عاطفه جعفری و سیدمهدی موسویتبار،گروه فرهنگ: بررسی سینمای مسعود اطیابی از «ماهگرفتگی» تا «تگزاس» و «دینامیت» میتواند تصویری واقعی از امروز سینمای ایران بدهد؛ سینمایی که فقط محصول دغدغهها و اختیارات فیلمساز نیست و در پرداخت و ورود به مسائل، بهشدت متاثر از شرایط و اتفاقات پیرامونیاش است؛ محصول شرایط مختلفی از جنس مدیریت سینمایی دولت قبل بر تولید و عرضه فیلم گرفته تا قبلتر از آن نحوه معرفی و حضور فیلمسازانی همچون اطیابی در سینمای دولت احمدینژاد.
اطیابی در گفتوگوی پیشرو خیلی صریح از خودش و جنس فیلمسازیاش حرف میزند و از اینکه فیلم دینامیت را برای خوشکردن احوال مردم ایران ساخته است، دفاع میکند. به قول خودش میداند چطور کمدی بسازد و برای ساخت کمدی پول خوبی هم میگیرد اما برای ساخت فیلمهای دفاعمقدسی و انقلابیاش حاضر نیست که از بیتالمال پولی به جیب بزند. او همه فیلمهایش را ارزشی میداند و با انتقاد از کسانی که آثارش را قیچی میکنند، میگوید بیارزشها، کارهای ارزشی من را سانسور میکنند. بهبهانه اکران «دینامیت» در سینماهای کشور با مسعود اطیابی گفتوگو کردیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
اوضاع و احوالتان خوب است؟ با توجه به پرفروشبودن «دینامیت»، باید حال خوش و خوبی داشته باشید.
جاییکه اوضاع و احوال مردم خوب باشد و آنها میخندند، حال ما هم خوب است.
و این یک چرخه است؟
ما مگر به چه کسی وصل هستیم؟ روز شما خوب باشد روز ما هم خوب است. خوبی اوضاع به دل شاد مردم است، نه به ثروت آنها.
اما بخشی از این دل شاد از فقر و ثروت و اوضاع اقتصادی میآید.
میتواند اینطور باشد. این شادی هر دلیلی میتواند داشته باشد. اوضاع خوب این است که در وضعیتی باشید که دل شما شاد باشد. مثل جوانی است که ازدواج کرده و با یار خود خوش است. محیط زندگی هم میتواند بهنوعی یار باشد و اگر در آنجا خوش باشید اوضاع به نظر شما خوش است، فقر داریم و ممکن است موجب ناخوشی شود، بیماری ممکن است موجب ناخوشی شود، ناراحتی روانی ممکن است موجب ناخوشی شود. همه اینها تاثیر دارد. آدم فقیر داریم که خیلی خوش است. زمانهایی بود که کشور فقیرتر از الان بود ولی خوش بودیم.
خبری منتشر شده بود که دینامیت پرفروشترین فیلم سینمای ایران شد. آیا از فروشتان آماری دارید؟
فروش ما هر روز بالاتر میرود. آمار را هم از «سمفا» میگیرم که 40-30 دقیقه عقب است. تعداد مشتری طبیعتا بیشتر میشود. برای امروز دیگر بلیت نداریم و سینماها سانس فوقالعاده میگذارند. سانسهای رزرو را به فیلمی میدهند که بیشتر فروش میکند و تا الان 300میلیون تومان فروختیم. پنج ساعت دیگر هم فروش داریم و احتمالا به 500 میلیون تومان میرسد.
یعنی چند نفر تماشاگر میشود؟
300میلیون تومان با احتساب بلیتی 15هزار تومان نیمبهای روز سهشنبه (مصاحبه روز سهشنبه انجام شده است) میشود 21 هزار و 700 نفر. البته روزهای سهشنبه داشتیم که بیشتر از این فروخته شد. امروز بیشتر میشود و جمعه هم افزایش دارد. این جمعه بیشتر از هفته گذشته میشود چون ایام دهه فاطمیه بود و عدهای به سینما نمیروند.
مردم از نگاه شما و البته ما در سینما مهم هستند. کارنامه شما یک کارنامه خیلی جالبی است؛ از «مصائب دوشیزه» شروع شده و به دینامیت رسیده است. در جاهایی آدمی را میبینیم که نگران نبودن عنصر سرگرمی در زندگی مردم است و در جاهایی نگران مشکلات خانوادگی، روابط انسانی و اجتماعی مردم. به نظر میرسد حالا شما هم به جمع پولسازترین کارگردانهای سینمای امروز ایران اضافه شدید.
به این عنوان علاقه ندارم ولی ناراحت نمیشوم.
در کارنامه شما آثار سینمایی همچون «خاک و مرجان» تا فیلم سیاسی «ماهگرفتگی» دیده میشود تا فیلمهای کمدی «تگزاس» و «دینامیت». این گوناگونی در ساخت آثار شما ناشی از چه معیاری از انتخاب فیلمنامه و فیلمسازی است. میتوان گفت اقتضائات زمان شما را وادار میکند به سمتی بروید یا علت دیگری دارد؟
بعد از خداوند اختیار دست ماست؛ همان اختیاری را که خداوند داده استفاده میکنیم و اگر اراده باشد اراده من است. بعد از چیزی که تقدیر نام میگذارند یا هر چیزی که با جنبه دینی نگاه کنید، در وجه اختیار و تقدیری که میتوان رقم زد، خودمان موثر هستیم و تصمیم میگیریم. اینکه چرا زیگزاگی و تنوع ژانر دارم را شاید بتوانم اینگونه توضیح دهم؛ «چهگوارا» یک جمله معروفی دارد که میگوید فرد انقلابی کسی است که در جایی که به او نیاز دارند کار میکند. جاییکه نتواند یا به او نیاز ندارند نمیرود. چهگوارا هم مبارز است و هم انقلابی و هم ایدئولوژی دارد. نمیگویم به ما میخورد ولی بهعنوان کسی که میتوان بهانه کرد و در اینجا از او نام برد، میگویم. واقعیت این است خیلی دوست دارم جایی باشم که نیاز است. بسیاری میگویند برای پول است. من میگویم زندگی من را جستوجو کنید میفهمید برای پول نیست. از کنار فیلمهای من بسیاری سود کردند ولی خودم کمترین بهره مالی را داشتم. بیشترین بهرهای که من از فیلمهایم دیدم این است که مخاطب خود را راضی دیده باشم. برای من مهم نیست مخاطب برای چه دلیلی به سالن میآید، دوست دارم وقتی از سالن میرود، راضی باشد. با هر انگیزهای میتوانید مخاطب را به سینما بکشانید و پخشکنندهها هم با هر هدفی میتوانند مخاطب را جذب کنند. من خیلی دخالت نمیکنم.
دخالت نمیکنید یعنی برای شما مهم نیست؟
مهم است اما اولویت نیست. در حوزه وظیفه خودم نمیدانم. اگر احساس کنم با منش من فرق میکند دخالت میکنم ولی آن چیزی که با منش همراه است به حوزه تخصصی میسپارم. نظر بخواهند نظر میدهم، اگر دوست نداشته باشم در تبلیغ موردی نباشد معمولا بیان میکنم. مساله دیگر این است که مخاطب را درباره فیلم خود گول نزنم. اگر فیلم کمدی است، کمدی تبلیغات شود و اگر فیلم حادثهای یا جدی است به همان ترتیب تبلیغ شود. ژانر برای مردم باید مشخص شود بدون اینکه قصه لو برود. اولین چیزی که مهم است، اینکه مخاطب بداند بابت چه فیلمی بلیت میخرد. در آثار من تبلیغ زیاد وجود ندارد و فروش خودش را هم میکند.
اما برای تبلیغ تگزاس2 بیلبورد زیاد بود.
مگر چقدر بیلبورد داشت؟ 12-10 بیلبورد در تهران بود که آن هم اتفاقی فیلمی پایین آمده بود و بیلبوردها خالی بود و تهیهکننده گفت تگزاس را بگذاریم. کمتر از یک ماه بود و آنقدر بیلبورد نداشتیم.
