاد شتابدهندهها و حمایت از شرکتهای دانشبنیان و مرکز رشد بود. سرمایه را از جاهای دیگر میآورد تا اینجا فعالیتهایی را بکند که خوشبختانه اقدامات موثری را انجام دادند. برای مثال حتی در شرایط بحرانی که کشور به ماسک و الکل احتیاج داشت و خیلی هم دانشبنیان نبود ولی ورود و حمایت کردند و توانستند بخشی از نیازهای جامعه را تامین کنند. قبل از دوره مدیریت من این هلدینگ وجود داشت و تازه استارت همکاری مشترکش با دانشگاه خورده بود. اوایل در عرصه سرمایهگذاری بود و بعد از ورود ما جهت فعالیتهای آنها در عرصههایی شبیه سرمایهگذاری در ملک و ساختوساز و کارهایی که هلدینگهای دیگر انجام میدهند، بود که ما آن را سوق دادیم بهسمت سرمایهگذاری در مجموعههایی بهعنوان شتابدهنده که در مرکز نوآوری فعالیت میکنند. با حمایت از شرکتهای پیشرشد، رشد، دانشبنیان و حمایت از محصولات آنها این زیستبوم واقعا شکل گرفت. طی 4 سالی که مسئولیت دانشگاه علموصنعت را بهعهده داشتم، سعیام بر افتتاح هرساله دو یا سه مرکز نوآوری بود و همین اتفاق با حمایتگری مجموعههای بیرون دانشگاه صورت گرفت. ما از سال 97 تا امسال حداقل سالی یکی دو مرکز نوآوری در دانشگاه افتتاح کردیم. این فعالیت را علاوهبر دانشگاه بر مناطق آزاد هم تعمیم دادیم. شاید باور این مساله سخت بود که چطور میشود در تهران مستقر بود اما در کیش مرکز نوآوری را مدیریت کرد، اما این اتفاق افتاد. ما در جزیره کیش این کار را انجام دادیم. مقصد بعد چابهار بود که در ابتدای کاریم. توافقات و تفاهمات اولیه صورت گرفت. مرکز بعدی مرکز آزاد ارس است. این سه منطقه آزادی است که تلاش کردیم مراکز نوآوری را در آنها فعال کنیم تا دستاوردهای خوبی داشته باشیم. خوشبختانه مرکز کیش با فعالیت 18ماهه خود اقدامات و دستاوردهای خوبی داشته و طبق گزارش مسئولان، کیش جزء بهترین و فعالترین مجموعه نوآوری جزایر است.
به تغییر نسل دانشگاهها اشاره کردید. به نظر شما نسل سوم دانشگاهها در ایران بهدرستی فهم شده است؟
ما در مراحل ابتدایی ورود به نسل سوم هستیم. اینطور نیست که بگویم تبدیل به دانشگاه نسل سوم شدهایم. ما زیستبوم دانشگاه نسل سوم را شکل دادیم ولی برای پاگرفتن آن نیازمند حامی هستیم. مثل نهالی که برای پاگرفتن حداقل سه چهار سالی نیاز به حمایت دارد، با وجود آنکه چند موردی اتفاق افتاده است؛ اما نمیتوان گفت که دانشگاه ما تبدیل به نسل سوم شده، بلکه ما وارد مجموعه نسل سوم دانشگاهها شدهایم. اما در مراحل اولیه هستیم و نیاز به حمایت 4، 5ساله داریم تا ثمرات آن را در جامعه ببینیم.
تغییر نسل دانشگاه براساس برنامه دانشگاه بود
وقتی شما میگویید ما زیستبوم نسل سوم را ایجاد کردهایم، مسالهای مطرح میشود که آیا این ورود به نسل سوم دانشگاه برای دانشگاه کنشی برآمده از خودآگاهی بوده یا دستوری است؟
وقتی در دانشگاهی یک زیستبوم جدید شکل میگیرد لازمهاش آن است که حتما در برنامه راهبردی دانشگاه قرار بگیرد. این اتفاق افتاد. حتما نیاز بود که کار کارشناسی بشود و به هیاتامنا منتقل شود. پشت یک کار کارشناسی پشتوانه بلندمدتی اتفاق افتاده است.
