احسان زیورعالم، روزنامهنگار: در شب تجلیلش در خانه هنرمندان میگوید چگونه در 14سالگی نخستین کاریکاتورش را به بهزادی، مالک مجله «سپید و سیاه» میفروشد؛ راهی که 60سال دیگر هم ادامه پیدا میکند. کامبیز درمبخش درحالی چشم بر جهان بست که حاصل زندگیاش اقیانوسی از طراحیها و کاریکاتورهاست؛ آثاری که عموما به رنگ ساده سیاه و سفید، صفحههای مجلات و نشریات را مزین کردهاند؛ اما او خود کمتر سوژه نشریات بود. شاید مرگش بیش از هر زمانی دیگر درمبخش را سوژه خبرنگاران و نویسندگان کرد، خیلی دیر؛ اما پرشور. آنچه میخوانید بخشی از آن اندک نوشتارهایی است درباره کامبیز درمبخش در گذشته.
کامبیز درمبخش بخشی از تاریخ مطبوعات ایران بود. کاریکاتورهایش در نشریات مختلف بیش از نیمقرن زینتبخش صفحههای جراید بود؛ اما واژگان و کلام او کمتر در صفحههای نشریات منتشر شده است. او هنرمندی است کمصحبت؛ اما پرکار. قدیمیترین یادداشت بر آثار او را میتوان در مجله نگین یافت. «این دیگر شوخی نیست» به قلم نام مستعار «دامون»، در شماره 74، تیرماه 1350، یادداشتی است بر آثار کامبیز درمبخش.
نویسنده در همان آغاز کار به سراغ شیوه کار درمبخش میرود. مشخص نیست بهانه نوشتن این یادداشت چیست. آیا اشاره به نمایشگاهی از کارتونیست آنروزها که جوان است یا کتابی از او که بهتازگی منتشر شده است؟ البته در متن به یک نمایشگاه اشاره میشود. مشخص نیست کدام نمایشگاه؛ اما شاید منظور «دامون» نمایشگاه درمبخش در گالری قندریز باشد. با این حال، ناقد نگین مینویسد: «کاریکاتورهای درمبخش از انسان سوال میکند، او را به لبخند زدن وامیدارد و پس از لحظاتی کوتاه، درهای در او حفر میکند که منجر به شناسایی حقیقت مسخشده ارزشهای انسانی در این زمان میشود.»
نویسنده جهان هنری درمبخش را به دو بخش حرفهای و غیرحرفهای تقسیم میکند که در اولی مساله نان است و معاش و در دومی تازگی در گفتار. نویسنده وجه دوم درمبخش را تمنا میکند. جاییکه مینویسد «در کار کامبیز بیننده با کسی روبهرو میشود که به جای او دارد حرف میزند، تصمیم میگیرد و راه را مشخص میکند، او خود را بیکاره میبیند یا مسخ شده.»
نویسنده شیفته درمبخش و آثار اوست. او قصد ندارد تمثالهای کمیک درمبخش را در موقعیت نفی قرار دهد. شاید بخش مهمی از این تمجیدها اهمیت کاریکاتور دهه پنجاه برای نویسنده است. مینویسد «کاریکاتور در زمانه ما موقع خاصی را به خود اختصاص داده است. مثل فصلی از یک رمان است که ما بهوسیله آن با شرایط زیستی آدمها در نظام اجتماعی آنان آشنا میشویم، منتها کاریکاتور جانمایه کارش کلمه نیست، خط است.»
از دید دامون، درمبخش با اندک خطها مفاهیم بزرگی را به تصویر میکشد تا جاییکه «درمبخش در کاریکاتورهای با «خط کم» به خوبی موقع و موضوع خود را مشخص میکند.»
در مرداد 1385، علی دهباشی در مجله بخارا بخشی را در تجلیل از شخصیت کامبیز درمبخش اختصاص میدهد. این نکوداشت به زمانی بازمیگردد که در خانه هنرمندان برای درمبخش، بابت 50 سال فعالیت هنری مراسمی در خانه هنرمندان برگزار میشود. سخنرانان یک به یک میآیند و از هنرنمایی درمبخش سخن به میان میآورند. اولین سخنران آیدین آغداشلو است که میگوید: «وقتی به مجموعه آثار کامبیز نگاه میکنم مطمئن میشوم که ماندگاری در حد او، تام و تمام خواهد بود و این انبوه عظیم متنوع و درخشانی که حاصل مکالمه او با جهان است، باقی خواهد ماند... جایگاه کامبیز درمبخش در هنر جهان معاصر چیست؟ فهرست مجموعه آثارش که در جاهای مختلف دنیا چاپ کرده است، مفصلتر از آن است که در چند اشاره بگنجد.»
سخنران دیگر آن شب، ناصر نیرمحمدی است، سردبیر سابق مجله فرهنگ و زندگی از اقبال خوبش در آشنایی با هنرمندان میگوید؛ اما وقتی نوبت به درمبخش میرسد، میگوید «به یاد ندارم کسان زیادی را در حد و اندازه کامبیز درمبخش خوشذوق، خلاق و توانا و پرکار دیده باشم. آن هم با حجب و فروتنی مسیحگونه او و تا این حد آشنا با آرزوها و امیدها و دردها و محرومیتهای دیرپای بشری.» جمشید ارجمند، منتقد فقید سینما، همشهری و دوست دیرینه درمبخش، رفیق گرمابه و گلستانش را یکی از سه طراح مهم تاریخ ایران میداند. قصد میکند این مهم را اثبات کند و میگوید «درمبخش از آغاز کار، جهانی فکر میکرد و جهانی میکشید؛ اما با چنان وقوف و چیرگی و غنایی که حتی در چارچوب ایرانیترین فرمها، مفهوم و درونه کارش هر صاحب اندیشه ظریفی را از آسیا تا اروپا و آمریکا، زیر تاثیر میگرفت و همین شد که وقتی به اروپا جلای وطن کرد آوازه هنرش و قدرت و اندیشهاش پیشاپیش به آنجا رسیده بود.»
رفاقت این دو همشهری به مجله زنروز بازمیگردد؛ مجلهای از مجموعه مطبوعاتی کیهان و جالب آنکه یکی از سخنرانان آن جلسه کسی نیست جز مسعود شجاعیطباطبایی، سردبیر مجله کیهانکاریکاتور. هنرمندی که شاید چندان تجانسی با مراسم ندارد، میگوید «کامبیز درمبخش لحن زیباشناسانه نوینی برای طرحهایش در نظر گرفته که آرام و شادیبخش است. فرمول درمبخش استفاده از زبان شیرین طنز ایرانی است. زیر و بم اندیشههای متنوع درمبخش با زیر و بم طرحهایش کاملا همآهنگی داشته و به اتفاق ماشین طنز ایرانی را پایه میگذارد که بیشتر با شوخطبعیهای زیرکانه، گاه با شادی مسرتبخش و گاه با ریتمی اثرگذار به گردش درمیآیند.»
نکته جالب آن شب توصیف مینیاتورگونه از آثار درمبخش توسط همگان است. سخنرانان او را چون بهزاد توصیف میکنند که نقوشش به جای جبروت شاهانه، وجه کمیک دارند. ابراهیم حقیقی هم توصیف جذابی از او دارد «کامبیز با معدهای به اندازه وعده غذای یک گربه، مثل یک نهنگ موضوع و مضمون شکار میکند. در دو سال گذشته بنابر سفارشی مشترک دوبار شاهد بودم که در عرض سه ماه 600 طرح آماده کرد که فقط نیمی از آنها استفاده شد و بقیه را در چمدانها و انبارهای لبریزش بایگانی کرد.»
عمران صلاحی هم روی سن میرود. برای خوانندگان کتابهای صلاحی، نقوش درمبخش به چشم آشناست. صلاحی در آن شب گفت «من هر وقت سراغ کامبیز عزیز را میگیرم، میگویند دارد میکشد! البته کاریکاتور! و واقعا ما یک دنیایی داریم که همه درحال کشیدن هستند! یکی سیگار میکشد، یکی تریاک میکشد! یکی هروئین میکشد! یکی عرق میکشد! البته عرق نعناع! بعد توی این کشاکش بهترین چیزی که میشود کشید کاریکاتور است و کامبیز عزیز من هر دفعه که دیدمش مشغول این عمل نیک بوده.»
این اندک تلاشهایی است در نشریات درباره مردی که پای ثابت نشریات بود. شاید بشود گفت غریبهای بود در میان ما.