به نسبت فیلمهای دیگر میگویید؟
به نسبت همه فیلمها میگویم. تلویزیون ما اگر بخواهد تبلیغ فیلمی را بکند مثلا اگر به دینامیت 50 تیزر داد، باید به فیلم انقلابی همچون «منصور» 55 تیزر اختصاص دهد و بهنفع منصور کار کند. منظور من این نیست بهنفع فیلم من تیزر بدهند. بهنفع حقانیت فیلم باید کار کنند. وقتی به فیلم منصور 500 تیزر داده شود ناحق میشود یعنی از وجه ناحق برای کار حق استفاده کردند. زمانی بحث میکردند که هدف وسیله را توجیه میکند یا خیر. الان هم سر اینها ماندهایم که حق چیست. در آثار خود دنبال تبلیغ نبودم. دوست دارم آثارم تبلیغ شود ولی تبلیغ مردمی بهتر است. هفته بیستم یا سیام فیلم ماست بدون اینکه تبلیغ داشته باشیم، صدر جدول هستیم و توقع دارید کدام یک از این فیلمها جلو بزنند؟ ممکن است مردم فیلم من را دوست نداشته باشند ولی اگر دوست ندارند چطور به بعدی میگویند این فیلم را ببینید؟ مُبلغ فیلم کسانی است که از سالن سینما بیرون میآید و آنالیز نمیکند. من فیلم منصور را ببینم، آنالیز میکنم و بیرون میآیم چون فیلمساز هستم. من در این مدتی که فیلمساز بودم تنها یک فیلم را آنالیز نکردم و آن سریال «بازی مرکب» بود که به دلیل ابتلا به کرونا بود و فکر میکردم بمیرم. بعد از دو، سه روز که سرحال شدم بازی مرکب را تماشا کردم و حالم خوب شد و برای سازنده سریال دعا کردم. من درگیر آنالیز نشدم. من مثل مردم عادی درگیر سریالی شدم و لذت بردم. موقع تماشای سریال «بازی مرکب» اکسیژن خون من بالا میآمد. اصولا کسانی که فیلم من را آنالیز میکنند مخاطب خودم نمیدانم، مردمی که مخاطب هستند با خانواده بلیت تهیه میکنند و فیلم را در سالن تماشا میکنند.
خودتان چه جنس فیلمهایی را دوست دارید؟ فیلمهایی که مخاطب آنالیز میکند یا خیر؟ به نظر میرسد فیلمهایی از «خاک و مرجان» یا همان «ماهگرفتگی» از همین جنس فیلمهایی باشند که میگویید مخاطب باید بنشیند و فیلم را آنالیز کند؟
«خاک و مرجان» را هم مخاطب عادی آنالیز نمیکند. فیلم باید طوری باشد که آنالیز نکنید. اثر دینامیت برای مردم بیشتر از خاک و مرجان است. «خاک و مرجان» در جشنوارهها و در هند و اتریش و چند جشنواره خوب رفت و اثر گذاشت. در هند به یاد دارم کنسول آمریکا اعتراض کرد که چرا این فیلم را نمایش دادید. خاک و مرجان یک جنس دیگر است و در اینجا حزباللهیها مخالف آن بودند. میگفتند باید در انتها این آدم به خودش انتحاری ببندد و به سمت پایگاه آمریکایی برود. شورای پروانه ساخت آن موقع اصرار داشت یک سکانس بگذارید که این تصویر را نشان دهد. من مخالفت کردم. گفتم این لطمه به فیلم ماست. در فیلم خاک و مرجان میخواستیم بگوییم تجاوز هویت این مردم را میگیرد، من نگفتم که این تجاوز باعث میشود اینها انتحاری بزنند. حرف فیلم این است که در انتهای فیلم تجاوز به کل بد است.
جالب است خودتان هم دارید فیلم را آنالیز میکنید.
من و شما وظیفه داریم آنالیز کنیم. من درباره تبلیغ میگویم، کسانی فیلم من را تبلیغ میکنند که آنالیز نمیکنند.
نقلقولی گفتید که من هرجایی احساس نیاز کنم همانجا حضور دارم و فیلم میسازم. به نظر شما جنس فیلمهایی مثل «دینامیت» چه نیازی از جامعه امروز ما را برطرف میکند؟
دینامیت دو مورد دارد؛ در دورهای که اکران شده، نیاز عمومی شادابی و خنده مردم است. بهشدت مردم به فضای شاد و سرگرمی نیاز دارند.
اما سال تولید دینامیت 97 بود.
بله. دینامیت قبل از تگزاس2 ساخته شد. دینامیت بدون اینکه اتفاقی برای آن بیفتد، توقیف بود. در اعضای شورای پروانه نمایش دو نفر با نگاه شخصی مخالف فیلم بودند، نه قانونی! مشکلی که ما داشتیم.
نمیتوانید اسم ببرید؟
اسم نمیبرم اما از شورای پروانه قبلی بودند. الان هم شورای پروانه ساخت مخالفت میکند. اگر جای وزیر یا سازمان سینمایی بودم و عضوی از شورای پروانه ساخت اظهارنظر شخصی میکرد و مانیفست ارائه میداد از شورا بیرونش میکردم چون توان این را ندارد نظر شخصی خود را کنترل کند. مثلا آقای مستغاثی را خیلی قبول دارم ولی دلیل نمیشود اظهارنظر شخصی کند و مانیفست برای سینمای ایران بدهد. عضو شوراست و فقط میتواند قانون را مطالعه کند، ضوابط را مطالعه کند و اثر را در چهارچوب این قانون بررسی کند که قابلپخش است یا خیر. صحنهای اگر دارد که خانواده اذیت میشود یا صحنهای به نظام یا دین ضربه میزند را تذکر دهد. اما عضو شورای پروانه ساخت حق ندارد مانیفست برای سینمای ایران ارائه دهد. عضوی از شورا کارهای نیست. غیر از اینکه نمایندهای از سوی دولت است که حفظ منافع مردم و هنرمند کند. اگر من عضو شورا شوم قطعا نظر و سلیقه دارم ولی حق ندارم به نظر و سلیقه خود فکر کنم.
اینها تاثیرگذار بودند؟
فیلم دینامیت سهسال اسیر شد و امروز درآمدزایی میکند. اما من از این افراد نمیگذرم، باید یک روز حلالیت بطلبند، چون بیخود توقیف شد. فیلمی که الان بهراحتی پخش شد آن زمان چرا پخش نشد؟ یک آقایی پافشاری کرد که من اجازه نمیدهم و در نهایت امضا نمیکرد تا حکم آقای رئیسی (رئیس وقت قوه قضائیه) آمد. بازهم نمیخواست امضا کند، ترس از رفتن به طرف حکم قضایی باعث شد اجازه دهند. صحنههایی از فیلم را زدند که شما خندهات میگیرد.
چقدر سانسور شده است؟
27دقیقه از فیلم یعنی پنج سکانس از حضور مهدی فقیه حذف شده و سکانس پایانی فیلم هم حذف شده است.
مگر نقش مهدی فقیه چه بود؟
یک مدرس حوزه علمیه است و همیشه اینها را به راه وسط و میانه دعوت میکند.
آن فردی که «محمدحسین» (با بازی احمد مهرانفر) و «هادی» (با بازی پژمان جمشیدی) همیشه از او مثال میزنند.
بله. حاجآقا رسولی است. مردم را به داشتن چهره خوب دعوت میکند، اینکه مومن باید چهره شفاف داشته باشد و با مردم چطور رفتار کند. همه اینها را درآوردند.
چرا باید این قسمت را دربیاورند؟
از لجبازی و از اینکه ما نزد آقای رئیسی رفتیم. گفتند حالا این صحنهها را دربیاورید. بهنفع فروش فیلم شد. قدری شعار در آن بود.
اگر شورای پروانه نمایش فعلی بودند...
اگر شورای فعلی بود قطعا یکسری چیزها را درمیآوردند و به آن صحنهها جایزه میدادند. برعکس شورای قبلی بود و این سلیقه است که بد میشود.
درباره ساختار معیوب شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش حرف و حدیث زیاد است و ربطی به این دولت و آن دولت ندارد. به نظر میرسد این جنس رفتارهای سلیقهای دیگر کارکرد خودش را در هدایت و جریانسازی در سینمای ایران از دست داده است و برخوردهای سلیقهای به فیلمها آسیب میزند؟
رفتار سلیقهای آسیب نمیزند بلکه نابود میکند، اعتماد را از بین میبرد. فکر نکنید من انقلابی نیستم، من انقلابی هستم، در اقوام خود شهید دادیم، از انقلاب تا دفاع مقدس تا حوزه مقاومت بودهاند. روستای ما شهید زیاد داده است. هنوز هم انقلابی هستند و ضعف مالی دارند. منطقهای نیست که فکر کنید وضع مردم خوب است.
ممکن است از وضع اقتصادی ناراضی باشند اما مقید به انقلاب هستند، من هم همینطور هستم. اما من با منافقین مشکل دارم، کسی که چهره خود را عوض کند در هر جایی که باشد. چه کسی تلویزیون را بین مردم منفور میکند؟ چرا آثار رسانهای تلویزیون مخاطب ندارد؟ به نظر من تعمدی در این جنس کارهاست. اینکه همه را بیرون کنید و چیزی بسازید که مردم فحش دهند؟ قطعا آدمی این کار را میکند که برنامهای دارد. در مخیله من نمیگنجد نوع سانسورهایی که در تلویزیون میشود چطور است. برای من اتفاق افتاد، نوع این سانسورها معلوم است این افراد عمدی اینچنین میکنند که نابود کنند تا جای دیگری برنده باشند. حمله به سینمای کمدی در مجموعه رسانهها جزء خطاهاست. سینمای مفرح و سرگرمکننده جزء ملزومات است و حکومت موظف است تامین کند. وقتی من در اینجا حاکم میشوم پدر خانواده هستم، چه چیزهایی را باید تامین کنم؟ نیازها مختلف است. فقط قرار نیست شکم را سیر کنم. تنها آموزش را نباید تامین کنم، اوقات فراغت و سرگرمی هم باید تامین کنم، پارک و وسایل ورزشی و زمین ورزشی را باید تامین کنم. باید زمینه ورزشی مردم را هم فراهم کنم، نهفقط قهرمان بیاورم که پرچم بالا ببرد. این نیاز جامعه است و باید فراهم شود و بخشی سینماست و همچنین سرگرمکننده است و اولویت بر بخشهای دیگر دارد. اگر سینمای سرگرمکننده نباشد امکان ندارد یک فیلم ایدئولوژی یا ارزشی نمایش دهید.
چون چندبار حرف از مردم ایران زدیم و اینکه فیلمهای کمدی باید ساخته شوند تا همه مردم ایران اوقات خوشی داشته باشند، بهتر است به شکل دیگری به مساله اثر و حضور فیلمها و آثار سینمایی ایران در جامعه امروز ایران بپردازیم. چند وقت پیش گزارشی در «فرهیختگان» منتشر شد که در آن براساس گزارشهای مرکز آمار، متوسط هزینههای یک خانواده ایرانی 6 میلیون تومان عنوان شده بود یعنی متوسط هزینه یک خانواده چهارنفره در شهرستان و این هزینه در شهر تهران 12-10میلیون است. از این میزان هزینهها 74 درصد مربوط به هزینههای غیرخوراکی همچون پوشاک، مسکن و... است. نکته جالب و تاسفبار اینکه تنها سه درصد از کل این هزینه، خرج تفریحات و محصولاتی همچون کتاب، سینما، تئاتر، موسیقی و... میشود. یعنی اگر یک خانواده ایرانی 10میلیون هزینه داشته باشد، 300هزار تومان خرج تفریحاتش میکند. در سمت دیگر ماجرا میبینیم هزینه سینما رفتن یک خانواده 4 نفره برای دو بار در ماه، 600هزار تومان میشود.
یعنی قبول دارید دو بار در ماه سینما رفتن برای خانواده 4 نفره لازم است؟
حتما لازم است. بهعنوان وجه سرگرمی لازم است.
پس نوشته شود که لازم است.
اما سوال من این است همین هزینه سینما رفتن که 600هزار تومان است را در نظر بگیرید و این هزینه 300هزار تومانی که خانواده ایرانی برای کل تفریحاتشان میکنند؛ نشان میدهد بخش مهمی از جامعه ایرانی اصلا سینما رفتن جزء تفریحات و سبد فرهنگیشان نیست. در وضعیتی هستیم که بخش مهمی از مردم ایران از سالنهای سینما دور افتادهاند، چطور میتوان گفت شما دینامیت را برای همه مردم ایران میسازید؟
اما نوع تحلیل من با شما فرق دارد. دینامیت از یک منظر برای همه مردم است. دومیلیون نفر فیلم را دیدهاند و فکر میکنم یکمیلیون نفر دیگر هم ببینند. مخاطب ما به سهمیلیون نفر میرسد. از این تعداد دومیلیون و 700 هزار نفر از فیلم ما راضی هستند. در این دو ساعت برای هفت، هشت روز، حال این افراد خوب است و به جامعه هم تزریق میشود.
اینهایی که فیلم را میبینند بچههای پایینتر از خیابان انقلاب نیستند. اکثر سالنهای شیک سینما در بالاشهر تهران جاخوش کردند.
در شهرستانها مخاطب داریم، در بالای شهر و پایین هم مخاطب داریم. سینمای با بلیت 10هزار تومان داریم.
شما بهتر از من به سیستم توزیع سالن سینما و فروش آن احاطه دارید و میدانید سینماهای پرفروش امروز ایران مثل کوروش و ایرانمال و...، رقم فروش فیلم را بالا میبرند.
قشر اینها متفاوت است؛ قشری که سینما کوروش میرود متفاوت است. اما ما پردیس کیان را هم داریم.
مگر چقدر میروند پردیس کیان و چقدر فروش دارد؟
خیلی زیاد است. قیمت بلیت پایینتر است ولی تعداد مخاطب همان اندازه است. در طولانیمدت مخاطب خودش را جذب میکند. سهشنبهها سالنها پر میشود. سینمای اینچنینی وجود دارد. روی سینمای نازیآباد باید کار کنید که براساس شأن مردم ساخته شده است. من روی سهمیلیون نفر و برای دوساعت وظیفه دارم. کتابخانه محلی سرکوچه روزی 50نفر وظیفه دارد. پارک ملت و پارکشهر و... آنها هم یک وظیفهای دارند و به این مجموعه وظایف اضافه میشوند. وقتی درباره فراغت و سرگرمی حرف میزنیم یک مفهوم کلان را باید نگاه کرد تا جامعه خود را بسازیم. من سهمیلیون نفر، شهردار منطقه دو یکمیلیون نفر، شهردار منطقه یک 100هزار نفر و... و هریک کار خود را بهخوبی انجام دهند روی هم اثرگذار است. ممکن است نویسندهها هم کتابهایی بنویسند که سرگرم شویم.
به نظر میرسد مخاطب سهمیلیون برای سینما پایین آوردن توقع برای کل سینمای ایران است.
ایدهآل ما نیست. جاهایی است که سالن سینما ندارد اما کشور روبه توسعه است و میسازند.
اما در دهه شصت، ما 15میلیون تماشای فیلم داشتیم.
بیشترین تماشای فیلم، برای فیلم عقابهاست.
فیلم قبلی شما از این فیلم مخاطب بیشتری داشته است.
تحلیلی از شما درباره فیلم خود خواندم. اولین خبر که درباره پرفروشترین فیلم بود، یکی از سایتها منتشر کرد. من هم خبر نداشتم و تماس نگرفتم، مثل شما خبر آن را خواندم. وقتی خبر را خواندم، گفتم پرمخاطب نیستیم، پرفروش هستیم. درست نوشته بود که مبنای محاسبه تعداد بلیت نیست بلکه از نظر تعداد بلیت فیلمهای قبلی فروش بیشتری داشتند. تحلیل شما و چند جای دیگر را خواندم. یکی نوشته بود چرا دینامیت را مخاطب نمیبیند، درحالیکه این درست نیست. تحلیل درست این است که ما پرفروشترین فیلم به لحاظ رقم هستیم ولی به لحاظ مخاطب یک میلیون و 700 نفر یا دو میلیون نفر اعتبار به هر بلیتی است که فروخته میشود و در تحلیل نمیتوان زمان و شرایط را فراموش کرد.
