علی مزروعی، خبرنگار: وزرای امور خارجه آمریکا و فرانسه میهمانان یک نشست مشترک بودند که پنجشنبه هفته گذشته به میزبانی آنالنا باربوک، وزیر امور خارجه آلمان در برلین برگزار شد. مطابق انتظار، مذاکرات وین بین ایران و اعضای 1+4 یکی از دستورکارهای این نشست مشترک بود.
درحالی که اسناد پیشنهادی ایران در مذاکرات وین منتظر تصمیمگیری و پاسخ طرفهای غربی است، اظهارات مقامات سه کشور حاضر در نشست برلین چندان امیدوارکننده بهنظر نمیرسد.
باربوک، وزیر امور خارجه آلمان در این نشست ضمن اینکه مذاکرات را در مرحلهای تعیینکننده توصیف کرد، گفت: «دریچه برای یافتن راهحل درحال بسته شدن است.»
آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا درحالی که پیشرفت مذاکرات را اندک خواند، اما در انعکاس صحبتهای جو بایدن بازگشت به توافق را امکانپذیر دانست.
ژان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه نیز در اظهارنظری مشابه با بایدن سرعت پیشرفت مذاکرات را جزئی و کند دانست و از لزوم افزایش آن گفت.
درحالی سرعت کند مذاکرات وین به گزاره مشترک مقامات غربی تبدیل شده است که ایران پیشنهادهای خود را در زمینههای مختلف اعم از رفع تحریمها، اقدامات هستهای، راستیآزمایی و تضمین ارائه داده و این طرف غربی است که تاکنون مذاکرات را معطل نگه داشته و باید هرچه سریعتر پاسخ خود را به پیشنهادهای جامع ایران ارائه کند.
اهداف طرفین غربی از انداختن توپ در زمین ایران و ایجاد فضاسازی رسانهای فعلی را میتوان اینگونه برشمرد.
قدرتنمایی پوشالی
اهداف کلان طرف غربی از اعمال تحریم علیه یک کشور را میشود در دوبعد تشریح کرد؛ اول تحتفشار قرار دادن کشور تحریمشده و دوم ترساندن سایر کشورها از چماق تحریم. در شرایطی که ایران با توسعه روابط اقتصادی خود با کشورهای منطقه و نیز تغییر نگاه خود به شرق مسیر خنثیسازی تحریمها را در پیش گرفته است، این ابزار طرفی غربی تا حدود زیادی کارکرد اول خود را از دست داده است. چنانچه ایران این رویکرد را در چهارچوبی خارج از توافق با طرف غربی ادامه دهد، تحریمهای آمریکا کارکرد دوم خود یعنی ترساندن سایرین را نیز از دست خواهد داد. به همین جهت طرف غربی برای انعکاس این تصویر که ایران تحتفشار و اولتیماتوم طرف غربی تن به عقبنشینی داده است نیاز به توافقی زودهنگام با ارائه امتیازاتی حداقلی دارد.
مقصرنمایی ایران
آمریکا بعد از خروج یکجانبه از توافق بینالمللی برجام تصویر یک دولت غیرمتعهد و زورگو را از خود برجای گذاشته است. اگرچه چنین تصویری از آمریکا همواره وجود داشته اما دولت این کشور همیشه سعی کرده است با بهانهتراشی به تصمیمات سلطهجویانه خود مشروعیت بدهد. نمونهای واضح از این مشی را در دستاویز قرار دادن حادثه 11سپتامبر برای حمله به افغانستان شاهد بودهایم. در رابطه با خروج آمریکا از برجام اما دولت این کشور همچنان از پیدا کردن یک توجیه ولو حداقلی عاجز مانده است تا جایی که دولت فعلی آمریکا برای توجیه ارائه چنین تصویری از آمریکا، مقصری جز دولت قبل این کشور نیافته است. در این رابطه هفته گذشته جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در مصاحبهای با شبکه cbs دلیل قرار گرفتن آمریکا در شرایط فعلی را خروج دولت قبلی آمریکا از توافق هستهای با ایران بیان و از آن بهعنوان اشتباه فاجعهباری یاد کرد که آمریکا درحال پرداختن هزینه آن است.
اگرچه آمریکا برای خروج از برجام نمیتواند مقصری جز خودش را معرفی کند اما این کشور برای عدم بازگشت به این توافق سعی دارد با لجوج نشان دادن ایران از زیربار بدعهدی خود شانه خالی کند.
