کد خبر: 64506

دیدار هنرمندان با خانواده شهید فخری‌زاده

ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان

بعد از گذشت یک‌سال از شهادت شهید فخری‌زاده ما با دوستان هنرمند به این نتیجه رسیدیم که باید در حوزه‌های مختلف هنری درمورد این شهید فعالیت داشته باشیم و امروز به اتفاق هنرمندانی که درباره شهید فخری‌زاده اثری منتشر کرده‌اند یا در تدارک آن هستند به خانه شهید آمدیم تا یادآوری کنیم باید شهید فخری‌زاده را در آیینه هنر تاباند تا ماندگاری‌اش ماندگارتر شود.

عاطفه جعفری، روزنامه‌نگار: قرارمان ساعت۱۶ است، سر ساعت می‌رسم اما باز به همان سد همیشگی ناهماهنگی می‌رسیم و تقریبا نیم‌ساعتی طول می‌کشد تا هماهنگی‌ها انجام شود و برسیم به خانه‌ای که زمانی یکی از افتخارات ایران در آن زندگی می‌کرد. این قرار به همت اداره‌کل روابط‌عمومی سازمان صداوسیما هماهنگ‌شده تا با حضور هنرمندان به بهانه سالگرد شهادت شهید فخری‌زاده به منزل این شهید برویم.

جهانبخش سلطانی، حسن صنوبری شاعر و شهریاری نقاش ازجمله هنرمندانی بودند که در این دیدار حضور داشتند. در ابتدای این دیدار، حسین قرایی گفت: «بعد از گذشت یک‌سال از شهادت شهید فخری‌زاده ما با دوستان هنرمند به این نتیجه رسیدیم که باید در حوزه‌های مختلف هنری درمورد این شهید فعالیت داشته باشیم و امروز به اتفاق هنرمندانی که درباره شهید فخری‌زاده اثری منتشر کرده‌اند یا در تدارک آن هستند به خانه شهید آمدیم تا یادآوری کنیم باید شهید فخری‌زاده را در آیینه هنر تاباند تا ماندگاری‌اش ماندگارتر شود.»

در ادامه این دیدار، جهانبخش سلطانی بازیگر با ابراز ارادت به این شهید گفت: «صادقانه می‌گویم من کمترین نمی‌توانم درباره این شهید بزرگوار صحبت کنم، ایشان آگاهانه به شهادت رسیدند، هم اهل دفاع بودند و هم اهل ادب و هنر، یعنی می‌توانم بگویم ساعت‌به‌ساعت حماسه می‌آفریدند. ایشان شناسنامه جامعه بودند و کارشان برای جامعه فرهنگسازی بود.»

بعد از صحبت‌های سلطانی، حسین قرایی صحبت‌کننده بعدی را حسن صنوبری عنوان کرد و گفت: «حسن صنوبری شاعری است که شعر زیبایی درمورد شهید فخری‌زاده دارد و قرار است امروز همان شعر را برایمان بخواند.»

صنوبری در ابتدای صحبتش با بیان اینکه خیلی‌خیلی دشوار است که بخواهم درمورد این شهید صحبت کنم، گفت: «اما باید بگویم که برای من افتخاری بوده که درمورد این شهید شعری گفته‌ام و این شهید زیست شهیدانه داشتند و در آغوش دماوند کشته شدند.»
او در ادامه شعرش را خواند و گفت:
«کشتند تو را، آه، در آغوش دماوند
سخت است در آغوش پدر، کشتن فرزند
کشتند تو را ای دژ مستحکم ایران
تا باز بر این خاک ستم‌دیده بتازند
تو روح دماوندی و زین‌روست تو را کشت
ضحاکِ کمین‌کرده در کوه دماوند
تو زاده فخری و یقین فخر فروشد
ایران به تو و عشق تو، بر نام تو سوگند
داغ تو گران است، ولی گریه از آن است:
با قاتل تو از چه نشستیم به لبخند؟
با قاتل تو از چه نشستیم و نکشتیم
او را که دگرباره برون‌کرده سر از بند
ای داغ تو یادآور داغ همه خوبان
وی خون تو آمیخته با خون خداوند
آه ای گل گم‌نام! سرانجام شهادت
عطر تو در این دشت سیه‌پوش پراکند
ما زنده به عشقیم، اگرچند حسودان
گویند چنینیم و چنانیم به‌ترفند
بگذار بمیریم و بمیریم و بمیریم
بگذار بگویند و بگویند و بگویند
آنگاه ببین روید از این ریشۀ خونین
صد ساقه سرزنده و صد شاخ برومند
ایران من! امروز تو را صبر روا نیست
این وازدگی تاکی و این حوصله تا چند؟
برخیز و ببین دخترکان تو چو یاقوت
زین خون مقدس به گلو بسته گلوبند
برخیز و ببین رزم‌کنان تو صفاصف
خنجر به کمر بسته و بر سر زده سربند
من بغض یتیمانم و هم گرز دلیران
بگذار مرا بر سر ضحاک بکوبند!»