نمیتوانید شرایط کشور و جهان را نادیده بگیرید. کرونا و وضعیت اقتصادی و... در این کشور باید درنظر گرفته شود. در این دوره وضعیت اقتصادی در بحران بود، بیکاری مردم زیاد بود و جذب هر مخاطب در دوره قبل یک به 5 است. معنای ابتذال چیست؟ وقتی «فرهیختگان» 5 سال متوالی در تحلیل فیلمهای کمدی پرفروش از واژههای تکراری استفاده کند همچون واژه ابتذال، شوخی جنسی، سخیف و...! حتی در فیلمی که این واژگان استفاده نمیشود و همه را با یک چوب بزند و دروغ هم بدان اضافه کند، متن به ابتذال کشیده میشود. میبینیم که متن به ابتذال کشیده شده و مبتذل میشود، چون بهحدی تکرار میکند که واژه ارزش خود را از دست میدهد. کارایی لازم را ندارد و مردم بدان توجه ندارند. با ابتذال در سینما فرق میکند. شما میگویید فیلم من نباید بفروشد و فیلم دیگری باید بفروشد. قبول دارید اما در 30 فیلمی که امسال اکران شده، دو فیلم را مثال بزنید که در ژانر کمدی باید بیشتر از فیلم من بفروشد. آیا اینچنین است و نظر شما این است؟
اما کسی نگفته که چرا دینامیت فروخته است. میگوییم فضا را واقعی نگاه کنید و فروش دینامیت در فضای استاندارد نمایش آثار سینمایی رقم نخورده است.
من روزنامه شما را قبول دارم که به دعوت شما اینجا حضور دارم و باید گفتوگو کنیم. به نقد منفی من و آثار من بنشینید، من شما را قبول دارم و میخواهم با شما گفتمان کنم که بدانید من هم میتوانم منتقد شما باشم و با هم گفتوگو کنیم. من در تحلیل شما این توقع را دارم که...
کدام تحلیل مدنظر شماست؟
آخرین گزارشی که از کارهای خودم در روزنامه دیدم و مرور مختصری داشتم. طبیعی است این کار را کنم، که بدانم «فرهیختگان» چه نگاهی دارد و چقدر لطف دارد و چقدر نقد دارد و چقدر مغرض است.
گفتم که ما در همان گزارش سعی کردیم نگاهی واقعی به وضعیت امروز سینما و فیلم دینامیت داشته باشیم.
من سعی شما را میپذیرم ولی نقد میکنم. شما قبل از اینکه من را نقد کنید فیلم را ندیده بودید.
فیلم دینامیت را نقد نکردیم. درباره مطلبی که گزارش شده پرفروشترین فیلم سینماست، صحبت کردیم. ضمن اینکه خبرنگاری که گزارش را نوشته است، فیلم شما را دیده بود.
این را قبول کنید برخی مولفههای واقعی امروز جامعه ایران را هم باید مدنظر بگیرید. زمان و موقعیت و بحرانهای موجود، در اعتبار هر حرکت اجتماعی همچون بلیت خریدن برای تماشای فیلم موثر است. وقتی فیلم من اکران شد تا یک یا دو ماه کسی نمیدانست سینما باز است. تلویزیون یکسره اطلاع میداد مراکز «الف» و «ب» تعطیل هستند، درحالیکه سینما باز بود و فیلم من اکران میشد. چطور انتظار داشتید فیلم من درلحظه فروش برود. ظرفیت هم 50درصد بلیت بود. اینها را باید در تحلیل درنظر بگیرید. فیلم ما الان 18-17 فیلم روی خود سوار کرده است و وقتی فیلم تازه میآید سانس کمتر میشود، سالن کمتر اختصاص مییابد.
اما هنوز به فروش خود ادامه میدهد.
زور مردم میرسد. هفته پیش سینمای آزادی سانس ما را کم کرد و زنگ زدند که اینجا فحش میدهند و مردم میگویند برای فلان فیلم آمدیم و دوستان را آوردهایم و سانس سینما عوض شده و بلیت ندادند. در گیشه شبهای جمعه و جمعه مشتری حضوری بیشتر از اینترنتی است. مراجعه میکنند و وقتی مراجعه میکنند نمیتوانند آنها را بازگردانند. به برخی توصیه میکنیم سینما آفریقا بروند و فیلم را ببینند ولی به نیت دینامیت میآیند. هفته چندم است؟ چرا فروش ما پایین نمیآید؟ چرا فروش بالا میرود؟ چرا تعداد مخاطب افزایش یافته است؟ فیلم باید یک چیزی داشته باشد که بتواند بفروشد. اگر چیزی نداشته باشد نمیشود، حتما یک ذات هنری در آن وجود دارد و یک فرمولی در آن وجود دارد که مخاطب را بیشتر راضی نگه دارد.
دینامیت چه فرمول هنری دارد؟
دینامیت خیلی فرمول دارد. مردم از بسیاری از کارهای بیارزش به نام ارزش ناراحت هستند. بهخصوص قشر متدین چنین هستند. در ذات دینامیت این را میبینید. قشر متدین واقعی از فیلم راضی است. همچنین دینامیت اصلاحکننده رفتار قشر تندرو است و به آنها میگوید اگر این رفتار را انجام دهید و کسانی که قرار است هادی شوند اگر یاد نگرفته باشند چطور برخورد کنند، کار آنها به تمسخر کشیده میشود. باید از خود مراقبت کنند که ارزشها به تمسخر کشیده نشود. چقدر طلبه در خیابان میبینیم که با مردم اشتباه برخورد میکنند؟ به جای اینکه تاثیر مثبت داشته باشند لباس آنها مورد توهین قرار میگیرد. این را مردم میفهمند.
همچنین دینامیت مردم را میخنداند وقتی خندیدن برای مردم سخت شده است. دوست دارند بخندند و کسی آنها را نمیخنداند. دینامیت در خنداندن مردم موفق است. خنده اجتماعی منظور است، مردم خنده اجتماعی نیاز دارند وگرنه خنده فردی به درد نمیخورد. در سالنی که به خنده همدیگر بخندند و دینامیت این لحظات را فراهم میکند. دینامیت و بقیه آثار من در فرمول خود برای خانواده لحظات سبکتری دارد. من میدانم در فرمول یک فیلم که میخواهد پیام قویتر بدهد برخی لحظات لازم نیست مثلا سقوط از پله، بچه را میخنداند ولی پدر به این نمیخندد. این را یاد گرفتم. پس برای تکتک اعضای خانواده و قشرهای مختلف لحظه گذاشتم که بخندند. برای همین تعداد خندهها در تمام لحظههاست. ممکن است شما در یک صحنه نخندید ولی فرد دیگری بخندد و شما از خنده او بخندید. من این فرمول را دارم. دینامیت از دل مردم است. از موضع بالا به مردم نگاه نکردم. مردم فهیمتر از ما هستند. باید این را پذیرفت. موقع این گذشته که من فیلمی بسازم و حرفی بزنم که مردم میدانند. باید حرفی بزنم که مردم ندانند. حرفی بزنم که مثلا جامعه دروغگو شده است، مردم این را میدانند که دروغ باب شده و کسی از دروغ نهی نمیکند. من این را بیان کنم درست میشود؟
این تعریف بدی از جامعه است و مردم دوست ندارند تعریف تحقیرآمیز از آنها داشته باشید. این فیلم خوبی نخواهد بود. حرفی که مردم میدانند، دوست ندارم تکرار کنم ولو اینکه اسم آن از دید شما خیلی فاخر باشد اما فخری بدان نمیفروشم و اجازه نمیدهم چنین فیلمی به خارج از کشور برود که جامعه را اینچنین نشان دهد.
