کد خبر: 61633

برای تربیت نسل قهرمان نیازی به ابتذال نیست!

«دهه ‌هشتادیا» نماهنگی معطوف به قشر نوجوان و با محتوای مذهبی است که احتمالا خبر از شکل‌گیری سبک جدیدی از تولیدات فرهنگی می‌دهد که پیام اصلی‌اش این است که برای هم‌صحبتی با هر گروه، باید هم‌سطح آنان شد؛ دقت کنید اینکه با هر گروه باید به زبان خودش صحبت کرد متفاوت از این است و صحبت به «زبان قوم» نیز حدودی دارد و تا حدود متعارفی قابل‌قبول است.

محمدرضا قرقانی، دانشجوی علوم ارتباطات دانشگاه تهران: اگر اهل رسانه باشید، احتمالا متوجه حضور پررنگ نوجوان‌ها در رسانه‌ در چند هفته اخیر شده‌اید. از نماهنگ «دهه ‌هشتادیا» که واکنش‌های زیادی دربرداشت و از ورود سبک جدید بازنمایی نوجوان خبر می‌داد (درباره‌اش بیشتر خواهم گفت)، تا به‌گریه ‌نشستن نوجوان‌ها به‌خاطر تصور دنیای بدون سلبریتی محبوب‌شان، تا دهه ‌هشتادی‌هایی که در نروژ برفراز سکوی قهرمانی ایستادند و علی لندی، قهرمان اهوازی که نامش برای همیشه در کنار دیگر قهرمان‌های هم‌سن‌وسال خود جاودان شد. درواقع در این چند هفته با مجموعه‌ای از پرونده‌های متناقض از نوجوانان نسل جدید مواجه‌شدیم که می‌توان از تلاقی این موارد، این سوال را استخراج کرد که برای تربیت نسل قهرمان چه باید کرد؟

مسلما هرجا فرد، مهم‌تر از جریان شود و هرجا که نقد معطوف به شخص شود، امکان ابراز خصومت‌های شخصی و نظرات جهت‌دار نیز بیشتر می‌شود و نتیجه‌گیری نیز از آن متأثر می‌شود؛ پس در این متن بنا نیست به شخص خاصی بپردازیم، بلکه مقصودمان رویکرد یا جریانی است که از دل آن، چنین ایده‌هایی خلق، حمایت و به مرحله اجرا می‌رسند. «دهه ‌هشتادیا» نماهنگی معطوف به قشر نوجوان و با محتوای مذهبی است که احتمالا خبر از شکل‌گیری سبک جدیدی از تولیدات فرهنگی می‌دهد که پیام اصلی‌اش این است که برای هم‌صحبتی با هر گروه، باید هم‌سطح آنان شد؛ دقت کنید اینکه با هر گروه باید به زبان خودش صحبت کرد متفاوت از این است و صحبت به «زبان قوم» نیز حدودی دارد و تا حدود متعارفی قابل‌قبول است. این یک امر بدیهی است که تربیت باید از مرجع متعالی(سطح بالاتر) به مرجوع ناقص که نیاز به تربیت دارد(سطح پایین‌تر) برسد، پس در دو موقعیت هم‌سطح، رشد مناسب صورت نمی‌گیرد و این موقعیت هنگامی که با دو مقوله «نوجوان» و «اثر فرهنگی» همراه می‌شود، از حساسیت مضاعفی نیز برخوردار می‌شود.

اما نوجوان امروزی یا همان نوجوان دهه ‌هشتادی واقعا در چه وضعیتی به سر می‌برد؟ دهه‌ هشتادی‌ها در واقع اولین نسلی هستند که به واسطۀ زندگی در عصر ارتباطات و فضای مجازی با حجم انبوهی از اطلاعات و ارتباطات با کیفیت پایین و محتوای کنترل‌نشده از مراجع فاقد صلاحیت مواجه شدند و به‌واسطه همین، زندگی متفاوتی از نسل‌های پیشین را تجربه کردند؛ البته این وضعیت با ظهور تکنولوژی‌های جدید در تمام دهه‌ها تکرار می‌شود اما در اینجا صحبت از انقلابی در روابط نسل نوجوان است و باید درنظر داشته ‌باشیم که سرعت تغییر در نوع روابط در این دهه، ده‌ها برابر بیش از دهه‌های گذشته است. حضور نسل نوجوان در فضای مجازی، امکان دسترسی به افراد و منابع مختلف و با داده‌های گوناگون و همچنین امکان بروز خود، بدون امکانات خاص را برای او فراهم کرده است و نوجوان را در کارزاری رها کرده است که یک طرف آن را محتوای سازنده و مفید و سمت دیگر آن که بخش غالب محتوای فضای مجازی است را محتوای زرد و مخرب تشکیل می‌دهند که معمولا از سمت افراد و صاحب‌نظران به محتوای مبتذل شهرت یافته است. درواقع نوجوانی که تا چند دهه پیش، باید کار خارق‌العاد‌ه‌ای انجام می‌داد تا دیده شود امروزه امکان بروز و عرضه خود به راحت‌ترین صورت ممکن را دارد و بخش بزرگی از این نوجوان‌ها هیچ‌گونه فیلتری برای حضورشان در این فضا درنظرنمی‌گیرند. از منظر علم ارتباطات، کودکان قرن بیست‌ویکم که نوجوان‌های امروزی‌اند به دلیل زیست در جهان وب 3 و تصویری ‌شدن زندگی، به منابع مبتذل و غیرنخبگانی نزدیک‌ترند و ناخواسته نسبت به کودکان نسل‌های پیش از منابع نخبگانی‌تر مثل کتاب و منابع نوشتاری و حتی تئاتر دورترند(این مساله تداخلی با یادگیری و آموزش تصویری یا الکترونیکی ندارد) و روزبه‌روز به محتوا، ادبیات و حتی علم زرد نزدیک‌تر می‌شوند. البته آنچه گفته شد، درباره غالب جمعیت نوجوانان قرن بیست‌ویکمی است و باید توجه داشت که موارد استثنا، قاعده را نقض نمی‌کنند و از سوی دیگر غرض از بیان این مسائل، ابدا نهی نوجوان از فضای مجازی و رسانه نیست و آنچه در این متن نوشته شده است، خطاب به نوجوانان نیست بلکه مخاطب این متن، سیاستگذاران و اصحاب رسانه‌اند و مقصود کلام این است که حالا که همه‌چیز دست‌به‌دست هم داده است تا نوجوانان به ابتذال گرایش پیدا کنند، مسیر تولیدات فرهنگی را طوری هموار کنید که مانع این کجروی باشید، نه تقویت‌کننده آن.

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

بررسی 2 پرونده داغ! (لینک)

 

اسطوره‌های ملی زیر مشت قهرمانان آمریکایی (لینک)

 

با دنیای هزار رنگ و هزار الگو چه می‌کنی؟ (لینک)

 

جای خالی آن 122 هزار نفر/ مروری بر کتاب «دورریختنی‌های عزیز من» (لینک)

مرتبط ها