فروغ طباطبایی
خبرنگار گروه شهر
این پسر پس از هشت سال توانست رضایت اولیایدم را جلب کند تا از قصاص رهایی یابد. رسیدگی به این پرونده از دهم آبان 88 به دنبال ناپدید شدن یک زن جوان به نام حافظه در دستور کار پلیس اسلامشهر قرار گرفت. یک مرد میانسال به پلیس آگاهی رفت و به ماموران گفت: «همسر دومم حافظه در باغی در چهاردانگه زندگی میکرد و من گاهی اوقات به او سر میزدم. چند روزی بود به خانه همسر اولم رفته بودم و حافظه در باغ تنها بود. از پسربزرگم به نام امین خواستم تا به باغ سرکشی کند، اما پسرم گفت که حافظه ناپدید شده است.»
اعتراف به جنایت پس از دستبرد مسلحانه
به دنبال شکایت این مرد تلاش برای افشای راز ناپدیدشدن زن جوان آغاز شد اما پلیس ردی از او به دست نیاورد و تحقیقات پلیسی به بنبست رسید.
دو سال از این ماجرا گذشته بود که امین به جرم دستبرد مسلحانه به یک پمپ بنزین بازداشت شد. این پسر 22 ساله در بازجوییها پرده از قتل همسر دوم پدرش برداشت. با نشانیهایی که پسر جوان به پلیس داد بقایای جنازه زن جوان در گودالی عمیق در باغ چهاردانگه پیدا شد.
امین در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «حافظه زن دوم پدرم بود و مادرم هم با او مشکلی نداشت. پدرم هفتهای چند بار به خانه او میرفت و چند روزی هم در کنار مادرم بود. من به خانه یکی از دوستانم رفته بودم که شنیدیم حافظه با چند مرد غریبه در ارتباط است. وقتی دوستان دیگرم هم این ماجرا را تایید کردند خونم به جوش آمد و به باغ چهاردانگه رفتم. حافظه با حرفهایش میخواست مرا آرام کند که با چاقو او را کشتم و سرش را بریدم. جنازه را در کیسه لاستیکی گذاشتم و در گودال عمیقی که کنار موتورخانه قرار داشت، دفن کردم. من لباسهای خونی زن پدرم را هم آتش زدم تا اثری از جنایت باقی نماند. ساعت نزدیک 5 صبح شده بود که به خانه مادرم برگشتم و به دروغ به پدرم گفتم که حافظه از باغ فرار کرده است.»
صدور حکم اعدام
به دنبال اعترافهای تکاندهنده پسر جوان وی پای میز محاکمه ایستاد و به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. حکم صادره در شعبه 13 دیوان عالی کشور مهر تایید خورده و قطعی شده بود که وی توانست رضایت پدر و مادر حافظه را جلب کند. به این ترتیب او از یک قدمی چوبه دار به زندگی برگشت و دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار تشکیل شد نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و طبق ماده 612 قانون مجازات اسلامی برای امین مجازات خواست.
سپس امین که حالا 29 سال دارد روبهروی قضات ایستاد و گفت: «من به خاطر حرفهای دوستانم زن پدرم را کشتم. دو سال این راز را در سینه پنهان نگه داشتم تا اینکه بعد از دستگیری به خاطر سرقت از پمپ بنزین تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. پدرم توانست رضایت پدر و مادر حافظه را جلب کند و من شرمنده او هستم. حالا میگویم اشتباه کردهام و از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.» در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و امین را به 10 سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کرد.