ممکن است برخی قلمبهدستان رسانهای فیلمهایی را در جشنواره خودی ترویج کنند که مردم دوست ندارند. شک بین مردها و زنها را ترویج کردند، تبلیغ و ترویج شد و بدان جایزه دادند؛ درحالیکه این مخرب است، نه هنرمندانه است و نه محتوای درستی دارد. فیلمهایی را که به زن شک میشود، ترویج دادند. بعد در فیلمهای اخیر میگویند به چشم خود هم اعتماد نکنید. یعنی رسانهها فیلمهایی را بهعنوان فیلم درست و فرهیخته ترویج میکنند که درنهایت محصولات آن در دورههای مختلف با تبلیغ رسانههای مختلف، ترویج این میشود که به چشم خود هم اعتماد نکنید.
یکی از حرفهای فیلم شما اشاره به این است که مردم از این نگاه ایدئولوژیکزده خسته هستند.
فیلم این را نمیگوید. میگوید ایدئولوژی خوب است. فاز پایانی فیلم را ندیدهاید، اینکه تتلو میآید.
در همسایگی آنها میآید؟
بله. سکانس جذابی است.
خود تتلو آمده بود؟
خیر. مثال زدیم و نمونهای گذاشته بودیم. سکانس جذابی بود و حرف فیلم در آن سکانس تمام میشد و متاسفانه حذف شد.
به هرحال شما در فیلم «دینامیت» میخواهید بگویید که افراد مختلف جامعه درک متقابلی از هم داشته باشند و این از مهمترین شروط همزیستی است.
بله. همزیستی برای من مهم است.
اما این تجویز پذیرش نگاههای متنوع و متفاوت در فیلمتان را قبول کنیم یا این جنس نگاه شما را که درمورد عموم فیلمهای سینمای ایران مطرح کردید. اینکه میگویید در جشنوارهها فیلمهایی میسازند که مروج خیانت و بیاعتمادی در خانواده است، به نظر میرسد که از یک منظر ارزشی، منتقد یک جریان فیلمسازی و رسانهای هستید. این پارادوکس را چطور میتوان کنار هم گذاشت، اینکه با یک متر و معیار ارزشی نسبت به فیلمهای غیر از خودتان قضاوت میکنید اما در فیلم «دینامیت» این مدل نگاه و قضاوت نسبت به آدمها را نقد میکنید؟
من در فیلمهایم نگاه ارزشی دارم و دوست دارم فیلمهای ارزشی ببینم.
اگر با همین نگاه ارزشی بخواهید دینامیت را دستهبندی کنید در چه دستهای میگذارید؟
در فیلم ارزشی قرار میدهم.
یعنی دینامیت یک فیلم ارزشی است؟
بله. حرف درستی به جامعه میزند.
اما آن نگاه مرسومی که به آثار ارزشی سینما میشود فیلمی مثل ماهگرفتگی است.
اما ماهگرفتگی هنوز پروانه ندارد.
پس فیلم ارزشی نیست؟
من نگفتم ارزشی نیست، از دید من ارزشی است. ماهگرفتگی حرف خود را درست میزند و از دید سازنده ارزشی است و از دید تعداد معدودی که فکر میکنند اگر فیلم حرف آنها را نزند باید زنجیر بکشند، ارزشی نیست. این به من مربوط نیست و ما از ابتدای انقلاب از این افراد ضربه میخوریم و الا من هیچ فیلم غیرارزشی نساختهام. من اولین وظایف خود را در فیلمها انجام دادهام، چه مصائب دوشیزه که میخواستم بگویم در کشور اقلیت دینی داریم و حفظ احترام به آنها لازم است و هم احترام میگذاریم؛ در خروسجنگی هم این را بیان کردم. به بهانه طنازی زن و شوهری درک متقابل را بیان کردم. قرار است خروسجنگی2 را بسازم و انشاءالله رکوردی هم با این فیلم میزنیم.
با همان ترکیب بازیگران است؟
سعی میکنیم با همان بازیگران باشد. در صبح روز هفتم هم همینطور است. روایت یک آدم در زمانهای خودش، خداوند، نماز، کتاب و... است. درکی از نماز را سعی کردم نشان دهم که با تکرار در زمان بود. در فیلم شرط اول نحوه دیگری بود و در خاک و مرجان هم بحث درک است. در فیلمی که در لبنان ساختم هم همینطور است.
از نگاه شما همه فیلمهایتان ارزشی هستند. پس چطور یکسری از فیلمهایتان سانسور و برخی توقیف میشوند؟
چون آدمهای بیارزش سانسور میکنند و آدمهای ارزشی سانسور نکردند. آدمهای بیارزش و کسانی که منافقانه نفوذ کردند. قبول ندارم اینهایی که اذیت میکنند، بیهدف اذیت میکنند. تلگرام در این کشور فیلتر شد، محصول آن چه بود؟ پرورش جاسوس! استخدام جاسوس در کشور برای اسرائیل بود. راه را هم بیان میکنم. VPN باب شد و از این طریق پیام برای استخدام جاسوس دریافت میکنید. از کجا میدانید مدیر جوانی که در فلانجا مدیر شده و با دو کلام حزباللهی واقعا حزباللهی است؟ جلسهای با آقای حسینی، وزیر ارشاد اسبق داشتم که فردی روبهروی ما بود و هر جا درباره خانهسینما حرف میزدیم و دفاع میکردیم که باز شود، آن آقا یکسره آیه قرآن آورد و از امام علی گفت و بعد به خانهسینما حمله کرد. آخر سر هم خود او دزد درآمد و او را دستگیر کردند. در جلسه صنفی با وزیر آیه و حدیث میخواند. انگار که این الفاظ را حفظ کرده بود و بیدلیل بهکار میبرد. وقتی او را دستگیر کردند، فهمیدم درمورد نفوذیبودنش درست فکر میکردم. این آدمها از کجا میآیند؟ یکی در بخش صنعت نفوذ میکند، یکی در بخش کشاورزی نفوذ میکند و... در بخش کشاورزی تعداد زیادی درخت گردو را در روستاها از بین بردند و شما خبر ندارید. چهار کارشناس نفوذی انجام دادند و هنوز قبول نمیکنند و به نماینده مجلس گفتم این را درست کنید. به بهانه اینکه کرم خراطی افتاده، چهار کارشناس گزارش به رئیس دادند و آنها را از بین بردند، درحالیکه بهانه هرس بود. چوبهای این را دزدیدند. چه کسانی این کار را میکنند؟ کشاورزی را از بین میبرند. میگویند آب نیست هندوانه نکارید، آب وارد کنید. حالا در فرهنگ چطور است؟ در فرهنگ در شوراهای مشورتی و تصمیمسازی تلویزیون نفوذ میکنند، در شوراهای تصمیمساز و تصمیمگیرنده نفوذ میکنند و امثال فیلم من را قلع و قمع میکنند.
خیلی جالب است که نسبت به مسائل مختلف پیرامونی خودتان شناخت دارید. در فیلمهای مختلف هم ثابت کردید به لحاظ فنی فیلمسازی میتوانید آثار جالبتوجهی بسازید اما چه میشود که زبان و لحن دینامیت را برای طرح مسائل امروز جامعه انتخاب میکنید؟ لحنی که بیشتر به جنس شوخیهای اینستاگرامی و زبان اینستاگرامی میخورد. احساس نمیکنید که دینامیت در پرداخت به مساله اصلی شما خیلی در سطح باقی مانده و عمیق نمیشود؟
این را قبول ندارم. ضمن اینکه تعداد اینجنس شوخیهای اینستاگرامی کم است. ضمن اینکه مخاطب هم دوست دارد.
به نظر میرسد مخاطب فیلم شما هم جنس سلیقهشان اینستاگرامی شده باشد.
اشکالی ندارد اگر از هر جنسی باشد. من زبان خود را شناختم و میدانم بچه 8ساله کنار مادر خود به چه چیزی میخندد. اینکه وسط پدر و مادر بنشیند به چه چیزی میخندد.
در جنس بازیها هم همین نگاه حداقلی وجود دارد. به نظر میرسد که جنس بازی محسن کیایی در فیلمهای دیگر عمیقتر میشود و شخصیت میبینیم اما اینجا اینچنین نیست.
قرار نیست شخصیت باشد. با تیپ و شخصیت و... مخالف هستم. نقد و بررسی جشنوارهای را کنار بگذارید. چون دیگر مردم به رای 5 نفر داور اهمیت نمیدهند که به کدام فیلم جایزه میدهند. خود مردم به فیلم جایزه میدهند. فیلم دینامیت را الان دو میلیون نفر دیدهاند و از یک میلیون و 700 هزار نفر جایزه گرفته است. اما فیلمی که سیمرغ گرفته از 5 نفر جایزه میگیرد. مردم فریب این 5 نفر را نمیخورند، گول منتقد را نمیخورند چون منتقدان پولکی شدهاند و هر چیزی مینویسند. من میگویم مردم گول نمیخورند و همراه مردم جلو میروم. فیلم بعدی من ربطی به تگزاس و دینامیت ندارد. یک فرم و ساختار دیگری است.
به نظر شما نمیتوان فیلمی ساخت که هم بفروش باشد و هم نظر منتقدان و کارشناسان سینما را جلب کند؟
خیر. منتقدانی قدیمی داشتیم که اصالت داشتند و منتقدان فعلی اصالتی ندارند. یک بخش عمدهای مسائل مالی را مطرح میکنند و حق دارند، چون زندگی خرج دارد.
کسی که فیلم بفروشتر میسازد، بهتر میتواند پول بدهد.
نیاز ندارد. فیلم من نیاز به منتقد ندارد. نیاز به این ندارد که او را جذب کنم. برای چه باید به منتقد باج دهم؟ از فیلم من خوشش نیاید.
منتقدی وجود دارد که پول بدهید و درباره دینامیت مثبت بگوید؟
بله. امتحان کردم و وجود دارد.
قدیم اینطور نبود؟
قدیم هم بود ولی کم بود. فیلمهایی که خودبهخود گیشه مردم را دارد، نیاز نمیبیند که برای منتقدان خرج کند. فیلم کسی که نمیفروشد، نیاز دارد منتقد از آن دفاع کند. الان مردم به حرف منتقد اعتماد ندارند چون خلاف این را میشنوند. مردم میگویند جشنواره فجر نظر 5 داور را نمیخرد. به نظر 10 هیات انتخاب بها نمیدهد و خود انتخاب میکند. دوره جشنواره و جشنوارهپسندی گذشته است. فکر نکنید جشنوارهها در دنیا رونق و تاثیر قبلی را دارند. دوره اینها گذشته است. زمان را درنظر بگیرید.
یعنی جایزه گرفتن مهم نیست؟
خیر.
ممکن است یک یا دو سال دیگر فیلمی بسازید که در جشنواره جایزه بگیرد.
ممکن است اما مردم مهمند. مردم به آن اهمیت نمیدهند. فیلم من با جایزهای که 5 نفر به آن میدهند، مردم به آن اعتبار نمیدهند بلکه خود مردم جایزه میدهند چون فضا باز شده است. میتوانند اظهارنظر کنند بدون اینکه اسمی بیاورند. به قول شما در اتوبوس کسی درباره دینامیت بد یا خوب گفته است؟ ممکن است بشنوم کسی فحش داده یا کسی تعریف کرده. مردم نظر میدهند، میتوانید یک میلیون رای داشته باشید یا نداشته باشید.
با این تعریفی که از مردم و سینما دارید همچنان دینامیت میسازید و...
خیر. من برای جشنواره هم فیلم میسازم. سعی میکنم فیلمی بسازم که نظر هیات انتخابی را جذب کند، سعی میکنم فیلمی بسازم تا هیات داوران قبول کند اما اگر دنبال مردم هستید مردم آن اعتبار را نمیدهند. میگویند 5 داور کارشناس انتخابشده توسط گروهی با یک هدفی، به فیلمی رای دادند و جایزه کن یا سیمرغ را گرفته است، اعتبار این بهاندازه اعتبار نظر خود آنها نیست. میگویند فلان فیلم جایزه کن را گرفته و مردم میبینند و میگویند چرت بوده است و بیخود دیدیم، گول 5 داور جشنواره کن را خوردیم و بلیت خریدیم و دیدیم، چرت و پرت بود. فیلم تلهفیلم بود، ضعیف بود و محتوا نداشت. مردم خود انتخاب میکنند.
فیلم خماری (The Hangover) را دیدهاید؟
دیدهام.
سکانس پایانی دینامیت از این فیلم گرفته شده است.
من خماری یا هنگاور را بعد از آن دیدم.
یعنی ایده از خود شما بود؟
ربطی به آن ندارد. سکانس آخر سانسور شده است. این دو نفر که کیایی را تحویل پلیس میدهند سر موسیقی با هم بحث میکنند و یکی از دخترها میگوید اگر نمیخواهید موسیقی گوش کنید این ماشین من است و پیاده شوید. پیاده میشوند و 50 سگ به آنها حمله میکنند و پژمان جمشیدی میبیند جای فرار نیست و سوار میشوند و دختر به او میگوید چرا برگشتید، میگوید غیرت ما اجازه نمیدهد شما را در بیابان رها کنیم، به شرطی که موسیقی دیگری بگذارید. تیکه وسط درآمده است.
معیار این حذف و سانسورها چیست؟ حضور مهدی فقیه چه مشکلی داشت که حذف کردند؟
میخواستند فیلم را از نظر محتوا خالی کنند. بگویند فقط سرگرمکننده است. آن شورا غرض نداشت، مرض داشت. البته همه اعضا منظور نیست؛ آن تعداد که خود را بهجاهایی وصل میکردند و زور میگفتند که بیخود و دروغکی بود و اصلا هم وصل نبودند.
ما در این بخشهایی که حذف شد، سکانسهایی داریم که آقای فقیه به اینها میگوید جای دیگری درس بخوانید، چون با این روش نمیتوانید کسی را هادی شوید. حاجآقای رسولی (با بازی مهدی فقیه) روحانی نورانیتری است که فهم بالاتری دارد. وسط فیلم دوباره وقتی شراب را امحا میکنند، نصیحت دیگری میکند که آبروی افراد را بردن و در فضای مجازی گذاشتن درست نبود. آنجا که روی پشتبام گل را پنهان میکنند در دست حاجآقا تسبیح بود و این را روی دست گذاشته و تکرار میشود هم خندهدار و جذاب است و میگوید امحا کردن اینها راه و روش دارد. کاری که با خود کردید محصول بدی است و چرا باید مورد تمسخر باشید. آنها میگویند باید ساکت بنشینیم؟ میگوید نباید ساکت نشست، مومن نباید ساکت بنشیند، مومن باید نسبت به اتفاقات اطراف حساس باشد اما راه دارد حتی فرهاد با تیشه آرامآرام بیستون را تراشید. چرا عبوس و تیره هستید؟ مومن باید شفاف و نورانی باشد.
بودن این سکانسها باعث میشد خلأها و سوالها پر شوند، یعنی ما در فیلم انگار طرح مبحث را میبینیم ولی شما درواقع نسخه هم دارید و حاجآقا راهکار هم میدهد.
به آقای نیرومند -که مشاور وزیر شد- گفتم این ممیزی فیلم دینامیت را درون خود نقد کنید و پنجسکانس را ببینید و نوع ممیزی خود را نقد کنید. بهنقد بنشینید که چرا این پنجسکانس حذف شده و چرا سکانسهای دیگری حذف نشده است؟ ممکن است هر دو بیدلیل باشد و از نظر من دینامیت سکانسی نداشت که حذف شود.
فیلم طولانی نمیشد؟
خیر، چون جذاب بود تماشا میکردید.
یعنی میل خود شما نبود که کوتاهتر شود؟
خیر، شاید در جاهای دیگر میتوانستند حذف کنند و جاهایی مجبور شدیم طولانیتر کنیم که زمان خوب شود.
مثل نماهای خیابان و موزیک گذاشتنها که برای طولانی کردن مدت فیلم بود.
