عاطفه جعفری، روزنامهنگار: یکی از کارهایی که علاقهمندان به کتاب انجام میدهند، این است که در سایتهای مرتبط با کتاب بهدنبال داستانهای مورد علاقهشان میگردند، داستانی که از کشور خودشان به زبانهای دیگر ترجمه شده است، کاری که چندبار در سایت آمازون انجام دادم تا بدانم کتابهایی که از ایران منتشر شدهاند چه وضعیتی دارند، نتایج جالبی داشت، تقریبا میزان خریدشان خیلی پایین بود و بهسختی این کتابها پیدا میشد و حتی تعدادشان به انگشتان دست هم نمیرسید، همین باعث شد تا سوژه گزارش امروز را با همین موضوع پیش ببریم. اینکه چه تعداد از آثار ایرانی به زبانهای دیگر ترجمه میشود و بعد از ترجمه چه اتفاقی برایشان میافتد. به سراغ کسانی رفتیم که در این حوزه فعالیت میکنند تا برایمان بگویند و از طرف دیگر به سراغ چند نفری رفتیم که مقیم چند کشور اروپایی و آسیایی هستند تا در مورد کتابهای ایرانی و توزیعشان در بیرون از مرزهای ایران بپرسیم. طبیعتا حضور در بازارهای جهانی برای ادبیات ما که نشانه فرهنگ کشورمان است، مهم و حیاتی است. در همه دنیا وقتی کتابی منتشر میشود، نویسنده و ناشر تلاششان را میکنند تا کتاب در همهجا دیده شود و نویسندگان و ناشران ما هم از این قاعده مستثنی نیستند. اما شرایط این کار در ایران بسیار سخت است، بهنظر میرسد که ارادهای برای این کار وجود ندارد و همین باعث شده بعد از گذشت سالها از پیروزی انقلاب، ما همچنان در بحث ترجمه آثار ایرانی گرفتار مصائب بسیاری باشیم و در جایی که میتوانستیم از فرهنگ و رویاها و قصههای ایرانی بگوییم، هیچ کاری انجام نشده است. در کنار این اگر کتابی هم به زبان دیگری ترجمه شده اما اوضاع توزیعش در کشور مقصد چندان خوب نبوده و نتوانسته مخاطب خودش را پیدا کند که همه این نداشتن مخاطب میتواند چند دلیل داشته باشد که در گفتوگوها به آن اشاره کردیم.
ترجمههایی که قابل درک نیست
چین یکی از آن کشورهایی است که با جمعیت میلیاردیاش، کتابخوان هم زیاد دارد، کشوری که میتواند مقصد قصههای ایرانی باشد و حتی با درک درست از این کشور میتوان مخاطب موردنیاز را هم برای آن پیدا کرد، حسین خلیفیکیوی، از سال 2006 در چین زندگی میکند و از سال 2010، به کار فرهنگی در این کشور مشغول است، در گفتوگویی که با او داشتیم برایمان از کتابهای موردعلاقه چینیها گفت و اینکه ما چه محتوایی را میتوانیم برای آنها انتخاب کنیم که موردعلاقهشان باشد. او در مورد این کتابها میگوید: «با توجه به اینکه خیلی به تاریخ و ادبیات توجه داریم کتابهایی که تاکنون بیشتر روی آنها تمرکز شده است همچون کتابهای سعدی، حافظ، نظامیگنجوی یا شاهنامه است که طبیعتا مشتری خاص خود را دارد. البته این مدل عرضه و معرفی این جنس کتاب، نگاه افرادی است که در زمینه کتاب یا تجارت صادرات کتاب مشغول هستند. درحالیکه باید کتابهایی را بیشتر معرفی کنیم که به روزگار امروز ما مربوط است؛ اینکه زندگی امروز مردم ایران چگونه است و چگونه فکر میکنند، نویسندههای خیلی خوبی در ایران داریم که رمانهای بسیار خوبی مینویسند. با توجه به اینکه جمعیت چین خیلی زیاد است، برای همه چیز اینجا مشتری وجود دارد. نویسندگان کتابهای مختلف در چین که رمان مینویسند هر شب پنجخط