کد خبر: 6480

نگاهی به اندیشه‌های محوری ابن‌خلدون

برخاسته از شرق‌؛ اقبال در غرب

فرهیختگان: ابن‌خلدون یکی از معدود متفکران پرورش یافته در تمدن اسلامی است که تاثیر شگرفی بر دانش معاصر داشته است.

زهرا سلیمانی‌اقدم
خبرنگار گروه اندیشه

این قاضی قرن ۱۴ میلادی از شمال آفریقا و مصر برخاسته و به عنوان «پدر جامعه‌شناسی» شناخته شده است. این عنوان به واسطه تالیف منحصر‌به‌فرد و شناخته‌شده او «المقدمه» و مشاهدات و اندیشه‌هایش درباره جامعه و تاریخ بر او نهاده شده است. هفت قرن از زمانی که ابن‌خلدون «المقدمه» را به رشته تحریر درآورده است، می‌گذرد و هنوز برخی از مفاهیمی که توسط او تبیین شده، دانش‌پژوهان معاصر را به تلاش برای تحقیق و توضیح آثار مکتوب جامعه‌شناسانه در خاورمیانه تشویق و ترغیب می‌کند.

 ابن‌خلدون در ایران
در ایران دو کتاب ذیل عنوان ابن‌خلدون ترجمه شده است که معروف‌ترین آنها همان «المقدمه» است که تنها ترجمه‌ فارسی آن توسط مترجم توانمند محمد پروین‌گنابادی ترجمه و در سال 1336 در دو جلد منتشر شده است.  متاسفانه این اثر و در کل اندیشه‌های ابن‌خلدون آنگونه که توسط پژوهشگران عرب و غربی مورد مطالعه و مداقه قرار گرفته است در ایران مورد توجه نبوده؛ به خصوص در بین دانشگاهیان نسبت به آن بی‌مهری بسیار شده است، چنانچه رسول جعفریان، نسخه‌شناس می‌نویسد: «هر سال ده‌ها کتاب در زبان عربی در‌باره ابن‌خلدون منتشر می‌شود. اما در ایران گاهی یک کتاب یا یک مقاله. در 100 سال گذشته یک ابن‌خلدون‌شناس نداشتیم؛ چه رسد به داشتن کسی مثل ابن‌خلدون.» در ادامه به مناسبت سالروز تولد این تاریخ‌نگار، جامعه‌شناس، مردم‌شناس و سیاستمدار به بررسی مهم‌ترین اندیشه‌های ابن‌خلدون پرداخته‌ایم.

 جامعه‌شناسی ابن‌خلدون
 تفسیر و توضیح مشهور ابن‌خلدون درباره علل ظهور و سقوط سلسله‌های فرمانروایان، در گفتار دوم کتاب المقدمه آمده است. او به شیوه‌های روشمند و روشن و گونه‌گرایانه اصول متعددی را که جامعه بر پایه‌های آن استوار شده مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. او معتقد بود که مردم را بر اساس روش زندگی‌شان می‌توان دسته‌بندی کرد. اما جامعه اساسا مشتمل بر اعراب بادیه‌نشین (بدوها) و مردم یکجانشین ساکن شهرها (حضر) است. کوچ‌نشینان عرب زندگی ساده‌ای داشته و خصوصیات وحشی‌گری، تجاوزگری و شجاعت و استقامت از خصایص آنان است. از سوی دیگر، مردم شهرنشین، زندگی نسبتا راحت دارند و به تجمل‌گرایی خو گرفته و در نتیجه «ضعیف» شده‌اند. با توجه به شرح ابن‌خلدون در مقدمه او اعراب را برتر (Prior) یا واجد اولویت و تقدم حتمی می‌داند، چون صحاری محل سکونت آنان، مهد و منشأ تمدن‌ها و شهرهاست. در عین حال او خصایص اخلاقی بادیه‌نشینان را نسبت به شهرنشینان برتر دانسته است. از سوی دیگر، شهرها که بر اساس قانون بنا نهاده شده‌اند، به حکمفرمایی بر اعراب تمایل داشته و ابزار آن را نیز دارند، زیرا دارای تمدن برتری هستند. بنابر عقیده او میان شهر و بادیه رابطه دو‌جانبه‌ای وجود دارد: اولی جایگاه حقیقی قدرت، و دومی داشتن خصوصیات لازم جهت در اختیار گرفتن و حفظ آن قدرت است.