30 تا 50درصد استادان با تغییر نسل دانشگاه همراهی کردند
البته نمیشود دانشگاه را با آییننامهها متحول کرد. آیا استادان و گروهها به این خودآگاهی رسیدهاند که باید وارد نسل سوم دانشگاهها شد یا صرفا یک الزامی بوده است؟
طبیعی است که پیاده کردن یک زیستبوم جدید فرهنگسازی در دانشگاهها را میطلبد و یک حرکت جمعی نیاز دارد. اینکه بگویم همه استادان بهصورت خودجوش و همرأی با زیستبوم جدید بوده و هستند، طبیعتا پاسخ اینطور نیست. 30 تا 50درصد استادان همراهی جدی داشتند و ورود کردند و مزایای این دانشگاه را چشیدند. بعضی که تعامل خوبی با چنین مراکزی در خارج از کشور داشتهاند، همکاری کرده و لذتش را هم بردهاند؛ قطعا برای 50درصد بقیه باید فرهنگسازی شود تا انگیزه ورود در چنین مجامعی برایشان به وجود آید.
از نگاه شما، دغدغه تحول به نسل سوم امری بوده که از دل خود جامعه دانشگاهی به وجود آمده یا از طرف دستگاههای بالادستی مصوب شده است؟
نه؛ دیکتهشده از طرف وزارت علوم نبوده است. خوشبختانه علموصنعت دانشگاهی برنامهمحور بوده است. چهارمین برنامه 5ساله تمام شده و پنجمین برنامه 5ساله درحال اجراست. ورود به نسل سوم دانشگاهها جزء لاینفک برنامههای دانشگاه بوده که برنامه توسط همکاران خود دانشگاه و مشارکت اکثر قریببهاتفاق هیاتعلمی نوشته شده است. شاید نزدیک و همراستای سیاستهای وزارت علوم بوده ولی اینکه از طرف آنها دیکته شده باشد، نه چنین اتفاقی نیفتاده است.
اختیار حوزه آموزش دانشگاه با خودش نیست
اگر دانشگاهها وارد فضای نسل سومی دانشگاهها شده باشند باید بتوانند هزینههای خود را تامین کنند، اما شما در اول صحبتتان به عدم تأمین مالی بهعنوان یکی از چالشهای مدیریتیتان اشاره کردید.
بنده عرض کردم دانشگاه علموصنعت در مراحل ابتدایی شکلگیری زیستبوم نسل سوم دانشگاههاست؛ یعنی ورود کرده، ساختارش را متناسب با آن اصلاح کرده و درنهایت مراکز و مجموعههای موردنیاز برای رسیدن به این هدف را شکل داده است. فعالیتهایی نظیر شکل دادن مراکز نوآوری و مراکز فناوری مراکز رشد، پیشرو رشد، پسا رشد، شرکتهای دانشبنیان و صندوقهای خطرپذیر قانونی و دریافت حمایتهای بیرونی را در این راستا انجام داده است. همه اینها مقدمهای برای شکلگیری حرکتهای دانشگاههاست. حداقل بهطور جدی باید 4-3 سال دیگر حمایت شود. اما اوایل عرضم نکاتی را مطرح کردم، یکی آنکه در موضع آموزش اختیارات پذیرش دانشجو و اخذ هزینههای مرتبط با آموزش در یک برند مشخص مثل علموصنعت به دانشگاه واگذار نمیشود. طبیعتا اگر دولت چنین اختیاراتی را به دانشگاه نمیدهد مابهالتفاوت این هزینه را باید پرداخت کند؛ که میکند. این کسریها مربوط به پژوهش نیست. اتفاقا در زمینه پژوهشی قراردادهای خوب و کلانی در دو سهساله گذشته در بخشهای خصوصی و دولتی بسته شد که اثرات آن در دانشگاه مشهود بوده است. بهعبارتی درآمد اختصاصی دانشگاه سالبهسال افزایشی است و این افزایش جالبتوجه است یعنی نشان میدهد دانشگاه بهسمت درآمدزایی در حوزههای دیگر هم حرکت میکند ولی در حوزه آموزش اختیارش با خودش نیست، حتی در جذب دانشجوها هم اختیاری ندارد. اگر دانشگاهی میتواند دانشجویی را تربیت کند یا باید مشتریان دولت باشد و هزینههایش را پرداخت کند، یا باید اختیارش را بدهد به دانشگاه تا هزینههای مرتبط با تحصیل را از افراد علاقهمند به تحصیل در آن دانشگاه اخذ کند. دانشگاه آن هزینهها را برآورد و اعلام کند، دانشجو هم مخیر است در آزمون شرکت کند یا نه. باید بین هزینههای پژوهشی و آموزشی تفکیک ایجاد کنید. خوشبختانه در حوزه هزینههای اختصاصی پژوهشی گامهای خوبی برداشته شده و روند افزایشی است. طبق پیشبینیهای ما البته اگر نوسانات ارزی اجازه دهد، درآمدهای حاصل از پژوهش برابری خواهد کرد با بودجهای که دولت خواهد داد، یعنی 50درصد بودجه را درآمد اختصاصی تأمین خواهد کرد. البته افقی که پیشبینی کرده بودیم 70درصد بود که نوسانات ارزی ما را به پیشبینی 50درصد رسانده است.