مینویسند و در فضاهای مجازی یا اپلیکیشنهای داستانی بارگذاری میکنند یا هر 15 روز یکبار پنج صفحه از رمان خود را مینویسند و در این فضا بارگذاری میکنند. برخی از آنها بهحدی مخاطب دارند که این مخاطبان حاضر هستند مبالغ زیادی را بپردازند تا بدانند آخر این رمان چه میشود. اگر رماننویسهای ما و افرادی که در این زمینه هستند بتوانند توسط ناشران مختلف به این بازارها دسترسی پیدا کنند، در نشر اتفاقات خوبی میافتد و میتوانیم فرهنگ خود را بهتر و بیشتر گسترش دهیم. بهنظر من هر کشوری برای خود برندی دارد. اگر ما بگوییم که در رمانهای عاشقانه اول هستیم شاید قبول نکنند، ولی ما اگر بگوییم با داستانهای هزارویک شب برند هستیم، همه باور میکنند. پس هر کاری بخواهیم انجام دهیم بکگراند برندینگ ما درجهت ورود به بازار خیلی کمک میکند یا اینکه از نو چیزی را ایجاد کنیم و بگوییم در بازار رمان چین یک رمان غمانگیز با بازار خوبی روبهرو میشود، فکر میکنم اگر بتوانیم ایران حال را به چینیها معرفی کنیم و شادابیهای ایران را به آنها نشان دهیم، برندهایم. ایران کشور متمدنی است و چینیها، ایران را جزء سه کشور با تمدن کهن میشناسند، اما نیاز به معرفی دارد. چینیها هم مثل تمام مردم دنیا دوست دارند بدانند مردم ایران چه میکنند؟ دوست دارند بدانند زنان اجتماع ما چه شکلی هستند، آیا سرکار میروند؟ ایرانیها چقدر به ازدواج اهمیت میدهند و فضای اجتماعی ایران، تکنولوژیهای پیشرفته و خیلی چیزهای دیگر داخل ایران برایشان کنجکاویبرانگیز است. نقاط مشترک چینیها و ایرانیها میهماننوازی است. در مسافرت چین خواهید دید که چقدر چینیها میهماننواز هستند.» علی مددی سالهاست در چین زندگی میکند، او کتابخوان حرفهای است، به گفته خودش خیلی از این موضوع ناراحت میشود که چرا کتابهای ایرانی خیلی به چین نمیآید، درحالی که میتواند بازار هدف پیدا کند. او در مورد کتابهای فارسی که در چین وجود دارد، میگوید: «کتابها ترجمه میشوند اما صرف اینکه کتاب ترجمه شود، مهم نیست، باید نحوه توزیع را هم درنظر گرفت، حتی فروش کتابها در سایتهای آنلاین هم مهم است، در چین تعداد زیادی سایت برای فروش کتاب وجود دارد، اما تعداد کتابهای ایرانی در آنها بسیار محدود و کم است، نباید این موضوع را فراموش کنیم که فقط ترجمه مهم نیست، اینکه بتوانیم کتاب را بهدست مخاطب برسانیم، مهم است. الان کتابهای نویسندگان آمریکایی در چین وجود دارد، درست است که چینیها خیلی رابطه خوبی با آمریکا ندارند، اما کتابهایشان در اینجا پرفروش است، چون همه راهها برای رساندن کتاب به مخاطب را میروند، اما ما فقط ترجمه میکنیم. به این نکته هم باید توجه کنیم که نوع ترجمه هم مهم است. یعنی مترجم باید در کارش حرفهای باشد و به همه جوانب کاری که انجام میدهد فکر کند، اینکه فقط کتاب ترجمه شود، درست نیست. کتاب وقتی به زبان چینی ترجمه میشود باید قبل از آن بدانیم کتاب برای چینیها جذابیت دارد یا نه و بعد هم ترجمه بهدرستی انجام گیرد. برخی کتابهایی که در چین وجود دارد، حتی ترجمهشان به زبان چینی درست نیست، یعنی وقتی شما جمله را میخوانید اصلا متوجه منظور نویسنده نمیشوید، همین باعث میشود تا مخاطب هم کتاب را دوست نداشته باشد.»