 عصبیت محوری‌ترین نظریه ابن‌خلدون
بنا بر شرح فلسفه استنفورد از اندیشه‌های ابن‌خلدون عقیده محوری او که معروف‌ترین عقاید وی نیز هست، «عصبیت» است که غالبا از آن به عنوان «حسی جمعی» یا «انسجام گروهی» یاد می‌شود. این حس، حس همبستگی قدرتمندی است که اعضای یک گروه را به یکدیگر پیوند می‌زند و باعث ایجاد توانایی در معاونت، دفاع و محافظت از خود، مخالفت و بیان عقاید شخصی می‌شود. هر قدر عصبیت در میان یک گروه قوی‌تر باشد، اثر موفقیت‌آمیزتری در چیرگی بر دیگران خواهد داشت. عامل دیگری که همراه با عصبیت باعث به قدرت رسیدن یک فرقه یا جناح می‌شود، مذهب (دین) است. این موضوع به ویژه در مورد عرب‌ها صدق می‌کرد که به‌طور ذاتی سرکش بوده و به‌سختی در لوای یک رهبری واحد متحد می‌شدند. یک گروه به کمک نیروی عصبیت و مذهب، این توانایی را می‌یافت که از میان طبقات مختلف قبیله برخاسته و رهبری بی‌چون و چرای آنان را در دست گیرد. این افزایش قدرت تا حدی ادامه پیدا می‌کرد که با قدرت یک خاندان سلطنتی آن زمان برابری کند و به تدریج جای سلسله قدیمی و ناامید قبلی را بگیرد. اما همان‌طور که نیروی ضروری عصبیت برای صعود و رسیدن گروه به قدرت افزایش می‌یابد، وقتی تحت‌تاثیر خصوصیات زیان‌آور زندگی شهری قرار می‌گیرد، رو ‌به‌ زوال می‌گذارد. نظریه «عصبیت» ابن‌خلدون هنوز کارآمدی خود را دارد؛ چنانچه سال 2013 استیو بالمر، یکی از مدیران عامل شرکت‌ مایکروسافت و از چهره‌های برتر در ساخت نرم‌افزارها برای توضیح افول شرکت مایکروسافت از این نظریه بهره گرفته و در این مقام توضیح داده است که بنابر‌ این نظریه چگونه افرادی که مایکروسافت را ساختند، به طرز باورنکردنی پولدار شده‌اند و مرزهایشان را از دست داده‌اند.

 اقتدارهای گذرا
سومین گفتار کتاب ابن‌خلدون که آن را از خاتمه گفتار دوم آغاز می‌کند، موضوع «اقتدار سلطنت» است. او معتقد است که میان دو نقطه اقتدار و سقوط یک گروه دیگر، پنج مرحله وجود دارد: «نخست موفقیت در سرنگونی سلسله قبلی. دوم به‌دست گرفتن کامل قدرت. سوم مرحله آسودگی و آرامش یا دوره بهره‌مندی از ثمرات و لذات پیروزی که مدت زمانی طولانی پایدار می‌ماند و سرانجام آخرین مرحله؛ یعنی اسراف و ضعف و فقدان عصبیت که موجب می‌شود گروه حاکم از هر گونه توانایی در دفاع از خود تهی شود. آنچه سلسله حکومتی جدید را به قدرت رسانده، تحت‌تاثیر محیط شهری به تدریج رنگ می‌بازد؛ چون اقتدار حاصل می‌شود، گروه حکمران رفته رفته خصوصیات وحشی‌گری و خشونتی را که زندگی صحرا به آنان بخشیده و قدرت را برایشان به ارمغان آورده، از دست می‌دهند. شیوه زندگی بدوی و دشوار با زندگی آسان و پر از آسایش شهری عوض می‌شود و آسایش و آرامش بر خصوصیات تهاجمی و چیره‌جویی پیشین برابری می‌یابد. در این زمان است که ضعف و سستی بر سلسله حکومتی غالب می‌شود و شرایط جایگزینی آن با گروهی که هنوز ریشه صحاری دارند، فراهم‌می‌آید.