مجتبی اردشیری، روزنامهنگار: این روزها جدول پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران بهزعم برخی رسانهها، تغییر کرده است. بهانه چنین تغییری هم رسیدن فیلم «دینامیت» به گیشه 38 میلیارد و 700 میلیون تومان و پشت سر گذاشتن «مطرب» است.
این رسم عجیب که رقم ریالی فروش هر فیلم، بدون در نظر گرفتن بهای بلیت و تعداد مخاطب، در ردهبندی پرفروشترین فیلم، تنها اصل لحاظ شونده است، از ابتدای دهه 90 بدعت گذاشته شد. طبق این بدعت، کمترین میزان فروش یک فیلم در شرایط کنونی، از مجموع 22 سال فروش فیلم «عقابها» هم بیشتر است. به تعبیر دیگر، کمفروشترین فیلم سینمای امروز ما در رده بالاتری نسبت به پرفروشترین فیلمهای دهه 60 قرار دارد.
این مبنا بهاندازهای عجیب و بچگانه است که هر مخاطبی را به حیرت میاندازد که چگونه مبنای پرفروش بودن یک فیلم در طول تاریخ، رقم ریالی گیشه آن فیلم است. عجیبتر از آن اینکه دیدهشده سازمان سینمایی در طول این سالها، این اعداد را مبنا قرار داده و از فیلمی بهعنوان یکی از پرفروشترین آثار تاریخ سینمای ایران نام برده است!
مبدعان این مدل گزارشدهی، از همان زمان بنا بهضرورت هیاهوی تبلیغاتی وارد چنین کارزاری شدند و شاید هیچگاه تصور نمیکردند که این پارامتر عجیب آنها، خیلی زود، خوراک رسانهها و حتی مراجع ذیصلاح شده و متر و معیار اندازهگیری پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما را اینگونه جابهجا کند.
بنابر همین بازی رسانهای، هماکنون چندسالی است که فیلمهای تجاری تمام تلاش خود را انجام میدهند که قله 40 میلیارد را فتح کنند. قله بعدی هم 60 میلیارد است که در طول این سالها، مکررا از زبان سازندگان آثار تجاری، رسانهای شده است. درواقع، خواست سازندگان قبل از نگارش فیلمنامه آن است که این دو قله را فتح کرده و اینکه خوراک فیلم چه چیزی باشد یا در طول اکران چه اتفاقهایی رقم بخورد، اصلا مورد نظر این سازندگان بهخصوص نیست.
این چهرهها، بهدنبال «ترین» کردن خود و فیلمشان در طول تاریخ هستند و گاهی دیدهشده که برای رسیدن به چنین منظوری از هیچتلاش اخلاقی و غیراخلاقی فروگذار نمیکنند، بنابراین اصلا جای تعجب نیست که در طول سالیان اخیر، دغدغه بزرگ بسیاری از فیلمسازان، رسیدن به قله 40 میلیاردی با هر شرایطی است، آن هم در سینمایی که خود، صدمشکل و ایراد بزرگ دارد، سنگ بزرگ، رسیدن به گیشه 40 میلیاردی قلمداد شده است.
آیا «دینامیت» پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ماست؟
بر هر عقل سلیمی محرز است که نباید میزان فروش دو فیلمی که یکی با بلیت هزار تومان فروش کرده و دیگری با بلیت 30 هزار تومان را در یک طبقه قرار داد، بنابراین در چنین مقیاسی، عموما، تعداد مخاطبان یک فیلم، شرط اصلی مقایسه است و نه میزان بلیت امسال. درنتیجه با یک معادله ساده، تعداد مخاطبان یک فیلم را در عدد بلیت امسال ضرب میکنیم تا فروش بهروز آن فیلم که مربوط به دهههای گذشته است، مشخص شود.
