کد خبر: 61380

اینجا زرند کرمان است

یک معدن جدید از خصوصی‌سازی رانتی

ده‌ها کارگر از معادن پابدانای جنوبی، چشمه‌پودنه، گله‌توت، سراپرده، باب‌شکون و معدنجو در زرند کرمان از یک هفته‌ گذشته در اعتراض به‌دستمزدهای پایین و تبعیض میان کارگران معادن نیمه‌دولتی و خصوصی، تولید را متوقف کرده‌اند و در اعتصاب به سر می‌برند. کارگران معدن بخش خصوصی در مقایسه با همکاران خود در بخش نیمه‌دولتی حقوق به‌مراتب کمتری دریافت می‌کنند. به گفته‌ این کارگران، حق تونل، حق سختی کار و ضرر و زیان جسمی ناشی از کار در معدن به کارگران بخش نیمه‌دولتی تعلق می‌گیرد اما کارگران معادن خصوصی از آن بی‌بهره‌اند.

نیکان راست‌قلم، روزنامه‌نگار: باوجود تمام گشایش‌ها و اتفاقات مثبتی که -البته با فاصله می‌شنویم- از رهایی بسیاری از معادن و کارخانه‌ها از مشکلات قبلی و حل‌وفصل بخشی از مشکلات کارگران و کارفرماها داشتیم اما هنوز برخی زخم‌های کهنه باقی است و کارهای بر زمین‌ مانده زیادی وجود دارند. درست 22اردیبهشت99 بود که گزارشی از حال ناخوش معدن 55 ساله‌ زغال‌سنگ زرند کرمان تهیه کردیم. حالا و بعد از یک‌سال‌ونیم گویی همان نقطه ایستاده‌ایم و مطالبات کارگران معدن زرند، همچنان پابرجاست. مطالباتی که در سطح شهرستانی و استانی و حتی دیدار با امام‌جمعه ادامه یافت اما هرگز نتیجه‌ نداشت و شرایط کارگران همچنان نامطلوب و بغرنج است. چهار مطالبه‌ اصلی و عمده‌ آنها نیز به‌قوت خود باقی است:
1- لحاظ شدن ضریب شغلی دو به‌جای 1.5
2- اجرای دقیق و شفاف طرح طبقه‌بندی مشاغل در این شرکت مطابق با سایر واحدهای صنعتی
3- عدم واگذاری این شرکت از صندوق بازنشستگان فولاد به بخش خصوصی (ناظر به تجربیات ناموفق گذشته)
4- رسیدگی به فسادهای احتمالی مدیران این مجموعه و شفاف‌سازی در ارتباط با اعمال و سیاست‌های آنها.

کارگران معدن و همان مشکلات همیشگی

این روزها و در مهرماه 1400 درپی اعتراضات سراسری کارگران و پس از تجمعات و وعده‌ووعیدهای مسئولان مربوط در سال‌های اخیر همچنان کارگران به‌دنبال تحقق مطالبات‌شان، دست به اعتراض و اعتصاب گسترده زده‌اند. صبح دوشنبه 12 مهرماه، کارگران معادن زغال‌سنگ بخش خصوصی کرمان که با همسران و فرزندان‌شان برای اعتراض آمده بودند در سه‌راهی دشتخاک زرند توسط ماشین آبپاش ماموران انتظامی متفرق می‌شوند. ده‌ها کارگر از معادن پابدانای جنوبی، چشمه‌پودنه، گله‌توت، سراپرده، باب‌شکون و معدنجو در زرند کرمان از یک هفته‌ گذشته در اعتراض به‌دستمزدهای پایین و تبعیض میان کارگران معادن نیمه‌دولتی و خصوصی، تولید را متوقف کرده‌اند و در اعتصاب به سر می‌برند. کارگران معدن بخش خصوصی در مقایسه با همکاران خود در بخش نیمه‌دولتی حقوق به‌مراتب کمتری دریافت می‌کنند. به گفته‌ این کارگران، حق تونل، حق سختی کار و ضرر و زیان جسمی ناشی از کار در معدن به کارگران بخش نیمه‌دولتی تعلق می‌گیرد اما کارگران معادن خصوصی از آن بی‌بهره‌اند. آنها به‌دنبال همسان‌سازی حقوق و مزایا و بیمه‌ خود هستند؛ مشکلاتی که اگر همین الان با سایر کارگران معدن در کشور تماس بگیریم و بگوییم آنها را تصدیق می‌کنند.

