سیدحسین ملائک، سفیر اسبق ایران در چین معتقد است برای آنکه ایران از قرارداد 25ساله با چین استفاده حداکثری کند باید مسئولیت تیم مذاکرهکننده با چین فردی از داخل دولت باشد. در همین راستا گفتوگوی «فرهیختگان» با او را میخوانید.
با توجه به استعفای علی لاریجانی از تیم مذاکرهکننده با چین، قطعا تغییراتی در این تیم صورت میگیرد و گویا مسئولیت لاریجانی به زیرمجموعه معاون اول رئیسجمهور واگذار خواهد شد. فارغ از اینکه افراد در تیم مذاکرهکننده با چین چه کسانی هستند، میخواهیم بررسی کنیم که رابطه ایران و چین و بهطور مشخص قرارداد 25ساله با چین در دولت جدید در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت؟
اگر بخواهم بهطور خلاصه درباره توافق 25ساله ایران و چین بگویم، اگر این توافق بخواهد اجرایی شود، باید از موضوع تبلیغات سیاسی خارج شده و وارد فازهای جدی و عملیاتی شود. در دولت قبل این قرارداد دستاویز یکسری تبلیغات سیاسی بوده است که میگفتند ما داریم رابطهمان را با چین درست میکنیم. دولت جدید هم مدعی است که میتواند این رابطه را درست کند. در اینجا در عمل فعلا چیزی دیده نمیشود. طرف چینی هم تا به الان از آن سود سیاسی گرفته و اقدام اجرایی چندانی صورت نگرفته است. اینکه این موضوع ابتدا مسئولیتش به لاریجانی سپرده شد، بهنظرم انتخاب صحیحی نبود، بهدلیل آنکه این ساختار را باید سیستم دولت پیگیری کند. به این علت که یک نفر خارج از دولت حتی اگر بخواهد هم نمیتواند این ساختار را جلو ببرد. من شنیدهام احتمالا معاون اقتصادی وزارت خارجه، مهدی صفری مسئول جدید تیم مذاکرهکننده با چین شود. که اگر این اتفاق بیفتد کار توافق سخت میشود. چون نیت ما از این سند توافق به مفهوم توافق است نه اینکه چند تا پروژه از درونش دربیاید و اجرا شود. توافق در ذاتش شامل چند تا موضوع است که اهمیت ضوابط دو نظام با یکدیگر را مشخص میکند، نه تحقق چند تا پروژه. بنابراین اگر این مسئولیت زیرمجموعه معاون اول رئیسجمهور باشد، معاون اول میتواند تمام مراحل مربوط به این قضیه را جلو ببرد، چون چند مرحله قانونگذاری وجود دارد. یعنی وقتی میخواهیم با کشوری مثل چین در این حد جلو برویم، هر اقدامی که بخواهد صورت گیرد قطعا باید پشتیبانی قانونگذار را داشته باشد تا سرمایهها با اعتماد بیشتری جابهجا شوند. بنابراین قطعا در این مسئولیت جای کارکنان وزارت خارجه نیست. بهعنوان کسی که خیلی به تحقق چنین توافقی (توافق 25ساله ایران و چین) علاقه دارم، معتقدم یکی از راههای دورزدن تحریمهای آمریکا که دولت ایران میتواند اتخاذ کند، همین قرارداد ایران و چین است. بنابراین اگر فردی از دولت در این مسئولیت قرار نگیرد یا مثل دولت قبل بخواهد این قرارداد در هالهای از لفاظیهای سیاسی قرار داشته باشد، تحول خاصی در این رابطه با چین بهوجود نمیآید.
