محمدرضا حاجیعبدالرزاق، روزنامهنگار: تیم ملی فوتبال ایران امشب از دور برگشت رقابتهای مقدماتی جامجهانی قطر استارت کار را دوباره با سوریه خواهد زد، دیداری که در اردن برگزار میشود و سه امتیاز آن میتواند تکلیف صعود زودهنگام جامجهانی را تا حدود زیادی مشخص کند. درخصوص این دیدار و اتفاقات پیش رو و همچنین حاشیههای پیشآمده در گذشته و البته مسائل فنی تیم ملی، دقایقی با حمید استیلی، پیشکسوت فوتبال ایران و سرمربی سابق تیم ملی امید به صحبت پرداختیم، گفتوگوی «فرهیختگان» با او را در ادامه میخوانید.
امشب در اولین دیدار دور برگشت مقدماتی جامجهانی باید بهمصاف سوریه برویم و بهنظر میرسد اگر این بازی را ببریم دیگر کار برای صعود به جامجهانی قطر تمامشده باشد. استنباط شما چیست؟
تیم ملی سوریه هم مثل سایر تیمهای عربی و تیمهای درجه دو آسیا مانند لبنان نمیتواند برای ما خطرساز باشد یا تیم ما را به دردسر بیندازد، مگر اینکه خودمان باعث شویم. با اینکه بازی دور رفت را در تهران خیلیخوب هم بازی نکردیم توانستیم با ضربه جهانبخش ۳ امتیاز بگیریم و بازی را ببریم، بهعلاوه در بازی برگشت من شنیدم سوریها از چند بازیکن اصلی خود بهره نمیبرند، حالا اینکه مصدوم هستند یا محروم نمیدانم اما با روحیهای که بازیکنان ما دارند و با پیروزی مقابل لبنان از لحاظ انگیزشی و روحی و روانی شرایط خوبی حاصل شد که میتوانیم باز هم دست پر میدان را ترک کنیم. این درحالی است که در بازی با لبنان بیشتر مسائل تحتالشعاع جریان اسکوچیچ و مهدی طارمی قرار داشتند و این قضیه دیگر در شرایط فعلی و در آستانه دیدار مقابل سوریه وجود ندارد و مساله حاشیهای دیگری هم به آن صورت در تیم دیده نمیشوند. بازیکنان هم میدانند که با پیروزی مقابل سوریه احتمال ۹۵ درصد صعود ما به جامجهانی قطعی خواهد شد که این موضوع جای تقدیر دارد؛ هم از بازیکنان و هم از کادر فنی و امیدوارم در ادامه راه تیم ملی موفق باشد و در این شرایط باعث خوشحالی مردم شود.
از لحاظ فنی این دیدار را چطور میبینید؟
از نقطهنظر فنی یکسری اشکالات فنی و تاکتیکی همچنان وجود دارند که بعدا میتوان درباره آنها صحبت کرد و فکر میکنم الان در آستانه دیدار حساس مقابل سوریه لزومی نداشته باشد بخواهیم در این مورد صحبت کنیم.
در دیدار مقابل لبنان مالکیت و برتری عددی در نقاط مختلف زمین با بازیکنان تیم ملی ایران بود اما همچنان کارشناسان فوتبال ایران اعتقاد دارند دلپذیر بازی نمیکنیم و تیم ملی فوتبال شاداب و قدرتمندی را ارائه نمیدهد. هرچند درنهایت و با همه این احوالات مقابل لبنان نتیجه به نفع ما رقم خورد.
در بحث مسائل فنی بالاخره یکسری مشکلات وجود دارند که زمان میبرند تا حل شوند اما الان اولویت ما صعود به جامجهانی است و داریم ۳ امتیاز دیدارها را یکییکی میگیریم و در گروه خوبی هم که قرار داریم بازیکنان تیم ملی کار را بهخوبی و از روی برنامه پیش بردهاند. این درحالی است که در مقطع فعلی بیشترین لژیونر را در تاریخ فوتبال ایران داریم و بیشتر از ۲۰ بازیکن ایرانی در خارج از فوتبال ایران بازی میکنند که یکسری از آنها حتی به تیم ملی هم دعوت نشدهاند و نکته قابلتوجه اینکه اکثر آنها در تیمهای خود در اروپا بازی میکنند. قبلا شاید خیلی از بازیکنان ما لژیونر بودند اما نیمکتنشین تیمهای خود بهشمار میرفتند اما در برهه زمانی فعلی حدود ۸۰ تا ۹۰ درصدشان در تیمهای خود بازی میکنند و این موضوع خیلی میتواند به فوتبال ما کمک کند؛ هرکدام از آنان در داخل زمین با انگیزه دادن و صحبت کردن با سایرین به تیم ملی خیلی کمک میکنند. حتما شنیدهاید خیلی از مربیان میگویند وقتی فلانی در زمین است و وقتی بازی میکند انگار خودش مربی محسوب میشود و میتواند بازیکنان را در زمین هدایت کند. بازیکنانی مانند سردار، طارمی، جهانبخش، شجاع، کنعانیزادگان، نوراللهی و سعید عزتاللهی همه اینها تجربههای فوقالعاده خوبی دارند. این موضوع بسیار اهمیت دارد که آنها در بهترین شکل در زمین در جایگاه خود درکنار هم قرار گیرند و بتوان بهخوبی مدیریتشان کرد. درواقع اگر آنها را فقط در جای خود قرار دهیم و خوب مدیریت کنیم و از لحاظ روحی و روانی درست حمایتشان کنیم، هرکدام از آنان میتوانند عملکرد فوقالعادهای داشته باشند. در بازیهای قبلی هم این موضوع را دیدیم، بهطور مثال میتوان به دیدارهای دور برگشت مرحله اول مقدماتی در بحرین یا همین رقابتهای گذشته اشاره کرد که بهخوبی بازی میکنند و پیروز هم میشوند، هرچند در چند بازی اشکالات فنی وجود داشت و این موضوع به برخی مسائل برمیگردد که چون ما نزدیک تیم ملی نیستیم باید ببینیم خواستههای کادرفنی چیست.
در این خصوص میتوانید با مصداق صحبت کنید و برای دیدارهایی که به آن اشاره میکنید، نمونه بیاورید؟
مثلا وقتی فورواردهایی چون طارمی و آزمون را داریم باید هافبکهایی هم داشته باشیم که بتوانند از کنار خوب دور بزنند و با پای موافق سانتر کنند. این درحالی است که در بازی مقابل لبنان یا بازی رفت مقابل سوریه از جهانبخش و قلیزاده در پستهای دیگر استفاده کردیم و این امر محقق نشد. مثال دیگر جهانبخش است که اگر در پست هافبک راست بازی کند پاسهای روبهجلوی خیلی خوبی میدهد و بازیکنانی که ما داریم میتوانند از قدرت تمامکنندگی خود با پاسهای او به نحو احسن استفاده کنند اما موقع استفاده جایشان را تغییر میدهیم؛ وقتی جهانبخش میخواهد سانتر کند، مجبور میشود سر توپ بزند، چون وقتی در سمت چپ بازی میکند برای ارسال با پای راست باید بر سر توپ بزند یا بازیکنی مثل قلیزاده بر سر توپ میزند تا با چپ سانتر کند، در این وضعیت یک مقدار زدن ضربه برای مهاجم سخت میشود. همینطور در ضربات ایستگاهی، در بازی با لبنان شاهد بودیم که نزدیک ۱۴ یا ۱۵ کرنر گرفتیم اما آنها را هم با پای مخالف ارسال میکردیم، این موضوع کمی شرایط را برای مهاجم و تیم حملهکننده سخت میکند، هرچند باید ببینیم در تمرینات چه میگذرد. با وجود آنکه تیم ما از لحاظ فیزیکی قدرت سرزنی خیلی بالایی دارد و اگر بتوانیم با پای موافق سانتر کنیم و ارسالهایمان با پای موافق باشد شاید وضعیت از لحاظ فنی و نتیجه متفاوت شود. حداقل این چیزی است که ما در تلویزیون میبینیم و درکی است که از این ضربات ایستگاهی و ارسالها داشتیم، بهطورقطع اگر شرایط متفاوت شود، میتواند در موقعیت درست کردن و کیفیت بازی بچهها تاثیراتی را به وجود بیاورد. شاید در بازی با لبنان بیشتر دقایق بازی مالکیت توپ با ما بود اما در ایجاد موقعیت، فرصتهای کمی را ایجاد کردیم که بهخاطر ارسالها و ضربات ایستگاهی بود. همانطور که اشاره کردم ما کرنرهای زیادی زدیم اما هیچکدام از آنها خطرساز نشد یا ارسال داشتیم اما هیچکدام از ارسالهای ما خطرناک نبود، این موارد خیلی مهم هستند، مثلا در همین مسابقه تعداد شوت بالایی زدیم اما چند نمونه از آنها در چارچوب بودند؟ آمار مالکیت بالا اما ایجاد موقعیت خیلی کم بود، باز هم خدا را شکر در دقایق پایانی توانستیم نتیجه را به نفع خود عوض کنیم و ۳ امتیاز این دیدار را بگیریم که بیشترین اهمیت را داشت.
این موضوع که فقط کافی است بازیکنان را بهدرستی درکنار هم بچینیم و آنها را بهخوبی مدیریت کنیم، نشان نمیدهد که تفاوت فنی زیادی بین نیمکتنشینان کادر فنی و بازیکنان داخل زمین وجود دارد، یعنی ملیپوشان ما یک سروگردن از کادرفنی بالاتر نیستند؟
بهنظر من نباید در این زمینه بیانصاف باشیم، درهرصورت اسکوچیچ هم دارد زحمت میکشد و در این مقطع و شرایط و مشکلات مالی که ما داشتیم با توجه به شناختی که او از فوتبال ما داشت دیگر قرعه به نام این سرمربی افتاد. الان هم با توجه به پیروزیهایی که به دست آورده، میتوانیم بگوییم موفق بوده؛ چراکه اگر بخواهیم کارنامه هر مربی را بررسی کنیم متناسب با بردهایی که آورده، میتوانیم درصد موفقیتش را اندازه بگیریم که بر همین اساس نتایج خوبی را با اسکوچیچ گرفتهایم فقط بر سر مسائل اخیر این حاشیهها بهوجود آمده که من معتقدم این سرمربی نباید این مصاحبه را میکرد و باید مراقب حرفهایش باشد که این موضوع خیلی مهم است شاید اگر او آن صحبتها را مطرح نمیکرد هیچحاشیهای سراغ تیم ملی و بچههای ایران نمیآمد.
البته تا قبل از مصاحبه جنجالی اسکوچیچ اخبار حاشیهای زیادی از تیم ملی به بیرون درز پیدا میکرد مبنی بر اختلاف بین بازیکنان و کادرفنی اما هیچگاه این خبرها تایید نمیشدند.
بله، همانطور که گفتیم گمانهزنیها بودند و هیچوقت تایید نمیشدند. این صحبتها بیرون میآمدند و ما هم میشنیدیم اما اینجا همان بحث مدیریت است که گفتم باید کادر فنی بتواند این مسائل را مدیریت کند. مربیانی مانند کریم باقری و وحید هاشمیان درکنار اسکوچیچ میتوانند یک نعمت باشند، با اینکه حتی برای مصاحبهها و بحث دستیاری اولی وقتی که اسکوچیچ نباشد این بچهها نمیروند و یک مربی کروات دیگر میرود، درحالیکه ما فکر میکردیم دستیار اول وحید هاشمیان محسوب میشود اما او هم نمیرود و یک کروات دیگر در نشستهای خبری حاضر میشود. بااینحال بودن این بچهها درکنار سرمربی کروات تیم ملی برای او خیلی مهم است، چون خود این دونفر شرایط را بهخوبی میدانند و خیلیخوب میتوانند بچهها را کنترل و مدیریت کنند. درهرصورت بازیکنان تیم ملی احترام این نفرات را خیلی دارند و این موضوع یعنی بودن کریم باقری و وحید هاشمیان در زمره دستیاران اسکوچیچ بسیار حائز اهمیت است و باید بیشتر از این نفرات استفاده شود و بهنظر من بودن آنها میتواند مثمرثمر واقع شود و تجربهای که خود آنها هم روی این نیمکتها کسب میکنند برای ادامه مسیر مربیگریشان مهم محسوب میشود.
علی دایی سرمربی سابق تیم ملی در مصاحبه اخیر خود بهشدت به اسکوچیچ انتقاد کرد و طرف مهدی طارمی را گرفت. شما مصاحبه او را خواندهاید؟
بله، صحبتهای دایی را خواندم، درهرصورت هرکسی اعتقادی دارد و آقای دایی هم نظرات و اعتقادات خود را گفته است. اعتقاد من این است که هر دوطرف یعنی هم مربی و هم بازیکن باید حواسشان باشد و به هم احترام بگذارند، درواقع احترام متقابل به یکدیگر باعث میشود شرایط مطلوب پیش برود و تیم روند خوبی داشته باشد. این درحالی است که تا اینجای کار هم از طارمی هیچحرکت بیاخلاقی و غیراخلاقی ندیده بودیم؛ این بازیکن شاگرد من در شاهین بوشهر بود و من او را اخلاقمدار دیدم و بازیکنی که در اختیار تیم قرار دارد. در بازیهای اخیر تیم ملی هم دیدید که مهدی طارمی جزء کسانی بود که به تیم ملی انرژی میداد و با بازیکنان صحبت میکرد. او بههمراه بازیکنانی مانند انصاریفرد، حاجصفی، سردار آزمون و جهانبخش هم در رختکن و هم در زمین بهعنوان یک مربی خوب عمل میکنند و من کار غیراخلاقی از آنان بهخصوص طارمی ندیدم. حالا سوءتفاهمی بین آنها پیش آمده و اسکوچیچ هم اشتباه کرده که آن صحبتها را مطرح کرده و نباید آن حرفها را در قالب مصاحبه میزد و شاید کلماتی که در مصاحبه خود به کار برد کلمات خوبی نبود، از سوی دیگر طارمی هم نباید واکنش نشان میداد، هرچند الحمدلله شنیده میشود این قضیه ختم به خیر شده و انشاءالله آینده خوبی در پیش خواهد بود.
اگر تیم ملی به جامجهانی صعود کند باید با اسکوچیچ برویم یا بهدنبال مربی دیگری باشیم؟
این موضوع به دیدگاه مدیران فدراسیون و مدیریتی بستگی دارد که آنها انجام میدهند. ما به تیم ملی نزدیک نیستیم و آنهایی که نزدیک هستند میتوانند در این رابطه اظهارنظر کنند، بهطور مثال ما در جامجهانی ۹۸ فرانسه همراه با ویرا صعود کردیم اما در ادامه آقای ایویچ را برای حضور در جامجهانی برای تیم ملی انتخاب کردند با این استدلال که سطح فنی ویرا تا همین مرحله بود و مدیریت صفاییفراهانی همراه با کمیته فنی که تشکیل داده بود در ادامه ایویچ را برای تیم ملی انتخاب کردند و در آن مقطع زمانی انتخاب خیلیخوب و مهمی بود. درهرصورت این موضوع را باید مدیریت تشخیص دهد و آنها با مشورت با افرادی که از نزدیک شرایط را میبینند مثل بازیکنان، سرپرست و کمکمربیان چنین تصمیمی را بگیرند، چون از نزدیک به مسائل احاطه دارند، زیرا ما نزدیک تیم ملی نیستیم نمیتوانیم قضاوتی در رابطه با دانش فنی و ارتباطاتی که وجود دارد، داشته باشیم و آنها در این خصوص بهتر میتوانند قضاوت کنند.
اشکان دژاگه از شرایط خداحافظیاش از تیم ملی بسیار دلگیر بود و حرفهایی را با ناراحتی عنوان کرد. بهنظر میرسد چالش کنار گذاشته شدن ستارههای تیم ملی بدون قدردانی و انجام بازیهای خداحافظی با آنها مثل دهههای گذشته همچنان در فدراسیون فوتبال و تیم ملی از گذشته- یعنی دورانی که شما فوتبال بازی میکردید- تا امروز ادامه دارد.
اینجا همینجور است، زمان ما هم این بود. ما که در ایران زندگی میکردیم و چندین سال عمر خود را برای تیم ملی گذاشتیم هم این شرایط حاکم بود. در ایران همهاش همین است و این شرایط فقط برای دژاگه وجود نداشته، هرچند اشکان در آن مقطع که به تیم ملی فوتبال ایران آمد برای آن خیلی زحمت کشید اما در ایران حتی برای از ما قدیمیترها و بزرگترها هم این مشکلات و چالشها وجود داشته است، ما که به این مسائل و قدر ندانستنها عادت کردیم و بالاخره همه آنهایی که برای تیم ملی یک روزی زحمت کشیدهاند به این شرایط عادت دارند.
احساس نمیکنید باید یک فکر اساسی شود تا بازیکنانی که زحمات زیادی در این عرصه متقبل میشوند در یک فضای دلگرمکننده از فوتبال خداحافظی کنند؟
این کار را هیچوقت نمیکنند، چون آنقدر مشغولیت دارند که به این چیزها فکر نمیکنند، نه به زحمات گذشته و نه به اتفاقاتی که در بازیها رخ داده است. بهنظر من باید این کار انجام شود، چون در همه جای دنیا چنین مسائلی یک اصل و روال است و همه جای دنیا هم احترام میگذارند اما در کشور ما این مسائل اهمیتی ندارد، هرچند ما مردم را داریم که آنها هرجا ما را میبینند محبت دارند و قدردانی میکنند اما دولتها یا فدراسیون فوتبال این مسائل در اولویتشان قرار ندارد. درهرصورت معتقدم قدردانی مردم از هزار جشن خداحافظیها برای ما قشنگتر و بالاتر است.