نرگس چهرقانی، روزنامهنگار: حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل خاورمیانه معتقد است منافع اقتصادی در سند 25ساله ایران و چین و فشاری که عربستان در بحث قتل خاشقچی، یمن، سوریه و سایر مباحث منطقهای متحمل بود، باعث شد عربستان بهسمت این برود که با عادیسازی روابط با ایران حداقل بخشی از این فشارها را کاهش دهد و از طرف دیگر راه جدیدی ایجاد کند تا همچنان در منطقه بهعنوان یک قدرت مطرح باشد. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید.
همانطور که مستحضرید، گفتوگوهایی بین ایران و عربستان صورت گرفته است. در همین راستا ایران و عربستان به توافقات خاصی در موضوعات مشخص رسیدهاند، مانند بازشدن دوباره کنسولگریها در دو کشور. شما مذاکرات ایران با عربستان را چگونه ارزیابی میکنید؟ بهنظر شما موارد دیگری که بنا است برسر آنها صحبت و توافق شود، چیست؟
حدود 6سال پیش تظاهراتی مقابل سفارت عربستان در تهران شکل گرفت و عدهای به سفارت هجوم بردند. سپس سعودیها تصمیم گرفتند سفارت خود را در تهران تعطیل کنند و روابط ایران و عربستان قطع شد. به هر حال این قطع ارتباط تصمیم عربستان بود. حالا با وساطت دولت عراق ایران و عربستان از یکسال یا یکسالونیم پیش مذاکرات را شروع کردند که چهارمین دورهاش اخیرا برگزار شد. درنهایت بالاخره به توافق رسیدند که روابط را ازسر بگیرند. بالاخره ایران و عربستان دو کشور رقیب در منطقه هستند ولی بهبود مناسباتشان برای هر دو کشور برآورد مثبتی دارد چون این بهبود مناسبات به کاهش تنش در منطقه کمک میکند. همچنین رژیمصهیونیستی دیگر بهانهای برای دامن زدن به اختلافات در منطقه نخواهد داشت چون یکی از سیاستهایی که طی چندسال اخیر رژیمصهیونیستی دنبال کرده این است که همیشه با برجسته کردن ایرانهراسی در رسانههای تحت پوشش خود تلاش کرده شرایطی را به وجود بیاورد که اختلاف بین ایران و عربستان، ایران و امارات، ایران و بحرین و ایران و کویت باشد تا آن طرح موسوم به ابراهیم را اجرا کند و آن عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی دنبال شود. بهنظرم بهبود رابطه ایران و عربستانسعودی اتفاق خیلی خوبی است به این علت که همکاریهای منطقهای شکل میگیرد و مانع این میشود تا سیاستی که رژیمصهیونیستی در پیش گرفته است به سایر کشورهای منطقه مانند امارات و بحرین هم سرایت کند. صدالبته که بحث مربوط به همکاریهای اقتصادی، همکاریهای امنیتی بین ایران و عربستان به بهتر شدن شرایط منطقه بهخصوص کمک به صلح در یمن و پایان دادن جنگ در یمن و همچنین ایجاد ثبات در عراق، سوریه، لبنان و افغانستان کمک میکند. فکر میکنم این توافق تحتتاثیر همکاریهای منطقهای خواهد بود که قطعا بهنفع همه کشورهای منطقه است.
موردی هم که در پاسخ سوال اول بنده به آن اشاره کردید این است که این مذاکرات به یکسال یا یکسالوخردهای قبل برمیگردد. میتوانیم بگوییم این مذاکرات در راستای صلح هرمز، همان طرحی است که در زمان روحانی در سال98 پیگیری و تلاشهایی شد یا جدا از آن طرح است؟
ایجاد یک سازوکار امنیتی-منطقهای ملزوماتی را لازم دارد. اولین ملزومات این است که طرح خوبی باشد. در زمان روحانی طرح صلح هرمز مطرح شد، انصافا طرح خیلی خوبی بود بهطوری که مبتنیبر منافع کشورهای منطقه بود. منتها سازوکار لازم برای رسیدن به چنین پیمانی فراهم نبود. یکی از مهمترین مشکل این بود دو قدرتی که میتوانستند این سازوکار را فراهم و اجرا کنند، با هم اختلاف عمیق داشتند. بنابراین اینکه روابط بین ایران و عربستان ازسر گرفته و عادیسازی شود سپس توسعه پیدا کند، وجود نداشت. این شرط لازم برای تحقق یک صلح است که حالا اسمش صلح هرمز باشد یا هر اسم دیگری. به این معنا که دو طرف یا چند طرف مثلا امارات، کویت و عراق مطرح باشند که بخشی از خلیجفارس هستند و عمان و قطر هم بیایند درواقع امنیت یکدیگر را درقالب یک پیمان مشترک تضمین میکنند و جای نگرانی و تهدید ازسوی هم نخواهند داشت. آنموقع است که آن سازوکار میتواند عملیاتی شود. بنابراین عادیسازی مناسبات ایران و عربستان در مرحله فعلی در زمان رئیسی یک گام موثری برای اجرای آن طرح است. اما تنها گام نیست بلکه شرط لازم محقق شده است که امیدوارم تحقق پیدا کند.
