به گزارش «فرهیختگان»: بخشی از حوادث سالهای اخیر منطقه ناشی از وضعیت بغرنج صهیونیستها در فلسطین اشغالی و بهطور کلی منطقه است. بیثباتی ایجادشده در فلسطین اشغالی بهطور آشکار از اواخر سال ۲۰۱۸ رخ داد زمانی که با فروپاشی ائتلاف دولت نتانیاهو، رژیم مجبور به انحلال پارلمان و برگزاری چهار انتخابات زودهنگام پارلمانی شد. باید توجه داشت که اتفاقات بدون زمینه بهوقوع نمیپیوندند و تحولات درونی رژیمصهیونیستی نیز حتی پیش از آشکار شدن در اواخر سال ۲۰۱۸ از چشم ناظران و آگاهان سیاسی در تلآویو و واشنگتن دور نمانده بود. این آگاهان از مدتی پیش و حتی شاید از اوایل سال ۲۰۱۸ نظارهگر تضعیف وضعیت داخلی این رژیم بودهاند.
در زمان وقوع بیثباتی در رژیمصهیونیستی اگر قرار بر آرام بودن دیگران در منطقه بهویژه اعضای محور مقاومت بود، آنگاه در سایه برهمخوردن توازن این وضعیت میتوانست تبعات گسترده و جبران نشدنی بر تلآویو و منافع بازیگردانان و اربابان غربی صهیونیستها بگذارد. از این رو جبهه غربی تلاشهایش برای جلوگیری از برهم خوردن توازن را شدت بخشید. قطعا منظور از این نکته نبودن طرح برای مقابله با محور مقاومت نیست، بلکه پیش آمدن فوریت در وضعیت محور متخاصم باعث شد تا این جبهه با سرعت و جسارت بیشتری طرحهایش را اجرا کند، زیرا تعلل میتوانست آسیبی غیرقابل جبران بهبار آورد. به همین دلیل از سال ۲۰۱۸ سلسله اقداماتی از جمله خروج از برجام، ایجاد التهاب در عراق، لبنان و حتی سوریه که منجر به سقوط دو دولت در بغداد و بیروت شد، در دستور اجرا قرار گرفت. قطعا این اقدامات دلایل دیگری نیز داشتهاند، اما یکی از پیشرانهای عمده آن وضعیت رژیمصهیونیستی بوده است که در چارچوبهای امنیتی غرب جایگاهی بزرگ دارد. تلآویو بهنوعی سرپل، نگهبان و پایتخت منطقهای غرب در خاورمیانه تلقی میشود. اقدامات شدید زورمندانه غرب در سالهای اخیر که اوج تلاشهای این جبهه برای حفظ ساختارهایش در منطقه بهحساب میآید، بهصورت جالبی هم نشانگر تواناییهای محور غربی و هم به موازات آن برملاکننده وضعیت شکننده رژیم اشغالگر قدس است. حتی در طول مدت اجرای پروژه اخیر هرگاه وضعیت صهیونیستها بغرنجتر شده، جبهه غربی بار دیگر بر شدت فشارها و اقدامات متهورانهاش علیه محور مقاومت افزوده است. تحولات جدید در عراق و تحرکات اخیر در لبنان با توجه به ویژگیهایشان نشان میدهد غرب متوجه تغییر منفی جدیدی در وضعیت رژیمصهیونیستی شده و از این رو خود را وارد ماجراجوییهای جدیدی در منطقه ساخته است که با وجود مهم بودن اما از هماکنون دورنمایی از پیروزی در آن وجود ندارد. حزبالله از دل جنگ داخلی 1990-1975 لبنان بهوجود آمده و همزمان شکستهای متعددی را در زمان اشغال جنوب لبنان توسط رژیمصهیونیستی بر تلآویو وارد آورده و ضمن اخراج رژیم در سال ۲۰۰۰ از لبنان، فتنههای بزرگتری مانند ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵، جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶، جنگ سوریه، اعتراضات سال ۲۰۱۹ و محاصره اقتصادی را پشتسرگذاشته است. بنابراین فراخوان قاضی بیطار که مسئول پیگیری انفجار بندر بیروت است، علیه متحدان حزبالله که بسیار کوچکتر از فتنه ترور رفیق حریری است و همچنین تیراندازی به شهروندان معترض توسط چند تکتیرانداز گرچه آسیبزننده است، اما تغییری در وضعیت ایجاد نخواهد کرد، بلکه اقدام برای اجرای چنین سناریوی سطح پایینی برای آسیب به مقاومت، این محور را دربرابر موضوعی که همانا مربوط به شکنندهبودن وضعیت در فلسطین اشغالی است، هوشیارتر میسازد. حقیقت آن است که رژیمصهیونیستی فارغ از شکستهای پیشینش که از سال ۲۰۰۰ به شکل مشهودی آغاز شده، در سالهای اخیر نیز ضرباتی غیرقابل باور را به خود دیده است. برای کسانی که دوران جلال و شکوه نظامی صهیونیستها در منطقه را دیده و یا شنیدهاند، جنگ ۱۱ روزه ماه می سالجاری از وضوحی بالاتری برخوردار است؛ جایی که نیروهای مقاومت در غزه برخلاف دفعات قبل حمله نخست منجر به جنگ را انجام دادهاند و طی کمتر از دو هفته ۴ هزار راکت بهسوی مناطق صهیونیستنشین شلیک کرده و در ادامه موفق شدهاند شروطشان برای پایان جنگ را عمدتا به کرسی بنشانند. دولت جدید مستقر در تلآویو حاصل چهارمین انتخابات زودهنگام پارلمانی در رژیمصهیونیستی است که بهنوعی درمانکننده زخم بیثباتی رژیم بوده است، اما تغییر وضعیت میدانی در لبنان بهویژه پس از ارسال سوخت از ایران به این کشور که نقشی بزرگ در تشکیل دولت لبنان داشت و همچنین مواجهه با فرار ۶ اسیر فلسطینی که یکی از امنیتیترین زندانهای رژیم را بیاعتبار کردند، ضرباتی به تلآویو وارد ساختهاند که صهیونیستها و پشتیبانانشان چاره را در دست زدن به «هرگونه اقدام موجود» دیدهاند. وضعیت سیاسی در رژیمصهیونیستی چنان بغرنج است که نخستوزیری در دستان حزبی است که در درون ائتلاف حاکم اقلیت بهحساب میآید و بیم آن میرود که این ائتلاف نیز لاجرم مسیرش را به اختلاف و فروپاشی ختم کند. تیراندازی در بیروت چندان اثری بر لبنان نخواهد داشت، بلکه خود نشانهای از وقوع محتمل یک تحول در سرزمینهای اشغالی است. این تحول شاید به شکل روندی نامحسوس باقی بماند، اما در جایی پرتلاطم مثل فلسطین اشغالی بعید است که بدون یک اتفاق مشهود باشد.