بهعنوان مثال، فیلم «عقابها» در طول 22 سال نمایش مستمر خود، حدود 10 میلیون و 200 هزار مخاطب داشت. حالا اگر مبنا را بر تعداد مخاطبان سال اول اکران در نظر بگیریم، این عدد به سهمیلیون و 246 هزار نفر میرسد، بنابراین اگر این فیلم امروز روی پرده بود، با متوسط قیمت بلیت 25 هزار تومان، فروش این فیلم به 81 میلیارد و 150 میلیون تومان میرسید.
با همین حساب سرانگشتی میتوان متوجه شد که دینامیت تاکنون و باوجود 6 ماه نمایش، حتی نصف این مبلغ فروش نکرده است آنوقت چطور میشود که این فیلم بهعنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران محسوب میشود؟!
این بازی رسانهای را معدود افرادی کلید میزنند و رسانهها، به شعلهور کردن آن دامن میزنند، نتیجه هم مشخص است پر شدن فضای مجازی از افتخارآفرینیهای این فیلم و آغاز یک تبلیغات تازه برای فتح قله 40 میلیاردی؛ اتفاقی که دور از انتظار نخواهد بود و رسانههای نزدیک به فیلم، احتمالا اوایل ماه آینده، تدارک وسیعی برای این عنوان بر پا خواهند کرد.
پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران کدامها هستند؟
با هر متر و معیاری که حساب میکنیم، دینامیت تا امروز، جایی در میان پنج فیلم پرفروش تاریخ سینمای ایران ندارد. اگر بخواهیم این تاریخ را به سالهای پس از انقلاب هم معطوف کنیم، باز هم جای «دینامیت» در میان پنج فیلم پرفروش نیست. اگر بخواهیم تعداد تماشاگران 22 سال نمایش «عقابها» را در نظر بگیریم، این فیلم با فروش 254 میلیارد و 500 میلیون تومان، یک گیشه رویایی برای خود ایجاد کرده که قطعا تا سالها، فیلمی نخواهد توانست به این رقم نزدیک شود «عقابها» در فاصله سالهای اکران 64 تا 85، دقیقاً ۱۰ میلیون و ۱۸۰ هزار و ۵۶۷ قطعه بلیت فروخته است و بدون تردید پرتماشاگرترین فیلم سینمای ایران است. اما اگر مبنا، فروش فیلم در همان سال نخست نمایش خود است، رتبه نخست در اختیار فیلم «اخراجیها 2» قرار دارد که در سال 86 تولید شد و توانست با پنجمیلیون و 329 هزار مخاطب، به قیمت بلیت امروز، میتوانسته چیزی در حدود 133 میلیارد و 225 میلیون تومان فروش داشته باشد.
رتبه دوم در اختیار «افعی» قرار دارد که در سال 71، چهارمیلیون و 520 هزار نفر را به سینما کشاند و به بلیت امروز، میتوانسته معادل 113 میلیارد تومان فروخته باشد.
«عروس» در سال 70 با چهارمیلیون و 425 هزار مخاطب در رتبه سوم قرار دارد. این فیلم با بلیت امروز، میتوانسته 110 میلیارد و 625 میلیون تومان فروش داشته باشد.
رتبه چهارم در اختیار «هزارپا» قرار دارد که در سال 97، چهارمیلیون و 220 هزار نفر را به سینما کشاند و به بلیت امروز، میتوانسته معادل 105 میلیارد و 500 میلیون تومان فروخته باشد.
در رتبه پنجم «عقابها» قرار دارد که با سهمیلیون و 320 هزار مخاطب، با بلیت امروز میتوانسته چیزی در حدود 81 میلیارد تومان فروش داشته باشد.
هماکنون و تا به امروز دینامیت، یکمیلیون و 750 هزار مخاطب داشته که این تعداد، حدود نصف مخاطبان پنجمین فیلم پرفروش است. رتبهای که با هر متر و معیاری که بخواهیم حساب کنیم، تقریبا محال است که بتوان این فیلم را در زمره پنجفیلم ابتدایی جدول پرفروشها قرار دهیم. آنوقت برخی رسانهها بر چه مبنایی، این فیلم را پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران اعلام میکنند؟!