بخش خصوصی بلای جان کارگران معدن

دوباره تلفن را برمی‌دارم و به حسینی که از سال گذشته و در خلال همین اعتراضات او را می‌شناسم، زنگ‌ می‌زنم تا از اتفاقات چند روز اخیر هر آنچه می‌داند، بیان کند. تلفنم را جواب نمی‌دهد. با خود می‌گویم شاید از زنگ زدن‌ها و پیگیری‌های بی‌ثمر، خسته و مایوس شده است. تلفن را قطع می‌کنم و پیامک می‌دهم؛ خود را معرفی می‌کنم و می‌گویم که از روزنامه‌ فرهیختگان تماس می‌گیرم. دوباره زنگ می‌زنم. این بار بدون معطلی و با خوشرویی جواب می‌دهد. وقتی احوال این روزهای معدن زرند و کارگرانش را جویا می‌شوم، نفس عمیقی می‌کشد و می‌گوید: «والا از سه‌شنبه‌ هفته‌ قبل یعنی از ششم مهرماه اعتصابات کارگران شروع شده است. کارگرها راه ورود به همه‌ معدن‌ها را بسته‌اند، حتی معادن دولتی را هم تعطیل کرده‌اند و ما هم هر روز در مسیر می‌بینم‌شان و نمی‌توانیم سر کار برویم.» می‌پرسم: «مگر شما کجا مشغول به کار هستید؟» می‌گوید: «من از کارگران بخش دولتی هستم و از سال 89 و در دولت احمدی‌نژاد با قرارداد انجام کار معین، شروع به کار کرده‌ام. وضعیت ما از این بنده خداها بهتر است. ما حداقل همان 25 درصد افزایش حقوق هرسال را داریم. چیزی حدود 10، 12 میلیون تومان. حق ناهار که 130 هزار تومان است، داده شد. حق تونلی اضافه شد. تفاوت دستمزد اضافه شد.»

کارگر بازنشسته معدن حقوق 2 میلیون و 800 هزار تومانی می‌گیرد!

دوباره از حق مسکن که وعده داده بودند و قرار بود به آنها داده شود، می‌پرسم و می‌گوید: «آن وعده هم عملی شد خدا را شکر اما هیچ‌کدام از این وعده‌ها برای کارگران زغال‌سنگ بخش خصوصی عملی نمی‌شود. ما هر روز می‌بینم‌شان. اصلا صدای این بنده خداها به‌جایی نمی‌رسد. اینها چیز زیادی نمی‌خواهند، فقط حق‌شان را به‌ آنها بدهند. اعتصاب‌شان بجاست. سه خواسته‌ اصلی دارند؛ اول اینکه پیمانکار برایشان بیمه‌ کارگر ساده رد کرده است. یکی از نزدیکانم حالا که وقت بازنشستگی‌اش است، رفته و می‌بیند بیمه‌ بازنشستگی‌اش فقط دومیلیون و 800 هزار تومان است، آن هم برای 15 سال کارگری معدن با آن شرایط سخت و جانکاه. دوم اینکه دستمزد اینها برای 30 روز کار چیزی حدود 3800 تا چهارمیلیون و 500 تومان است. سوم اینکه امنیت شغلی ندارند. پیمانکار با کارگران قرارداد یک‌ساله می‌بندد، یعنی پیمانکار با کوچک‌ترین درگیری لفظی یا اعتراضی به‌راحتی حق اخراج کارگر را دارد. صاحبان معادن هم که حدود 20سال پیش مثلا با دو میلیارد تومان معدن می‌خریدند اما کارگر را تا همین امروز با همان شرایط 20سال پیش نگه داشته‌اند.»

حتی کسی صدای اعتراض را هم نمی‌شنود

می‌پرسم: «آیا کسی پاسخگو بوده است؟» با ناامیدی می‌گوید: «بعد از گذشت این همه‌وقت هنوز یک نفر پیدا نمی‌شود جواب درستی به ما بدهد. کارگران معدن بخش خصوصی فقط می‌خواهند از شر پیمانکار خلاص شوند اما تنها یک جلسه با حضور پیمانکار و نماینده‌ کارگران در کرمان گذاشته شد که گفتند ما طرح طبقه‌بندی را اعمال می‌کنیم و یک‌میلیون تومان هم اضافه‌حقوق می‌دهیم. نماینده هم راضی نشده است.» بعد کمی مکث می‌کند و می‌گوید: «شما خودتان قضاوت کنید در این روزگار، یک‌میلیون تومان دردی از کارگر زن و بچه‌دار دوا می‌کند؟» سکوت کرده‌ام و با خودم می‌گویم کاش جواب قانع‌کننده‌ای داشتم که من را از این مهلکه نجات دهد. ادامه می‌دهد و می‌گوید: «همین یک جلسه بود و تمام. نماینده‌ شهرستان هم آمد و صحبت کرد اما فایده‌ای نداشت. من برای خودم نمی‌گویم اما نزدیکان من، پسردایی من جزء همین کارگرهاست. هر روز می‌بینم که چه مشقتی را تحمل می‌کنند. روزگار برای همه سخت است اما وضعیت معیشتی کارگران از همه سخت‌تر است. من نمی‌دانم چه کسی باید رسیدگی کند. وقتی نماینده و فرماندار و استاندار، قدمی برنمی‌دارند حالا دیگر کارگرها به شخص رئیسی و یا نماینده‌ او امید بسته‌اند.» تلاش می‌کنم که شماره تلفن پسردایی‌اش را بدهد تا بتوانم مستقیما با کارگری که در اعتصابات شرکت کرده، صحبت کنم. می‌گوید: «برای چه می‌خواهی زنگ بزنی؟ خواسته‌ اینها همین است که گفتم اما اگر فکر می‌کنی فایده‌ای دارد، شماره‌اش را یادداشت کن.»