یکی از مواردی که اشاره کردید این بود که دولت برای اینکه از این سند بهره ببرد تعیین فردی از داخل دولت است. به غیر از این مورد، ملزومات دیگری که کشور بتواند از این قرارداد استفاده حداکثری کند، چیست؟
ما یک توافق داریم، یک چارچوب و یک بستر برای اینکه با چینیها ارتباط منظمی داشته باشیم. این ارتباط منظم، یک ارتباط زاینده است که اگر بخواهیم محقق شود باید نحوه اتصال دادن اقتصاد دو کشور با یکدیگر را تنظیم کنیم. اینجاست که میگویم وزارت خارجه اینکاره نیست، بلکه دولت اینکاره است. چون وقتی میخواهیم اقتصاد دو کشور را بههم پیوند دهیم این جدا از این است که فرض کنید چینیها نیروگاه برای ما بزنند. بلکه این نیروگاه که میخواهد بهوجود بیاید مهم است که به چه منظوری و با چه هدفی میخواهد بهوجود بیاید، بعد از اینکه بهوجود آمد چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ اینجاست که اگر آن لینکها و حلقههای اتصال خوب وصل نشده باشد، ما از این قرارداد فقط درباره چند پروژه صحبت میکنیم که آیا محقق شود یا نشود، آیا منابع مالیاش وجود داشته باشد یا نداشته نباشد. لذا شاید مهمترین بخش این است که یک ساختار منظم مرکزی-دولتی مسئولیت تیم مذاکرهکننده با چین را برعهده داشته باشد. دوم اینکه یک تحلیل دقیق اقتصادی در این ساختار منظم حاکم شود که براساس آن تحلیل اقتصادی شما موارد مختلف این قرارداد را با یکدیگر وصل کنید و ارتباطتان را با چین دوباره تعریف کنید. نهایتا در یک جمله بخواهم بگویم، اگر طرف ایرانی توانست اقتصاد خودش را در زنجیره تولید و ارزش با چینیها پیوند بزند، این قرارداد بهدرد میخورد. اگر نتواند پیوند بزند و این توافق به قراردادهایی شبیه به دلالی تبدیل شود، چیزی نصیب کشورمان نخواهد شد.
همانطور که مشخص است، مذاکرات ایران در وین با سرپرستی باقریکنی دوباره از سر گرفته میشود. بهنظر شما اینکه آغاز مذاکره در برجام و مذاکرات مستقیم با چین در این دولت باهم پیگیری میشود، کمککننده است یا آسیبزاست؟
ببینید ما یک توافق بهنام برجام داریم؛ توافق برجام یک پلتفرم است که عبارت است از اینکه ایران حاضر شده با غرب در مذاکراتی قرار بگیرد که براساس آن تحریمهایش برداشته شود و درمقابل برداشت تحریمها ایران از بخشی از ظرفیتهای فنی خود درمورد غنیسازی اتمی صرفنظر کند. این یک پلتفرم است که جزئیاتش را همه میدانیم. در این پلتفرم چین و روسیه هم وجود دارند و چیزی را امضا کردهاند. یک بخش از این پلتفرم را آمریکاییها بههم زدند. در همین راستا دولت جدید ما که سر کار آمده است، در طول انتخابات معتقد بود این پلتفرم، ضعیف است و باید پلتفرم جدیدی گذاشت. بهطوریکه در آن طبق ارتباطات و شرایط جدیدی با هم صحبت کنیم، که این حرف با توجه به سابقه آمریکا منطقی و قابلقبول است. منتها سوال این است که در دولت جدید پلتفرم جدیدی تعریف شده است یا خیر؟ تا به الان از اینکه میخواهند پلتفرم جدیدی (چارچوب مذاکرات) پیشنهاد دهند، صحبتی نشده است. پیشتر آنچه گفته شده و جدیترین صحبتها این است که به وین بازمیگردیم. بنابراین ما نمیدانیم دولت جدید چارچوب بحث جدیدی را میخواهد پیاده کند و جلو ببرد یا همان قدیمی را دنبال کند. اگر آن قدیمی را دنبال کند، چین و روسیه نظراتی دارند که آن نظرات آنجا آمده و مشخص است که با یکسری از مطالب قیدشده در برجام موافقت دارند و با یکسری از برخوردهای ایران در حال حاضر هم موافقت دارند. اما اگر بخواهد پلتفرم جدیدی در بحثها پیش بگیرد ما نمیدانیم چین و روسیه در کدام موقعیت خواهند ایستاد. خب منطقا اینگونه است که اگر دولت جدید ایران بخواهد هر پلتفرم جدیدی را اتخاذ کند، باید با چین و روسیه بهعنوان نزدیکترین کشورهایی که ذهنیت یکدیگر را در ارتباط باهم میدانند، هماهنگ کند و نظرات آنها را جویا شود. بهطوریکه دولت ما کاری کند که اگر خواست پیشنهادی در مذاکرات برجام بدهد، حداقل روسیه و چین حامی جدی او باشند. تا الان هر آنچه هست این است که روسها به ما میگویند به برجام بپیوندید. چینیها هم استقبال کردهاند، منتها این دو این شرط را گذاشتهاند که آمریکاییها هم باید متعهد باشند. البته این موردی که روسیه و چین بیان کردهاند (آمریکاییها باید متعهد باشند) ممکن است به این مفهوم باشد که مایلند ایران یک پلتفرم جدید در مذاکرات برجامی تعریف کند تا در راستای همان سند 25ساله باشد.