کد خبر: 61482

چرا سریال‌ها و فیلم‌های پلیسی ایرانی هنوز نتوانسته‌اند توجه مخاطب داخلی را جلب کنند؟

پلیس ایرانیِ؛ نه پلیس، نه ایرانی

زنجیره‌های پلیسی به‌واسطه گره‌ها و معماهایی که در دلش دارد همیشه در فهرست محبوب‌ترین ژانرهای تلویزیونی و سینمایی قرار داشته و دارد. این ژانر اما در ایران و با وجود تلاش‌هایی که شده هنوز نتوانسته جایگاه قابل‌اعتنایی برای خودش دست‌وپا کند.

سیدمهدی موسو‌ی‌تبار، روزنامه‌نگار: از «چنگک» مرحوم فریبرز صالح در سال 56 که بسیاری آن را اولین سریال پلیسی تلویزیون می‌دانند تا فیلم‌های سینمایی یا تله‌فیلم‌هایی که به مناسبت هفته ناجا تولید و پخش می‌شود در یک‌چیز مشترک بودند و آن‌هم ارائه یک تصویر ناقص، افراطی یا غیردقیق از پلیس ایرانی است. وفور فیلم‌های پلیسی خارجی پیش از انقلاب و حتی پس از آن و همچنین جذابیت الگوهای پلیس خارجی برای مخاطب داخلی، باعث شده بود که تصویر مطلوب و شکل‌گرفته از پلیس کشورمان، متاثر از نمونه‌های غیرایرانی باشد. زنجیره‌های پلیسی به‌واسطه گره‌ها و معماهایی که در دلش دارد همیشه در فهرست محبوب‌ترین ژانرهای تلویزیونی و سینمایی قرار داشته و دارد. این ژانر اما در ایران و با وجود تلاش‌هایی که شده هنوز نتوانسته جایگاه قابل‌اعتنایی برای خودش دست‌وپا کند.

اولین تلاش‌هایی که پس از انقلاب در این حوزه شد و به‌شدت موردتوجه قرار گرفت آیتم‌های نمایشی «هشدارهای پلیس» بود که توسط محسن شاه‌محمدی ساخته شد. آیتمی که با محوریت کلاهبرداری به نام «کمالی» پخش می‌شد و نقش پلیس را هم سرهنگ هدایت‌الله سجادی ایفا می‌کند؛ یک پلیس واقعی که بعدها به‌عنوان مشاور در کنار پروژه‌ها بود. جالب اینکه در این سریال و با وجود بازی یک پلیس واقعی هم تصویر شفاف و دقیقی از پلیس ایرانی به تصویر کشیده نشد. سال‌ها بعد و با افزایش زنجیره‌های جنایی و پلیسی هم باز شاهد یک چهره کامل و جذاب از پلیس داخلی و فراتر از آن یک سریال پلیسی جذاب نبودیم. شاید اگر الان به ذهن‌تان فشار بیاورید در بهترین حالت بتوانید نهایتا سه یا پنج اثر را به‌خاطرتان بیاورید و بیشتر از آن اصلا ممکن نباشد.

در این فرصت می‌خواهیم دلایل عدم استقبال مخاطبان از اکثر زنجیره‌های پلیسی ایرانی را بررسی کنیم و در ادامه سراغ عوامل و موانع بر سر راه ساخت چنین آثار موفقی برویم. همچنین می‌توان در این میان به علل عدم شکل‌گیری تصویری دقیق از پلیس ایرانی هم‌دست پیدا کرد. مشخص است که «پلیس ایرانی» بین مسئولانی که ممکن است اطلاع چندانی از درام نداشته باشند و سازندگانی که برایشان رضایت تهیه‌کننده و اسپانسر مهم‌تر است، گرفتار شده و بعد از چهاردهه هنوز نتوانسته گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. پلیس ایرانی اتفاقا به‌دلیل ویژگی‌های منحصربه‌فردی که دارد، می‌تواند بسیار جذاب باشد و برای خارج از مرزها هم دیدنی و دلنشین باشد. چهره‌ای که هم می‌تواند قهرمان باشد و هم در بزنگاه‌هایی اشتباه کند و هم در مقطعی عاشق شود و هم دلش برای دین و وطنش بلرزد. جالب اینکه تجمیع این وجوه گاه متناقض است که می‌تواند یک کاراکتر را برای مخاطبان جذاب و ماندگار کند. پلیس‌های ایرانی اما اکثرا گرفتار افراط‌وتفریط شده‌اند.