بنویسید، شاید رئیس‌جمهور به ما هم سری بزند

تلفن را قطع می‌کنم. راستش نمی‌دانم فایده‌ای دارد یا نه اما بی‌درنگ به پسردایی‌اش، اثنی‌عشری زنگ می‌زنم. آهنگ پیشواز تلفنش دلنشین است. دل آدم را می‌لرزاند. گوشه‌ دفترم یادداشتش می‌کنم. نوحه‌ای است در وصف و مدح امام‌حسین(ع)؛ «سلام آقا که الان روبروتونم‌/ من اینجامو زیارتنامه می‌خونم.» با خودم فکر می‌کنم شاید شنیدن و منعکس کردن مطالبات طبقه‌ کارگر چیزی هم از خواندن یک زیارتنامه کم نداشته باشد. اثنی‌عشری نفس‌نفس‌زنان تلفنم را جواب می‌دهد و بی‌مقدمه می‌گوید: «شما اولین نفری هستید که درباره این اعتصابات تماس گرفته است. هیچ‌خبرنگاری سراغ ما را هم نمی‌گیرد. تا قبل از این فقط یک گزارشگر محلی از زرند آمد که آن هم بعید می‌دانم اصلا حرف ما را جایی برده باشد.» از چندوچون اتفاقات 10 روز اخیر می‌پرسم و می‌گوید: «از کجایش بگویم؟ اصلا چندبار بگوییم؟ حق این کارگرها خوردن ندارد. حق‌شان را کامل نمی‌دهند. بیمه‌ درست و درمانی نمی‌دهند. پاداش نمی‌دهند. دستمزد ما چیزی حدود دو میلیون و 500 هزار تومان است که با تعطیل‌کاری چیزی حدود سه میلیون و 500 هزار تومان می‌شود.» با خودم می‌گویم حتی از رقمی که حسینی می‌گفت هم کمتر است. ادامه می‌دهد: «کارگرها راه‌های ورودی معادن را بسته‌اند و کسی نمی‌تواند سر کار برود. آنها در محیط کار چادر زده‌اند و زن و بچه‌هایشان را در چادر مستقر کرده‌اند. وقتی بی‌سرپناه هستند، چه کار کنند. پیمانکار، آدم فرستاده است که ما را بترساند. دو، سه تا از چادرها را آتش زده‌اند. اتاق‌ها را خراب کرده‌اند. نیروی انتظامی هم وارد عمل شده است. دروغ چرا، این را خودم به چشم ندیده‌ام اما شنیدم که برخی با لباس نیروی انتظامی روی یک کودک یک‌ساله و مادرش خانم قاسمی، آبجوش ریخته‌اند و اورژانس مادر و کودک را با هم برده است. عده‌ای آمدند بنر حاج‌قاسم را پاره کردند. بعضی‌ها فکر می‌کنند ما داعشیم. ما والله خودی هستیم. ما هم شعار دادیم بنر ما را چرا پاره کردی؟ چندتا از کارگرها را به این بهانه برده بودند اما آزادشان کردند. هیچ‌کس سراغی از ما نمی‌گیرد اما به‌وقت انتخابات که می‌شود سراغ‌مان را می‌گیرند که رای جمع کنند. نماینده‌ زرند در این چند روز یک‌بار آمد اینجا که آن یک‌بار هم فقط چند آیه از قرآن خواند و رفت. ما حساب کارمان اینجا با معدن‌دارهاست. آنها هم به‌قدری پول دارند که بشود با آن، همه‌چیز را خرید حتی نماینده را. ما به نماینده‌ زرند هم اعتمادی نداریم. این گره به‌دست شخص رئیس‌جمهور و یا وزیر کار باز می‌شود. ما فقط همین را می‌خواهیم. همین که رئیس‌جمهور اتفاقی از زرند عبور کند.» برایم عجیب است. می‌پرسم: «مگر رئیس‌جمهور اتفاقی به معدن سفر می‌کند؟» می‌گوید: «بله، همین یک ماه پیش، ایشان اتفاقی سفری به بیرجند داشتند و سری هم به معدن طبس زده بودند. حالا بیایید ببینید وضع کارگران طبس چقدر بهتر از قبل شده است. حداقل از ما خیلی بهتر هستند.» گفت‌وگویمان رو به اتمام است. پیش از خداحافظی می‌گوید: «بنویسید. همه‌ حرف‌ها را بنویسید، بلکه کسی بخواند. رئیس‌جمهور که وقت ندارد بخواند اما حداقل کسی از خبر 20:30 بخواند بعد بیاید گزارشی بگیرد. بلکه گزارش را رئیس‌جمهور یا وزیر کار ببینند.» حالا دیگر در لحنش کمی امیدواری را می‌توانم احساس کنم. به او اطمینان می‌دهم که حرف‌هایش را بی‌کم‌وکاست در روزنامه منعکس می‌کنم به این امید که به گوش شخص رئیس‌جمهور برسد.

مرتبط ها