تغییر ذائقه سینماروها به کمدیهای بدنه
با نگاهی به فیلمهای پرفروش چهاردهه اخیر سینمای ایران متوجه میشویم که حرکت خزنده رشد فیلمهای کمدی از جنس بدنه، از دهه 80 آغاز و در دهه 90 به اوج خود رسید. طی امسال نیز شرایط به نفع تثبیت فیلمهایی از این دست حرکت کرده است تا جایی که هماکنون تنها راهکار نجات سینمای ملی، تولید و نمایش فیلمهایی از این دست است. در این مسیر حتی سازمان سینمایی، پوئنهایی نظیر کمک میلیاردی بلاعوض به این فیلمها اختصاص میدهد تا صاحبان این آثار را مجاب به نمایش فیلمشان در مقطع فعلی کند!
در دهه 60 فیلمهای عقابها، کانیمانگا و گذرگاه بیشترین تعداد مخاطب و فروش را از آن خود کردند. در این دهه، پرفروشترین کمدی، «اجارهنشینها» است که یک فیلم شاخص در تاریخ سینمای کشور محسوب شده و معیارهای یک کمدی اجتماعی درست را پیاده کرده است.
در دهه 70 افعی، عروس و آدمبرفی پرمخاطبترین و پرفروشترین فیلمها هستند که باز هم خبری از کمدیهای باسمهای نیست.
در دهه 80 این روند به فیلمهای اخراجیها 2، کما و آتشبس میرسد که ترکیب فیلمهای پرفروش و پرمخاطب را در دو دهه قبل از خودش با تفاوتهای بسیاری مواجه میکند.
در دهه 90 هم فضا کاملا به نفع کمدیهای گیشهای چرخیده و صدر جدول در اختیار سه فیلم «هزارپا»، «مطرب» و «متری شیشونیم» قرار گرفته است.
در سال 1400 هم دو فیلم کنونی گیشه یعنی «دینامیت» و «گشت 3»، جریان غالب دهه 90 را رونق داده و شرایط را بهنوعی به نفع اینگونه آثار تثبیت کردهاند.
این اتفاق اگرچه با گیشه رنگارنگ برای این فیلمها مواجه است اما تبعات بسیاری برای سینمای ملی به همراه دارد که یکی از آنها، حذف بخشی از جامعه هدف سینمارو و نگهداشتن گوشههایی از مخاطبان کمدیهایی از جنس سینمای بدنه است. در شرایطی که مخاطبان جدی سینما حذف شدهاند، تعداد دوستداران سینمای کمدی بدنه هم میان آثار سرشکن شده و در این بین یک یا دو فیلم با شرایط بهتر، به فروشهای خوبی نائل آمده و مابقی فیلمها هم حذف میشوند، مانند شرایطی که سینمای امروز ایران با آن مواجه است. با نگاهی به گیشه آثار میبینیم که تنها دو فیلم دینامیت و گشت 3، از فروشهای خوبی برخوردار بوده و مابقی کمدیها، حتی هزینه تولید خود را هم درنیاورده و دچار یک شکست سهمگین شدهاند. در این میان معدود تماشاگر جدی سینمای ایران نیز استقبالهای ضعیفی از ملودرامهای اجتماعی به عمل آورده تا فیلم کارگردانی مانند اصغر فرهادی با آن همه امتیازهای تبلیغاتی، پس از بیش از دوماه، بهزحمت فروش خود را از 11 میلیارد عبور داده و بهنوعی صفشکن ملودرامها در دوسال اخیر باشد.
مافیای اکران به نفع پرفروشها
در انفعال مدیران سینمایی، مافیا کاملا هوشیار است. آنها توانستند در همین حدودا دوسالی که از ورود کرونا به کشور میگذرد، جاپای خود را چنان سفت کنند که حتی آن ایرادهای قبلی مدیریت سینما را هم سد راه منویات خود نبینند. کار بهجایی رسیده که حتی مدیران سینما دست به دامن فیلمهای گیشهای شده و تقاضا دارند تا این قبیل آثار نمایش داده شود که چرخ گیشه سینمای ایران بچرخد. به عبارتی مدیریت هم ایمان آورده که در فضای فعلی که ممکن است تا سالها ادامه داشته باشد، مسیر رستگاری سینما، از تولید و نمایش اینگونه کمدیها میگذرد به همین دلیل حتی تمام تلاش خود را میکند تا سدهای ایجادشده برای نمایش این فیلمها را شکسته و فیلم را به نمایش برساند. چنانکه میبینیم امروزه بیشترین ممیزی و جلوگیری، برای ملودرامهای اجتماعی صورت میگیرد تا کمدیهایی که علنا شوخیهای رکیک جنسی دارند و از این مستقیمتر نمیتوانند منظور اروتیک خود را به مخاطبشان منتقل کنند. تثبیت موقعیت تولید و نمایش اینگونه آثار یک بعد قضیه است و تقسیمبندی سالن و مهندسی اکران، چیزی است که تا قبل از این هم در اختیار جریان مافیایی قرار داشته و امروز با برداشتن سد تولید و نمایش، تمام سه رکن تولید آثار بدون هیچ مزاحمتی به نفع و خواست جریان مافیا درآمده است.
بنابراین کرونا اگرچه باعث تعطیلی و خسارتهای فراوان به انبوه سینماگران شد اما برخی از این جامعه هدف توانستند در همین مدت، سیاستهای خود را پیش برده و چیزی را که سالها برای آن میجنگیدند و بهصورت تمامعیار به دست نمیآوردند را به برکت کرونا بهصورت تمام و کمال تصاحب کنند.
سمفای بدون کارکرد
زمانی که سمفا روی کار آمد، یکی از مهمترین اهدافش مهندسی درست و منطقی اکران به نفع تمام فیلمهای درحال نمایش بود؛ اتفاقی که در عمل هیچگاه محقق نشد و سمفا در شمایل یک سایت نیمهکاره که آمار فروش لحظهای فیلمها را اعلام میکند، باقی ماند. در همین مدت انتقادهای صریحی از این شیوه فعالیت سمفا مطرح شد که تمام آن انتقادها با پاسخ کوبنده مدیریتهای سینمایی همراه بود و درنهایت هم سمفا نه مشکل نرمافزار داشت و نه آن مشکلاتی که مدیران برای عدم توانایی این سیستم عنوان میکردند. سمفا مشکل سیاستگذاری داشت و در تمام این مدت، جز حاشیه ارمغان دیگری برای سازمان سینمایی به همراه نداشت. چه در زمان بلیتفروشی جشنواره و چه آن حاشیه عجیبی که در سیستم رایگیریهای مردمی به وجود آمد، سمفا هرگز خود را در قامت یک دوستدار سینما نشان نداد و تنها باری را به دوش سینمای ایران گذاشت که احتمالا شامل بار مالی نیز خواهد بود. سمفا حتی در ابتداییترین وظیفه محوله خود با چالش مواجه بود. قرار بود برای کنترل فیلمسوزی، سانسهای طلایی را میان تمام فیلمهای اکران تقسیم کند تا دیگر سهم یک فیلم، تمام سانسهای مرده یک روز نباشد اما آنچه در تمام این مدت از سمفا دیدیم یک انفعال تمامعیار بود که سبب میشد این سایت، حتی برای یک روز هم در سامانه اکران دخالت نکرده و وظیفهای را برای خود تعریف نکند. در تمام این مدت هم مدیران سینمایی اذعان میکردند که سایت سمفا هنوز آماده نشده و در همین فرصت بود که چرخه اکران به همان شکل قدیمی فعالیت کرد و فیلمهای قدرتمند فروختند و آنها که به این چرخه اتصالی نداشتند، سوختند و به هیچعایدی دندانگیری دست نیافتند. حالا هم چند روزی میشود که سمفا، به موسسه سینما شهر متصل شده که باید دید چه عایدی درستی از این محل نصیب سینمای ایران خواهد شد. اکنون کرونا و خسارتهای ناشی از آن، بهترین بهانه برای سینماداران در جهت عدم نمایش فیلمهای دیگر است. سالنها هیچتوجهی به گوشزدها نمیکنند و توزیع سالنها هیچسیاستی ندارد. این مدل تقسیم سالن، سبب تقویت فروش کمدیهای باسمهای شده و درنتیجه تولید فیلمهایی از این جنس را بیشتر میکند.
دارید چه کسی را گول میزنید؟
خیلی بچگانه است وقتی میگویند فروش یک فیلم امسال با بلیت 30 هزار تومانی که 10 نفر مخاطب داشته و 300 هزار تومان شده نسبت به فیلمی که سال گذشته با بلیت 25 هزار تومانی، 10 نفر مخاطب داشته و 250 هزار تومان فروخته، بیشتر بوده! این واقعیت سینمای امروز ماست؛ واقعیتی تلخ که حتی برخی مدیران سینمایی در طول سالیان اخیر برای سرپوش گذاشتن بر شعف عملکردی خود به آن رجوع کرده و با بیان «ترینها» در دوره خود، چنان وانمود کردهاند که آنها حسابی کار کردهاند و این «ترینها» درنتیجه مدیریت هوشمندانه آنهاست. این اقدامات گول زدن مردم و سینماگران و تلاش برای تغییر ریل ارزشگذاری در سینمای ملی ایران تفسیر میشود. تمام این فیلمهایی که عنوان میشود یکی پس از دیگری، رکوردهای بیشترین فروش و... را از آن خود کردهاند، با افت مخاطب مواجهند و اگر فروشی نصیب این فیلمها میشود، بیشتر به دلیل بلیت 30 هزار تومانی امسال و در مواقعی، بلیتهای بالای 50 هزار تومانی فیلم در برخی سینماهای کلانشهرهاست. حالا زنگ خطر برای جیرهبندی مخاطب سینمای ایران به صدا درآمده و مخاطبان این فیلمها هم درحال کاهش هستند، بهگونهای که دینامیت در بیش از 6 ماه -که دوسوم این مدت بدون هیچرقیبی حیات داشت- بهزحمت تعداد مخاطبانش را به یکمیلیون و 750 هزار نفر رسانده است.حال آنکه در همین دو، سه سال قبل پرفروشترین فیلمهای سال، بیش از سه، چهارمیلیون مخاطب داشتند. این سندروم ناهنجار، پس از تاثیر روی مدیریت سینما، حالا پیشروی خود را به سمت اصل سینما نشانه گرفته است و قصد دارد تا این سینمای نحیف را از پا بیندازد. مدیریت جدید سینما باید به انفعال مدیران گذشته سازمان سینمایی پایان داده و خود در مقام مطالبهگر، ریلگذاری اخلاقی و درستی برای سینمای ایران فراهم کند. این سرعت کنونی، پسرفت آشکاری است که نشانههای خوشایندی از آن استشمام نمیشود. یک روز جریان کمدیهای سطحی به مردم خط میداد که برای فرار از غمهای فراوان جامعه به تماشای فیلمهایی از این جنس بنشینند. امروز اما گرا به سینماگران داده میشود که برای ماندگاری یا باید به مافیا متصل شده و از این دست فیلمها بسازند تا بتوانند برقرار بمانند یا همان مسیر همیشگی خود را در پیش گرفته و به دست فراموشی سپرده شوند.