تجدیدچاپهایی که دیگر نیست
«سووشون» اثر سیمین دانشور، «سانتاماریا» اثر سیدمهدی شجاعی، «طوفان دیگری در راه است» اثر سیدمهدی شجاعی، «مردگان باغ سبز» اثر محمدرضا بایرامی، «من او» اثر رضا امیرخانی، «شطرنج با ماشین قیامت» حبیب احمدزاده، «قصه کربلا» مهدی قزلی، «مجموعه قصههای خوب برای بچههای خوب» اثر مهدی آذریزدی، «رباعیات خیام»، «تفسیر المیزان»، علوم قرآنی آیتالله معرفت، 29 کتاب از شهید مطهری، 34 اثر از شعرای کلاسیک ایران، گلستان سعدی، «منظومه معنای پنهان» مثنوی، «راهنمای حقیقت» آیتالله سبحانی و... از جمله کتابهایی است که در روسیه منتشر شده است، روسیه هم از آن مدل کشورهایی است که ایران میتواند برای ترجمه کتابهایش سرمایهگذاری مناسبی انجام دهد، مخاطب روس کتابهای ایرانی بهخصوص کتابهایی که در حوزه دفاع مقدس نوشته شده، برایشان جذابیت دارد.
«تدریس زبان فارسی از سال 1825 در دانشگاههای معتبر روسیه آغاز شده است و ادبیات و شعر پارسی در میان مردم این کشور از محبوبیت فراوانی برخوردار است. روسها معتقدند، در متون کهن ایرانی فلسفه و حکمت و الهام، توام با زیبایی افسانهای نهفته است، از این رو بیشتر دانشجویان زبان فارسی بهدلیل علاقه به ادبیات کهن ایرانی جذب رشته دانشگاهی ایرانشناسی میشوند. از اوایل قرن نوزدهم میلادی روسها با نمونههای شعر پارسی که به زبانهای فرانسه و آلمانی ترجمه شده بودند، آشنا شدند؛ این ترجمهها خیلی زود جامعه ادبی روسیه را تحت تاثیر قرار داد و شاعران روسی به سرودن اشعاری به تقلید از شعرای ایرانی روی آوردند. روسها همچنین به خواندن ترجمه آثار شاعرانی همچون مولانا، فردوسی، سعدی و حافظ نیز علاقه فراوانی دارند. «نیکلای چرنیشفسکی»، نویسنده و منتقد بزرگ روسی میگوید: «شعر جهان، بدون درنظر گرفتن نظم پارسی امری غیرممکن است.» بسیاری از شاعران و نویسندگان روسی مانند پوشکین، تولستوی و لرمانتف و یسنین با ادبیات فارسی آشنا بودند و تحت تاثیر آن قرار داشتند.»
این صحبتهای محمد ایروانی است؛ حدود 15 سال است در روسیه زندگی میکند، علاقهمندیاش به ادبیات روسیه، باعث شد تا در روند ترجمه کتابهای روسی به فارسی کمک کند. از او در مورد کتابهای ایرانی که به زبان روسی منتشر شده است پرسیدیم و گفت: «ببینید کتابهای حوزه ادبیات بیشترین ترجمه را داشتهاند. از کتابهای شعر تا کتابهای داستان و رمان. استقبال هم خوب بوده اما تیراژ این کتابها بسیار پایین است، یعنی کتاب که تمام میشود، دیگر نمیتوان آن را پیدا کرد. یادم است کتاب «مردگان باغ سبز» محمدرضا بایرامی در روسیه منتشر شد، در آن دانشگاهی که من درس میخواندم کتاب خیلی سروصدا کرد و دوست داشتند، اما بعد از چند وقت، دیگر کتاب پیدا نشد، چون تعداد کمی چاپ شده بود و دیگر هم چاپ نشد.» ایروانی در مورد مشکلات توزیع کتابهای ایرانی در روسیه میگوید: «بهنظرم مشکلات ما در روسیه با توجه به نزدیک بودن به ایران و اینکه ادبیات ما را خیلی دوست دارند نسبت به کشورهای دیگر کمتر است، اما در کل نمیتوانیم بگوییم توزیع کتابهای ایرانی بدونمشکل است، مهمترین موضوع بحث تیراژهای پایین کتابها است، درست است که در ایران هم تیراژ کتابها پایین است، اما در اینجا مردم خیلی کتاب میخوانند و به قول معروف سرانه مطالعه بسیار بالا است، برای همین نباید از این موضوع بهراحتی گذشت، وقتی کتاب آنقدر اینجا طرفدار دارد، ناشران ایرانی میتوانند از این موضوع استفاده کنند و کتابهای پرطرفدار را ترجمه کنند، مردم روسیه به کتابهای ایرانی خیلی علاقه دارند، حوزه جنگ و در کنارش ادبیات، روسیه خودش مهد ادبیات است، اما کتابهای رمان فارسی هم در اینجا پرمخاطب است و نباید از کنارش راحت گذشت.»