در سال 98 دانشگاه علموصنعت 718 میلیارد پروژه پژوهشی و در سال 99، 114 میلیاردتومان قرارداد منعقد کرده اما بهطور میانگین صرفا حدود یکسوم این مبالغ وصول شده و مقدار جالبتوجهی از این قراردادها وصول نشده است. علت آن چیست؟
در سال 99 وصولیهای انجامشده بیشتر از تصوراتمان بود. اما نکته مهم این است که هیچکدام از مدت زمان قراردادها یکساله نیست. قراردادها بلندمدت است و ما باید براساس حجم قراردادهایی که داریم و انتظاری که از کارفرماها داریم، قضاوت کنیم. کارفرماها متناسب با وصولیها و درآمدهای خودشان تنظیم میکنند. در حوزه پژوهشی تحقق درآمدی ما در سال 99 طبق برنامه 800 میلیارد بود که با توجه به فعالیتهای پژوهشی همکاران و پیگیریشان تا 980 میلیارد ریال وصولی رسید. با توجه به آنکه سقف اعتباراتی ما بسته بود، از سازمان برنامهوبودجه خواهش کردیم سهبار این سقف را افزایش بدهند و از جاهای دیگر به درآمد اختصاصی ما اضافه کردند که بتوانیم پولها را از خزانه دریافت کنیم و به محققان بدهیم. این نشاندهنده خوب بودن عملکرد مجموعه است. با توجه به شرایط اقتصادی خاص آن زمان که نهتنها دانشگاه توانسته درآمد اختصاصی را طبق برنامه محقق کند بلکه آن را 25-24درصد هم افزایش داده است. اما نکتهای که شما اشاره کردید باید با توجه به شرایط اقتصادیای که سال 98 و 99 حاکم بر جامعه بود، ارزیابی شود. بسیاری از صنایع برای تأمین درصدی از منابعشان برای انجام پژوهش مشکل داشتند. برخی از این سازمانها در پرداخت حقالزحمه همکارانشان به مشکل برخورده بودند. با توجه به تمامی این شرایط دانشگاه توانسته درآمد اختصاصیاش را 24درصد افزایش دهد.
با توجه به گزارش 4 سال فعالیت دانشگاه، تنها 10درصد از استادان دانشگاه در این برنامههای پژوهشی مشارکت داشتهاند. علت این امر چیست؟
برای پروژههای بزرگ 10درصد از همکاران ما فعال هستند اما در دانشگاه ما 40درصد از استادان در پروژههای پژوهشی مشارکت دارند.
آمار 40درصدی برای دانشگاه علموصنعت کم نیست؟
دانشگاه علموصنعت دارای گروهها و اعضای هیاتعلمی متفاوتی نظیر زبان و ادبیات خارجی، گروه ریاضی و علوم پایه و گروه معارف اسلامی است که 15درصد از استادان یا حتی بیشتر از آن را شامل میشود و درمجموع با گروههای دیگر 100درصد استادان را تشکیل میدهد. آیا انتظار از این گروهها برای مشارکت در قراردادهای پژوهشی و صنعتی درست است؟ و نکته دیگر تعدادی از استادان خودشان بهطور مستقیم با صنایع قرارداد میبندند یعنی در چهارچوب قراردادهای پژوهشی دانشگاه قرار نمیگیرد. اینکه چه باید کرد، مابقی این عزیزان را سوق بدهیم بهسمت کارهای پژوهشی مسالهای دیگر است. همچنین هستند کسانی که صرفا فعالیتهای پژوهشی و آموزشی دارند و در عرصه فعالیتهای صنعتی ورود نکردهاند. ما در طبقهبندی پایاننامهها اعلام میکنیم که حدود 40درصد آنان کاربردی و 20درصدشان در مرزهای دانش است. برخی از این نمونهها بحثهای تحلیلی و نظریهپردازی است، که در فضای آکادمیک روز دنیا از چهرههای شاخص هستند اما دغدغه ورود به فعالیتهای صنعتی و قراردادها را ندارند. به نظرم اگر بتوانیم 50-40درصد از استادان دانشگاه را درگیر فعالیتهای پژوهشی و صنعتی بکنیم، موفق شدهایم. آمار ما در مقایسه با آمار دانشگاههای دیگر جلوتر است اما باید تلاش کنیم و این آمار را به 55-50درصد برسانیم و علموصنعت در این زمینه نمره قابلقبولی گرفته است.