درحالی ایران در این پروژه رسانهای قرار است بهعنوان طرف سرسخت و لجوج معرفی شود که آمریکا تا پیش از دور هفتم مذاکرات وین رفع تحریمهای ضدبرجامی دوره ترامپ را در بسته رفع تحریمی پیشنهادی خود نگنجانده بود و درحال حاضر یکی از دلایلی که روند مذاکرات را طولانی کرده، زیادهخواهیهایی از این قبیل است.
نقطه گریز خیالی
آمریکا بههمراه متحدان اروپایی خود در دو دهه اخیر تحریمهای گسترده داخلی و بینالمللی را به بهانه برنامه هستهای علیه تهران به اجرا درآوردهاند. در همین حال پس از خروج آمریکا از برجام و از بین رفتن کامل انتفاع اقتصادی ایران از توافق هستهای و حتی بدتر شدن اوضاع، غرب و بهویژه کشورهای اروپایی باقیمانده در برجام با واکنش نسبت به گامهای تعدیلی ایران درصدد القای این مساله بودند که حتی با وجود عدم انتفاع اقتصادی ایران از برجام، تهران یک الزام قانونی و اخلاقی برای اجرای محدودیتهای آورده شده در توافق هستهای دارد.
مقاومت ایران و برداشته شدن گامهای تعدیل تعهدات هستهای موضوع پیشین را ساقط کرد و امروز در جریان مذاکرات احیای برجام، غرب بهجای تاکید بر اجبار ایران به اجرای تعهدات هستهای برجامی، بار دیگر موضوعی با نام «نقطه گریز هستهای» را به یک موضوع مناقشهبرانگیز برای جنگ روانی علیه ایران تبدیل کرده است.
درحالی کشورهای غربی تاکید دارند که ایران درصورت اراده طی چند هفته میتواند مواد هستهای لازم برای ساخت یک سلاح هستهای را به دست آورد که ساخت سلاح هستهای بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که غرب درحال تصویرسازی از آن است. به دست آوردن سلاح هستهای دستکم به چندصد کیلو اورانیوم غنیشده برای انجام آزمایشهای متعدد نیاز دارد و ازسوی دیگر پس از موفقیتآمیز بودن آنها سلاح به دست آمده باید جهت مصارف نظامی و نصب روی موشک یا جنگنده کوچکسازی شود؛ مسالهای که با توجه به حجم کم مواد غنیشده ایران که بهعمد توسط تهران صورت گرفته، صادق نیست. ایران بهراحتی قادر به غنیسازی 90درصدی درحال حاضر است و اگر نقطه گریز هستهای یک موضوع مهم باشد باید دانست امروز با چند هفته دیگر عملا هیچ تفاوتی با یکدیگر در این مساله ندارند.
غنیسازی 60درصدی در عین حالی که حرکت ایران بهسمت غنیسازی 90درصدی متوقف شده است، تلاشی برای تهدید به ساخت سلاح هستهای نیست بلکه تهران از غنیسازی 60درصدی اهداف دیگری دارد.
ایران با غنیسازی سطح بالا هرگونه رویه شدن محدودیت غنیسازی در خاک خود را شکسته است زیرا اتکای کشورهای اروپایی به این مساله که با وجود خروج آمریکا از برجام ایران باید به تعهدات خود بهصورت کامل عمل کند، نشان داد ادامه روند پیشین موجب شکلگیری رویههای عرفی و افزایش فشارها میشود.
از طرف دیگر ایران با افزایش سطح غنیسازی به 60درصد در تلاش بود ضمن تاکید بر محدودیتناپذیری عرفی حق قانونی غنیسازی، بر این مساله تاکید کند که تهران با تلاش برای ساخت رآکتورهای هستهای برای ساخت زیردریاییهای هستهای زیربار محدودیتهای تحقیقاتی نیز نخواهد رفت.
همچنین باید در نظر داشت تهران پس از خرابکاری رژیمصهیونیستی در تاسیسات غنیسازی نطنز که برای خالیکردن دست ایران در گفتوگوهای هستهای صورت گرفت، غنیسازی 60درصدی را کلید زد تا به طرفهای غربی دستان پر خود را نشان دهد.