بله، ریتم هم بهتر میشود. نقد ممیزی بد نیست و یک روزی ممیزیها را دعوت و نقد کنید. من سرکار خود بسیار ممیزی هستم.
با تلویزیون کار میکنید؟
با تلویزیون کار میکنم. من خود را محدود نمیکنم که با شما امروز دعوا کنم یا خیر.
با تغییر و تحولاتی که ایجادشده منظور است؟
کار میکنم، البته اگر پیش بیاید. تهیهکننده تلویزیون به من مراجعه میکند و میگویم اگر سریال کمدی به من میدهید دستمزد را اندازه بیرون میگیرم.
شرط شما مالی است، ممیزی نیست؟
خیر، اگر سریال دفاع مقدس یا حادثهای امنیتی درست و اجتماعی خوب بدهید، دستمزد اصلا برای من اهمیت ندارد، کمااینکه درخصوص ماهگرفتگی دستمزد نگرفتم و درآمدی برای من نداشت. برای صبح روز هفتم پولی که از جیب گذاشتم یک ریال برنگشته است، نهتنها دستمزد نگرفتم پول از جیب گذاشتم و پولی هم برنگشته است، چون اعتقاد داشتم کاری برای نماز میخواهم انجام دهم.
اتفاقا بیشتر در مورد این جنس فیلمها میگویند که سفارشیساز شدهاید و کارگردان برای پول این فیلم را ساخته است.
من نگرفتم. برای فیلم تکتیرانداز، ابراهیم اصغری تهیهکننده به من زنگ زد. اسم اولش شکارشکارچی بود و قصه شهید برزین را خوانده و گفته بودم که جذاب است و فقط باید مراقبت کرد. گفتم مراقبت کنید از این شخصیت قاتل درنیاید، چون 700 نفر را کشته است و وجه شخصیتی او قاتل نیست و مدافع است. استراتژی جنگ میطلبید تکتیرانداز داشته باشیم و دشمن هم دارد اما باید مراقب باشیم چه تعریفی از کشتن آدمها به او میدهیم. گفتند دستمزد چقدر؟ گفتم برآورد شما چقدر است؟ نهایت گفتند 400 و من قبول کردم کار کنم. به من ندادند اما کارگردان بعدی نزدیک به یکمیلیارد دستمزد پیشنهاد داد. اهمیت نداشت که به من بدهند یا خیر. کار خوبی شد و آقای غفاری ساخت و موفق شد.
متوجه نشدید چرا به شما ندادند؟
مخالف بودند. میدانم هیاتمدیره جایی مخالفت کرده بود. من ناراحت نیستم و ایرادی ندارد. وظیفهام بود که بگویم مجانی هم حاضر هستم کار کنم. الان هم میگویم، به تلویزیون هم گفتهام. فیلم کمدی تخصص من است و پول آن را میگیرم و خوب هم میگیرم، چون درنهایت شما باید به من حمله کنید که این کمدی مشکل دارد. فیلم ارزشی میسازم و همه پول میگیرند و من میگویم پول نمیگیرم، نه برای اینکه در اینجا فحش نمیدهید و نقد نمیکنید، بلکه از کمدی درمیآورم و اینطرف کمتر کسب درآمد میکنم. من نمیخواهم از بیتالمال پول دربیاورم. تاکنون از فارابی پول نگرفتم، دو جایی که برای من خرج کردند یکی خاک و مرجان بود که بهاندازه رایت تلویزیون 100 تومان بود و بقیه را خرج کردیم. فیلم صبح روز هفتم از خودم هزینه کردم و هیچی برنگشت. برای ماهگرفتگی هم گفتند درصدی از درآمد فیلم برای شماست و چون درآمدی نداشت تا الان چیزی گیر ما نیامده و از جیب هم خرج کردیم. برآورد یکمیلیارد و100 بود و بعدا 200 اضافه و یکمیلیارد و 300 هزینه فیلم شد و یکسری دستمزد بابت ناظر و... دادیم که از برآورد کم میشد. ماهگرفتگی را با سهبار پیشتولید کار کردم.
چرا ماهگرفتگی اکران نشد؟
باید از دوستان پرسید اما ممکن است سال بعد اکران شود.
فیلم جدید شما هم اکران میشود؟
هنوز نساختم، در تبوتابش هستم.
نظر شما درباره صحبتهایی که در کمیسیون فرهنگی مجلس میشود، چیست؟ اینکه گفتند 30 فیلم مسالهدار در دولت قبل مجوز نمایش گرفتهاند و اگر این فیلمها اکران شوند وزیر را احضار میکنیم.
بهنظر من برخی از نمایندهها اشتباه به مجلس میروند، نه ایدئولوژی و نه درک دارند و فقط میخواهند نماینده مجلس باشند. حرفهای ایشان ارتباطی به فرهنگ ندارد.
این جمله که باید فیلمهای دوره قبل دیده شود اساسا غلط است. اگر دولت جمهوری اسلامی است و آرم جمهوری اسلامی بالای مجوزهاست، تا وقتی امضا دارد باید احترام این آرم حفظ شود. اگر دولتها معنی دیگری دارد باید هر دولت پرچم خود را بالای مجوزها بزند. تا زمانی که پرچم اعتبار دارد مجوز هم اعتبار دارد. دولت ما با آرم جمهوری اسلامی مجوز نمایش میگیرد، نه آرم آقای روحانی و دولت ایشان! آرم جومونگ نیست که بگوییم این عوض شده است. آرم جمهوری اسلامی است و در همه دولتها استفاده میشود. مطرح کردن این مساله زیرسوال بردن اعتبار جمهوری اسلامی است، مگر اینکه عمدی نباشد. شما بگویید هیچمجوزی در جمهوری اسلامی اعتبار ندارد و مهر جمهوری اسلامی اعتبار ندارد، به این مفهوم نگاه نکنید. این مفهوم خطرناک است. یکی، دو نفر به من زنگ زدند که سینما نمیروند و فیلم نمیبینند، گفتند واقعا مجوز نمایش فیلم را دادند و بعد باطل کردند؟ برداشت او این بود که مجوز جمهوری اسلامی بیاعتبار است. این بیاعتبار کردن نظام است. فکر کنید پروانه نمایش فیلمها زیرسوال برود و مجوز فلان کارخانه زیرسوال برود، مجوز فلان واردات زیرسوال برود، مجوز فلان دارو زیرسوال برود، چون دولت عوض شده است، درنتیجه همه مجوزهای کشور زیرسوال است. مجوز با آرم جمهوری اسلامی مجوز است، بد یا خوب است باید انجام شود، مگر اینکه من بهعنوان فیلمساز تقاضا کنم. ممکن است فیلم من در دوره آقای روحانی پروانه نمایش گرفتم و سانسور بیخودی خورده و زنگ بزنم و بگویم حق من را برگردانید، حال که دولت عوض شده است و دوباره بررسی کنید. برای احقاق حق من درست است و لاغیر درست نیست.
بهنظر شما کمیسیون فرهنگی چطور میتواند به فرهنگ کمک کند؟
تا الان کمک کرده است؟ مگر قرار است کمک کند؟ بهترین کار این است که دخالت نکنند و این بهترین کمک است. وقتی وزیر را میترسانید و تهدید میکنید ضربه بدی است. آقای نوباوه مورد احترام ماست ولی حرفهای ایشان مورد احترام نیست، رفتار ضدنظام جمهوری اسلامی است، نه ضدهنر! بررسی 30 فیلم مجوزدار ضد نظام حرف زدن است.