هنرمند بعدی که در ادامه صحبت کرد، محمدعلی گودینی داستان نویس بود. او گفت: «من برای شهادت سه نفر بسیار ناراحت شدم اولین نفر شهید آیت بود، دومی شهید سردارسلیمانی و همچنین شهید فخری‌زاده. خیلی سخت است که بخواهم چیزی بگویم و آرزو دارم بتوانم کتابی درمورد این شهید بنویسم، کتابی که به‌قول معروف جوششی باشد نه کوششی و از خانواده شهید می‌خواهم که در این مورد به من کمک کنند تا بتوانم یک کتاب خوب را درموردشان بنویسم.»

همسر شهید فخری‌زاده هم در ادامه این دیدار با تشکر از حضور این هنرمندان گفت: «رسالت شما هنرمندان از این به بعد است که این شهید را به ملت ایران بشناسانید چراکه او ۴۰سال با جان و دل برای کشور کار کرد و گمنام بود. برای اینکه بچه‌هایمان جا پای این‌گونه دانشمندان بگذارند و آنها را بشناسانند باید کار کرد و رسالت این کار با صداوسیماست. رسانه باید به‌خاطر ملت و آینده کشورمان فیلم او را بسازد تا ابعاد شخصیتی او نمایان‌تر شود.»

در ادامه این دیدار مهدی فخری‌زاده، فرزند شهید نیز گفت: «یکی از ویژگی‌های این دوران آشنایی با عزیزان در زمینه‌های مختلف است که باعث می‌شود روح جلا پیدا کند، اما معاشرت با دوستان در حوزه هنر در شاخه‌های مختلف دراین‌باره از گونه دیگری است. در شعر، در نقاشی، در نویسندگی، در فیلمسازی و بازیگری و موسیقی و... آن چیزی که هنر می‌تواند از یک موضوع بیرون بکشد چیزی است که برای دیگران خودبه‌خود قابل دیدن نیست و بسته به زاویه نگاه آن هنرمند متنوع است. وقتی هنرمندان از زاویه دید مختلف درباره یک موضوع کار می‌کنند برای مخاطب مثل رسیدن به یک نمای ۳۶۰درجه و بسیار جذاب است. باید از هنر برای بهره‌مندی جامعه بهره برد تا رشد داشته باشیم.» حامد فخری‌زاده دیگر فرزند شهید فخری‌زاده نیز در ادامه صحبت برادرش گفت: «اینکه حضرت‌آقا اشاره کردند که زنده نگه داشتن یاد شهدا کم از شهادت نیست صُور مختلفی دارد. یکجا در شعر است، یکجا مستند، یکجا در موسیقی و نماهنگ است. نوع روایتگری است که زنده نگه داشتن یاد شهدا را رقم می‌زند و اگر در ابعاد مختلف نتوانیم به آن بپردازیم سلیمانی‌پروری و فخری‌زاده‌پروری به آن شکل که در نظر داریم نمی‌تواند به جریان فکری و آگاهی کمک کند. ان‌شاءالله هنرمندان در جریان فکری و اندیشه‌ای شهدا، شروع به حرکت هنری کنند و ان‌شاءالله این انقلاب هرچه سریع‌تر از دستان آقا به دست صاحب‌الزمان برسد.»

در پایان این دیدار، همسر شهید فخری‌زاده از حسن صنوبری خواست دوباره شعر دماوند را بخواند و لحظه خداحافظی با این خانواده با شعر صنوبری بود و همه زمزمه می‌کردند:

«من بغض یتیمانم و هم گرز دلیران
بگذار مرا بر سر ضحاک بکوبند!»

 

مرتبط ها