وقتی رایزنیها منفعل هستند
دانیلا دانتس، نویسنده، مورخ تاریخ هنر، شاعر معروف معاصر آلمانی و متولد ۱۹۷۶ در آیزناخ است. او دانشآموخته ادبیات آلمانی و تاریخ هنر در توبینگن، پراگ، برلین، الیپزیگ و هاله است. میگوید: «در آلمان علاقه به ادبیات ایران وجود دارد، منتها بیشتر به ادبیات کلاسیک ایران مثل حافظ و مولانا. من بهدنبال شاعران جوانتر و معاصرتر ایرانی بودم تا بتوانم شیوه بیانی دیگری را نشان بدهم که در آلمان شناخته شده نیست. این کار را بهخصوص برای خودم کردم. من در ذهن خودم شخصیتی مثل احمد شاملو را مجسم میکنم که در شعر خود برآمدن خورشید را مطرح کرده است که برایم خیلی عجیب و غریب و خاص است. پنج سال پیش من با پروژهای همکاری کردم که در آنجا از طریق کسانی که فارسی بلدند به بازگرداندن این شعرهای فارسی کمک کردم و علیرضا عباسی در این پروژه همکاری میکرد. همچنین، در مجموعه دیگری با علیعبداللهی همکاری کردم و کاری منتشر کردیم که شعر فارسی در اروپا است و منظور شاعران فارسیزبان ساکن اروپا است که سه نسل مختلفند. سعی کردیم شاعران فارسیسرای ساکن اروپا را هم درنظر آوریم.» همین موضوعی که دانتس عنوان میکند، بسیار موضوع مهمی است، یعنی ادبیات ما در اروپا هم مخاطب دارد، اما اگر بخواهیم به همان ادبیات کلاسیک بسنده کنیم، کار جالبی نیست باید از کتابهای جدید بگوییم.
پاشا محمدی برای تحصیل به آلمان رفته است و در دانشگاه در کتابخانه مشغول به کار میشود و بهدلیل علاقهای که به حوزه کتاب دارد میخواهد در مونیخ یک کتابفروشی تاسیس کند و اساس کار را روی کتابهای ایرانی ترجمه شده بگذارد تا بتواند برای مخاطبان ایرانی و حتی آلمانی یک منبع خوب باشد.
از او در مورد کتابهای ایرانی ترجمه شده در آلمان میپرسیم و میگوید: «آلمانیها به ادبیات ایران علاقهمند هستند و این موضوع سالها است که گفته میشود، اما باید گفت آلمانیها به سختی میتوانند این کتابهای ایرانی را در آلمان پیدا کنند. اینجا سایتی وجود دارد برای فروش آنلاین و تقریبا چیزی مثل آمازون است و همه از این سایت برای خرید کتاب استفاده میکنند، اما شما کتابهای ایرانی را در این سایت پیدا نمیکنید.»
علت این موضوع را که میپرسم، محمدی میگوید: «آژانسهای ادبی مسئولیت ترجمه کتاب را قبول میکنند و کتاب به اینجا میرسد، اما فقط کتاب به کشور مقصد میرسد، ولی برای تجدید چاپ و حتی تعداد تیراژ کتاب هم باید بهدنبال آژانس ادبی دوید تا کتاب را دوباره چاپ کند. کتاب بامداد خمار بسیار در آلمان پرطرفدار بود، نمیدانم علت این اتفاق چه چیزی بود شاید بهخاطر روایت روان کتاب، اما بعد از آن هم کتاب دیگری از همین نویسنده آمد و باز هم طرفدار داشت، استادی در دانشگاه مونیخ داشتیم که ادبیات تدریس میکرد، او معتقد بود که ادبیات داستانی ایران چون تخیل دارد و نوع روایت آهنگین است و به شعر نزدیک است، باعث میشود تا علاقه به این کتابها در سراسر دنیا زیاد باشد.»