بهنظر میرسد این جنس اظهارنظر بیش از آنکه فرهنگی باشد، انگیزه سیاسی داشته باشد؟
باید مواخذه کنید که چرا این حرف را بیان میکنید. نمایندهای که درباره موسیقی گفت همینطور است. اگر عذرخواهی کرده یا نکرده به ما ربطی ندارد. لباس روحانیت را زیرسوال برده. شما با ابزار مشکل دارید. فرض کنید من با جشنواره کن مشکل دارم و جشنواره معتبری نمیدانم، چون مولفههای انتخابها معتبر نیست ولی ما همواره به آن اعتبار میدهیم. این تنها نظر من است. اینکه این نظر را حاکم کنم درست نیست. یک فیلمسازی کن را دوست دارد و فیلم خوبی دارد و در کن پذیرفته میشود. من کن را دیدم و بیاعتبار میدانم و انتخابها درست نیست، برندههای ایرانی و خارجی درست نیست و نه فیلمها قابل است. فیلمهایی بیرون از کن است که خیلی بهتر است، حتی اسکار هم همینطور است. بهترین فیلمهای دنیا هیچیک اسکار ندارند. اتفاقا فیلمهایی که اسکار دارند فیلمهای قابلی نیستند، هم ضعیف هستند و هم قابل نیستند. فیلمهای خارج از اسکار قویتر هستند. اسکار به فیلم خوب جایزه نمیدهد، هیچ فیلم اسکارگرفتهای خوب نیست. بهترین فیلم در اسکار نبوده است و بهترین فیلمها بیرون از اسکار بودند.
زوجسازی در سینمای کمدی، یکی از امتحان پس دادهترین فرمهای کمدی در جهان است. فرمولی که بهنظر میرسد در فیلمهای کمدیتان بهکار میبرید. در تگزاس بود و اینجا هم داریم. سهضلعی و پنجضلعی میکنید. این جنس بهکارگیری بازیگر تداوم دارد؟
خیر، فرمول برای من متنوع است. بین مردم بگردید به فرمول میرسید. مردم خیلی خوب به آدم میگویند چطور است. مردم را در خیابان تماشا کنید، دونفر که با هم دعوا میکنند و دیالوگهایی که بیان میکنند، موضوع مورد دعوا، زمان عصبانیت و... برای شما مشخص میشود.
باب دل مردم ساختن باعث نمیشود کارگردان عقبتر از مردم حرکت کند؟
اشکالی ندارد. من به مردم احترام میگذارم حتی اگر آنها از ما جلوتر باشند. یکی از فرمولهای ساخت کمدی این است که در هر داستانی -که میخواهید موقعیت کمدی ایجاد کنید- مخاطب را بشناسید و آگاه به موقعیت باشید و قهرمان را از مخاطب عقب بیندازید، یعنی به مخاطب بگویید اینجا که راه میرود زیرپای او موز است. آگاه کنید که مخاطب بداند و قهرمان نداند، بیشتر تاثیر دارد.
خروجی این در دینامیت میشود داستانهای جزیرهای. جزیرهها همین چیزی است که میخواهید؟
بله، ممکن است من بهاندازه مردم دانش داشته باشم ولی در ساختار کاری خود سعی میکنم دوربین را جایی بگذارم که مخاطب میداند آنجا درست است. از من زودتر میداند دوربین جای درستی است.
در دینامیت کامنتها جذاب است و خیلی هم خندهدار است ولی فرصت نمیشود همه کامنتها را خواند.
مردم به کامنتها آگاه هستند. زود میگیرند که چیست، همان بحثهای کامنتها و زودگذر بودن آن اگر بخواهم معطل کنم درنمیآید. همان قسمت و با یک واژه بقیه کلام را متوجه میشوید. وقتی در متن میخوانید برخی مواقع تند میخوانید واژهها را نخوانده میفهمید. در سینما هم اینطور است.
اما خروجی یک اثر چهلتکه میشود.
مشکلی ندارد.
تعریف فیلم سینمایی همین میشود و چهلتکه بودنش مشکلی ندارد؟
تعریف من اینچنین است و از نظر من مشکلی ندارد.
سکانسهایی از دینامیت را که حذفشده دوست دارم، ببینم. نیمساعت از فیلم شما سانسور شده ولی باز نمایش دادید، یعنی نخ تسبیح نداشته که اینها را به هم وصل کند؟
نخ تسبیح نداشته باشد که پارهپاره میشد. هربار که سانسور میشد شب بعد نسخه میدادم. شورا میگفت آن صحنه درآمده ولی فیلم همان است. در فیلم من لباس طلبگی و روحانی آویزان است و همه درآمده است. عمامه طلبهها که با کامپیوتر کار میکنند، با کامپیوتر برداشته شده است و همه عمامه دارند. این ممیزی شد.
درباره این پشتصحنه یک فیلم میتوان ساخت.
دوست ندارم از پشتصحنه فیلمی بسازم و پخش کنم. اعتقادی به نمایش پشتصحنه ندارم، مگر اینکه تکنیکهای خاصی نمایش داده شود و الا اعتقاد ندارم مردم باید از پشتصحنه فیلم خبر داشته باشند، بعد فیلم را با لذت نمیبینند. پشتصحنه جایی که تکنیک خاصی بهکار ببرید برای آموزش نمایش دهید یا برای اینکه مخاطب بداند این صحنه را چطور ساختهاید. پشتصحنههایی که نشان میدهد دوربین حرکت، بازیگر دو تپق میزند پشتصحنه نیست و من اعتقادی ندارم. تهیهکننده اجبار میکند ولی من اعتقادی ندارم. اصلا دوست ندارم کسی بداند من پشتصحنه چه کار میکنم، مگر جلوههای بصری تکنیک خاصی باشد که نمایش دهیم. این پشتصحنه را دوست دارم که آموزشی باشد یا دکوراتور من کار خلاقانه کرده باشد که متفاوت است را نمایش دهیم. مگر خیاط نشان میدهد چطور خیاطی میکند؟ شغل من فیلمسازی است. کار خاصی را میتوان نشان داد.
انتخابتان برای این پنج شخصیت اصلی همین بازیگران بودند؟
خیر، انتخاب بازیگر سخت است. مگر میشود اول همه ایدهآلها را انتخاب کنید؟ نمیشود. یکی بیکار است و دیگری سرکار، ترکیب مختلف دیدیم تا به این نتیجه رسیدیم.
این اطلاعات که محرمانه نیست.
نه، فکر کنم برای یکی از نقشها با آقای رادان صحبت کردیم، تا نقش دیگری جور شود او سرکار دیگری رفت و نشد و با یکی توافق مالی نکردیم. از حمید فرخ نژاد تا پژمان و... کاندیدا داشتیم و در مورد همه بحث کردیم. آزاده صمدی مدنظر ما بود که قبول نکرد یا دلیل دیگری داشت که به یاد ندارم. نازنین بیاتی آمد و همه گفتند قیافه وی به نقش نمیخورد. خودش میگفت من میتوانم هرچند چالش است و ما امتحان کردیم و توانست و خوب هم بازی کرد.
فقط کیایی ثابت بود؟
خیر، اتفاقا آقای کیایی از همه دیرتر آمد. فیلمبرداری ما شروع شد و هنوز انتخاب نکرده بودیم. در ترکیه بود.
آن زمان سر فیلم مطرب بود.
نمیدانم سر چه کاری بود ولی از دور توافق شد و کار را شروع کردیم. مجبور شدم یکی، دو صحنه حذف کنم تا برسد و بدون او کار را ادامه دادیم. برای او صبر کردیم. آقای کیایی و حضورش ارزشمند بود که صبر کردیم و رفتیم و آمدیم و لوکیشن را حفظ کردیم چند روز بدون اینکه کار کنیم تا او برسد. بنده خدا از ترکیه رسید بدون استراحت گریم شد و لباس پوشید و جلوی دوربین رفت. کل فرآیند ساخت دینامیت از قوانین ساخت و تحویل به پروانهها 51 روز زمان برد.
خروسجنگی2 قرار است چه زمانی شروع شود؟
فیلمنامه خروسجنگی2 نوشته شده و اتفاقا فیلمنامه خوبی است. فکر کنم بهزودی در برنامه کاری خود بگذارم و یکی از برنامههای کاری من است و فکر میکنم این نسخه بتواند از نظر فروش و تعداد مخاطب رکورد جالبتوجهی را داشته باشد. این اتفاق میافتد، چون نوشتن آن تحت نظر من بود و کارها انجام شده است و به آن اطمینان دارم و از لحاظ جذب دو گروه مخاطب مردم عادی و حتی آنهایی که کار جشنوارهای دوست دارند، موفق است و این دو گروه را جذب میکند.