  پلیس مودبی که فقط کار می‌کند!

تا نیمه اول دهه 70 که پای «کارآگاه علوی» و «امیرحسین اوصیاء» به زنجیره‌های پلیسی باز شد تصویری که شاهدش بودیم، پلیس مودب، عصاقورت‌داده، شجاع و وظیفه‌شناسی است که علاقه‌اش به آخرت بیشتر از دنیا بود و تلاش زیادی برای زنده ماندن نمی‌کرد و اکثرا هم به شهادت می‌رسید. پلیسی که نه با دوستان و خانواده‌اش شوخی می‌کرد و نه ابراز محبتی به همسر و فرزندانش را شاهد بودیم. اگر هم در محل کار شوخی یا طنزی را بکار می‌بست به بدترین شکل ممکن و بی‌نمک‌ترین نوعش بود حتی ظاهر این پلیس هم باید از استانداردهای سنتی و ثابتی تبعیت می‌کرد که اجازه انتخاب‌های متنوع را هم از کارگردان می‌گرفت. در اواسط دهه 70 این تصویر کم‌کم تغییر کرد و مخاطبان شاهد کارآگاه علوی بودند که هرچند چهره تاریخی بود اما توانسته بود قواعد را بشکند و از آن‌سو هم در سریال «سرنخ» با اوصیائی مواجه بودند که جهانبخش سلطانی آن را به بهترین شکل ممکن بازی‌اش کند. پلیسی که لطیفه تعریف می‌کند و شیرین است و کل‌کل‌هایی با دستیارش دارد و ارتباط جذابی هم با مادرش شکل‌گرفته است.

اوصیاء متفاوت‌ترین پلیس ایران بود و ایرانی‌تر از قبلی‌ها. اما مشکل اصلی‌اش آن بود که از آن رشادت‌ها و شجاعت‌ها که لازمه یک پلیس است در او وجود نداشت. او بیشتر یک کارآگاه بود تا پلیسی که جنب‌وجوش داشته باشد اما به‌مراتب از پلیس‌های ایرانی دهه 60 جلوتر بود. در اوایل دهه 70 سریال «مزد ترس» اگرچه جذاب و پرطرفدار بود اما بازهم چهره‌ای را ترسیم می‌کرد که بیشتر مظلوم و ستم‌کشیده بود تا قهرمان و دوست‌داشتنی. پلیس برای سریال‌ها و فیلم‌ها استراتژی خاص و مشخصی نداشت و همین باعث می‌شد دست سازندگان هم تا حدودی باز باشد. پلیس می‌دانست چه چیزهایی را برای ارائه تصویر نماینده‌اش نمی‌خواهد اما نمی‌دانست چه اولویت‌هایی برای دیده شدن می‌خواهد.

این روند تا اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 ادامه داشت.در سال 80، «پلیس جوان» توسط سیروس مقدم و بازی شهاب حسینی ساخته شد. این سریال نشان از عزم جدی برای تغییراتی گسترده در نوع نگاه نیروی انتظامی داشت. حالا زیبایی ظاهری و رابطه‌های عاطفی هم به ویژگی‌های پلیس ایرانی اضافه‌شده بود و برای مخاطب جذابیت بیشتری داشت. اگر امیرحسین اوصیاء، ایرانی‌ترین پلیس مجموعه‌های تلویزیونی داخلی است «سروان یونس بهگر» پلیس‌ترین کاراکتر زنجیره‌های پلیسی ایرانی است. پلیسی که به‌دنبال مجرمان است و تعقیب و گریز هم دارد و دیگر قرار نیست مودب و منفعل باشد.

در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:

در گفت‌وگوی «فرهیختگان» با مسعود آب‌پرور، کارگردان «هوش سیاه» مطرح شد/ نمی‌گذارند پلیس ایرانی ساخته شود (لینک)
 
مروری بر سریال‌های مشهور تلویزیون با محوریت قصه‌های پلیسی/ یک قاب و چند پلیس (لینک)
 

مرتبط ها