میلاد جلیل زاده، روزنامه نگار: «من از شما بیزارم! من نه هیچگاه قرابتی با تفکر و منش واپسگرای شما داشتهام و نه سرسوزنی به گزافهگوییهایتان در پوشش حمایت و تمجید نیاز دارم... چگونه من را به حکومتی منتسب میکنید که ... نظرم را به صراحت درباره مسائلی که همه این سالها موجب شده گفتهام، نوشتهام، و نوشتهها و گفتههایم درباره تمام آنها موجود است» این جملات اصغر فرهادی آیا به نظر شما چنان که خودش میگوید، واقعاً در واکنش به کسی بوده که او را نمیشناخته و فرهادی را «همزمان منتسب به حکومت و خارج از کشور» کرده است؟ آیا پس از ماجرای اکران فیلم قهرمان، موج جدیدی از حملات نیروهای افراطی منتسب به حکومت را نسبت به کارگردان آن دیدیم؟ اصلاً از این جماعت تندرو، کسی راجعبه فرهادی حرفی زده که به چشم آمده باشد؟ آیا اساساً این فیلم و این شخص، دیگر برای جریانهای به اصطلاح تندروی داخلی، همچنان مسئله هستند، یا این که برعکس، عدهای از همپالگیهای قدیمی خود اصغر فرهادی که امروز به سلک برانداز درآمدهاند، از نشست خبری جشنواره کن به این طرف، باعث ایجاد یک موج بزرگ علیه او شدهاند؟ احتمالاً تا به حال بارها دیدهاید که یک شخصیت معروف در توییتر و اینستاگرام به موج کامنتهایی که منطقیترین پرسشهای چالشبرانگیز را از او میپرسند، هیچ پاسخی نمیدهد و دنبال یک کامنت فحاشی میگردد تا به آن واکنش نشان بدهد و وامصیبتا راه بیندازد. واکنش فرهادی به یک یادداشت یا گفتگو یا هر چیز دیگری که هیچکس دقیقاً نمیداند چیست هم از همین سنخ است.
آقای فرهادی! اگر از این حکومت بیزار هستید، چرا اولین تئاتر حرفهای شما به نام «مار و پله» در حوزه دفاع مقدس بود؟ اولین ورود حرفهای شما به سینما با نگارش فیلمنامهای مرتبط با موضوع دفاع مقدس بود؟ اولین حضور جدی شما در عرصه بینالمللی با فیلمی بود که تهیهکنندهاش همان تهیهکننده ماجرای نیمروز بود و اولین جایزه اسکار شما با حمایت مستقیم جواد شمقدری به دست آمد؟ چرا به رئیسجمهور قبلی نامه نوشتید تا برای او فرصت پاسخگویی و خریدن ژست را فراهم کنید و یکی دو سال بعد، پس از اینکه به آن شخص مجددا رای دادید، با انگشت جوهری در همین اینستاگرام عکسی همرسانی کردید که عملاً به بقیه هم میگفت به او رای بدهند؟ حالا آقای فرهادی از او هم بیزار هستید یا شعله خشم و بیزاریتان فقط دامن آن تندروهایی را میگیرد که معلوم نیست این روزها کجا هستند و اگر اساساً هنوز وجود دارند، وجودشان تاثیری دارد یا نه. آقای فرهادی ساختن حریف فرضی و حمله به او توسط شما نشان میدهد احتمالا خیلی دلتان میخواست هفتهنامه «یالثارات» امروز هم بود و چیزی شبیه آن اتهامات چندشآور اخلاقی که چند سال پیش راجعبه پشت صحنه «درباره الی» مطرح کرده بود را مطرح میکرد تا با مظلومنمایی بتوانید از این جو سنگین نجات پیدا کنید اما امروز نه خبری از یالثارات است نه امثال آن و شما مجبورید جواب رفقای دیروزتان که امروز برانداز شدهاند را بدهید. ببینید آقای فرهادی! ما هم اگر نگوییم، همه دارند میبینند در این کشور فیلمسازانی مثل جعفر پناهی و محمد رسولف را داریم که سالهاست به طور رسمی از فیلمسازی منع شدهاند اما در همین مدت، چندین و چند فیلم ساختهاند و به جشنوارههای مختلف فرستادهاند و حتی گاهی جایزه هم گرفتهاند. شما اگر اینقدر از حکومت بیزار هستید و واقعا حضور فیلمتان به عنوان نماینده ایران در اسکار برایتان اهمیت ندارد، میتوانستید مثل آنها کار کنید و حتی لازم نبود مثل مخملباف و نادری و قبادی، کاملاً فضای کارتان را به خارج از کشور ببرید. لابد راههای دیگری هم وجود داشت اما نه این بودن و نه آن بودن و هم سر سفره این نشستن و هم سر سفره آن نشستن، یعنی اتهامی که امروز متوجه شخصیت شما شده، چیزی نیست که با ساختن یک حریف فرضی و حمله به آن، بشود همه حواسها را از مطالبه پاسخش پرت کرد.
روزگاری با همین شیوه مینیمال و خاکستری، میشد مورد توجه طیف وسیعی از مخالفان امیدوار و محتاط در داخل و خارج از کشور بود اما حالا دیگر افق زمانه عوض شده است. حالا فروش کم فیلمتان و نرسیدن تعداد مخاطبانش به دویستهزار نفر را غیر از تغییر افق زمانه، به چه علتی نسبت میدهید؟ چون طبیعتا نمیتوان گفت که حرف آن تندروهای فرضی، تاثیری تا این حد بالا روی توده مردم داشته است! در واقع امروز دیگر یالثارات نیست تا در پناه تندرویهای آن کسی بتواند از خودش چهره یک روشنفکر مظلوم بسازد. آن تندرویها دیگر نیستند چون جامعه به هر حال رشد کرده و بدا به حال کسی که مدعی عنوان روشنفکری است، اما رشد جامعه به ضرر او تمام شود. در ضمن، ماجرای استثمار یک هنرجو برای یافتن سوژه فیلم قهرمان، از یاد کسی نرفته؛ اگرچه خیلیها از ترس شکایتهای حقوقی آقای «لطفاً قضاوت نکنید»، در فضای رسمی، چندان جرئت طرح این مباحث را نداشته باشند.