از او در مورد آمار و ارقام کتابهای فارسی در آلمان میپرسم و میگوید: «اگر بخواهم تعداد کتابها را بگویم، شاید حدود 2 هزار عنوان کتاب باشد، اما مهم این است که این کتابها دوباره تجدیدچاپ شوند، حتی رایزنیها و سفارت ایران هم میتواند در این حوزه فعال باشد، اما تقریبا منفعل هستند، من خیلی تلاش کردم تا بتوانم کارهایی انجام بدهم، اما راه سختی است، امیدوارم بتوانم در کتابفروشی خودم این کار را انجام بدهم و کتابهای ایرانی را به زبان آلمانی ارائه دهم.»
دانستن راههای توزیع
توجه فرانسویها به فرهنگ و تاریخ ایران و مشخصا آثار مکتوب، پدیده تازهای نیست. درواقع ترجمه و معرفی آثار ادبی فارسی را تقریبا از اوایل قرن هفدهم میتوان در فرانسه دنبال کرد. یعنی زمانی که فرانسویها برای نخستینبار با اشعار سعدی، عطار، فردوسی و بهتدریج با سایر گنجینههای فرهنگ و ادب فارسی آشنا میشوند. در مدت کوتاهی این ترجمهها به تالیف بدل میشوند و بهتدریج آثاری به قلم نویسندگان فرانسوی در باب فرهنگ ایرانی پدید میآید. تا دوران قاجار و پهلوی، آثار زیادی نمیشناسیم که توسط ایرانیها به فرانسه نوشته شده باشد، اما با موج جدید مهاجرت به فرانسه در دهههای اخیر، اکنون شاهد حضور نویسندههای ایرانی در فضای آکادمیک فرانسه و نیز در بازار ناشران فرانسوی هستیم. از ناشرانی چون L’Harmattan که بخشی از برنامه خود را بهطور منظم به نشر آثار مربوط به ایران اختصاص دادهاند، تا دو انتشاراتی چون Gallimard و Albin Michelکه از شناختهشدهترین ناشران فرانسه محسوب میشوند. رامین راهنما، حدود 20 سال است که بهصورت مستمر در فرانسه زندگی کرده و قبل از آن هم در سوئیس، او معتقد است اولین مشکل در کتابهای ایرانیای که خارج از کشور وجود دارد، این است که مخاطبشناسی نمیشود و میگوید: «تقریبا چند سال پیش کتابها، بدون اینکه مخاطبی داشته باشد، ترجمه میشد و حالا البته متفاوت شده، یعنی این مخاطبشناسی انجام میگیرد. اما باز هم با وجود مخاطب، کتابها در دسترس نیست. یعنی کتاب ترجمه میشود حتی مراسم رونمایی گرفته میشود اما فردای مراسم شما کتاب را در کتابفروشیها پیدا نمیکنید.»
او در ادامه صحبتهایش میگوید: «چند سال پیش یک انباری در فرانسه پیدا شد که مملو از کتابهای ترجمه شده ایرانی بود؛ خیلی جالب بود که در بین این کتابها، ما کتابهایی را داشتیم که بسیار در فرانسه پرمخاطب بود اما توزیع نشده بود، خب همان موقع مشخص شد که یک ناشر ایرانی کتابها را ترجمه کرده است اما نتوانسته آنها را توزیع کند و در این انبار گذاشته و دیگر بهدنبالش نیامده است. درحالی که اگر کتابها توزیع شده بود، همه به فروش رسیده بود، اما چون ناشر آشنا به این مدل کار نبوده، نتوانسته است، برای همین مسالهبعدی بعد از ترجمه، بحث این است که ناشر روند کار در کشور مقصد را بداند، اینجا بهدلیل کتابخوان بودن خیلی راحت میتوان کتابها را به فروش رساند.»
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: