زهرا پیغامی: موسیقی زبان صلح است و در هر گوشه جهان از هر نوع موسیقی بنوازی و به هر زبانی آواز سر بدهی مردمان آن دیار زبان مشترک دل را میفهمند و گوش دل میسپارند.
درست در بطن بازیهای سیاسی منطقه قفقاز با ایران و علم کردن پرچم دشمنی علیه ایران، دو تن از هنرمندان مشهور موسیقی ایران و آذربایجان، یعنی علیرضا قربانی و عالم قاسماف، آبانماه امسال در بروکسل و قونیه و چند شهر مطرح جهان کنسرت مشترک برگزار کردند. ترکیب دو زبان ترکی و فارسی و موسیقی این دو زبان، مخاطبان خاص خودش را داشته و موفقیتآمیز بوده است، سالها پیش کنسرت این خواننده آذری با «همای» خواننده ایرانی هم برای علاقهمندان به موسیقی سنتی در تهران ساعات لذتبخشی را رقم زده و استقبال بینظیری از آن شده بود.
اشتراکات موسیقی ایران با کشورهای منطقه قفقاز بسیار است و بدونشک میتوان برای بهبود روابط دیپلماتیک هم از همین راه وارد شد و به دلهای مردم هر سرزمینی نفوذ کرد و به کمک هنر و فرهنگ مشترک میتوان صدای صلح دو کشور را به گوش جهانیان رساند. موسیقیدانان و خوانندگان ما میتوانند بهترین سفیران صلح کشورمان باشند. برگزاری کنسرت سامی یوسف با تعداد زیادی از خوانندان و نوازندههای مطرح آذری و به کار بردن انواع سازهای این نوع موسیقی در کشور آذربایجان و ترکیب بینظیر شعر آذری با انواع موسیقیها، پدیدهای خارقالعاده رقم زده است که بعد این همکاری میتوان شیفتگی سامی یوسف را بیش از قبل به موسیقی آذری دید. موسیقی آذری محبوب اکثریت جامعه ایران است و ظرفیت این را دارد که هر شنوندهای را با خود همراه کند. اما متاسفانه از پرداخت به این موسیقی، غفلت شده است و اکثر خوانندههای ایرانی آذری زبان ابتدا در رسانههای کشورهای ترکیه و آذربایجان شناخته و محبوب میشوند.
مردمیترین آوا
موسیقی آذری که برخاسته از فرهنگ غنی منطقه آذربایجان است، قدمتی دیرینه دارد و در سینه نسلها با اشتیاق حفظ شده است. در جایجای این سرزمین موسیقی در جریان است، این هنر موسیقی آذربایجان است که عروسی وقتی به عزا تبدیل میشود بایاتی میسراید و آمیخته با لحظات مردمانش همیشه در پس ذهنها نه، بلکه روحها حاضر است. از کنار هر پیر و جوان که میگذری خنیاگری میکند و از دیوار خانهها یک ساز قوپوز یا تار آویزان است، این سازها حس مشترک آذریها در هر جای جهان است. اینکه هر ترکی یک خواننده است نشانگر برخاست این موسیقی از بطن زندگی مردمان این دیار است. در موسیقی موغام و آشیق و نوحهسراییهای آذری یک شور وجود دارد که از تاریخ این سرزمین نشأت میگیرد.
موغام، اوج موسیقی کلاسیک آذربایجان
فرضیههای متعددی وجود دارد که چرا به این نوع موسیقی موغام گفته می شود.یکی از فرضیهها این است که کلمه موغام برگرفته از کلمه موغ است. موغها مردمانی بودند که در منطقه موغان امروزی (از توابع استان اردبیل و بخشی از آذربایجانشرقی و منطقه مرزی در جمهوری آذربایجان) زندگی میکردند. درواقع کلمه موغان همان موغها است و چون این منطقه در مسیر جاده ابریشم واقع شده بود، به دیگر کشورها نیز با همین اسم انتقال یافته است.
اکثرا اشعاری که در موسیقی موغامی آذربایجان مورد استفاده قرار میگیرد عبارتند از: غزلهای عارفانه شاعرانی همچون حکیم ملا محمد فضولی، سیدعظیم شیروانی، سیدابوالقاسم نباتی، علیآقا واحد و سایر غزلسرایان. البته بهجز غزلیات در بعضی موارد از اشعار نوع «قوشما» که یازده هجایی و بایاتی که هفت هجایی است نیز استفاده میشود.
موغام اوج موسیقی کلاسیک آذربایجان و همچنین مردمان خاورمیانه است. در گذر عصرها موغام رشد کرده و کاملتر شده است. موغام در موسیقی آذربایجانی به دو نوع تقسیم میشود. موغام اول لاد است. 12 موغام شامل: اوششاق، نوا، بوسه لیک، راست، عراق، اصفهان، زیرف کند، بوزورق، زنگوله، رهاوی، حسینی و حجاز از 24 بخش،48 گوشه، آوا، رنگها و طبقهبندیهای مختلف تشکیل شده است.
موغام دوم موسیقی بسیار پیچیده و جالب با شکل بسیار منحصربهفرد است. بنابر شکل موغام مجموعه راپسودیا با سمفونی مقایسه میشود. این اثر بر اساس ریتم بر موغام لاد استوار است.
هماکنون هفت موغام لاد در آذربایجان وجود دارد که شامل: راست، شور، سهگاه، چهارگاه، شوشتر، بایاتی-شیراز، همایون است. موغام آذربایجان از موغام سایر نقاط متفاوت است. موغام آذربایجان از نظر بداهه گویی، آواز ها، طبقهبندی و آلات موسیقی تنوع بسیار دارد، برای همین درخشانتر از موغام سایر نقاط است.
آشیق از دوستی میگوید
از دیگر ادبیات شفاهی آذربایجان میتوان آشیق را نام برد. هنری که از دوران باستان سرچشمه گرفته است. محبوبترین ژانر آشیق ژانر حماسه است، بهویژه حماسههای قهرمانانه.
هنر آشیق و ترانههایی که مینوازد به مردم وحدت، یکپارچهگی و دوستی میبخشد.
آشیق یک هنر فردی است. خود آشیق حماسههای باستانی و تاریخی را تبدیل به اشعار میکند موسیقی را آهنگسازی میکند و اجرا میکند. آلت موسیقی او را ساز قوپوز تشکیل میدهد.
ساز قوپوز بهخاطر آوای زیبایی که دارد شاعرها همیشه درمورد وصف آن سخن به میان آوردهاند. آشیق خود اشعار را میخواند و خود ساز مینوازد و گاهی هم میرقصد و با تسلطی که در هنرش دارد و حماسههایی که نقل میکند، مردم را به وجد میآورد. یکی از حماسههای معروفی که آشیقها نقل میکنند حماسه کور اوغلو است. نقلهای زیادی درمورد حماسه کور اوغلو وجود دارد. برای مثال نقل: کور اوغلو جنگی سی، آتلی کور اوغلو، پیاده کور اوغلو وجود دارد. در زمانهای قدیم و قرون وسطی به آشیقها اوزان، وارساق، دده گفته میشد. قدیمیترین منبع نوشته شده درباره زندگی، محبت، وطنپرستی و مردانگی اوزانها که اجداد آشیقهای کنونی هستند کتاب دده قورقود است. مجموعه دده قورقود از ۱۲ داستان به نثر و نظم تشکیل شده و مجموعهای است که زندگی، ارزشهای اجتماعی و باورهای پیش از اسلام ایلهای ترک اوغوز را نشان میدهد. این کتاب ارزشمندترین مجموعه نثر فولکلور در قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی است و تخمین دقیق قدمت داستانها غیرممکن است، اما برخی از صاحبنظران نیز قدمت قدیمیترین نسخه مکتوب موجود از این کتاب را در حدود قرن شانزدهم میلادی تخمین زدهاند.
در کتاب دده قورقود، خانواده و بهویژه نقش زن در خانواده و جامعه و تربیت فرزندان جایگاه ویژهای دارد. در این کتاب زن با سیمای دلپسند و با مقامی ارجمند و والا و بهعنوان نیمه انسان و همتراز مرد نمایانده شده است که در کنار قهرمانان مرد برای دفاع از حریم ایل و دیار خود با مردان هماوردی میکند.
مرثیه آذری
ادبیات مرثیهای یکی از غنیترین شاخههای ادبیات مکتوب ترکی است که به حتم در بین زبانهای دنیای اسلام جایگاه ویژه و منحصربهفردی را داشته و در مستحکم کردن زبان ترکی نقش مهمی را ایفا کرده است.
ترکان در قدیم، ماتم را «یوغ» و سوگ سرود را «آغی» میگفتند. آنان حتی علاوهبر مرثیهسرایی در سوگ عزیزان از دست رفته خود، گاه در رثای برخی از حیوانات اهلی نجیب و وفادار چون اسب نیز، قطعاتی سوزناک و مرثیهگونه میسرودهاند.
این مراثی اغلب در قالب «مانی» (بایاتی و دو بیتی ترکی در هفت هجا) سروده میشد. در بین قبایل بسیار دیرینه ترک، نوع دیگری از مرثیه بود که به آن «ساغور» میگفتند و آن را در ماتم جوانمردان، پهلوانان، سخاوتمندان، پیران قبایل و… به همراه ناله «قوپوز» (ساز) با آهنگهای غمانگیزی میخواندند.
خون درحال جوشش رگها و اکسیژن هوای این خطه زیبا از جهان هستی وقتی به حنجره و دستها میرسد آن را به خلق شگفتیهای بشریت همچون آواز و نوای برخاسته از ساز وا میدارد و خون این مردم همیشه به پشتوانه غیرتشان جوششی ماورایی دارد و نوایی از جنس ذات انسان میآفریند.