علت اصلی ورود عربستان به مذاکره با ایران را چه چیزی میدانید؟ بحث مسائل و مشکلات اقتصادی عربستان ناشی از هزینههای هنگفت در جنگ یمن یا اشتراکات ایران و عربستان در سند 25ساله با چین را هم میتوان جزء این علتها دانست؟
درمورد هر پدیده سیاسی همیشه چندین عامل اصلی و فرعی مطرح است که بعضی از آنها مهمتر و بعضی کماهمیتتر است. دراینباره یکی از دلایل اصلی شکست سیاستهای عربستان در یمن است. عربستان از آنجایی که بعد از 6سال جنگ در یمن به نتیجهای نرسیده، بهترین راه را در این دیده است که از طریق عادیسازی روابطش با ایران مساله یمن را حل کند. از طرف دیگر آمریکا نیز به عربستان فشار میآورد تا جنگ در یمن را خاتمه دهد؛ چراکه جنگ را برای مدت طولانی نمیشود ادامه داد. همچنین عربستان زمانی که دید ایران بهسمت برجام رفته است متوجه این امر شد که اگر روابطش با ایران را عادی نکند ممکن است از همکاریهای منطقهای عقب بماند از این جهت انگیزه پیدا کرد تا بهجای اینکه در برجام مدعی باشد بهطور جداگانه اقدام به مذاکره مستقیم با ایران کند تا دو طرف امنیت یکدیگر را به رسمیت بشناسند. تحت فشار قرار داشتن در منطقه عامل دیگری بود که عربستان را وادار به ارتباط با ایران کرد. عربستان نمیتوانست تا ابد رابطهاش را با ایران قطع کند و بالاخره باید آبرومندانه بهسمت عادیسازی در روابط که بهنفع هر دو کشور است، برمیگشت. منافع اقتصادی در سند 25ساله ایران و چین و فشاری که عربستان در بحث قتل خاشقچی، یمن، سوریه و سایر مباحث منطقهای متحمل بود، باعث شد عربستان بهسمت این برود که با عادیسازی روابط با ایران حداقل بخشی از این فشارها را کاهش دهد و از طرف دیگر راه جدیدی ایجاد کند تا همچنان در منطقه بهعنوان یک قدرت مطرح باشد. کشورها میتوانند در عین رقابت با یکدیگر همکاری هم کنند. دو کشور که با یکدیگر رقابت دارند لزوما نباید تا ابد با یکدیگر درگیر جنگ باشند همانطور که خیلی از کشورهای دنیا برای تامین منافع خود به این اصل پایبندند. فکر میکنم عربستانسعودی هم از همین الگو قصد دارد استفاده کند که اقدام بهجایی است و طرف ایرانی هم بهخوبی این امر را تشخیص داده و از آن استقبال کرده است و امیدواریم این مذاکرات زودتر به نتیجه برسد.
رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران اخیرا از مذاکرات مستقیم بین ایران و عربستان استقبال کرده است. چقدر احتمال میدهید مقامات سعودی با راهبرد و چراغسبز مقامات آمریکایی وارد این مذاکره شده باشند؟
بالاخره روابط عربستانسعودی و آمریکا روابط نزدیکی است. چه آمریکاییها به این مذاکرات چراغسبز داده باشند چه نداده باشند، چه بخواهند بهرهبرداری کنند یا نشان دهند که عادیسازی مناسبات ایران و عربستان به زیان آمریکا نیست، بهنظر من در هر شرایطی باید این واقعیت را بپذیریم که عربستان بخشی از سیاستهایش را با آمریکا هماهنگ میکند. البته اینطور نیست که بگوییم هرکاری که عربستان انجام میدهد قبلش از آمریکا اجازه میگیرد یا من حداقل چنین باوری ندارم، نشانههای خلافش هم طی سالهای گذشته زیاد دیدم. ولی حتی اگر آمریکا هم موافق این مذاکرات باشد، چه بهتر. بههرحال این یک واقعیت تلخی است که امروز آمریکا، انگلیس و فرانسه میلیاردها دلار اسلحه به کشورهای منطقه به اسم دشمنی با ایران فروختهاند. یعنی یکی از دلایل نه همه دلایل این است که آنها را برای مقابله با ایران تجهیز کنند. طبیعی است که اگر روابط ایران با کشورهای منطقه عادی و دوستانه باشد و حتی بهسمت امضای پیمان صلح امنیتی و منطقهای برود، این میتواند بهانه را از دست آمریکاییها برای توجیه حضور نامشروعشان در منطقه را بگیرد و یکی از دلایل حضور نامشروع آمریکا در منطقه و ایجاد پایگاههای متعدد دشمنی با ایران است. بنابراین اگر قرار باشد این مساله از طریق مذاکرات دو یا چندجانبه حل شود و بهسمت یک روابط پایدار، باثبات و دوستانه برود، در درجه اول آنها بازار اسلحه خودشان را تا حدودی از دست خواهند داد، در درجه دوم نمیتوانند بهانهای برای حضور نامشروعشان در منطفه داشته باشند. اینها واقعیتهایی است که در این چندسال ما دیدهایم. بنابراین ما باید از ادامه این مذاکرات با عربستان استقبال کنیم و نباید این فکر را کنیم که چون آمریکا از مذاکرات ایران و عربستان استقبال کرده است پس حتما به زیان ماست، یا برعکس چون عربستانسعودی ممکن است از آمریکا اجازه گرفته باشد پس باید این مذاکرات حتما باید به زیان ما باشد. بههرحال روابط دو کشور همسایه است، سیاست توسعه روابط با همسایگان، سیاستی است که بهنظر سیاست موفقی است و دولت رئیسی هم اولویت اول خو را بهبود مناسبات با کشورهای منطقه اعلام کرده است. بنابراین چه آمریکا با این مذاکره موافق باشد چه نباشد، اصل بر این است که عادیسازی روابط ایران و عربستان و بعد ایجاد یک همکاری منطقهای حتما بهنفع کشورهای منطقه بهویژه مردم ایران و عربستان است.