سارا عرفانی، نویسنده: سارا عرفانی، نویسنده که تجربه سفر اربعین با فرزندانش را دارد، معتقد است برای کسانی که این سفر را رفتهاند، خیلی سخت است که دو سال از این راهپیمایی دور باشند، چون یک بار هم که به این سفر رفته باشید میبینید که چقدر دوستداشتنی است و جدا شدن از آن سخت و نشدنی. او در مورد این سفر میگوید: «شرایط هر کسی برای این سفر متفاوت است، برای همین نمیشود به همه توصیه کرد بچههایشان را ببرند، اما امسال ما این تصمیم را گرفتیم که بچهها همراهمان باشند. برای من این سفر سرشار از خاطره است. وقتی برای اولینبار رفتم، این متن را نوشتم و برایم ماندگار شد: «ما از آن خانوادهها هستیم که وقتی تصمیم میگیریم برویم سفر، نیمساعت بعد دو تا کوله جلوی در منتظر هستند تا بیندازیمشان روی دوشمان و راه بیفتیم. این سفر هم، همینطوری شکل گرفت، با این تفاوت که برای گرفتن ویزا، یک روز معطل شدیم. با یک خانواده عراقی که سالهای قبل هم در اربعین، خانهشان را موکب کرده بودند و خودشان در موکب بین راه، به زوار خدمت میکردند و افتخارشان این بود که روی سنگ مزار پسرشان درشت نوشته بودند: «خادمالحسین»، تماس گرفتیم و گفتیم میآییم منزل شما. چون هر بار گله میکردند که چرا فقط اربعین میآیید و ما تمام طول سال منتظرتان هستیم، و چون برنامه مشخصی نداشتیم، برای سه، چهار وعده، غذای سبک و راحت برداشتیم و در کولهها جاسازی کردیم. شب، دیروقت، بعد از زیارت به منزلشان رفتیم. خیلی گرم آغوش گشودند و یکی از اتاقها را در اختیارمان گذاشتند. اتاقی پر از تشک و پتو و یخچالی که همسرش میگفت سال اول نبود و حالا هست... خیلی زود یک ظرف پر از آب معدنی آوردند. بسته بزرگ پودر لباسشویی را که احتمالا بعد از رفتن میهمانهای اربعین، برداشته بودند، دوباره آوردند و گذاشتند جلوی در دستشویی که دو تا ماشین لباسشویی در آن بود. صبح، تا آمدیم صبحانه مختصری بخوریم و حرم برویم، در زدند و یک سینی صبحانه مفصل دادند دستمان و گفتند بروید زیارت، ساعت 2 برگردید برای ناهار منتظرتان هستیم. هرچه گفتیم غذا هست و مزاحم شما نمیشویم، قبول نکردند. میگفتند زحمتی نیست، زوار حسین روی چشم ما جا دارند، این حرفها را نزنید. ما با زبان دستوپا شکسته، شکراً و عفواً میگفتیم و آنها مدام دست روی چشم و قلبشان میگذاشتند. سرتان را درد نیاورم. در آن دو سه روز آنقدر محبت کردند که بیاغراق، اشکمان درآمد. شب آخر برای قدردانی از مهربانیهایشان هدیهای گرفتیم تا کمی دلمان آرام شود. فکر میکنید چه کردند؟ آنها در جواب، ما را هدیهباران کردند. آن شب، جور دیگری به حرم رفتم؛ شکستهتر... این خانواده با ما کاری کردند که بار آخر وقتی گفتم «عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم» به فهم جدیدی از این عبارت رسیدم. چه حیف است که به دریا برسی و فقط یک مشت آب در دستت جا بگیرد. چه حیف است که از خاندان کرم که وسعت کرمشان بینهایت است، قدر خواستههای دنیاییات بخواهی. وقتی میزبان عراقیمان که دوستدار اباعبدالله(ع) است، نسبت به غریبهها اینطور سخاوتمندانه و کریمانه میهماننوازی میکند، ببین خود حضرت کریم با ما چه میکند. مشکل از چشمهای ماست که غبار گرفته و نمیبیند. کی بشود یک غبارروبی از چشم و گوش دلمان کنیم؟»
۰۳:۴۰ - ۱۴۰۰/۰۷/۰۴
کد خبر: 60810
سفری که دل کندن از آن دشوار است
برای کسانی که سفر اربعین را رفتهاند، خیلی سخت است که دو سال از این راهپیمایی دور باشند، چون یک بار هم که به این سفر رفته باشید میبینید که چقدر دوستداشتنی است و جدا شدن از آن سخت و نشدنی.
مرتبط ها