ایران با غنیسازی سطح بالای هستهای درحال منبسط کردن اذهان جهانی و افکارعمومی برای آینده جهت پذیرش حق غنیسازی خود است؛ تهران درحالی بهسمت این سطح از غنیسازی حرکت کرده است که میزان مواد غنیشدهاش علیرغم وجود ظرفیتها از لحاظ حجم بهشدت ناچیز است.
فعالسازی مکانیسم ماشه
مکانیسم ماشه یا همان «سازوکار حل اختلافات» در بندهای ۳۶ و ۳۷ برجام بهعنوان تضمینی در راستای اجرای تعهدات ایران گنجانده شد. اگر اعضای برجام بتوانند نقض تعهدات ایران را اثبات کنند، تحریمهای بینالمللی بهصورت خودکار علیه کشورمان برمیگردد.
اما نکته مهم در استفاده از مکانیسم ماشه، مستندات آژانس بینالمللی انرژی اتمی و استناد اعضا به تخلفات ایران در کمیسیون مربوط به حل اختلافات برجام است.
در همین راستا غنیسازی 60درصدی ایران بهعنوان بهانهای در دست طرف غربی قرار گرفته تا با زیادهخواهیهای خود تعویق ایجادشده در مذاکرات را نیز ناشی از لجاجت ایران معرفی کند و آن را به تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هستهای نسبت بدهد تا افکارعمومی برای فعالسازی این مکانیسم آماده شود. سناریوی تکراری متهمکردن ایران به تلاش برای دستیابی به غنیسازی 90درصدی و سلاح هستهای درحالی است که رافائل گروسی، دبیرکل آژانس انرژی اتمی یعنی نهادی که باید مستندات چنین اتهامی را ارائه دهد در گفتوگویی که آذرماه سال جاری با فرانس24 داشت؛ این ادعا را رد کرده و گفته است: «درحال حاضر هیچ غنیسازی ۹۰درصدیای در جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد.»
جلوگیری از وتو قطعنامه احتمالی توسط چین و روسیه
یکی از مواردی که در مکانیسم برجام برای برخورد با عدم اجرای تعهدات پیشبینیشده این است که «اگر یکی از طرفهای برجام به این جمعبندی برسد که طرف دیگر به تعهدات ذکرشده در این توافق پایبند نیست، میتواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. این کمیسیون، در چهارچوب برجام و برای نظارت بر اجرای این توافق تاسیس شده است. اگر ظرف ۳۵روز، شکایت آنگونه که شاکی میخواهد حل نشود، شاکی میتواند موضوع حلنشده را بهعنوان دلیلی برای توقف اجرای تعهدات برجام در نظر بگیرد و به شورای امنیت سازمانملل اطلاع دهد که موضوع حلنشده، متضمن عدم اجرای چشمگیر است. پس از آن، شورای امنیت ۳۰روز وقت دارد تا درباره استمرار تعلیق تحریمها یا بازگرداندن آنها قطعنامه صادر کند.»
در چنین شرایطی اگر طرف غربی بخواهد به بهانهای کار را به صدور قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت برساند نیاز دارد با تحت فشار قرار دادن چین و روسیه مانع از وتو این قطعنامه توسط آنها شود.
پیشبردن چنین اقدامی نیاز به بهانهای قوی دارد تا بتواند صدور قطعنامه را توجیه کند. به همین جهت خطرناک جلوهدادن فعالیتهای هستهای از یکسو و طولانی کردن روند مذاکرات ازسوی دیگر، میتواند فرآیند بهانهتراشی را سهلالوصولتر کند.
پروژه فشار از داخل
درحالی که طرف غربی با زیادهخواهی مانع از پیشرفت روند مذاکرات شده است، در دسترس جلوه دادن توافق از جانب آنها را میتوان تلاشی دانست برای ایجاد مطالبه توافق زودهنگام در ذهن مردم ایران تا از این طریق تیم مذاکرهکننده ایرانی تحت فشار افکارعمومی ناچار به دادن امتیازات بیشتر برای رسیدن هرچه سریعتر به توافق شود. درصورت تن ندادن طرف ایرانی به زیادهخواهیها و عدم موفقیت این سیاست همچنان اتخاذ چنین رویکرد رسانهای برای طرف غربی خالی از دستاورد نخواهد بود؛ چراکه این امکان را برای آنها فراهم میکند تا نرسیدن به توافق را ناشی از کوتاهی تیم مذاکرهکننده ایرانی جلوه داده و مسئولیت زیادهخواهی خود را نپذیرند.