مدیران هوافضا دغدغه دارند، برخلاف عرصه خودروسازی!
ارتباط دانشگاه علموصنعت با اجزای مختلف از دولت مثل خودروسازی یا هوافضا چگونه بود؟
در حوزه خودرو، ماهواره و صنعت راهآهن، ما جزو دانشگاههای منحصربهفرد هستیم. البته در حوزه ماهوارهسازی دانشگاه امیرکبیر و شریف هم فعالیت میکنند ولی در حوزه خودرو و راهآهن دانشگاه علموصنعت منحصربهفرد است و رقیب خاصی هم ندارد. در این زمینه فعالیتهای خوبی در سطح بالای مدیریتی نه صرفا در سطح دانشگاه با خودروسازها انجام شده است، بلکه شخص خود وزیر صمت و نایبرئیس مجلس شورای اسلامی پیگیر این تعاون بین دانشگاه علموصنعت با دو شرکت خودروسازان معروف بودند. جلسات متعدد هفتگی، ماهانه با حضور مدیران خودروسازی برگزار شد. دانشگاه علموصنعت اعلام کرده بود که پلتفرمی را تهیه کرده است و آماده ارائه به صنعت خودرو است. خودروسازان ابتدا استقبال کردند ولی این امر گامبهگام در اجرایی شدن با موانعی روبهرو شد که متاسفانه با وجود امضای تفاهمنامه به مرحله عقد قرارداد نرسید. از سمت دانشگاه ما خواهان بودیم و صنعت خودروسازی باید به نوعی بهسمت دانشگاه میآمد. درظاهر قضیه بهسمت دانشگاه آمد ولی موانعی وجود داشت و با وجود تفاهمنامه امضاشده موفق به پیادهسازی نشدند.
چرا به سرانجام نرسید؟
من فکر میکنم حداقل صداوسیما گزارشهای مکرری از جلسات و پیگیریها و امضای تفاهمنامهها با حضور وزیر صمت، نایبرئیس مجلس و مدیران عامل این خودروسازان در دانشگاه منتشر کرد. هیاتهای فنی کارشناسی و تیمهای تخصصی دانشگاهی برای انعقاد قرارداد صحبت کردند و گزارشهای متعددی را ارائه کردند، ولی چرا نتیجه موانع را نشان میدهد؟ اینها مدنظرشان شکل دادن یک شرکت جدید یعنی خودروسازی سومی در کشور بود تا پلتفرم جدید، این خودروساز جدید را شکل بدهد که به مشکلات مالی برخوردند و سرمایهگذاری این دو خودروساز در این حوزه کم شد. فکر میکنم مباحث به مباحث مالی برمیگردد که به تصمیمگیری در این حوزه منتج شد و اظهر منالشمس بود. من در مصاحبههای مختلف با این عزیزان هم این موضوع را مطرح کردم و آنچه آخر عنوان کردند، این بود که شرکتی بهعنوان خودروساز سوم در کشور شکل بگیرد. این پلتفرم را همان شرکت سرمایهگذاری کند و بهکار بگیرد که متاسفانه بهدلیل مشکلات مالی و زیان انباشته دو شرکت نتوانستند شرکت سوم را شکل دهند.
علت کاربردی نشدن پلتفرم داخلی خودرو کمکاری خودروسازان بود
پس میتوان نتیجه گرفت در حوزه ماهوارهها موفق بودیم، بهدلیل آنکه مسئولان مربوطه دغدغه آن را داشتند اما در عرصه خودروسازی به موفقیت نرسیدیم؛ چون مسئولان به هر دلیلی بهسمت دانشگاهها نیامدند؟
بله. خودروسازها باید سرمایهگذاری میکردند که نکردند. من میخواستم از مقایسه خوبی که درمورد ماهواره انجام دادید، استفاده کنم و بگویم ماهواره با اینکه دانش اولیهاش، نوع تکنولوژی آن و فناوری آن در کشور وجود نداشت، دانش و فناوری آن شکل گرفت، ساخته و پرتاپ شد. درواقع بومیسازی دانش آن شکل گرفت و در دانشگاه رشتهای تحتعنوان فناوری فضایی در مقطع کارشناسیارشد به وجود آمد. فناوری ماهواره در مقطع دکتری ایجاد شد ولی در صنعت خودرو با وجود اینکه زمینه کاری وجود داشت و خودرو برای همگان شناخته شده بود، طراحی پلتفرم جدید برای کشور مطرح نبود، ولی دانشگاه علموصنعت زیربار رفت و مطالعات اولیه را انجام داد. طرح کلان ملی را تا حد 70درصد پیش برد ولی همان 30درصد باقیمانده را صنعت حمایت نکرد. اگر آن 30درصد را حمایت میکردند پلتفرم خودرو هم مثل ماهواره در داخل کشور طراحی و ارائه میشد.
این عدم پیگیری و حمایت از طرف وزارتخانه بوده یا خودروسازها؟
ازطرف خودروسازان.
شما بهعنوان مدیر دانشگاه علموصنعت شخصا تعاملی با رئیسجمهور روحانی داشتهاید؟
نه. بههرحال میدانید که ارتباط روسای دانشگاه با وزارت علوم بود. در مواردی که کشور با مشکلات خاصی روبهرو میشد جلساتی در حد معاوناول رئیسجمهور برای اعلام آمادگی، ارائه توانمندیها و ارائه گزارش اقدامات دانشگاهیان با دکتر جهانگیری برگزار میشد اما ارتباط مستقیم با آقای روحانی نداشتیم.
روسای دانشگاهها مجبورند به جای ارتقای علمی، کار اجرایی کنند
نسبت دانشگاه علموصنعت با اجزای متفاوت دولت چگونه بوده است؟
ما به جز موارد خاص و مسائلی که با آن روبهرو بودیم، حمایتهای وزارت علوم را داشتیم. بسیاری از این مشکلات در خود وزارت علوم رفع میشد. موارد دیگری در ارتباط با سایر دستگاهها وجود داشت که باید در سطحی بالاتر از وزارتخانه پیگیری میشد. اینها مواردی نیست که فقط به دوره روحانی برگردد، مثل اسناد زمینهایی که دانشگاهها دارند، آنها معارض دارند و اقداماتی برای این معارضها انجام دادند. گاه شهرداریها و سازمان ثبت، گاه معارضان حقیقی آمدهاند زمینها را گرفتهاند. اینها باعث شده اسناد و مدارک دانشگاهی بیشتر از 20سال است که این مشکلات را دارند و این مشکلات باید از طریق مجامع دیگر برطرف بشود، این بخش باید در مجموعه معاونت اجرایی یا معاونت اول ریاستجمهور پیگیری شود. بهطور کلی و به جز موارد خاص بقیه مسائل از طریق وزارت علوم بهخوبی پیش رفته است ولی ده پانزده درصد هم وجود داشته که لاینحل باقی مانده و باید حل شود. برداشت من این است که روسای دانشگاههای ایران بیشتر فرصتهایی که باید دنبال ارتقای سطح علمی دانشگاه باشند را صرف کارهای اجرایی میکنند و این درحالی است که اسناد زمین یک دانشگاه نباید مشکل داشته باشد یا بحث تأمین مالی و حقوق پرسنل که در دوره قبل هم بوده و نیازمند تفکر و تعقل است.
شما به وزارت علوم روحانی چه نمرهای میدهید؟ و چه نمرهای به دوره مدیریتی خودتان میدهید؟
من نمره 80 از 100 به آن دوره میدهم و در دوره و فعالیتهای خودم (البته که من نباید به خودم نمره بدهم) قطعا بالای 95 به فعالیت همکارانم در دوره خودم میدهم.