امیرمحمد بهامیر: فیلم قطار بوسان برندی مشهور برای سینمای کرهجنوبی است. فیلمی زامبیمحور که با انتشارش در سال 2016 باعث شد ژانر وحشت ارتقای جدیدی در کشور کره پیدا کند. یون سانگهو، کارگردان این فیلم بعد از ساخت قطار بوسان، نشان داد که سینمای وحشت را خوب میشناسد. سینمایی که مخاطب را روی صندلی از ترس میخکوب میکند.
حالا این کارگردان مشهور کرهای با همکاری نتفلیکس سراغ ساخت مینیسریالی 6قسمتی رفته است. سریالی که مثل آثار قبلی او رگههایی از ژانر وحشت دارد اما موضوع آن کاملا متفاوت است. موضوع سریال درباره مفهومی برگرفته از ادبیات دینی است. مفهومی که در آن جنایتکاران توسط فرشته مرگ، حکم مرگ خود را دریافت میکنند. سپس موجوداتی جهنمی سراغ آنها آمده و روحشان را با خود به جهنم برده و جسمشان را میسوزانند. ایده داستانی که یون سانگهو در اثر خود اجرا کرده است، نهتنها جدید بلکه هیجانانگیز خواهد بود. اما در بستر این هیجان پیامی نهفته است که قرار گرفتن این مینیسریال کرهای در صدر آمار بینندگان نتفلیکس را تنها چند روز بعد از انتشار جالبتوجه میکند.
این اثر داستان خود را بر بستر دین و فرقههای انحرافی برپا میکند. بهتر است بگوییم سریال آشکارا موضعی ضد دینی میگیرد و از ابتدا تا انتهای داستان دنبال جا انداختن این مفهوم است که دین نهتنها خوب نیست بلکه ابزاری برای سودجویان است. میتوان گفت سریال برگرفته از همان نگاهی است که بعد از قرون وسطی به دین در اروپا میشد.
دین در این دوران توسط افراد فرصتطلب به حاشیه کشیده شد و از نگاه عموم مردم اروپا تبدیل به یک امر شخصی شد. امری که باعث به قدرت رسیدن افرادی ناسالم میشود تا با استفاده از احساس مذهبی افراد، آنها را به بیراهه بکشانند. سریال نشان میدهد درباره این واقعه ماوراءالطبیعه چگونه یک گروه مذهبی به اسم حقیقت جدید شکل میگیرد تا سردمدارانش خواستههای دنیوی خود را به ثمر بنشانند؛ خواستههایی که در نگاه بنیانگذار این گروه بهوضوح دیده میشود. او که خود یک قاتل است، تلاش میکند با تصرف این پدیده عجیب که توجیهی برای آن وجود ندارد، پایهگذار یک فرقه مذهبی باشد؛ فرقهای که در آینده، بعد از مرگ او، تبدیل به قدرتمندترین نهاد جهانی خواهد شد. نهادی که به اسم خدا نهتنها خود قاضی گناهکاران است، بلکه اجراکننده حکم هم خواهد بود.
اثر با نمایش این گروه مذهبی نشان میدهد که دین تنها ابزاری برای سوءاستفاده است. نکته جالب درخصوص این گروه مذهبی شباهت بیاندازه آن به مسیحیت است. بیراه نیست حتی اگر بگویم فرقه حقیقت جدید همان مسیحیت، اما در مدلی کوچکتر است. هرچند مسیحیت به نمایش گذاشتهشده در سریال، همان مسیحیت تحریفشده غرب است.
اما مساله اصلی آن است که این اثر درحالی ساخته میشود که کمتر از یکسوم مردم کره مسیحی بوده و باقی کشور بودیسم یا آیینهای بومی این کشور را پذیرفتهاند. این نمایش ابزاری دین و سپس نتیجهگیریای را که از دین به مخاطب ارائه میشود میتوان در دیالوگ انتهایی سریال دید؛ جایی که یک راننده تاکسی درحالیکه شخصیت اصلی اثر را که یک وکیل است، همراه با نوزادی نجات میدهد و میگوید: «من خدا را زیاد نمیشناسم و اصلا هم برام مهم نیست، فقط یک چیز را مطمئنم، این دنیا متعلق به ماست. خودمان باید کارهایمان را سروسامان بدهیم.»
میتوان بهوضوح این تفکر ضددینی را در دیالوگ انتهایی سریال یا در سکانسی دید که کارآگاه پلیس در صحبت با موسس این فرقه به حق انتخاب انسان برای سرنوشتش اشاره میکند. حقی که باعث میشود خداوند از مناسبات دنیوی انسانها کنار گذاشته شود، همانگونه که در اروپای بعد از قرون وسطی دین کنار گذاشته شد.
داستان در انتها پا را فراتر میگذارد و با نمایش نوزادی که از آتش جهنم موجودات ماورایی زنده میماند، تمثیلی از مسیح جدید را به مخاطب ارائه مــیکند.
مسیحی که احتمــالا منجی جهان باشد و قـــــرار است در آینده نجـــــاتدهنــــده انسانهــــا لقب بگیرد؛ مسیحی که خـــــــود از جهنــم برخاسته است.
در همین رابطه مطلب زیر را بخوانید: