رهبر انقلاب در آستانه دومین سالگرد شهادت شهیدسپهبد حاجقاسم سلیمانی و در دیدار با خانواده ایشان، نکات قابلتوجهی را درباره ابعاد شخصیتی این سردار ملی بیان کردند. ایشان با انتقاد از کسانی که خواسته یا ناخواسته در خط دشمن ترویج دوگانه دروغین «ملت و امت» را دنبال میکنند، گفتند: «شهیدسلیمانی ثابت کرد میتوان «ملیترین» و در عین حال «امتیترین» بود.» درباره این نکات مطرحشده ازسوی رهبر انقلاب و پیرامون ابعاد ملی و امتی شخصیت شهید حاجقاسم سلیمانی با سیدحسین شهرستانی، جامعهشناس و مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به گفتوگو پرداختیم.
او معتقد است چه بعد از انقلاب و چه قبل از انقلاب، قرائتهایی از هویت امتی یا دینی یا اسلامی شد که این قرائتها بهنوعی با مساله ملیت و هویت و منافع ملی سازگاری نداشت. شهرستانی دراینباره میگوید: «این یک واقعیت است که قرائتهایی از هویت اسلامی وجود داشت که این قرائتها، مساله منافع ملی را نادیده میگرفت. از آنطرف هم قبل از انقلاب بهخصوص در دوران پهلوی، قرائتی از هویت ملی ارائه شده بود که اساسا نقطه مقابل هویت دینی بود، بهطوریکه دوگانه عرب و ایرانی، درواقع ذیل یک نوع ناسیونالیسم باستانگرایانه تعریف شد که هویت دینی یکجورهایی بیرون میافتاد و تقابل گفتمانی بین این دو حوزه تعیین میشد؛ اما بهتدریج بعد از دفاعمقدس و بهخصوص در دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای به سنتزی از ترکیب بین هویت ملی و هویت دینی رسیدیم و شهیدسلیمانی، نماد این سنتز بود که از این دو وجه هویتی طرح و ساخته شد.
درواقع این سنتز، با کنشگری و روحیه سیاسی ایشان تقویت شد. بهعبارت دیگر، شهیدسلیمانی توصل ناب این لایههای هویتی است، یعنی هویت ملی، هویت اسلامی و حتی یک لایه بالاتر، هویت جهانی. شهید حاجقاسم سلیمانی حتی فراتر از امت اسلامی هم یک کنشگر انسانی است که آرمان انسانیت را در نابترین شکلش نمایندگی میکند. به همین خاطر شما در قضیه داعش میبینید که ایشان از مذاهب دیگر مانند ایزدیها، مسیحیها و حتی سکولارها هم دفاع و پاسداری کرد. یعنی دربرابر یک امر انسانی قرار گرفت. انسانیت حفظ لایه هویتی ملی، اسلامی و جهانی را به وحدت رساند. این در سیاست بهطور کامل اتفاق نمیافتد، یعنی ما همین الان همواره دچار این تعارضات هستیم که جمع اینها با شعار اتفاق نمیافتد، یک سعهصدر وجودی میخواهد که این سعهصدر امکان این جمع را فراهم میکند. حتی ما میتوانیم بگوییم در لایههای خردتر از هویت ملی، ایشان حتی در سطح محلی و زادگاه خودشان ارتباطات و اثرگذاری اجتماعی و کنشگری مداوم داشت. یعنی این دوایر متحدالمرکز یا لایههای هویتی در کسی میتواند اینچنین جمع شود که یک سعه وجودی در آن شخصیت ایجاد شده باشد که بهواسطه آن سعه وجودی و آن نگاه عمیق سیاسی این اتفاق ممکن میشود.»
در ادامه این جامعهشناس تاکید کرد قاسم سلیمانی گفتمان مقاومت در سطح جهان اسلام را با روحیه، ادبیات و رفتار خودشان بهگونهای بازنمایی و نمایندگی میکردند که درواقع دایره وسیعتری از مردم ایران بتوانند در این گفتمان جای بگیرند. او با اشاره به فضای برخی سیاسیون گفت: «الان در فضای سیاست ما برخی سیاسیون هم هستند که گفتمان مقاومت اسلامی و امت اسلامی را جوری نمایندگی میکنند که حداقلی از افراد جامعه میتوانند با این گفتمان همزبانی و همآوایی کنند. این بهخاطر آن نحوه خلوصگرایی، نحوه طرح این گفتمان یا آن روحیه و اخلاق آنهاست. بههرحال گفتمان مقاومت نمایندگان مختلفی دارد اما گفتمانهایی که حداقل افراد را با خود همراه کردند، نتوانستند در بزنگاههای ملی، انتخاباتها و... مردم را با خود همراه کنند، ولی شهیدسلیمانی بهنحوی گفتمان مقاومت را نمایندگی کرد که دایره گستردهتری از مردم بتوانند ذیلش هویتیابی کنند. ایشان بالاترین محبوبیت سیاسی را در کشور داشت و دارد، با اینکه یک کار پرخطری را انجام میداد. ایشان در خطیرترین پروژه جمهوری اسلامی که پروژه حضور نظامی فرامنطقهای و فرامرزی بود، حضور داشت، یعنی این چیزی است که اتفاقا هرکسی که ملیگراست با آن مساله دارد و میگوید مساله ما ایران است و تو چرا در سوریه یا قدس میجنگی. شهیدسلیمانی در راس خطیرترین و مسالهدارترین پروژه سیاسی جمهوری اسلامی بود و با این حال این همه محبوبیت داشت و توانست گفتمان مقاومت و امت را نمایندگی کند که درون مرزهای ملی هم مورد پذیرش و مقبولیت واقع شود. او حتی مورد پذیرش طیفهای مختلف سیاسی مردم نیز بود، این مورد خودش را در تشییع ایشان نشان داد. این نشان میدهد مردم آمادگی پذیرش گفتمان مقاومت و امتواحده را دارند؛ درصورتیکه بهطور درست و صادقانه نمایندگی شود، نه به شکل تحمیلی و شعاری و غیرمردمی و غیرصادقانه. بنابراین اگر این گفتمان درست نمایندگی شود، میتواند موفق باشد.»